دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادب» ثبت شده است

 

…عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع یَقُولُ:

«لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أَخِیکَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَیَاءِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احترامِ[۱] میان خود و برادرت (دوستت) را از میان نبر، بخشی از آن را باقی بگذار؛

چراکه از میان رفتن احترام‌ها، حیاء را از بین می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«لَا تَثِقْ بِأَخِیکَ کُلَّ الثِّقَةِ فَإِنَّ صَرْعَةَ الِاسْتِرْسَالِ لَنْ تُسْتَقَالَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به برادرت (دوستت) اعتمادِ تمام و کمال نکن؛[۲]

چراکه زمین خوردن بر اثر اعتمادِ (بی‌جا)، هرگز جبران نمی‌شود.»

 

 

 

…عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالا: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برادران (دوستانِ) خود را با دو ویژگی بیازمایید. اگر این دو ویژگی در آن‌ها بود، (که هیچ) و الا از آن‌ها دوری گزیند و دوری گزیند و دوری گزیند.

(۱) مراقبت بر این‌که نمازها(ی پنج‌گانه) را در وقت خود به‌جا آورده شود

(۲) و نیکی کردن به برادران (دوستان) در سختی‌ها و گشایش‌ها.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث از واژه «حشمت» استفاده شده که مقصود از آن احترام و بزرگی‌ای است که از روی شرم و حیاء باشد.

[۲] مقصود این است که اعتماد بی‌اندازه نداشته باش و همواره احتیاط داشته باش و احتمال بده که ممکن است روزی به تو خیانت کند و مثلاً رازهایت را برملا سازد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۳ ، ۱۴:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ فَیَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ یَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیَّةِ.» قَالَ: «وَ لَمْ یَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَیْهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ وَ إِنْ کَانَ لَیُصَافِحُهُ الرَّجُلُ فَمَا یَتْرُکُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدَهُ مِنْ یَدِهِ حَتَّى یَکُونَ هُوَ التَّارِکَ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذَلِکَ کَانَ الرَّجُلُ إِذَا صَافَحَهُ قَالَ بِیَدِهِ فَنَزَعَهَا مِنْ یَدِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۱

 

از جمیل بن درّاج نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگاه‌های خود را میان اصحاب (هم‌نشینانِ) خود تقسیم می‌کردند. پس به‌طور مساوی به این شخص و آن شخص نگاه می‌فرمودند.»

امام صادق (علیه‌السلام) همچنین فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگز پاهای خود را در میان اصحابشان دراز نمی‌کردند.

وقتی مردی به ایشان دست می‌داد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا زمانی که او دست خود را نمی‌کشید، دستش را رها نمی‌کردند. وقتی مردم این (اخلاق پیامبر) را متوجه شدند، وقتی مردی به ایشان دست می‌داد، خودش دستش را می‌کشید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۳ ، ۱۶:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّیّاً فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا عَبْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «أُرِیدُ الْکُوفَةَ.» فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِیقُ بِالذِّمِّیِّ عَدَلَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُرِیدُ الْکُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: «بَلَى.» فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: فَقَدْ تَرَکْتَ الطَّرِیقَ. فَقَالَ لَهُ: «قَدْ عَلِمْتُ.» قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِی وَ قَدْ عَلِمْتَ ذَلِکَ؟ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ کَذَلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا ص.» فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: هَکَذَا قَالَ؟ قَالَ: «نَعَمْ.» قَالَ الذِّمِّیُّ: لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ فَأَنَا أُشْهِدُکَ أَنِّی عَلَى دِینِکَ وَ رَجَعَ الذِّمِّیُّ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۰

 

از امام صادق، از پدرانشان (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک مرد ذِمّی[۱] هم‌راه شدند.

مرد ذمّی به ایشان عرض کرد: قصد داری کجا بروی، ای بنده‌ی خدا؟

حضرت فرمودند: «قصد کوفه دارم.»

وقتی ذمّی راه کج کرد (تا به‌سوی مقصد خود برود)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز راه کج کردند.

ذمّی به ایشان عرض کرد: مگر نمی‌خواستی به کوفه بروی؟

حضرت فرمودند: «بله»

ذمّی عرض کرد: از راه کوفه خارج شدی!

حضرت به او فرمودند: «خودم می‌دانم.»

عرض کرد: حال که می‌دانی، پس چرا همراهِ من راه کج کردی؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند: «این، از (مصادیقِ) تکمیل [ادبِ] «هم‌راهیِ نیکو» است؛ این‌که انسان وقتی از هم‌راهِ خود جدا می‌شود، او را با خوش و گوارایی، (مقداری) مشایعت کند. پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، این‌چنین به ما دستور داده است.»

ذمّی به ایشان عرض کرد: پیامبرتان چنین گفته؟

حضرت فرمودند: «بله.»

ذمّی عرض کرد: مشخص است که هرکس از او پیروی کرده، به‌خاطر کارهای کریمانه‌اش بوده. پس من گواهی می‌دهد که بر دین تو هستم.

آن ذمّی همراهِ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از راه خود (به‌سمت کوفه) برگشت و وقتی ایشان را شناخت، اسلام آورد.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «کافر ذمی» در مقابل کافر حربی، به آن‌دسته از اهل‌کتاب گفته می‌شود که در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کنند و با حاکم اسلامی قرارداد «ذِمّه» بسته‌اند. ذمّه، قراردادی است که در آن اهل‌کتاب اجازه پیدا می‌کنند در مقابل پرداخت جِزیه، بر دین خود باقی بمانند و در امان حکومت اسلامی باشند. فقیهان، پیروان ادیان یهودیت و مسیحیت و زرتشتی را اهل‌کتاب محسوب می‌کنند. (به نقل از ویکی‌شیعه)

[۲] با توجه به این‌که مقصد امام کوفه بوده است، احتمالاً این ماجرا مربوط به سال‌های خلافت ایشان بوده است. صلوات‌الله‌علیه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَکْثَرَ مَا یَجْلِسُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر وقت‌ها رو به قبله می‌نشستند.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا قَعَدَ فِی أَدْنَى الْمَجْلِسِ إِلَیْهِ حِینَ یَدْخُلُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه وارد خانه‌ای می‌شدند، در بدو ورود، در نزدیک‌ترین جای (خالی برای) نشستن می‌نشستند.

 

 

 

…عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَجْلِسُ فِی بَیْتِهِ عِنْدَ بَابِ بَیْتِهِ قُبَالَةَ الْکَعْبَةِ.

 الکافی، ج۲، ص۶۶۲

 

از حماد بن عثمان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) را دیدم که در خانه (اتاق)شان، کنار درب خانه (اتاق) و رو به کعبه می‌نشستند.

 

 

 

…عَنْ أَبِی سُلَیْمَانَ الزَّاهِدِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَنْ رَضِیَ بِدُونِ التَّشَرُّفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَلَائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى یَقُومَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که راضی باشد به این‌که پایین مجلس بنشیند، خداوند (عزّوجلّ) و فرشتگانش تا زمانی که (از جایش) برخیزد، پیوسته بر او درود می‌فرستند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۳ ، ۰۷:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

پیشی گرفتن در سلام کردن، سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، مستحب است و ثواب بیش‌تری دارد.

اما هر چیزی آدابی دارد و شایسته است انسان این آداب را بداند و به آن پای‌بند باشد.

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«یُسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الْکَبِیرِ وَ الْمَارُّ عَلَى الْقَاعِدِ وَ الْقَلِیلُ عَلَى الْکَثِیرِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کوچک(تر)، به بزرگ (تر) سلام می‌کند،

عبورکننده، به (کسی که در مسیرش) نشسته

و (جمعیت) کم(تر) به (جمعیت) زیاد(تر).»

 

 

 

…عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الْقَلِیلُ یَبْدَءُونَ الْکَثِیرَ بِالسَّلَامِ وَ الرَّاکِبُ یَبْدَأُ الْمَاشِیَ وَ أَصْحَابُ الْبِغَالِ یَبْدَءُونَ أَصْحَابَ الْحَمِیرِ وَ أَصْحَابُ الْخَیْلِ یَبْدَءُونَ أَصْحَابَ الْبِغَالِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ابتدا، (جمعیت) کم(تر) به(جمعیت) زیاد(تر) سلام می‌کند،

کسی که سوار بر مرکب است، به کسی که پیاده می‌رود،

کسی که سوار بر قاطر است، به کسی که سوار بر الاغ است

و کسی که سوار بر اسب است، به کسی که سوار بر قاطر است.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَى الْمَاشِی وَ الْمَاشِی عَلَى الْقَاعِدِ وَ إِذَا لَقِیَتْ جَمَاعَةٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْأَقَلُّ عَلَى الْأَکْثَرِ وَ إِذَا لَقِیَ وَاحِدٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْوَاحِدُ عَلَى الْجَمَاعَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که سواره می‌رود، به کسی که پیاده می‌رود، سلام می‌کند

و کسی که پیاده می‌رود، به کسی که (در مسیرش) نشسته است.

وقتی گروهی به گروه دیگری می‌رسند، گروهی که کم‌تر هستند، به گروهی که بیشترند، سلام می‌کنند

و وقتی یک نفر به گروهی می‌رسد، آن یک نفر به آن گروه سلام می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا کَانَ قَوْمٌ فِی مَجْلِسٍ ثُمَّ سَبَقَ قَوْمٌ فَدَخَلُوا فَعَلَى الدَّاخِلِ أَخِیراً إِذَا دَخَلَ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«وقتی گروهی در مجلسی هستند، بعد، گروه دیگری وارد می‌شوند، بر گروهی که دیرتر وارد شده‌اند، لازم است که هنگام ورود، بر گروه اول سلام کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

زید شحام (قصّاب)، از اصحاب اهل‌بیت و راویان حدیث بوده که اهل کوفه بوده و به سنت سایر اصحاب هرچندوقت‌یک‌بار از کوفه به مدینه می‌آمده و با رعایت ملاحظات امنیتی (که به‌دلیل حساسیت بنی‌امیه و بنی‌عباس نسبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاکم شده بوده) نزد ایشان حاضر می‌شده و مدتی از خرمن علم و معرفت ایشان خوشه‌ای می‌چیده و به میان شیعیان کوفه بازمی‌گشته و ره‌آورد سفرش را (با رعایت ملاحظات محرمانگی) به جامعه شیعی کوفه منتقل می‌کرده.

وی یکی از توصیه‌های امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را خطاب به شیعیان کوفه چنین نقل کرده است…

 

…عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ اَلشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اِقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ اَلسَّلاَمَ وَ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَأْمُرُ بِأَدَاءِ اَلْخَیْطِ وَ اَلْمِخْیَطِ صِلُوا عَشَائِرَکُمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ اَلْحَدِیثَ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ اَلسُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاَؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اَللَّهِ لَحَدَّثَنِی أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی اَلْقَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَیَکُونُ زَیْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ إِلَیْهِ وَصَایَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ اَلْعَشِیرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلاَنٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِیثِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۶

 

از زید شحّام نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«[وقتی به کوفه بازگشتی،] هرکس را دیدی که از من پیروی می‌کرد و به دستوراتم عمل می‌کرد، سلام مرا به او برسان و [به آن‌ها بگو:]

من شما را توصیه می‌کنم به تقوای خداوند (عزّوجلّ) و ورع (پرهیزکاری) در دینتان و به‌کارگیری تمام توانتان برای خدا و راست‌گویی و امانت‌داری و طولانی کردن سجده و خوب همسایگی کردن؛ چراکه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای همین آمده است (مبعوث شده است.)

امانت را به کسی که شما را نسبت به آن امانت امین شمرده (به شما اعتماد کرده)، واسپارید؛ چرا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره دستور می‌دادند که [حتی] نخ و سوزنِ (امانت‌گرفته‌شده) را پس دهید.

با خویشاوندان خود پیوند (صله رحم) داشته باشید و [وقتی مردند، برای تشییع‌جنازه] بر جنازه‌هایشان حاضر شوید و از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛

زیرا اگر یکی از شما (شیعیان) در دینش ورع (پرهیزکاری) داشته باشد و راست‌گفتار باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش‌اخلاق باشد، گفته می‌شود: «این مرد «جعفری» (پیروِ جعفر بن محمد) است.» و این، مرا خوش‌حال می‌کند و از این کار، شادی بر (قلبِ) من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

اما اگر غیر از این باشد [یعنی اگر پرهیزکار و راست‌گفتار و امانت‌دار و خوش‌اخلاق نباشد]، بلا و شرمساریِ این رفتار بر من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

به خدا قسم، پدرم (امام باقر علیه‌السلام) برای من روایت کرد که مردی از شیعیان امام علی (علیه‌السلام) در قبیله‌ای زندگی می‌کرد. او زینت آن قبیله بود؛ امانت‌دارترین مردم آن قبیله بود، حقوق دیگران را بیش‌تر از دیگران رعایت می‌کرد، در سخن گفتن با دیگران راست‌گوترین بود و مردم وصیت‌ها و ودیعه‌های خود را به او می‌سپردند. وقتی از خویشاوندانش درباره او سؤال می‌شد، می‌گفتند: کسی مثل فلانی نیست؛ به‌راستی که او امانت‌دارترین و راست‌گوترین ماست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

و قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

«لَا تَکُونَنَّ أَوَّلَ مُشِیرٍ، وَ إِیَّاکَ وَ الرَّأْیَ الْفَطِیرَ، وَ تَجَنَّبْ ارْتِجَالَ الْکَلَامِ، وَ لَا تُشِرْ عَلَى مُسْتَبِدٍّ بِرَأْیِهِ، وَ لَا عَلَى وَغْدٍ، وَ لَا عَلَى مُتَلَوِّنٍ، وَ لَا عَلَى لَجُوجٍ. وَ خَفِ اللَّهَ فِی مَوَاقِعِ هَوَى الْمُسْتَشِیرِ، فَإِنَّمَا الْتِمَاسُ مُوَافَقَتِهِ لُؤْمٌ، وَ سُوءُ الِاسْتِمَاعِ مِنْهُ جِنَایَةٌ.»

 نزهةالناظروتنبیه‌الخاطر، ص۱۱۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگز اولین مشورت‌دهنده نباش!

بپرهیز از این‌که نظر خام و ناپخته‌ای دهی!

بپرهیز از این‌که بدون فکر و ناسنجیده سخن گویی!

به کسی که خودرأی است و کسی که بی‌ارزش و بی‌ادب است و کسی که دم‌دمی‌مزاج و چندرنگ است و کسی که لج‌باز است، مشورت نده!

هنگامی که هوا و هوسِ مشورت‌گیرنده به سمتی گرایش دارد، از خدا بترس!

چراکه اگر بخواهی با او موافقت کنی، سزاوار سرزنش خواهی بود و اگر خوب به سخنانش گوش ندهی، جنایب[*] است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] جنایت؛ گناهی است که مستوجب عقوبت و مجازات است. در بعضی منابع نیز «خیانت» ذکر شده است. (ر.ک: الدرةالباهرةمن‌الأصداف‌الطاهرة، ص۳۱)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

یکی از ابزارهای تربیتیِ مربیان و والدین، تقلید و الگوپذیریِ فرزندان است.

رسول خدا که سرپرستی علی‌بن‌ابی‌طالب (صلوات‌الله‌علیهم) را از کودکی پذیرفته بودند، به بهترین شکل از این ابزار تربیتی بهره می‌جستند.

 

 

 

از امیرالمؤمنین نقل شده است که درباره چگونگی تربیتشان توسط رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) چنین فرموده‌اند:

«لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِه‏.»

 نهج البلاغة، ص۳۰۰

«به‌راستی که من مانند بچه‌شتری که دنبال مادرش می‌رود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیروی می‌کردم.

ایشان در هر روزی (یکی) از خُلق و خوهایشان را برای من شاخص می‌نمودند و به من دستور می‌دادند که به ایشان اقتدا نمایم.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خداوند این ویژگی (تقلید و الگوپذیری) را در انسان قرار داده است تا زندگی و نگاه به زندگی را کم‌کم از کسانی که آن‌ها را بزرگ می‌پندارد، بیاموزد.

لازم است والدین و مربیان گرامی توجه داشته باشند که کودکان، آن‌ها را بزرگ می‌پندارند، رفتارشان را به‌دقت تحت نظر دارند و از آنان الگو می‌گیرند.

بنابراین باید از این ابزار تربیتی به‌درستی بهره گیرند، الگوی مناسبی برای متربیان خود باشند و با بی‌توجهی‌ها و ندانم‌کاری‌هایشان، این فرصت را به تهدید تبدیل ننمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی أَیُّوبَ اَلْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«یَسْتَأْذِنُ‏ الرَّجُلُ‏ إِذَا دَخَلَ‏ عَلَى‏ أَبِیهِ‏ وَ لَا یَسْتَأْذِنُ الْأَبُ عَلَى الِابْنِ وَ یَسْتَأْذِنُ الرَّجُلُ عَلَى ابْنَتِهِ وَ أُخْتِهِ إِذَا کَانَتَا مُتَزَوِّجَتَیْنِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد باید هنگام ورود نزد پدرش اجازه بخواهد، اما پدر لازم نیست از پسرش اجازه بخواهد

و نیز مرد باید از دختر و خواهرش، هرگاه ازدواج کردند، اجازه بخواهد.»

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ اَلْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لِیَسْتَأْذِنِ‏ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ‏ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ‏ ثَلاثَ مَرَّاتٍ‏ کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ‏ بَلَغَ‏ الْحُلُمَ‏ فَلَا یَلِجُ‏ عَلَى أُمِّهِ وَ لَا عَلَى أُخْتِهِ وَ لَا عَلَى خَالَتِهِ وَ لَا عَلَى سِوَى ذَلِکَ إِلَّا بِإِذْنٍ فَلَا تَأْذَنُوا حَتَّى یُسَلِّم‏.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۲۹چ

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسانی که مملوک شما هستند و کسانی از (خانواده‌ی) شما که هنوز بالغ نشده‌اند، باید - همان‌طور که خداوند (عزّوجلّ) به شما دستور داده است - (هنگام آمدن نزد شما) در سه موقع، اجازه بخواهند.[*]

و کسی که بالغ شده است، (اصلاً) نباید بدون اجازه‌ی مادرش، خواهرش، خاله‌اش و دیگران، به (اتاق یا خانه‌ی) آن‌ها وارد شود.

پس (به کسی) اجازه ندهید (که وارد شود)، مگراین‌که (برای اجازه گرفتن) سلام کند.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ یَسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِیهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ قَدْ کُنْتُ أَسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِی وَ لَیْسَتْ أُمِّی عِنْدَهُ إِنَّمَا هِیَ اِمْرَأَةُ أَبِی تُوُفِّیَتْ أُمِّی وَ أَنَا غُلاَمٌ وَ قَدْ یَکُونُ مِنْ خَلْوَتِهِمَا مَا لاَ أُحِبُّ أَنْ أَفْجَأَهُمَا عَلَیْهِ وَ لاَ یُحِبَّانِ ذَلِکَ مِنِّی اَلسَّلاَمُ أَصْوَبُ وَ أَحْسَنُ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۸

 

از محمد بن علی حلبی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

آیا مرد هنگام رفتن نزد پدرش، باید از او اجازه بخواهد؟

حضرت فرمودند:

«بله، من نیز هنگام رفتن نزد پدرم از ایشان اجازه می‌خواستم، درحالی‌که مادرم نزد ایشان نبود، بلکه همسرشان نزدشان بود. مادرم هنگامی که من نوجوان بودم، از دنیا رفته بود.

گاهی پدرم و همسرش خلوتی داشتند که من دوست نداشتم در آن زمان، ناگهان بر آن‌ها وارد شوم. آن‌ها نیز چنین رفتاری را از من نمی‌پسندیدند.

(برای اجازه خواستن در چنین مواقعی) ″سلام کردن″ مناسب‌ترین و زیباترین (لفظ) است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره حضرت به آیه ۵۸ سوره مبارکه نور است:

«یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ لِیَسۡتَـٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَـٰنُکُمۡ وَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُوا۟ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَـٰثَ مَرَّ ٰ⁠تࣲ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَ مِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَاۤءِ ثَلَـٰثُ عَوۡرَ ٰ⁠تࣲ لَّکُمۡ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَ لَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ طَوَّ ٰ⁠فُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضࣲ کَذَ ٰ⁠لِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡـَٔایَـٰتِ وَ ٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمࣱ»

«اى اهل ایمان! باید بردگانتان و کسانى از شما که به مرز بلوغ نرسیده‌اند [هنگام ورود به خلوت خانۀ شخصى شما] سه بار [در سه زمان] از شما اجازه بگیرند؛ «پیش از نماز صبح» و «هنگام [استراحتِ] نیم‌روز که جامه هایتان را کنار مى‌نهید» و «پس از نماز عشا». [این زمان ها] سه زمان خلوت شماست، بعد از این سه زمان بر شما و آنان گناهى نیست [که بدون اجازه وارد شوند؛ زیرا آنان] همواره نزد شما در رفت و آمدند و با یکدیگر نشست و برخاست دارید این‌گونه خدا آیاتش را براى شما بیان می‌کند، و خدا دانا و حکیم است.» (ترجمه شیخ حسین انصاریان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَکْلُ عَلَى الْحَضِیضِ مَعَ الْعَبِیدِ وَ رُکُوبِیَ الْحِمَارَ مُؤْکَفاً وَ حَلَبَ الْعَنْزِ بِیَدِی وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِیمُ عَلَى الصِّبْیَانِ لِتَکُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِی.»

 الخصال، ج‏۱، ص۲۷۱

 

از امام صادق، از پدرشان، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«پنج کار را تا زمان مرگم ترک نمی‌کنم؛ تا بعد از من سنت شوند:

(۱) غذا خوردن روی زمین، کنار غلامان،

(۲) سوار شدن بر الاغ پالان‌شده،

(۳) دوشیدن شیر بز با دستم،

(۴) پوشیدن لباس پشمین

(۵) و (اول) سلام کردن به کودکان.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریشه لغوی «سنت» این است که شخصی از جایی که محل عبور و مرور نیست، عبور کند تا آن مسیر پاکوب شود و به‌مرور تبدیل به راهی شود و دیگران نیز از آن عبور کنند.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عمداً این رفتار را تکرار می‌فرموده‌اند تا پیروانشان ببینند و از راهی که ایشان عبور کرده‌اند عبور کنند و بعد از ایشان، به سنتی که بنا نهاده‌اند، عمل نمایند.

در یک نگاه کلی، همه‌ی این پنج کار، مصادیقی از فروتنی و تواضع بزرگان است، اما با یک نگاه جزءنگر نیز می‌توان به تک‌تک این گزاره‌ها نگریست و درباره‌شان تأمل کرد.

مورد بحث ما در این مطلب، پنجمین کاری است که پیامبر خواسته‌اند پیروانشان به آن عمل کنند؛ «سلام کردن به کودکان».

سلام کردن به کودکان، آن هم از سوی بزرگان، علاوه بر این‌که موجب می‌شود محبت آن بزرگ‌تر در دل کودک جای گیرد و مقدمه حرف‌شنوی و الگوپذیری از او را فراهم شود، شخصیت کودک را نیز تقویت می‌کند.

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «چگونه فرزندانمان را در برابر آلودگی‌ها مصون سازیم؟» احادیثی در مورد فوائد احساس کرامت نفس در کودکان، از جمله «مصونیت‌بخشی در برابر زشتی‌ها، پلیدی‌ها و هوس‌ها» ذکر شد.

حال بیاندیشیم که ما به عنوان یک مسلمان، تا چه اندازه به این سنت پای‌بندیم؟ آیا وقتی در کوچه و خیابان عبور می‌کنیم یا وقتی با بچه‌های اقوام و آشنایان یا حتی فرزندان خودمان روبه‌رو می‌شویم، در سلام کردن از آن‌ها پیشی می‌گیریم؟ آیا تحویلشان می‌گیریم؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۲ ، ۰۰:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

تنبیه بدنی روشی توصیه شده برای برخورد با کودک نیست، بلکه شاید بتوان گفت باید به عنوان راه‌حل پایانی به‌کار گرفته شود.

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «به‌جای کتک؛ قهر کن، ولی طولش نده!» از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شد که در پاسخ به شخصی که از یکی از پسرانش به ایشان شکایت داشت، فرمودند: «او را کتک نزن. با او قهر کن، اما طولش نده.» (عُدةالداعی، ص۸۹)

و نیز در مطلبی با عنوان «تنبیه کردن، شرط دارد» نقل شد که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از تنبیه کردن هنگام عصبانیت نهی فرمودند.» (الکافی، ج‏۷، ص۲۶۰) چراکه تنبیه باید هوش‌مندانه، به‌اندازه و با هدف اصلاح کودک باشد و در حالت عصبانیت، نمی‌توان این ملاحظات را در نظر داشت.

در مورد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز چنین نقل شده است که «ایشان هرگز کسی را - چه غلام و چه آزاد - نزدند، مگر در راه خدا.» (مجموعةورام‏، ج۲، ص۲۶)

اما اگر کسی به هر دلیلی به این نوع تنبیه روی آورد، باید به محدوده آن آگاه باشد.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی أَدَبِ الصَّبِیِّ وَ الْمَمْلُوکِ فَقَالَ: «خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ وَ ارْفُقْ.»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۶۸

 

حمّاد بن عثمان گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد تنبیه کودک و غلام سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«(حداکثر) پنج یا شش ضربه و با ملایمت.»

 

 

 

...عَنِ النَّبِیِّ فِیمَا أَوْصَى بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏:

«یَا عَلِیُّ… لَا تَضْرِبَنَ‏ أَدَباً فَوْقَ‏ ثَلَاثٍ‏ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ فَهُوَ قِصَاصٌ یَوْمَ الْقِیَامَة.»

 مجموعة ورام‏، ج۲، ص۱۵۵

 

از رسول خدا نقل شده است که در ضمن توصیه‌هایشان به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) فرمودند:

«هرگز برای تنبیه، بیش از سه ضربه نزن؛ که اگر چنین کنی، در روز قیامت قصاص خواهی شد.»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَلْقَى صِبْیَانُ الْکُتَّابِ أَلْوَاحَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ لِیَخِیرَ بَیْنَهُمْ فَقَالَ: «أَمَا إِنَّهَا حُکُومَةٌ وَ الْجَوْرُ فِیهَا کَالْجَوْرِ فِی الْحُکْمِ أَبْلِغُوا مُعَلِّمَکُمْ إِنْ ضَرَبَکُمْ فَوْقَ ثَلَاثِ ضَرَبَاتٍ فِی الْأَدَبِ اقْتُصَّ مِنْهُ.»»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«چند کودک که خواندن و نوشتن می‌آموختند، نوشته‌هایشان را نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آوردند تا ایشان بهترینشان را انتخاب کنند.

حضرت فرمودند:

«بدانید که این کار نوعی قضاوت است و بی‌عدالتی در این کار، مثل بی‌عدالتی در قضاوت است.

[بعد فرمودند: از طرف من] به آموزگارتان بگویید: اگر برای تنبیه، بیش از سه ضربه به شما بزند، او را از جانب شما قصاص خواهم کرد.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۲ ، ۱۹:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی أَیُّوبَ اَلْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«یَسْتَأْذِنُ‏ الرَّجُلُ‏ إِذَا دَخَلَ‏ عَلَى‏ أَبِیهِ‏ وَ لَا یَسْتَأْذِنُ الْأَبُ عَلَى الِابْنِ وَ یَسْتَأْذِنُ الرَّجُلُ عَلَى ابْنَتِهِ وَ أُخْتِهِ إِذَا کَانَتَا مُتَزَوِّجَتَیْنِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد باید هنگام ورود نزد پدرش اجازه بخواهد، اما پدر لازم نیست از پسرش اجازه بخواهد

و نیز مرد باید از دختر و خواهرش، هرگاه ازدواج کردند، اجازه بخواهد.»

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ اَلْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لِیَسْتَأْذِنِ‏ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ‏ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ‏ ثَلاثَ مَرَّاتٍ‏ کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ‏ بَلَغَ‏ الْحُلُمَ‏ فَلَا یَلِجُ‏ عَلَى أُمِّهِ وَ لَا عَلَى أُخْتِهِ وَ لَا عَلَى خَالَتِهِ وَ لَا عَلَى سِوَى ذَلِکَ إِلَّا بِإِذْنٍ فَلَا تَأْذَنُوا حَتَّى یُسَلِّم‏.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۲۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسانی که مملوک شما هستند و کسانی از (خانواده‌ی) شما که هنوز بالغ نشده‌اند، باید - همان‌طور که خداوند (عزّوجلّ) به شما دستور داده است - (هنگام آمدن نزد شما) در سه موقع، اجازه بخواهند.[*]

و کسی که بالغ شده است، (اصلاً) نباید بدون اجازه‌ی مادرش، خواهرش، خاله‌اش و دیگران، به (اتاق یا خانه‌ی) آن‌ها وارد شود.

پس (به کسی) اجازه ندهید (که وارد شود)، مگراین‌که (برای اجازه گرفتن) سلام کند.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ یَسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِیهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ قَدْ کُنْتُ أَسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِی وَ لَیْسَتْ أُمِّی عِنْدَهُ إِنَّمَا هِیَ اِمْرَأَةُ أَبِی تُوُفِّیَتْ أُمِّی وَ أَنَا غُلاَمٌ وَ قَدْ یَکُونُ مِنْ خَلْوَتِهِمَا مَا لاَ أُحِبُّ أَنْ أَفْجَأَهُمَا عَلَیْهِ وَ لاَ یُحِبَّانِ ذَلِکَ مِنِّی اَلسَّلاَمُ أَصْوَبُ وَ أَحْسَنُ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۸

 

از محمد بن علی حلبی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

آیا مرد هنگام رفتن نزد پدرش، باید از او اجازه بخواهد؟

حضرت فرمودند:

«بله، من نیز هنگام رفتن نزد پدرم از ایشان اجازه می‌خواستم، درحالی‌که مادرم نزد ایشان نبود، بلکه همسرشان نزدشان بود. مادرم هنگامی که من نوجوان بودم، از دنیا رفته بود.

گاهی پدرم و همسرش خلوتی داشتند که من دوست نداشتم در آن زمان، ناگهان بر آن‌ها وارد شوم. آن‌ها نیز چنین رفتاری را از من نمی‌پسندیدند.

(برای اجازه خواستن در چنین مواقعی) ″سلام کردن″ مناسب‌ترین و زیباترین (لفظ) است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره حضرت به آیه ۵۸ سوره مبارکه نور است:

«یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»

«اى اهل ایمان! باید بردگانتان و کسانى از شما که به مرز بلوغ نرسیده‌اند [هنگام ورود به خلوت خانۀ شخصى شما] سه بار [در سه زمان] از شما اجازه بگیرند؛ «پیش از نماز صبح» و «هنگام [استراحتِ] نیم‌روز که جامه هایتان را کنار مى‌نهید» و «پس از نماز عشا». [این زمان ها] سه زمان خلوت شماست، بعد از این سه زمان بر شما و آنان گناهى نیست [که بدون اجازه وارد شوند؛ زیرا آنان] همواره نزد شما در رفت و آمدند و با یکدیگر نشست و برخاست دارید این‌گونه خدا آیاتش را براى شما بیان می‌کند، و خدا دانا و حکیم است.» (ترجمه شیخ حسین انصاریان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَ‏ خَیْرَ مَا وَرَّثَ‏ الْآبَاءُ لِأَبْنَائِهِمُ الْأَدَبُ لَا الْمَالُ فَإِنَّ الْمَالَ یَذْهَبُ وَ الْأَدَبَ یَبْقَى‏.»

 الکافی، ج‏۸، ص۱۵۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بهترین چیزی که پدران برای پسرانشان به ارث می‌گذارند، ادب است، نه مال؛

چراکه مال از بین می‌رود ولی ادب باقی می‌ماند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّهُ قَالَ:

«لَا یَزَالُ‏ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ‏ یُورِثُ‏ أَهْلَ بَیْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ جَمِیعاً حَتَّى لَا یَفْقِدَ مِنْهُمْ صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً وَ لَا خَادِماً وَ لَا جَاراً وَ لَا یَزَالُ الْعَبْدُ الْعَاصِی یُورِثُ أَهْلَ بَیْتِهِ الْأَدَبَ السَّیِّئَ حَتَّى یُدْخِلَهُمُ النَّارَ جَمِیعاً حَتَّى لَا یَفْقِدَ فِیهَا مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً وَ لَا خَادِماً وَ لَا جَاراً.»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«همواره بنده‌ی مؤمن برای اهالی خانه‌اش «علم» و «ادب نیکو» به ارث می‌گذارد، تا همه‌شان را وارد بهشت کند و هیچ‌یک را رها نکند؛ نه کوچک را، نه بزرگ را، نه خادم را و نه همسایه را

و همواره بنده‌ی نافرمان برای اهالی خانه‌اش «ادب زشت» به ارث می‌گذارد، تا همه‌شان را وارد آتش کند و هیچ‌یک را رها نکند؛ نه کوچک را، نه بزرگ را، نه خادم را و نه همسایه را.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادب، میراث ماندگاری است که انسان برای خانواده و اطرافیانش به جا می‌گذارد.

این میراث، تیغی است دولبه؛ ممکن است پربرکت باشد و سبب سربلندی انسان در دنیا و آخرت باشد و ممکن است شوم باشد و تا چند نسل پس از او به جا بماند و عقوبتش او را نیز دچار سازد.

انسان درصورتی می‌تواند «علم» و «ادب نیکو» را برای دیگران به ارث بگذارد که ابتدا خود، به زیور «علم» و «ادب» آراسته باشد؛ تا این دارایی‌های گران‌بها، در چشمان اهالی خانه‌اش بدرخشند و بر دل‌هایشان بنشینند.

اما این کافی نیست. انسان باید علاوه بر این‌که خود اهل علم و ادب است، به تعلیم و تأدیب اهالی خانه نیز اهتمام ورزد و برای این‌کار برنامه عملی داشته باشد. و الّا، بوده‌اند افرادی که خود را به‌خوبی به علم و ادب آراسته‌اند، اما پس از خود، خانواده و فرزندانی ناشایسته به یادگار گذاشته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

«فرزندانتان را بزرگ بدارید و آن‌ها را خوب ادب (تربیت) کنید؛ تا آمرزیده شوید.»

 

 

اما چرا ایشان نسبت به بزرگ‌داشت فرزندان تأکید فرموده‌اند؟

در احادیث زیر به آثار فوق‌العاده‌ی «کرامت نفس» اشاره شده است...

 

 

۱

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا.»

 تحف‌العقول، ص۲۷۸

«هرکه نفْسِ خود را والا بداند، "دنیا" را پست می‌انگارد.»

 

 

۲

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ.»

 نهج‌البلاغة، ص۵۵۵

«هرکه نفْس خود را والا بداند، "شهوت"هایش را پست می‌انگارد.»

 

 

۳

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۳۹

«هرکه نفْس خود را والا بداند، آن را با "معصیت" پست نمی‌گرداند.»

 

 

۴

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ‏ شِقَاقُهُ‏ وَ خِلَافُهُ‏.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۶۴

«هرکه نفْسش والا باشد، "دشمنی و ناسازگاری‌اش" (با دیگران) کم خواهد بود.»

 

 

۵

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ نَفْسُهُ‏ اسْتَهَانَ‏ بِالْبَذْلِ وَ الْإِسْعَافِ»

 غررالحکم، ص۶۲۹

«هرکه نفْسش والا باشد، "بخشش به دیگران" و "کمک به نیازمندان" برایش راحت است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

«شخصیت دادن به کودک»، یکی از اصول مهم تربیتی است. چنان‌چه در احادیث مذکور ملاحظه فرمودید، اگر کسی نفْسِ خود را بزرگ بداند، شأنِ خود را اجل از این می‌داند که دامانش را به پستی‌های دنیا، شهوات و معصیت‌ها آلوده نماید.

چنین کسی، با چنین تربیتی، در رابطه با دیگران نیز کریمانه و بزرگوارانه برخورد خواهد کرد.

امروز زمینه‌های آلودگی به دنیا، شهوات و گناهان گوناگون به‌صورت گسترده‌ای فراهم است و روزبه‌روز نیز در حال گسترش است. فرزندان ما روزگاری را تجربه می‌کنند که این زمینه‌ها بسیار بیشتر از امروز خواهد بود.

بنابراین لازم است فرزندانی تربیت کنیم که تاب مقاومت در برابر هجمه‌های روزگار خویش را نیز داشته باشند.

به این منظور، یکی از مسائلی که والدین باید مورد توجه قرار دهند و در عمل به آن اهتمام داشته باشند، شخصیت دادن به کودک و بزرگ‌داشتِ اوست.

این، یکی از ابزار مصونیت‌بخش به کودکان، در برابر آن هجمه‌هاست.

 

 

 

مطلب مرتبط:

اگر می‌خواهید فرزندتان متکبر، زورگو و دروغ‌گو نباشد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

یکی از واجباتی که همه انسان‌ها موظف به انجام آن هستند، «بِرّ الوالدین» است؛ یعنی رفتار نیکو با پدر و مادر. در مقابلِ «برّ الوالدین»، «عاقّ الوالدین» است؛ یعنی نافرمانی و سرکشیِ همراه با تندی نسبت به پدر و مادر.[۱]

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ أَعَانَا وَلَدَهُمَا عَلَى‏ بِرِّهِمَا.»

 الکافی، ج۶، ص۴۸

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را یاری رسانند[۲] تا با آن‌ها رفتار نیکویی داشته باشد.»

 

 

سؤال این است که چطور می‌توانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم؟

در حدیث دیگری، شیوه‌اش نیز از ایشان نقل شده است:

 

 

و قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً أَعَانَ‏ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِهِ.»

 مستدرک‌الوسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند بنده‌ای را که فرزندش را یاری رساند تا با او رفتار نیکویی داشته باشد؛ به‌وسیله:

- احسان به او،[۳]

- تألّف با او،[۴]

- تعلیم او[۵]

- و تأدیبش.»[۶]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیث معروف به «جنود عقل و جهل»، «برّ الوالدین» را یکی از سربازان عقل نامیده‌اند و «عقوق الوالدین» را ضدّ آن و به‌عنوان یکی از سربازان جهل معرفی نموده‌اند. (ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۲)

[۲] حضرت فرموده‌اند فرزندش را برای اتصاف به این ویژگی، «یاری» نماید. پس والدین فقط می‌توانند به فرزندشان کمک کنند تا خودش مسیر را طی کند. آن‌ها نباید و نمی‌توانند او را به‌اجبار به این هدف برسانند.

[۳] «احسان»: نیکیِ فراوان به کسی، پیش از آن‌که او به سختی افتاده و اظهار نیاز کند.

[۴] «تألّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی، مدارا و انس گرفتن.

[۵] «تعلیم»: آموختنِ دانش، به مرور و به‌صورت تدریجی.

[۶] «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق به شخصی و به‌عمل‌درآوردنِ این آداب در او، به مرور و به صورت تدریجی.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

با بهره‌گیری از این چهار وسیله، می‌توان فرزندانی پرورش داد که با والدین خود رفتاری نیکو داشته باشند و نسبت به آنان سرکشی و بدرفتاری نداشته باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

امیرالمؤمنین در ضمن نامه معروفشان به امام حسن (علیهماالسلام)، خطاب به فرزندشان نوشتند:

«...إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ‏ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْه...‏»

 نهج‌البلاغة، ص۳۹۳

 

«به‌راستی که دل نوجوان مانند زمینی خالی است که هرچه در آن کاشته شود، می‌پذیرد.

به‌همین‌خاطر من پیش از آن‌که دلت سخت گردد و خِرَدت [به آلودگی‌ها] مشغول گردد، در تأدیبِ تو شتاب ورزیدم؛

تا با نهایتِ توان به استقبال کارهایی روی که اهل‌تجربه در پِی‌اش رفته‌اند و تجربه کرده‌اند و دیگر لازم نیست خودت تجربه کنی.

در این‌صورت از هزینه کردن برای انجام این کارها، بی‌نیاز می‌شوی و از این‌که خودت (پس از انجامشان) تجربه اندوزی، معاف می‌گردی.

حال، آن‌چه ما (پیشینیان) به آن رسیده‌ایم (و تجربه کرده‌ایم) در اختیار توست و فضایی که چه‌بسا برای ما تاریک بوده، برای تو روشن شده است...»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شش «مقدمه» و در نهایت یک «نتیجه»:

۱) همان‌طور که حضرت امیر (علیه‌السلام) فرموده‌اند، ای سن، سنِ حسّاسی است و باید برای «تأدیبِ» فرزندان، دغدغه و برنامه داشت.

۲) در این حدیث، حضرت می‌فرمایند با «انتقال حاصل تجربیاتِ» خود، بر این کار همت گمارده‌اند.

۳) در حدیثی (که پیش‌تر ذکر شده است) ایشان فرموده‌اند: «جملات حکمت‌آمیز» را به فرزندانتان بیاموزید؛ چراکه موجب افزایش عقل، هوش‌یاری و (صحتِ) نظر می‌گردد.

۴) در حدیثی دیگر (که آن نیز پیش‌تر ذکر گردیده) امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند: پیش از آن‌که صاحبان تفکرات انحرافی در جذب فرزندان (نوجوانانتان) از شما پیشی گیرند، با استفاده از «حدیث» (معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام)، نسبت به حفظ آنان شتاب ورزید.

۵) همچنین در سلسله‌مطالب «سه دوره هفت‌ساله برای تربیت کودک»، زمان «تأدیبِ کودک» و «آموزش قرآن به او»، دوره هفت‌ساله دوم زندگی او بیان شده است.

۶) باید توجه داشت (همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد،) «تأدیب کودک» اعم است از «انتقال معلومات به کودک» و «واداشتن او به به‌کارگیری این معلومات در عمل».

نتیجه: در مجموع می‌توان گفت در دوره هفت‌ساله دومِ زندگیِ کودک، که دوره «اطاعت و آموزش» است، باید با آموزش قرآن، معارف اهل‌بیت، سخنان حکمت‌آمیز و نیز با انتقال تجربیات، و بعد واداشتن کودک به به‌کارگیری این دانسته‌ها، به تأدیبِ کودک پرداخت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ لُقْمَانَ وَ حِکْمَتِهِ اَلَّتِی ذَکَرَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَقَالَ:

«...یَا بُنَیَّ إِنْ‏ تَأَدَّبْتَ‏ صَغِیراً انْتَفَعْتَ بِهِ کَبِیراً، وَ مَنْ غَنِیَ بِالْأَدَبِ اهْتَمَّ بِهِ وَ مَنِ اهْتَمَّ بِهِ تَکَلَّفَ عِلْمَهُ وَ مَنْ تَکَلَّفَ عِلْمَهُ اشْتَدَّ طَلَبُهُ وَ مَنِ اشْتَدَّ طَلَبُهُ أَدْرَکَ مَنْفَعَتَهُ فَاتَّخِذْهُ عَادَةً فَإِنَّکَ تَخْلُفُ فِی سَلَفِکَ وَ تَنْفَعُ بِهِ مَنْ خَلَفَکَ وَ یَرْتَجِیکَ فِیهِ رَاغِبٌ وَ یَخْشَى صَوْلَتَکَ رَاهِبٌ وَ إِیَّاکَ وَ الْکَسَلَ عَنْهُ وَ الطَّلَبَ لِغَیْرِهِ...»

 تفسیرالقمی، ج‏۲، ص۱۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که لقمان به فرزندش گفت:

«پسرم! اگر در خردسالی «ادب» بپذیری،[۱] در بزرگ‌سالی از آن بهره خواهی برد.

کسی که از «ادب» سرشار شود، به آن اهتمام می‌ورزد

و کسی که به آن اهتمام ورزد، در پیِ دانشِ آن سخت می‌کوشد

و کسی که در پی دانشش سخت بکوشد، اشتیاقش شدید می‌گردد

و کسی که اشتیاقش شدید گردد، به منفعت آن دست خواهد یافت.

پس ادب‌آموزی را عادت خویش کن؛

چراکه دراین‌صورت جانشین خوبی برای گذشتگانت خواهی بود و به آیندگانت سود خواهی رساند. رغبت کنندگان به تو امیدوار خواهند شد و بیم‌داران در برابر ابهت تو کرنش خواهند کرد

و بپرهیز از این‌که نسبت به ادب‌آموزی سستی و تنبلی نمایی و به دنبال چیز دیگری باشی.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که در مطلب پیشین نیز ذکر شد، «تأدیب» یعنی به شخصی چیزی بیاموزیم و بعد او را واداریم که آن را در عمل نیز به کار بندد. «تأدّب» نیز یعنی کسی که تحت تأدیب است، پذیرش و همراهی داشته باشد.

[۲] در سلسه‌مطالبی که با عنوان «سه دوره هفت‌ساله برای تربیت کودک» ارائه شد، ملاحظه فرمودید که بهترین زمان برای «تأدیب»، دوره هفت‌ساله دوم است؛ دوره‌ای که دوره‌ی «اطاعت و آموزش» نام گرفت و کودک در این دوره باید تحت آموزش و تأدیب باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۴۵
ابوالفضل رهبر

 

...عنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ:

«لَأَنْ یُؤَدِّبَ أَحَدُکُمْ‏ وَلَدَهُ‏ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ کُلَّ یَوْمٍ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«اگر یکی از شما فرزندش را تأدیب[۱] کند، برایش بهتر است از این‌که در هر روز به‌اندازه نصف صاع[۲] صدقه بدهد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تأدیب، یعنی به شخصی چیزی بیاموزیم و بعد، از او بخواهیم آن را در عمل نیز به کار بندد. یعنی آن‌چه برای سعادت فرزندمان لازم است را ابتدا به صورت تئوری به او آموزش دهیم، سپس او را واداریم تا در عمل نیز آموخته‌اش را به کار گیرد.

[۲] هر صاع، معادل حدود سه کیلوگرم غذاست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

۱- مقدمه

یکی از مسائل اساسی در تربیت فرزند، توجه به مراحل رشد اوست. از آن‌جا که ویژگی‌های انسان در مراحل مختلف عمر متفاوت است، باید در هر مرحله‌ای، روش خاص آن مرحله را در نیز پیش گرفت.

در میان احادیث تربیتیِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، گروهی از روایات راهبردهای کلانی در مورد مراحل مختلف رشد کودک بیان کرده‌اند و به‌همین‌خاطر مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفته‌اند.

در این دسته از روایات، سه مرحله‌ی شش یا هفت ساله برای کودک در نظر گرفته شده است، ویژگی‌های کودک در هر یک از این مراحل بیان شده است و توصیه‌هایی برای برخورد با او در هر مرحله ذکر گردیده است.

البته این احادیث به‌لحاظ سندی نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند. بنابراین لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پس از ذکر دو نمونه‌ی متفاوت از این احادیث، در ادامه، هر دوره به‌صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد و در نهایت یک جمع‌بندی ارائه می‌گردد.

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فرزند، هفت سال بازی می‌کند، هفت سال کتاب (قرآن) می‌آموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد می‌گیرد.»

 

 

قالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند، هفت سال ادب بیاموزد و هفت سال او را همواره با خودت همراه کن.

آن‌گاه اگر در مسیر صلاح قرار گرفت، (که چه خوب) و الا از کسانی خواهد بود که خیری در آن‌ها نیست.»

 

 

 

 

۲- هفت سال نخست

در مطلب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

در این مطلب، به بررسی دوره هفت‌ساله نخست می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال اول زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۶

 

 

«أَمْهِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ لَهُ سِتُّ سِنِینَ...»

«به فرزندت مهلت بده تا زمانی که شش‌ساله شود.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزند هفت سال بازی می‌کند.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«فرزند، هفت سال صاحب‌اختیار (فرمان‌دِه) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«یُرْخَى الصَّبِیُّ سَبْعاً...»

«با فرزند هفت سال با انعطاف برخورد می‌شود.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۳

 

 

در مجموع، با توجه به معنای دقیق واژگانِ به‌کاررفته در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال نخست، عبارت است از:

- مهلت دادن، میدان دادن، رها کردن کودک برای بازی، شتاب نکردن در موظف کردن کودک به کاری غیر از بازی؛

- نرمی، انعطاف، برخوردِ همراه با سکون و وقار؛

- سیادت کودک و اطاعت از او؛

 

 

 

 

۳- هفت سال دوم

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر دوره هفت‌ساله نخست بررسی شد و در این مطلب، به بررسی دوره دوم می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال دوم زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«...وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و فرزندت هفت‌سال تأدیب می‌شود.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

 

«...ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی الْکِتَابِ سِتَّ سِنِینَ...»

«سپس فرزندت را هفت سال به کتاب (قرآن) ادب نما.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال باید کتاب (قرآن) را بیاموزد.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

«...وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال عبد (فرمان‌بر) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

در مجموع، با توجه به دستورات ذکر شده در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال دوم، عبارت است از:

- آزاد نبودن و مطیع و خاضع بودن؛

- آموختن قرآن؛

- ادب‌آموزی؛

 

 

 

 

۴- هفت سال سوم

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر دوره هفت‌ساله اول و دوم بررسی شد و در این مطلب، به بررسی دوره سوم می‌پردازیم.

 

 

عبارات متعددی در مورد هفت‌سال سوم زندگی کودک بیان شده است که به طور خلاصه از این قرارند:

 

 

«...وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و او را هفت سال همواره با خودت همراه کن.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۹۲

 

 

«...ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ...»

«سپس هفت سال او را با خودت همراه کن تا به اخلاقت مؤدّب گردد.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال باید حلال و حرام را بیاموزد.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

 

«...وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ...»

«و هفت سال وزیر (کمک‌کار) است.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

«...وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً...»

«و هفت سال به خدمت گرفته می‌شود.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۳

 

 

در مجموع، با توجه به دستورات ذکر شده در این احادیث، راهبرد کلان در برخورد با کودک در هفت سال سوم، عبارت است از:

- همراهی و پیوستگی با والدین؛

- آموختنِ حلال و حرام؛

- پذیرش بار مسؤولیت و انجام کارهای محوّل‌شده؛

 

 

 

 

۵- جمع‌بندی

در مطالب پیشین، به گروهی از احادیث که مراحل رشد کودک را به سه دوره هفت‌ساله تقسیم می‌کرد، اشاره شد و بیان گشت که این روایات نقل‌های متعددی دارند و به لحاظ محتوایی نیز دارای تفاوت‌هایی هستند و لازم است بررسی دقیقی در موردشان صورت گیرد.

پیش‌تر هر سه دوره هفت‌ساله به طور مستقل بررسی شد و در این مطلب، به جمع‌بندی راهبرد کلانی تربیتی در مراحل مختلف زندگی کودک می‌پردازیم.

با توجه به این‌که در این احادیث ویژگی‌های هر دوره در کنار ویژگی‌های دو دوره دیگر قرار گرفته‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که حد و مرز شیوه برخورد در هر دوره، با توجه به بایسته‌های برخورد در دو دوره دیگر مشخص می‌گردد.

بنابراین با توجه به نکاتی که در مورد هر یک از سه دوره ذکر گردید، راهبرد کلان در برخورد با کودک در سه مرحله از رشدش، از این قرار است:

 

 

هفت سال اول؛ دوره بازی و رهایی

ویژگی اصلی دوره اول، آزاد بودن در بازی، نرمش تام با او و نافذ بودن خواست اوست. اگر ویژگی‌های دو دوره بعد را از این دوره نفی کنیم، بدین معناست که اولاً لازم نیست مطیع خاضع باشد و کتاب و ادب بیاموزد، ثانیاً لازم نیست همواره کنار والدین باشد، حلال و حرام بیاموزد و بار مسؤولیتی را به دوش گیرد.

اگرچه این دوره، دوره بازی و رهایی است، اما این به معنای آزادی مطلق نیست، بلکه به این معناست که نیاز نیست مطیع باشد، آموزش رسمی ببیند و مسؤولیت بپذیرد؛ چراکه کودک در این سن هنوز برای این کارها آماده نیست.

 

 

 

هفت سال دوم؛ دوره اطاعت و آموزش

ویژگی اصلی دوره دوم، اطاعت و آموختن علم و قرآن و ادب است. اگر ویژگی‌های دو دوره دیگر را از آن نفی کنیم، یعنی اولاً کودک را در این سن نباید آزاد گذاشت و نباید در این راه با نرمی تام با او برخورد نمود، ثانیاً درعین‌حال لازم نیست پیوسته همراه والدین باشد و حلال و حرام بیاموزد و مسؤولیتی تام بپذیرد.

کودک در این سن به حدی از رشد رسیده است که هم دستورپذیر است و هم برای آموختن، آمادگی کامل دارد. بنابراین باید از این فرصت استفاده کرد و بار او را برای موفقیت‌های آینده بست.

 

 

 

هفت سال سوم؛ دوره همراهی و کارآموزی

ویژگی محوری دوره سوم، همراه بودن با والدین، آموختن حلال و حرام و پذیرش مسؤولیت است. اگر ویژگی دو دوره دیگر را از آن نفی کنیم، بدین معناست که اولاً کودک را نباید در بازی آزاد گذاشت و نباید با نرمی تام با او برخورد نمود، ثانیاً لازم نیست مطیع و خاضع باشد و کتاب و ادب بیاموزد.

در این دوره فرزند با همراهی والدین خود، یک دوره کارآموزی عملی می‌گذراند. او بازی‌گوشی‌هایش را کرده و آموختنی‌ها را نیز به صورت تئوری آموخته است. حال مثل شاگردی که باید به دست استادش نگاه کند تا بتواند تئوری‌ها را در عمل پیاده کند، باید با والدینش همراه شود در حین زندگی از آنان ادب و اخلاق و احکام بیاموزد.

لازمه موفقیت در این مرحله آن است که والدین صلاحیت انتقال این حالت و معارف را داشته باشند و این مستلزم آن است که از سال‌ها پیش به خودسازی پرداخته باشند.

البته در صورت وجود نواقصی در والدین، چاره این است که فرد صالحی جایگزین آن‌ها گردد؛ مربیِ دلسوز، پاک و کاردانی که فرزندشان با او همراه شود، از او بیاموزد و فضائلش به او منتقل شود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای تهیه مطلب حاضر، از مقاله‌ی ارزشمند استاد عباس پسندیده با عنوان «روایات «سبع سنین» در فرزندپروری، گونه‌‌ها و تحلیل درونی آن‌ها» که در سال ۱۳۹۵، در فصل‌نامه «علوم حدیث» به چاپ رسیده، بهره گرفته شده است.

 

 

متن کامل احادیث مذکور

 

...عَنْ یُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«دَعِ اِبْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعاً فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلاَّ فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ خَیْرَ فِیهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۶

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«الْغُلَامُ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْکِتَابَ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَتَعَلَّمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَمْهِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ لَهُ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلاَّ فَخَلِّ عَنْهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷ و تهذیب‌الأحکام، ج۸، ص۱۱۱

 

 

قالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیْرَ فِیهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۲

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :

«یُرَبَّى اَلصَّبِیُّ سَبْعاً وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ مُنْتَهَى طُولِهِ فِی ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ عَقْلِهِ فِی خَمْسٍ وَ ثَلاَثِینَ سَنَةً وَ مَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَبِالتَّجَارِبِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۹۳

 

 

قالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ أَخْلاَقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ إِلاَّ فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

...عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«اِحْمِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیْهِ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی اَلْکِتَابِ سِتَّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلاَّ فَخَلِّ عَنْهُ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

 

 

...عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

«یُرْخَى اَلصَّبِیُّ سَبْعاً وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ یُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ یَنْتَهِی طُولُهُ فِی ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ عَقْلُهُ فِی خَمْسٍ وَ ثَلاَثِینَ وَ مَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَبِالتَّجَارِبِ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر