دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا» ثبت شده است

 

...عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «أَ تَدْرِی کَیْفَ بَایَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلنِّسَاءَ؟» قُلْتُ: اَللَّهُ أَعْلَمُ وَ اِبْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ. قَالَ: «جَمَعَهُنَّ حَوْلَهُ ثُمَّ دَعَا بِتَوْرِ بِرَامٍ فَصَبَّ فِیهِ نَضُوحاً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ فِیهِ ثُمَّ قَالَ: «اِسْمَعْنَ یَا هَؤُلاَءِ أُبَایِعُکُنَّ عَلَى أَنْ لاَ تُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لاَ تَسْرِقْنَ وَ لاَ تَزْنِینَ وَ لاَ تَقْتُلْنَ أَوْلاَدَکُنَّ وَ لاَ تَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ تَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُنَّ وَ أَرْجُلِکُنَّ وَ لاَ تَعْصِینَ بُعُولَتَکُنَّ فِی مَعْرُوفٍ أَقْرَرْتُنَّ؟» قُلْنَ: نَعَمْ. فَأَخْرَجَ یَدَهُ مِنَ اَلتَّوْرِ ثُمَّ قَالَ لَهُنَّ: «اِغْمِسْنَ أَیْدِیَکُنَّ.» فَفَعَلْنَ فَکَانَتْ یَدُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرَةُ أَطْیَبَ مِنْ أَنْ یَمَسَّ بِهَا کَفَّ أُنْثَى لَیْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۶

 

از سعدان بن مسلم نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«آیا می‌دانی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه‌طور با زنان بیعت کردند؟»

عرض کردم:

خداوند بهتر می‌داند و فرزند رسول خدا بهتر می‌داند.

حضرت فرمودند:

«ایشان زنان را دور خود جمع کردند. سپس یک ظرف آب خواستند. پس در آن عطر ریختند.[۱] سپس دستشان را در آن قرار دادند و فرمودند:

«گوش کنید خانم‌ها! با شما بیعت می‌کنم بر این‌که هیچ‌چیز را با خداوند شریک نسازید، دزدی نکنید، زنا نکنید، فرزندانتان را نکشید،[۲] از این‌طرف و آن‌طرف بهتان و افترا نیاورید و از شوهرانتان در کارهای پسندیده[۳] سرپیچی نکنید. آیا می‌پذیرید؟»

زن‌ها گفتند: بله.

پس حضرت دستشان را از ظرف آب بیرون آوردند و به آن‌ها فرمودند:

«دستانتان را در آب بگذارید.»

آن‌ها نیز چنین کردند. پس دست پاکیزه‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه و آله) پاک‌تر از آن بود که ایشان با آن، دست زنانی که به او محرم نبودند را لمس کنند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این دقت و ظرافت حضرت در برخورد با خانم‌ها هم جالب توجه است. رسول خدا و اهل بیتشان (صلوات‌الله‌علیهم) متناسب با روحیه خانم‌ها، دقت‌هایی داشته‌اند و به مسلمانان نیز توصیه کرده‌اند؛ مثل موردی که از رسول خدا نقل شده است وقتی می‌خواهید هدیه‌هایی را که برای خانواده‌تان خریده‌اید بدهید، خانم‌ها را مقدم کنید؛ اول به دختران و زنان بدهید، بعد به پسران.

[۲] اشاره‌ای است به زنده‌به‌گور کردن دختران در آن زمان.

[۳] در متن حدیث از واژه «معروف» استفاده شده؛ کارهایی که مورد پسند و پذیرش هستند و ناپسند و ناپذیرفتنی محسوب نمی‌شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَهَى عَنِ اَلْقَنَازِعِ وَ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ عَلَى اَلرَّاحَةِ وَ قَالَ: «إِنَّمَا هَلَکَتْ نِسَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ قِبَلِ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نهی کرده بودند از این‌که (خانم‌ها) مویشان را بالای سرشان جمع کنند و این‌که مویشان را (از دو طرف) ببافند[۱] و این‌که با خضاب بر کف دستشان نقش ببندند.[۲]

ایشان فرموده‌اند:

«زنان بنی‌اسرائیل فقط به‌خاطر جمع کردن مو بالای سرشان و نقش بستن با خضاب، هلاک شدند.»»

 

 

...عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لاَ تَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ حَاضَتْ أَنْ تَتَّخِذَ قُصَّةً أَوْ جُمَّةً.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۰

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای زنی که حایض می‌شود،[۳] حلال نیست که مویش را (از دو طرف) ببافد[۱] یا [پشت سرش] جمع کند.[۴]»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را ببافند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

[۲] در میان زنان عرب مرسوم بوده (و هست) که برای زینت، با حنا بر کف دستشان طرحی را نقاشی می‌کردند.

[۳] منظور زنی است که هنوز به سن یائسگی و پیری نرسیده.

[۴] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را جمع کند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«سُئِلَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا زِینَةُ اَلْمَرْأَةِ لِلْأَعْمَى؟ قَالَ: «اَلطِّیبُ وَ اَلْخِضَابُ فَإِنَّهُ مِنْ طِیبِ اَلنَّسَمَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال شد:

زینت (آرایشِ) زن برای (شوهرِ) نابینا چیست؟

ایشان فرمودند:

«عطر و خضاب؛ چراکه خضاب از عطرهای انسان است.[*]»»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] خضاب کردن؛ همان حنا گذاشتن است و چون حنا معطر است و انسان با خضاب کردن بوی خوش می‌گیرد، از عطرها و زینت‌ها محسوب می‌گردد.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

آراستن خود برای همسر، آن‌قدر اهمیت دارد که حتی از گردن خانمی که شوهرش نابیناست نیز ساقط نمی‌گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۹:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِذَا جَلَسَتِ اَلْمَرْأَةُ مَجْلِساً فَقَامَتْ عَنْهُ فَلاَ یَجْلِسُ فِی مَجْلِسِهَا رَجُلٌ حَتَّى یَبْرُدَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۶۴

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هرگاه زنی در جایی نشسته بود و از آن‌جا برخواست، هیچ مردی نباید در جای او بنشیند، تا وقتی که آن‌جا سرد شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۹:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعٍ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «فِیمَا أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْبَیْعَةِ عَلَى اَلنِّسَاءِ أَنْ لاَ یَحْتَبِینَ وَ لاَ یَقْعُدْنَ مَعَ اَلرِّجَالِ فِی اَلْخَلاَءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از جمله مواردی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام بیعت زنان با ایشان از آن‌ها عهد می‌گرفتند، این بود که: [در جمع‌ها] به حالت احتباء[۱] ننشینند و با مردان در جای خلوت[۲] ننشینند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نشستن به این صورت که پاها را در شکم جمع کنند و دست‌ها را دور پاها قلاب نمایند.

[۲] یعنی با مردان در جایی خلوت، تنها ننشینند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَیُّ اِمْرَأَةٍ تَطَیَّبَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا فَهِیَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَتْ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هر زنی که خود را عطرآگین کند و بعد، از خانه‌اش خارج شود، تا زمانی که به خانه‌اش بازگردد، مورد لعنت است.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «لعن» به‌معنای راندن و دور کردنِ همراه با ناراحتی است. لعن از جانب خداوند، به‌معنای قطع رحمت و توفیق دنیوی و عذاب اخروی است. لعن از سوی انسان نیز نوعی نفرین و بدخواهی برای دیگری است.

لعن و مشتقات آن، ۳۷ مرتبه در قرآن ذکر شده است. کافران، ظالمان، منافقان، آزاررسانندگان به خدا و رسول، آن‌ها که قتل عمد انجام می‌دهند و کسانی که حقایق را کتمان می‌کنند و مردم را به اشتباه می‌اندازند، در قرآن مورد لعنت قرار گرفته‌اند.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز دشمنان رسالت، مشرکان، منافقان و برخی از [به‌اصطلاح] صحابه را لعن کرده‌اند. در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز غلوکنندگان و عاملان قتل سیدالشهداء (علیه‌السلام) لعن شده‌اند. [منبع: ویکی‌شیعه، مدخل «لعن»]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لَیْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ اَلطَّرِیقِ شَیْءٌ وَ لَکِنَّهَا تَمْشِی فِی جَانِبِ اَلْحَائِطِ وَ اَلطَّرِیقِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«زنان نباید از قسمت‌های مرتفعِ راه[۱] عبور کنند؛ بلکه باید از کنار دیوار و کناره‌ی راه عبور کنند.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود قسمت‌هایی از مسیر است که بیشتر در چشم است و توجهات را بیشتر جلب می‌کند.

[۲] غرض این است که گرد و خاکی به پا نشود، در چشمی فرو نرود و دلی گرفتار نگردد که خدای ناکرده زندگی یا زندگی‌هایی خراب شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«نَهَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ یُقَالَ لِلْإِمَاءِ یَا بِنْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ قَالَ: «لِکُلِّ قَوْمٍ نِکَاحٌ.»»

 تهذیب‌الأحکام، ج۷، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نهی فرمودند از این‌که به کنیزان گفته شود: "ای دخترِ فلان و بهمان"[۱]

و فرمودند: «هر قومی ازدواجی دارد.»[۲]»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود این است که به آن کنیز نسبتِ زنازادگی داده شود. گویا در آن دوران، رایج بوده که غلامان و کنیزان را (با این توجیه که پدر و مادرشان مشرک بوده‌اند و ازدواج شرعی نداشته‌اند،) زنازاده خطاب کنند!

[۲] مقصود این است که هر قومی بر اساس باورها و سنت‌هایش ازدواجی رسمی دارد که اگر بر اساس همان قواعد ازدواج کرده باشند، ازدواجشان رسمی و پذیرفته است. بنابراین کسی حق ندارد با این توجیه که کسی بر اساس شریعت اسلام ازدواج نکرده، او را زناکار و فرزندانش را زنازاده بداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ.» وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ: «لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ.»

 الکافی، ج۴، ص۸۷

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه روزه گرفتی، گوشَت، چشمت، مویت و پوستت هم باید روزه باشند.»

محمد بن مسلم گوید:

حضرت غیر از این‌ها، اعضای دیگری را نیز برشمردند و (بعد) فرمودند:

«روزی که روزه‌دار هستی، نباید مثل روزی باشد که روزه نگرفته‌ای.»

 

 

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: «یَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَیْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ کَفَّ لِسَانَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْرِ.» فَقَالَ: جَابِرٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ هَذَا الْحَدِیثَ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «یَا جَابِرُ وَ مَا أَشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوطَ!»»

 الکافی، ج۴، ص۸۷

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند:

«ای جابر! این ماه، ماه رمضان است. هرکس در روزهایش روزه بگیرد، بخشی از شب‌هایش را (به عبادت) برخیزد، شکم و عورتش (از کارهای ناروا) خودداری کنند و زبانش را (از گناه) باز دارد، از گناهانش خارج می‌شود، همان‌طور که از این ماه خارج می‌شود.»

جابر بن عبدالله عرض کرد:

ای رسول خدا! چه‌قدر این سخن زیباست!

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«ای جابر! و چه‌قدر (رعایت) این شرط‌ها دشوار است!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که (گویا در سفر معراج دیده‌اند): بیشتر بهشتیان، «ابله»اند!

کتب لغت، ابله را با این واژگان معنا کرده‌اند: کم‌عقل، ساده‌لوح، غافل، اهمال‌کار، فراموش‌کار و…

بعضی استعمالات این واژه نیز قابل توجه است؛

مثلاً عرب می‌گوید: «خیرُ اولادِنا الأبلهُ العَقولُ»؛ «بهترین فرزندان ما، آن است که ابلهِ عاقل باشد!» و منظورشان فرزندی است که از شدت حیا، مانند ابله‌ها رفتار می‌کند.

همچنین عرب می‌گوید: «شبابٌ ابلهُ»؛ «جوانان ابله» به این‌خاطر که بی‌تجربه‌اند و در آن‌ها نوعی سادگی و ساده‌لوحی به چشم می‌خورد.

این‌که چرا بیشتر بهشتیان این ویژگی را دارند، از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال شده و در کتب حدیثی ما انعکاس یافته است.

توجه بفرمایید:

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «دَخَلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا اَلْبُلْهَ» قَالَ قُلْتُ: مَا اَلْبُلْهُ؟ فَقَالَ: «اَلْعَاقِلُ فِی اَلْخَیْرِ اَلْغَافِلُ عَنِ اَلشَّرِّ اَلَّذِی یَصُومُ فِی کُلِّ شَهْرٍ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ.»

 معانی‌الأخبار، ج۱، ص۲۰۳

 

مَسعدة بن صدقه از امام صادق نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام باقر، از پدرانشان، از پیامبر (صلوات‌الله‌علیهم) نقل فرمودند:

«من وارد بهشت شدم و دیدم که بیشتر اهل بهشت ابله‌ها هستند.»

مسعدة گوید: عرض کردم:

(مقصود از این) ابله چیست؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که در امور خیر عاقل است و از امور شرّ غافل[۱] است. کسی است که در هر ماه سه روز روزه می‌گیرد.»[۲]

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: «أَکْثَرُ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ اَلْبُلْهُ.» قَالَ قُلْتُ: هَؤُلاَءِ اَلْمُصَابُونَ اَلَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ؟ فَقَالَ لِی: «لاَ اَلَّذِینَ یَتَغَافَلُونَ عَمَّا یُکْرَهُونَ یَتَبَالَهُونَ عَنْهُ.»

 السرائر، ج۳، ص۵۶۶

 

از مَسعدة بن صدقه نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«بیشتر اهل بهشت، ابله‌ها هستند.»

مسعدة گوید: عرض کردم:

(مقصود از) آن‌ها، دیوانه‌هایی هستند که عقل ندارند؟

حضرت فرمودند:

«خیر، کسانی‌اند که نسبت به چیزی که ناپسند است، غفلت می‌ورزند و خود را ابله جلوه می‌دهند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «غفلت» را در لغت چنین معنا کرده‌اند: بی‌توجهی، اهمال ورزیدن، رها کردن چیزی؛ سهواً یا عمداً.

[۲] گویا اشاره‌ای است به استحباب روزه گرفتن در اولین و آخرین پنجشنبه ماه و چهارشنبه وسط ماه. (مطلب مرتبط پیشین:

«چرا روزه پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه سنت شده است؟»)

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاید این تعبیر پیامبر پاسخی باشد به باورهای غلط یا کنایه‌های برخی بدخواهان مبنی بر این‌که اهل ایمان به‌نوعی کم‌عقل و ساده‌لوح‌اند یا در باغ نیستند و قاطی دارند!

چنان‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بخشی از خطبه متقین، در توصیف اهل تقوا، خطاب به همّام می‌فرمایند:

«قَدْ بَرَاهُمُ اَلْخَوْفُ بَرْیَ اَلْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ اَلنَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ»

 نهج‌البلاغة، ص۳۰۳

«ترسِ (خداوند)، باتقوایان را مانند تیر، تراشیده و لاغر کرده، (چنان‌که وقتی) کسی به آن‌ها نگاه کند، گمان می‌کند بیمارند، درحالی‌که این جماعت بیمار نیستند

و می‌گویند آنان قاطی کرده‌اند. اما در واقع امری عظیم آنان را به هم ریخته است.»

حقیقت این است که مؤمنان و پرهیزکاران، موقعیت خود را در عالم هستی به‌درستی دریافته‌اند؛ زندگی خود را محدود به این دنیا نمی‌دانند و به زندگی جاوادان پس از دنیا باور دارند، توجه خود را به آخرت مصروف می‌دارند و بر انجام کارهای نیک تمرکز می‌کنند. به‌همین‌خاطر نسبت به کارهایی که در واقع بیهوده یا بد هستند، بی‌توجه‌اند و از آن‌ها غافل‌اند.

به همین خاطر اهل دنیا نمی‌توانند با دودوتاچهارتاهای دنیاییِ خود، رفتار آنان را هضم کنند. پس آنان را نادان و ساده‌لوح می‌پندارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«إِذَا أَکَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَأْکُلْ مِمَّا یَلِیهِ.»

 الکافی، ج۶، ص۲۹۷

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هرگاه یکی از شما (غذا) می‌خورد، باید از مقابل خودش (بردارد و) بخورد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهَا اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):

«مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعَ خِصَالٍ فِی اَلدُّنْیَا فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ فَازَ بِحَظِّهِ مِنْهُمَا: وَرَعٌ یَعْصِمُهُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی اَلنَّاسِ وَ حِلْمٌ یَدْفَعُ بِهِ جَهْلَ اَلْجَاهِلِ وَ زَوْجَةٌ صَالِحَةٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.»

 الأمالی(للطوسی)، ج۱، ص۵۷۶

 

از فاطمه دختر امام حسین، از پدرش، از پدربزرگش امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«کسی که در دنیا چهار ویژگی به او داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است و بهره‌اش را از دنیا و آخرت برده است:

«پرهیزکاری»ای که او را از حرام‌های خداوند باز دارد،

«خوش‌اخلاقی»ای که با آن میان مردم زندگی کند،

«بردباری»ای که با آن جهلِ نادان را از خود دور می‌کند

و «(داشتنِ) همسر سالم»ی که او را برای امور دنیا و آخرت یاری کند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خوب است که در مورد تک‌تک این ویژگی‌ها تأمل کنیم؛ هریک چگونه خیر دنیای ما را در پی خواهند داشت و چگونه خیر آخرت ما را حاصل خواهند نمود؟

- ورع (پرهیزکاری)

- حسن خلق (خوش‌اخلاقی)

- حلم (بردباری)

- همسر صالح (سالم)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

آیات قرآن کریم، خطاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شده است؛ به‌عنوان مثال، هرجا خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُل...»؛ «بگو...»، خطابش به پیامبر است، هرجا می‌فرماید: «اُذکُر...»؛ «یاد کن...»، خطابش با پیامبر است و در کل، هرجا خداوند خطاب به یک «مفرد مذکر» سخنی می‌فرماید، همه، خطاب به پیامبر است.

اما روایات مهمی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که نگاه جدیدی به‌دست می‌دهد. ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«نَزَلَ اَلْقُرْآنُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اِسْمَعِی یَا جَارَةُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قرآن به(روشِ ضرب‌المثلِ) «منظورم تو هستی، اما تو بشنو، ای همسایه!» نازل شده است.»

 

 

مشابهِ این ضرب‌المثل در فارسی، «به در می‌گویم که دیوار بشنود» است.

امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی دیگر، این سخن خود را توضیح داده‌اند:

 

 

«مَعْنَاهُ مَا عَاتَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَهُوَ یَعْنِی بِهِ مَا قَدْ مَضَى فِی اَلْقُرْآنِ مِثْلُ قَوْلِهِ «وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً» عَنَى بِذَلِکَ غَیْرَهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۱

 

«معنایش این است که: هرجا که خداوند (عزّوجل) در قرآن، به‌وسیله‌ی آن، پیامبرش (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مورد سرزنش قرار داده است، مقصودش دیگری است؛ مثل این سخن خداوند:

«وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً»[اسراء:۷۴]؛

«و اگر تو را ثابت‌قدم نکرده بودیم، نزدیک بود اندکی به آنان (مشرکان) اعتماد کنی»

خداوند به‌این‌وسیله، غیر از پیامبر را قصد کرده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به همین‌خاطر گفته میشود: نماز، سخن ماست با خداوند، و قرآن، سخن خداوند است با ما.

خوب است با این نگاه، قرآن را باز کنیم، به معنای آیات توجه کنیم، خود را مخاطب این آیات فرض کنیم و پیغام پروردگار به خودمان را بخوانیم.

این‌گونه قرائت قرآن شیرین‌تر و اثرگذارتر نیز خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین ملاحظه فرمودید که علم غیب مختص خداوند (عزّوجلّ) است، اما خداوند از این علم به بعضی افراد افاضه فرموده است.

در این مطلب، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، ملاحظه می‌فرمایید که پنج مورد از علم غیب هست که احدی از آن‌ها اطلاع ندارد و فقط به خداوند اختصاص دارد...

 

 

...عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ لِی أَبِی: «أَ لَا أُخْبِرُکَ بِخَمْسَةٍ لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ؟» قُلْتُ: «بَلَى.» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

 الخصال، ج۱، ص۲۹۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) به من فرمودند:

«آیا تو را آگاه کنم از پنج چیزی که خداوند احدی از مخلوقاتش را هرگز از آن‌ها مطّلع نساخته؟»

عرض کردم:

«بله (بفرمایید.)»

ایشان [این آیه را تلاوت] فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»»

 

 

 

...عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اِسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ فَلَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ لاَ مَلَکاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: «إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَمَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَقَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِی عَلَیْهِ [یَعْلَمُهُ] اَلْکَبِیرُ مِنَّا وَ اَلصَّغِیرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ.»

 بصائرالدرجات، ج۱، ص۱۱۱

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند دو (دسته) علم دارد:

(۱) علمی که آن را در غیبش، برای خودش برگزیده، و هیچ پیامبری از پیامبران را و هیچ فرشته‌ای از فرشتگان را از آن مطّلع نفرموده است؛ این، همان سخن خداوند (تعالی) است که:

«إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد.»

(۲) همچنین خداوند علمی دارد که فرشتگانش را از آن مطّلع کرده است و چیزی که فرشتگانش از آن مطلع باشند، حتماً حضرت محمد و خاندانش (صلوات‌الله‌علیهم) از آن اطلاع دارند و چیزی که حضرت محمد و خاندانش (علیهم‌السلام) از آن مطلع باشند، حتماً مرا نیز مطلع ساخته است. بزرگ ما (اهل بیت) و کوچک ما، تا هنگام برپایی قیامت [به آن علم دارند.]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْیَنَ یَسْأَلُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «بَدِیعُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِبْتَدَعَ اَلْأَشْیَاءَ کُلَّهَا بِعِلْمِهِ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ قَبْلَهُ فَابْتَدَعَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِینَ وَ لَمْ یَکُنْ قَبْلَهُنَّ سَمَاوَاتٌ وَ لاَ أَرَضُونَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ»؟» فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ: أَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِکْرُهُ: ««عٰالِمُ اَلْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً»؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ» وَ کَانَ وَ اَللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ اِرْتَضَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «عٰالِمُ اَلْغَیْبِ» فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِیمَا یَقْدِرُ مِنْ شَیْءٍ وَ یَقْضِیهِ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ یُفْضِیَهُ إِلَى اَلْمَلاَئِکَةِ فَذَلِکَ یَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَیْهِ فِیهِ اَلْمَشِیئَةُ فَیَقْضِیهِ إِذَا أَرَادَ وَ یَبْدُو لَهُ فِیهِ فَلاَ یُمْضِیهِ فَأَمَّا اَلْعِلْمُ اَلَّذِی یُقَدِّرُهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقْضِیهِ وَ یُمْضِیهِ فَهُوَ اَلْعِلْمُ اَلَّذِی اِنْتَهَى إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ إِلَیْنَا.»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۶

 

از سَدیر بن حکیم صیرفی نقل شده است:

شنیدم که حُمران بن أعیَن از امام باقر (علیه‌السلام) درباره این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کرد:

«بَدِیعُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»[بقره:۱۱۷]؛

«(خداوند) ابداع‌کننده آسمان‌ها و زمین است.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) همه چیز را با علم خویش و بدون نمونه‌ای از پیش، ابداع فرموده است. پس آسمان‌ها و زمین‌ها را در حالی پدید آورد که پیش از آن‌ها آسمان‌ها و زمین‌هایی نبود. مگر این سخن خداوند (تعالی) را نشنیده‌ای:

«وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ»[هود:۷]؛

«(اوست که آسمان‌ها و زمین را آفرید،) درحالی‌که تختِ (سلطنت)اش بر آب بود»؟»[۱]

حُمران به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد:

نظرتان راجع به این آیه چیست:

«عٰالِمُ اَلْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً»[جن:۲۶]؛

«خداوند عالم به غیب است و هیچ‌کس را بر [اسرارِ] غیبِ خود آگاه نمی‌کند»؟

امام باقر (علیه‌السلام ادامه آیه را تلاوت) فرمودند:

««إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ»[جن:۲۷]؛

«(خداوند کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند) مگر فرستاده‌ای را که او را پسندیده و برگزیده است.»

به خدا قسم، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جمله کسانی است که آن‌ها را پسندیده و برگزیده است.[۲]

اما (درباره‌ی) این سخن خداوند که «او عالم به غیب است»؛ به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ)، عالِم است به آن‌چه از مخلوقاتش غایب (پنهان) است؛ در مورد چیزهایی که قبل از این‌که آن‌ها را خلق کند و [امورشان را] به فرشتگان بسپارد، آن‌ها را در علم خود مقدّر نموده و قضاء فرموده (وقوعشان را حتمی کرده.)

ای حُمران! این همان علمی است که نزد خداوند محفوظ و منحصر به اوست؛ اگر بخواهد آن را قضاء می‌کند (حکم قطعی می‌کند تا انجام شود) و (گاهی) در مورد آن بداء برایش حاصل می‌شود (قرار قبلی برای انجامش را تغییر می‌دهد.)

اما آن علمی که خداوند (عزّوجلّ) آن را مقدّر فرموده و قضاء کرده و امضاء نموده، این، همان علمی است که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، و بعد به ما رسیده است.»[۳]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود این است که اگر پیش از آن، آسمان و زمینی خلق شده بود، عرش (تخت سلطنت) الهی بر روی آب قرار نمی‌گرفت.

[۲] در مطلب پیشین، به نقل از امام باقر (علیه‌السلام)، اشاره شد که جبرئیل (علیه‌السلام) نیز مانند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جمله فرستادگانی است که خداوند از غیب به او خبر داده است.

[۳] بر اساس آموزه‌های دینی، برای تحقق امور در عالَم، شش مرحله از جانب خداوند طی می‌شود: (۱) علم، (۲) مشیت، (۳) اراده، (۴) تقدیر، (۵) قضاء و (۶) امضاء. [توضیح بیشتر خارج از حوصله است. برای اطلاع بیش‌تر، مراجعه شود به: التوحید، ج۱، ص۳۳۴]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ: أَ تَعْلَمُونَ اَلْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یُبْسَطُ لَنَا اَلْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ یُقْبَضُ عَنَّا فَلاَ نَعْلَمُ.» وَ قَالَ: «سِرُّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَسَرَّهُ إِلَى جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَسَرَّهُ جَبْرَئِیلُ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إِلَى مَنْ شَاءَ اَللَّهُ.»»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۶

 

از مُعمّر بن خلّاد نقل شده است:

مردی از اهالی فارس، از امام رضا (علیه‌السلام) پرسید:

آیا شما غیب می‌دانید؟

حضرت فرمودند:

«[جدم] امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«[سفره‌ی]‌ علم، (گاهی) برای ما (اهل بیت) پهن می‌شود، پس ما خواهیم دانست

و (گاهی) از [جلوی] ما جمع می‌شود، پس ما نخواهیم دانست.»

ایشان همچنین فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) رازش را با جبرئیل (علیه‌السلام) در میان گذاشته و جبرئیل این راز را با حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در میان گذاشته و حضرت محمد نیز آن را با هرکه خداوند خواسته، در میان گذاشته است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِ فَشَکَاهُ ثَالِثَةً. فَقَالَ النَّبِیُّ ص لِلرَّجُلِ الَّذِی شَکَا: «إِذَا کَانَ عِنْدَ رَوَاحِ النَّاسِ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَکَ إِلَى الطَّرِیقِ حَتَّى یَرَاهُ مَنْ یَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوکَ فَأَخْبِرْهُمْ.»» قَالَ: «فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِی لَهُ فَقَالَ لَهُ: رُدَّ مَتَاعَکَ فَلَکَ اللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لَا أَعُودَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به‌خاطر آزاری که از همسایه‌اش به او می‌رسید، شکایت کرد.

رسول خدا به او فرمودند: «صبر کن!»

بعد، برای بار دوم نزد ایشان آمد.

پیامبر به او فرمودند: «صبر کن!»

بعد، برای سومین بار نزد ایشان برگشت و از همسایه‌اش شکایت کرد.

پس پیامبر به مردی که شکایت کرده بود، فرمودند: «وقتی بامداد مردم برای به نماز جمعه می‌رفتند، اثاثیه‌ات را در مسیرِ (مردم به نماز جمعه) بیاور تا هرکس به نماز جمعه می‌رود آن را ببیند. وقتی از تو سؤال کردند (که چرا چنین کرده‌ای)، آن‌ها را (از آزارهای همسایه‌ات) آگاه کن.»

آن مرد این کار را کرد. پس همسایه‌ی آزارگرش نزد او آمد و به او گفت: اثاثت را [جمع کن و به خانه‌ات] بازگردان که برایت با خداوند عهد می‌کنم که [به وضعیت سابق] برنگردم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِی سَعْدٍ: «أَ لاَ أُحَدِّثُکَ عَنِّی وَ عَنْ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ أَنَّهَا کَانَتْ عِنْدِی فَاسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَأَصَابَهَا مِنْ ذَلِکَ ضُرٌّ شَدِیدٌ. فَقُلْتُ لَهَا: «لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» فَأَتَتِ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَجَدَتْ عِنْدَهُ حُدَّاثاً فَاسْتَحْیَتْ فَانْصَرَفَتْ فَعَلِمَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ لِحَاجَةٍ فَغَدَا عَلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی لِحَافِنَا فَقَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا وَ اِسْتَحْیَیْنَا لِمَکَانِنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَسَکَتْنَا ثُمَّ قَالَ «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ» فَخَشِینَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَیْهِ أَنْ یَنْصَرِفَ وَ قَدْ کَانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ فَیُسَلِّمُ ثَلاَثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلاَّ اِنْصَرَفَ فَقُلْنَا «وَ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اُدْخُلْ» فَدَخَلَ وَ جَلَسَ عِنْدَ رُءُوسِنَا ثُمَّ قَالَ «یَا فَاطِمَةُ مَا کَانَتْ حَاجَتُکِ أَمْسِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ؟» فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ نُجِبْهُ أَنْ یَقُومَ فَأَخْرَجْتُ رَأْسِی فَقُلْتُ: «أَنَا وَ اَللَّهِ أُخْبِرُکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّهَا اِسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِی صَدْرِهَا وَ جَرَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ یَدَاهَا وَ کَسَحَتِ اَلْبَیْتَ حَتَّى اِغْبَرَّتْ ثِیَابُهَا وَ أَوْقَدَتْ تَحْتَ اَلْقِدْرِ حَتَّى دَکِنَتْ ثِیَابُهَا فَقُلْتُ لَهَا: لَوْ أَتَیْتِ أَبَاکِ فَسَأَلْتِهِ خَادِماً یَکْفِیکِ حَرَّ مَا أَنْتِ فِیهِ مِنْ هَذَا اَلْعَمَلِ.» قَالَ: «أَ فَلاَ أُعَلِّمُکُمَا مَا هُوَ خَیْرٌ لَکُمَا مِنَ اَلْخَادِمِ إِذَا أَخَذْتُمَا مَنَامَکُمَا فَکَبِّرَا أَرْبَعاً وَ ثَلاَثِینَ تَکْبِیرَةً وَ سَبِّحَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَسْبِیحَةً وَ اِحْمَدَا ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِینَ تَحْمِیدَةً» فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ رَأْسَهَا وَ قَالَتْ: «رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ رَضِیتُ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ.»»

 من‌لا‌یحضره‌الفقیه، ج۱، ص۳۲۰

 

روایت شده است که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) به مردی از [قبیله‌ی] بنی‌سعد فرمودند:

«آیا از خودم و از فاطمه زهرا نگویم که او نزد من (در خانه‌ی من) بود و با مَشک [از چاه] آب برمی‌داشت [و به خانه می‌آورد] آن‌قدر که اثر آن [بندِ مشک] بر سینه‌اش به جای می‌ماند و با آسیاب گندم آرد می‌کرد آن‌قدر که دستانش تاول می‌زد و خانه را تمیز می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گشت و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کرد آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شد و به خاطر این (زحمت‌ها) آسیب سختی دیده بود.

به او گفتم: «کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پس نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت. دید کسانی نزد ایشان هستند که سخن می‌گویند. پس خجالت کشید و بازگشت. پیامبر فهمیدند که او برای حاجتی آمده است. فردا صبح زود نزد ما آمدند و ما زیر لحافمان بودیم.

فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم و به‌خاطر موقعیتمان خجالت کشیدیم [چیزی بگوییم.]

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما سکوت کردیم.

بعد فرمودند: «السلام علیکم»

ما ترسیدیم که اگر جواب ایشان را ندهیم، بازگردند؛ چون ایشان چنین می‌کردند که سه بار سلام می‌کردند. اگر به ایشان اجازه (ورود) داده می‌شد، (وارد می‌شدند) و الا بازمی‌گشتند. پس گفتیم: «و علیک السلام ای رسول خدا! بفرمایید داخل!»

ایشان وارد شدند و کنار سرمان نشستند. بعد فرمودند: «ای فاطمه! دیروز چه حاجتی نزد محمد داشتی؟»

من ترسیدم که اگر جواب ایشان را ندهیم، برخیزند (و بروند.) پس عرض کردم: «من – به خدا قسم – به شما خبر می‌دهم، ای رسول خدا! فاطمه با مَشک [از چاه] آب برمی‌دارد آن‌قدر که اثر آن بر سینه‌اش به جای مانده و با آسیاب گندم آرد می‌کند آن‌قدر که دستانش تاول می‌زند و خانه را تمیز می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش خاک‌آلود می‌گردد و زیر دیگ غذا آتش درست می‌کند آن‌قدر که لباس‌هایش چرک می‌شود پس به او گفتم: کاش نزد پدرت می‌رفتی از او خدمت‌کاری درخواست می‌کردی تا قدری از مشقتی که به‌خاطر این کارها داری را بکاهد.»

پیامبر فرمودند: «آیا به شما چیزی یاد ندهم که برای شما از خدمت‌کار بهتر باشد؟ هرگاه به به رختخوابتان رفتید، سی و چهار بار تکبیر (الله اکبر) و سی و سه بار تسبیح (سبحان الله) و سی و سه مرتبه حمد (الحمد لله) بگویید.»

پس فاطمه (علیهاالسلام) سرش را بیرون آورد و عرض کرد: «راضی شدم از خدا و از رسولش. راضی شدم از خدا و از رسولش.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص کُرَیْسَةً وَ قَالَ: «تَعَلَّمِی مَا فِیهَا.» فَإِذَا فِیهَا: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِی جَارَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از بعضی امورشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شکایت کردند.

رسول خدا جزوه‌ای به ایشان دادند و فرمودند:

«آن‌چه در آن است را بیاموز.»

در آن جزوه [نوشته شده] بود:

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را اذیت کند،

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را تکریم کند

و هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید یا حرف خوب بزند یا ساکت باشد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

جا دارد که تأمل شود:

امور شخصی‌ای که حضرت زهرا از آن‌ها شکایت داشته‌اند، چه بوده؟ (شاید آن‌چه در مطلب بعدی ذکر می‌شود، ما را به پاسخ این سؤال راهنمایی کند.)

چرا پیامبر برای رفع ناراحتی دخترشان (صلوات‌الله‌علیهما) چنین به ایشان پاسخ دادند؟

و این دستورات اخلاقی-اجتماعی چه‌طور مشکلات ایشان را رفع می‌کرده یا تحملشان را برای ایشان آسان‌تر می‌نموده است؟

 

در روایت دیگری نیز نقل شده است حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چنین شکایتی را نزد پدرشان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بردند و ایشان هم نسخه‌ای عملی به دخترشان دادند که ان‌شاءالله در مطلب بعدی ذکر خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۸:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى اَلذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى اِمْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلاَّ فَرَّحَهُ اَللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۶

 

از امام رضا از رسول خدا (صلوات‌الله علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) نسبت به زنان از مردان دل‌سوزتر است.

هیچ مردی نیست که شادی‌ای بر دلِ زنی که از محارم اوست، وارد کند، مگراین‌که خداوند (تعالی) در روز قیامت او را شاد گرداند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در متن حدیث از ماده «فرح» استفاده شده است. «فَرَح» و «سُرور» هردو به‌معنای شادی هستند، با این تفاوت که «فرح» شامل شادیِ کوتاه و زودگذر نیز می‌شود، اما «سرور» شادی ریشه‌ای و بادوام.

عنوان «ادخال سرور در دل مؤمنان» که در روایات متعدد به آن تأکید شده است، معنای خاصی دارد و شامل شاد کردن مؤمنان از طریق رفع مشکلات آن‌هاست؛ مثل رفع گرسنگی، برطرف کردنِ اندوه یا پرداخت بدهی برادران ایمانی.

این‌که در این حدیث از ماده «فرح» استفاده شده، نه از «سرر»، شاید به این معناست که شادی در روز قیامت، پاداشی است برای آقایانی که حتی با یک سخن زیبا، یک هدیه کوچک یا یک شوخی، مادر، خواهر، همسر، دختر یا سایر محارم خود را شاد کنند، ولو این شادی کوتاه و گذرا باشد.

 

مطلب مرتبط پیشین:

«ادخال سرور به چه معناست؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۰۹:۳۷
ابوالفضل رهبر