دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِیشِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع: «أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ یَوْماً: ««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اَللَّهِ مَاتَ شَهِیداً وَ اَللَّهِ لَیَأْتِیَنَّکَ فَأَیْقِنْ إِذَا جَاءَکَ فَإِنَّ اَلشَّیْطَانَ غَیْرُ مُتَخَیِّلٍ بِهِ.» فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ فَأَرَاهُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَا بَکْرٍ آمِنْ بِعَلِیٍّ وَ بِأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ إِنَّهُمْ مِثْلِی إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِمَّا فِی یَدِکَ فَإِنَّهُ لاَ حَقَّ لَکَ فِیهِ.»» قَالَ: «ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ یُرَ.»

 الکافی، ج۱، ص۵۳۳

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«روزی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به ابوبکر فرمودند:

««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[آل‌عمران:۱۶۹]؛ «هرگز گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانی هستند؛ خیر؛ آن‌ها زنده‌هایی هستند که نزد پروردگارشان به آن‌ها روزی داده می‌شود.»

(ای ابوبکر!) گواهی می‌دهم که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسول خدا بود و شهید از دنیا رفت. به خدا قسم، پیامبر حتماً نزد تو می‌آید و هرگاه نزد تو آمد، یقین بدان (که خودِ اوست)؛ چراکه شیطان نمی‌تواند به‌صورت پیامبر به خیال در آید (ظاهر شود.)»

آن‌گاه امام علی (علیه‌السلام) دست ابوبکر را گرفت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به او نشان داد! پیامبر به ابوبکر گفت:

«ای ابوبکر! به علی و یازده نفر از فرزندانش ایمان بیاور. آن‌ها مثل من هستند، جزاین‌که نبوت ندارند و به‌خاطر چیزی که (غصب کرده‌ای و) در دست توست اما در آن حقی نداری (پیشوایی مسلمانان)، به درگاه خداوند توبه کن!»

بعد (از این فرمایش، روحِ) پیامبر رفت و دیگر دیده نشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«سُمَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ خَیْبَرَ فَتَکَلَّمَ اَللَّحْمُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنِّی مَسْمُومٌ. قَالَ: فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ: «اَلْیَوْمَ قَطَّعَتْ مَطَایَایَ اَلْأُکْلَةُ اَلَّتِی أَکَلْتُ بِخَیْبَرَ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لاَ وَصِیٍّ إِلاَّ شَهِیدٌ.»»

 بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۳

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز (فتح) خیبر مسموم شدند. آن‌گاه آن گوشت [که پیامبر با آن مسموم شده بودند،] به سخن در آمد و گفت: ای رسول خدا! من آغشته به سم بودم.

(بعدها) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام وفاتشان فرمودند: «امروز، آن وعده غذای اهدایی که در (روز) خیبر خوردم، اثر کرد و هیچ پیامبری و هیچ وصی‌ای نیست، مگراین‌که شهید است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۳ ، ۰۷:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ: «أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به ایشان جواب سلام می‌دادند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند که به زنان جوان سلام دهند.[۱]

ایشان می‌فرمودند: «نگرانم که صدای آن زن جوان، مرا به هیجان وادارد و به‌این‌واسطه بیش از ثوابی که قصدش را دارم، دچارِ (گناه) شوم.»»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود حضرت «ابتدا به سلام» است، و الا جواب سلام که واجب است.

[۲] مقصودشان این است که ابتدا به سلام مستحب است و من برای اجر بردن و به‌دست آوردنِ حسنه، به آن مشتاقم. اما نگرانم نکند شنیدن صدای آن زن جوان مرا دچار گناهی کند که نه‌تنها آن اجر را ضایع کند، بلکه سیئه‌ای هم نصیبم کند؛ یعنی ضررش بیش از سودش باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

پیشی گرفتن در سلام کردن، سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، مستحب است و ثواب بیش‌تری دارد.

اما هر چیزی آدابی دارد و شایسته است انسان این آداب را بداند و به آن پای‌بند باشد.

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«یُسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الْکَبِیرِ وَ الْمَارُّ عَلَى الْقَاعِدِ وَ الْقَلِیلُ عَلَى الْکَثِیرِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کوچک(تر)، به بزرگ (تر) سلام می‌کند،

عبورکننده، به (کسی که در مسیرش) نشسته

و (جمعیت) کم(تر) به (جمعیت) زیاد(تر).»

 

 

 

…عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الْقَلِیلُ یَبْدَءُونَ الْکَثِیرَ بِالسَّلَامِ وَ الرَّاکِبُ یَبْدَأُ الْمَاشِیَ وَ أَصْحَابُ الْبِغَالِ یَبْدَءُونَ أَصْحَابَ الْحَمِیرِ وَ أَصْحَابُ الْخَیْلِ یَبْدَءُونَ أَصْحَابَ الْبِغَالِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ابتدا، (جمعیت) کم(تر) به(جمعیت) زیاد(تر) سلام می‌کند،

کسی که سوار بر مرکب است، به کسی که پیاده می‌رود،

کسی که سوار بر قاطر است، به کسی که سوار بر الاغ است

و کسی که سوار بر اسب است، به کسی که سوار بر قاطر است.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَى الْمَاشِی وَ الْمَاشِی عَلَى الْقَاعِدِ وَ إِذَا لَقِیَتْ جَمَاعَةٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْأَقَلُّ عَلَى الْأَکْثَرِ وَ إِذَا لَقِیَ وَاحِدٌ جَمَاعَةً سَلَّمَ الْوَاحِدُ عَلَى الْجَمَاعَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که سواره می‌رود، به کسی که پیاده می‌رود، سلام می‌کند

و کسی که پیاده می‌رود، به کسی که (در مسیرش) نشسته است.

وقتی گروهی به گروه دیگری می‌رسند، گروهی که کم‌تر هستند، به گروهی که بیشترند، سلام می‌کنند

و وقتی یک نفر به گروهی می‌رسد، آن یک نفر به آن گروه سلام می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا کَانَ قَوْمٌ فِی مَجْلِسٍ ثُمَّ سَبَقَ قَوْمٌ فَدَخَلُوا فَعَلَى الدَّاخِلِ أَخِیراً إِذَا دَخَلَ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«وقتی گروهی در مجلسی هستند، بعد، گروه دیگری وارد می‌شوند، بر گروهی که دیرتر وارد شده‌اند، لازم است که هنگام ورود، بر گروه اول سلام کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَعْرَابِیّاً مِنْ بَنِی تَمِیمٍ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ لَهُ: أَوْصِنِی فَکَانَ مِمَّا أَوْصَاهُ: «تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ یُحِبُّوکَ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بادیه‌نشینی از بنی‌تمیم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به ایشان عرض کرد:

به من توصیه(هایی) بفرمایید.

یکی از توصیه‌هایی که به او فرمودند این بود:

«به مردم مهربانی نما (اظهار محبت کن) تا تو را دوست بدارند.»»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مهرورزی به مردم، نصف عقل است.»

 

 

 

…عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مُجَامَلَةُ النَّاسِ ثُلُثُ الْعَقْلِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برخورد زیبا با مردم، یک‌سوّم عقل است.»

 

 

 

اما مقصود از «مهرورزی به مردم» چیست؟

مصادیقی از آن را ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«ثَلَاثٌ یُصْفِینَ وُدَّ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ یَلْقَاهُ بِالْبِشْرِ إِذَا لَقِیَهُ وَ یُوَسِّعُ لَهُ فِی الْمَجْلِسِ إِذَا جَلَسَ إِلَیْهِ وَ یَدْعُوهُ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۳

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«سه چیز است که «مهرورزیِ خالصانه‌ی انسان به برادر مسلمانش» محسوب می‌شود:

- هنگامی‌که با او دیدار می‌کند، با خوش‌رویی برخورد کند،

- وقتی در مجلسی پیش او می‌نشیند، برایش جا باز کند

- و او را با نامی که خود او بیشتر دوستش دارد، صدا زند.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] احتمالاً شما هم دوست یا قوم‌وخویشی دارید که به هر دلیلی از نام یا نام‌خانوادگی‌اش خوشش نمی‌آید یا دوست دارد او را با نام دیگری صدا بزنند.

بر اساس توصیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، یکی از مصادیق مهربانی کردن با مردم و اظهار محبت به آنان (که نیمی از عقلانیت می‌باشد،) این است که آن‌ها را به همان نامی صدا بزنیم که خودش بیشتر دوست دارد.

گاهی ما از سر لجاجت، شیطنت یا عادت، دیگران را با نامی که خودش دوست ندارد، صدا می‌زنیم که خلاف عقل است.

أعاذنا اللهَ من شرور أنفسنا!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۲۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْکِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَجَنَّبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنَّکَ مِثْلُهُ وَ لَا یُعِینُکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ وَ مَعَادِکَ وَ مُقَارَبَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یُشِیرُ عَلَیْکَ بِخَیْرٍ وَ لَا یُرْجَى لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْکَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَکَ فَضَرَّکَ فَمَوْتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیَاتِهِ وَ سُکُوتُهُ خَیْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا الْکَذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یَهْنِئُکَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدِیثَکَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْکَ الْحَدِیثَ کُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَرَهَا بِأُخْرَى مِثْلِهَا حَتَّى إِنَّهُ یُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یُصَدَّقُ وَ یُفَرِّقُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَیُنْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هنگامی که از منبر بالا می‌رفتند، می‌فرمودند:

«برای مسلمان شایسته است که از دوستی با سه نفر کناره گیرد (دوری جوید):

«شوخِ زشت‌کردار»،[*] «احمق (بی‌عقل)» و «دروغ‌گو».

اما «شوخ زشت‌کردار»؛[*]

- کار (زشت)اش را برایت می‌آراید (زیبا جلوه می‌دهد) و دوست دارد که تو هم مثل خودش باشی.

- او تو را نه در امور دنیایی و نه در امور آخرتی کمک نمی‌کند.

- نزدیک شدن به او، (موجب) دور شدن [از خوبی‌ها و زیبایی‌ها] و قساوتِ (قلب) است.

- رفت‌وآمد با او، مایه عیب (ننگِ) خودت است.

اما «احمق»؛

- تو را به خیر (نیکی) رهنمون نمی‌سازد (نمی‌تواند رهنمون سازد.)

- امیدی نیست بدی‌ای را از تو دور کند، حتی اگر تمام تلاشش را به‌کار گیرد.

- چه‌بسا نفع تو را بخواهد، اما به ضرر تو باشد.

- پس مرگ او بهتر از زنده بودنش، سکوتش بهتر از سخن گفتنش و دوری از او بهتر از نزدیک شدن به اوست.

و اما «دروغ‌گو»؛

- زندگی در کنار او برایت خوش نخواهد بود.

- حرف تو را (برای دیگران) نقل می‌کند و حرفِ (دیگران) را برای تو.

- هرگاه افسانه (دروغ)ای را به پایان می‌رساند، بلافاصله افسانه‌ی دیگر را آغاز می‌کند.

- حتی اگر راست بگوید، کسی او را تصدیق نمی‌کند.

- با (ایجادِ) دشمنی، میان مردم تفرقه می‌افکند و در سینه‌ها تخم کینه می‌کارد.

پس تقوای خداوند (عزّوجلّ) را پیشه کنید و مراقبت خودتان باشید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث، برای توصیف این دسته، از دو کلمه «ماجن» و «فاجر» استفاده شده است.

- «ماجن» یعنی کسی که خیلی شوخی می‌کند و شوخی‌هایش زشت و بی‌شرمانه است.

- «فاجر» هم یعنی کسی که کارهای زشتی می‌کند و زشتی این کارها به‌حدی است که مثل انفجار (که با فاجر هم‌خانواده است)، شدید و جلب‌توجه‌کننده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَاتِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«دوستی (میان دو نفر) وجود ندارد، مگر با وجود شروط دوستی.

پس کسی که (همه‌ی) این شروط یا بعضی از آن‌ها در او باشد، می‌توانی به او نسبت دوستی دهی

و کسی که هیچ‌یک از این شروط در او نبود، او را به هیچ حدی از دوستی نسبت نده.

- اولین شرط دوستی این است که: پنهان و پیدایش برایت یکی باشد.

- دوم این‌که: زیبایی‌های تو را زیبایی‌های خود بداند و عیب‌های تو را عیب‌های خودش.

- سوم این‌که: (رسیدنش به) مقام و مال، رفتارش (با تو) را تغییر ندهد.

- چهارم این‌که: چیزی (کاری) که توان (انجام)اش را دارد، از تو دریغ نکند.

- پنجمین شرط که همه این شروط را در خود جمع کرده، این است که: هنگام مصیبت‌ها (گرفتاری‌ها) تو را رها نکند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی الزَّعْلَى قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ إِنْ کَانُوا خِیَاراً فَخِیَاراً وَ إِنْ کَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً وَ لَیْسَ أَحَدٌ یَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله علیهما) نقل شده است:

«دقت کنید با چه کسی هم‌سخن می‌شوید؛ زیرا هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر این‌که هم‌نشینان او برایش ظاهر می‌شوند:

- اگر هم‌نشینانش خوب باشند، برایش خوب است

- و اگر هم‌نشینانش بد باشد، برایش بد می‌شود.

و هیچ‌کس نیست که بمیرد، مگراین‌که من هنگام مرگش بر او ظاهر خواهم شد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی الْعُدَیْسِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

«یَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَى اللَّهِ جَمِیعاً فَتَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که به ابو عُدَیس فرمودند:

«ای صالح!

از کسی پیروی کن که تو را به گریه می‌اندازد، ولی خیرخواه توست

و از کسی پیروی کسی نکن که تو را می‌خنداند، ولی فریبت می‌دهد.

شما، همه‌تان (در قیامت) بر خداوند وارد خواهید شد و [حقیقت را] خواهید دانست.» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا عَلَیْکَ أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کَرَمَهُ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیِّئِ أَخْلَاقِهِ وَ لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْکَرِیمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِکَرَمِهِ بِعَقْلِکَ وَ افْرِرْ کُلَّ الْفِرَارِ مِنَ اللَّئِیمِ الْأَحْمَقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که با فردی صاحب عقل هم‌نشین شوی، هرچند کرامت (اخلاقی)اش را ستایش نمی‌کنی

اما (توجه داشته باش) از عقلش بهره ببر و مراقب خُلق بدش باش.

همچنین هم‌نشینی با کسی که کرامتِ (اخلاقی) دارد را کنار مگذار، هرچند از عقلش بهره‌ای نبری

اما (توجه داشته باش) با بهره‌گیری از کرامتش، به عقلت بهره برسان.

ولی از انسان پَستِ احمق (که نه کرامت دارد و نه عقل) با سرعت فرار کن!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ کَتَبَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ یَأْمُرُهُ أَنْ یَعْمَلَ لَهُ مِقْدَارَ اَلسَّاعَاتِ فَحَمَلْنَاهُ إِلَیْهِ فِی سَنَةِ ثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ فَلَمَّا صِرْنَا بِسَیَالَةَ کَتَبَ یُعْلِمُهُ قُدُومَهُ وَ یَسْتَأْذِنُهُ فِی اَلْمَصِیرِ إِلَیْهِ وَ عَنِ اَلْوَقْتِ اَلَّذِی نَسِیرُ إِلَیْهِ فِیهِ وَ اِسْتَأْذَنَ لِإِبْرَاهِیمَ فَوَرَدَ اَلْجَوَابُ بِالْإِذْنِ إِنَّا نَصِیرُ إِلَیْهِ بَعْدَ اَلظُّهْرِ فَخَرَجْنَا جَمِیعاً إِلَى أَنْ صِرْنَا فِی یَوْمٍ صَائِفٍ شَدِیدِ اَلْحَرِّ وَ مَعَنَا مَسْرُورٌ غُلاَمُ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ فَلَمَّا أَنْ دَنَوْا مِنْ قَصْرِهِ إِذَا بِلاَلٌ قَائِمٌ یَنْتَظِرُنَا وَ کَانَ بِلاَلٌ غُلاَمَ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: اُدْخُلُوا فَدَخَلْنَا حُجْرَةً وَ قَدْ نَالَنَا مِنَ اَلْعَطَشِ أَمْرٌ عَظِیمٌ فَمَا قَعَدْنَا حِیناً حَتَّى خَرَجَ إِلَیْنَا بَعْضُ اَلْخَدَمِ وَ مَعَهُ قِلاَلٌ مِنْ مَاءٍ أَبْرَدَ مَا یَکُونُ فَشَرِبْنَا ثُمَّ دَعَا بِعَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ فَلَبِثَ عِنْدَهُ إِلَى بَعْدَ اَلْعَصْرِ ثُمَّ دَعَانِی فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ اِسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ یُنَاوِلَنِی یَدَهُ فَأُقَبِّلَهَا فَمَدَّ یَدَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَبَّلْتُهَا وَ دَعَانِی وَ قَعَدْتُ ثُمَّ قُمْتُ فَوَدَّعْتُهُ فَلَمَّا خَرَجْتُ مِنْ بَابِ اَلْبَیْتِ نَادَانِی فَقَالَ: «یَا إِبْرَاهِیمُ!» فَقُلْتُ: لَبَّیْکَ یَا سَیِّدِی! فَقَالَ: «لاَ تَبْرَحْ!» فَلَمْ نزل[أَزَلْ]جَالِساً وَ مَسْرُورٌ غُلاَمُنَا مَعَنَا فَأَمَرَ أَنْ یُنْصَبَ اَلْمِقْدَارُ ثُمَّ خَرَجَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأُلْقِیَ لَهُ کُرْسِیٌّ فَجَلَسَ عَلَیْهِ وَ أُلْقِیَ لِعَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ کُرْسِیٌّ عَنْ یَسَارِهِ فَجَلَسَ وَ کُنْتُ أَنَا بِجَنْبِ اَلْمِقْدَارِ فَسَقَطَتْ حَصَاةٌ فَقَالَ مَسْرُورٌ هشت فَقَالَ: «هشت؛ ثَمَانِیَةٌ.» فَقُلْنَا: نَعَمْ یَا سَیِّدَنَا! فَلَبِثْنَا عِنْدَهُ إِلَى اَلْمَسَاءِ ثُمَّ خَرَجْنَا فَقَالَ لِعَلِیٍّ: «رُدَّ إِلَیَّ مَسْرُوراً بِالْغَدَاةِ.» فَوَجَّهَهُ إِلَیْهِ فَلَمَّا أَنْ دَخَلَ قَالَ لَهُ بِالْفَارِسِیَّةِ: «بار خدایا چون» فَقُلْتُ لَهُ: نیک یَا سَیِّدِی! فمن[فَمَرَّ] نَصْرٌ فَقَالَ لِمَسْرُورٍ: «در ببند! در ببند!» فَأَغْلَقَ اَلْبَابَ ثُمَّ أَلْقَى رِدَاهُ عَلَیَّ یُخْفِینِی مِنْ نَصْرٍ حَتَّى سَأَلَنِی عَمَّا أَرَادَ فَلَقِیَهُ عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ فَقَالَ لَهُ: «کُلُّ هَذَا حرفا [خَوْفاً] مِنْ نَصْرٍ» فَقَالَ: یَا أَبَا اَلْحَسَنِ یَکَادُ [خَوْفِی مِنْهُ] خَوْفِی مِنْ عَمْرِو بْنِ قَرْحٍ.

بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۳۷

 

از ابراهیم بن مهزیار (برادر علی بن مهزیار) نقل شده است:

امام هادی (علیه‌السلام) به «علی بن مهزیار»[۱] نامه‌ای نوشتند و به او دستور دادند که تعدادی ساعت برای ایشان بسازد.

(وقتی ساعت‌ها ساخته شد،) در سال (دویست و) بیست و هشت[۲] ساعت‌ها را به‌سویشان حمل کردیم.[۳] وقتی به «سیاله»[۴] رسیدیم، علی بن مهزیار به امام نامه‌ای نوشتند و خواستند که به او بفرمایند چه زمانی وارد شهر شود و از ایشان خواست اجازه دهند خدمتشان برسد و این‌که ایشان بفرمایند چه زمانی نزد ایشان برود و نیز برای (شرفیاب شدنِ خودم؛) ابراهیم (بن مهزیار) نیز اجازه خواست.[۵]

جواب رسید و اجازه دادند. ما بعد از ظهر به‌سمت ایشان راه افتادیم. همگی در یک روز تابستانی بسیار گرم حرکت کردیم. «مسرور»، غلامِ علی بن مهزیار نیز همراهمان بود.

زمانی که به کاخ ایشان نزدیک شدیم، دیدیم بِلال، غلام امام هادی (علیه‌السلام)، منتظرمان ایستاده است. بلال گفت: وارد شوید. وارد اتاقی شدیم، درحالی‌که به‌شدت تشنه بودیم. اندکی ننشسته بودیم که یکی از غلامان به‌همراه کوزه‌ای بزرگ با آبی بسیار خنک نزدمان آمد و ما آب نوشیدیم.

سپس امام هادی (علیه‌السلام) علی بن مهزیار را (به اتاقشان) دعوت کردند. او تا بعد از (نمازِ) عصر نزد ایشان ماندند. سپس مرا دعوت کردند. من به ایشان سلام کردم و از ایشان اجازه خواستم که دستشان را بدهند. امام (علیه‌السلام) دستشان را دراز کردند و من دستشان را بوسیدم. آن‌گاه مرا دعوت کردند (که بنشینم.) نشستم.

بعد از مدتی، بلند شدم و با ایشان خداحافظی کردم. وقتی از درِ اتاق خارج شدم، مرا صدا زدند و فرمودند: «ای ابراهیم!» عرض کردم: لبّیک، آقای من! فرمودند: «نرو!» من نشستم. غلاممان «مسرور» هم همراهمان بود. امام دستور دادند که (مسرور) ساعت را نصب (راه‌اندازی) کند.[۶]

سپس خارج شدند و یک صندلی برایشان گذاشتند. ایشان روی صندلی نشستند. یک صندلی هم برای علی بن مهزیار، در سمت چپ ایشان گذاشتند. او نیز نشست. من کنار ساعت ایستاده بودم.

سنگ‌ریزه‌ای افتاد.[۷] مسرور [به زبان فارسی] گفت: "هشت".[۸] امام فرمودند: «"هشت"(در فارسی)؛ یعنی هشت.» عرض کردیم: بله، آقای ما!

ما تا شب نزد ایشان ماندیم. بعد، (از محضرشان) خارج شدیم. (هنگام خروج) امام به (برادرم) علی فرمودند: «مسرور را صبح زود نزد من بازفرست!»

(صبح روز بعد) علی بن مهزیار مسرور را نزد امام فرستاد. وقتی مسرور وارد شد، امام به زبان فارسی به او فرمودند: «بار خدایا چون (یعنی: حالت چه‌طور است؟)» من عرض کردم: نیک (به فارسی؛ یعنی: خوب)، آقای من!

«نصر» (از عُمّال بنی‌عباس، از آن‌جا) عبور کرد. حضرت (به فارسی) به مسرور فرمودند: «در ببند! در ببند!» (یعنی فوراً در را ببند تا او تو را این‌جا نبیند.) مسرور در را بست. سپس ردا (عبای) خود را بر روی من انداختند تا مرا از نصر مخفی کنند. بعد، در مورد موضوعاتی که می‌خواستند از من سؤال کردند.

بعد از مدتی، علی بن مهزیار نزد امام آمد. امام به او فرمودند: «همه این‌کارها از ترس نصر است.» (برادرم علی نیز) گفت: ای اباالحسن! ترس من از نصر، مانند ترسم از «عَمرو بن قرح» است.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «علی بن مهزیار اهوازی» از اصحاب بزرگ امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) و وکیل (نماینده‌ی) ایشان در منطقه اهواز بوده است. پدرش «مهزیار»، مسیحی و اهل هند بوده، اما پس از آن‌که در اهواز ساکن می‌شود، در سنین نوجوانی مسلمان می‌شود.

[۲] امام هادی (علیه‌السلام) در سال ۲۱۲ هجری قمری، در اطراف مدینه متولد شده‌اند، اما بعدتر همراه پدرشان به بغداد می‌روند. پدرشان امام جواد، وقتی که امام هادی (علیهماالسلام) خردسال بودند، به حج می‌روند و ایشان را (احتمالاً برای دور کردن از خطر، به‌همراه مادرشان) در مدینه ساکن می‌کنند. امام جواد پس از شهادت پدر در سال ۲۲۰، در سن ۸ سالگی به امامت می‌رسند و تا سال ۲۳۳ (سن ۲۱ سالگی) در مدینه ساکن بوده‌اند. در آن سال، توسط متوکل عباسی به سامرا احضار می‌شوند و در سال ۲۵۴ (در سن ۴۲ سالگی) به شهادت می‌رسند. در زمان رخ دادن این واقعه (سال ۲۲۸)، امام ۱۶ سال سن داشته‌اند، ۸ سال از آغاز امامتشان می‌گذشته و در شهر مدینه ساکن بوده‌اند.

[۳] گویا ساعت‌هایی که در آن زمان ساخته می‌شدند، دستگاه‌های بزرگی بوده‌اند.

[۴] آخرین توقف‌گاه بین‌راهی نرسیده به شهر مدینه.

[۵] با توجه به شرایط خفقان آن دوران و محدودیت‌های امنیتی‌ای که برای ائمه متأخر (علیهم‌السلام) وجود داشته، این تمهیدات ضروری بوده است.

[۶] مسرور، غلامی که علی بن مهزیار همراه خود به مدینه برده بوده، احتمالاً استادکار یا کارگر ماهرِ ساخت و راه‌اندازی دستگاه ساعت و به‌نوعی فن‌آور (تکنسینِ) این دستگاه بوده است.

[۷] گویا این ساعت، بر اساس تعداد سنگ‌ریزه‌هایی که می‌افتاده زمان را نشان می‌داده.

[۸] همان‌طور که وقتی یک فن‌آوری (تکنولوژی) از کشوری وارد کشور دیگری می‌شود، زبان کشور مبدأ نیز به‌همراهش (و به بهانه ذکر نام و معرفی آن محصول) وارد کشور مقصد می‌شود، در این ماجرا نیز ملاحظه می‌کنید که اصطلاحات حول ساعت و زمان، به‌همراه این دستگاه وارد سرزمین‌های عربی می‌شود. به همین دلیل است که بسیاری واژه‌های مربوط به زندگی متمدنانه، از ایران (که دارای تمدنی کهن و ریشه‌دار بوده) به زبان عربی نفوذ یافته است؛ چنان‌که در قرون اخیر واژگان غربی بسیاری وارد زبان‌های فارسی و عربی شده است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در این روایت تاریخی، نمونه‌ای از روند نفوذ یک زبان به زبان دیگر، به‌واسطه‌ی صدور فن‌آوری را ملاحظه فرمودید.

این‌جاست که توصیه مؤکّد و مکرّرِ رهبر حکیم انقلاب، مبنی بر ایجاد «مرجعیت زبان فارسی» با «تولید و صدور علم» بیش‌تر معنا می‌یابد.

برای مطالعه چند نمونه از تأکیدات ایشان، مراجعه کنید به:

«فیش‌های مرجعیت زبان فارسی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین عرض شد که: «قیلوله» خوابِ هنگام ظهر است. احتمال قوی‌تر این است که زمان آن، بعد از نماز ظهر تا اذان عصر است.

در این مطلب به یکی از فواید خوابیدن در این زمان اشاره شده است…

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع:

«أَتَى أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ ذَکُوراً وَ إِنِّی صِرْتُ نَسِیّاً فَقَالَ: «أَ کُنْتَ تَقِیلُ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «وَ تَرَکْتَ ذَاکَ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «عُدْ فَعَادَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ ذِهْنُهُ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«یک اعرابی (بادیه‌نشین) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

ای رسول خدا! من قبلاً خوش‌حافظه بودم، اما حالا فراموش‌کار گشته‌ام.

پیامبر فرمودند:

«آیا قبلاً خواب قیلوله می‌کردی؟

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«و قیلوله را ترک کرده‌ای؟»

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«(به همان رویه‌ی سابق) بازگرد!»

آن مرد (به رویه‌ی سابق) بازگشت و حافظه‌اش برگشت.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

قالَ الْبَاقِرُ ع:

«النَّوْمُ أَوَّلَ النَّهَارِ خُرْقٌ وَ الْقَائِلَةُ نِعْمَةٌ وَ النَّوْمُ بَعْدَ الْعَصْرِ حُمْقٌ وَ النَّوْمُ بَیْنَ الْعِشَاءَیْنِ یَحْرِمُ الرِّزْقَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خوابِ اول روز[۱] بی‌عقلی است،

خوابِ قیلوله[۲] نعمت است،

خوابِ بعد از عصر[۳] حماقت است

و خوابِ میان دو عشاء[۴] از روزی محروم می‌سازد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، خواب بین‌الطلوعین است؛ از طلوع فجر (هنگام اذان صبح) تا طلوع خورشید.

[۲] قیلوله، خوابِ هنگام ظهر است. در مورد این‌که زمانِ این خوابِ مفید و توصیه‌شده، قبل از نماز ظهر است یا بعد از نماز ظهر، اختلاف است. اما احتمال بیش‌تر این است که زمان آن، بعد از نماز ظهر تا اذان عصر است.

[۳] مقصود از عصر، آغاز وقت فضیلت نماز عصر یا اذان عصر است. این زمان به‌طور میانگین حدود سه ساعت و ربع بعد از اذان ظهر است (که البته در طول فصول سال متغیر است.)

[۴] مقصود، فاصله‌زمانی میان اول وقت نماز مغرب (اذان مغرب) تا اول وقت فضیلت نماز عشا (اذان عشاء) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

روَى جَابِرٌ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِنَّ إِبْلِیسَ إِنَّمَا یَبُثُّ جُنُودَ اللَّیْلِ مِنْ حِینِ تَغِیبُ الشَّمْسُ إِلَى مَغِیبِ الشَّفَقِ وَ یَبُثُّ جُنُودَ النَّهَارِ مِنْ حِینِ یَطْلُعُ الْفَجْرُ إِلَى مَطْلَعِ الشَّمْسِ.» وَ ذَکَرَ أَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ع کَانَ یَقُولُ: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَرِّ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَکُمْ فِی هَاتَیْنِ السَّاعَتَیْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۱

 

از جابر بن یزید جُعفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که ابلیس از هنگام غروب خورشید تا هنگام ناپدید شدن شفق،[۱] لشگریان شب را، و از هنگام طلوع فجر[۲] تا هنگام طلوع خورشید، لشگریان روز را [در میان آدمیان] پراکنده می‌کند.»[۳]

همچنین امام باقر ذکر کردند که پیامبر خدا (صلوات‌الله‌علیهما) می‌فرمودند:

«در این دو ساعت،[۴] خداوند (عزّوجلّ) را بسیار "ذکر" (یاد) کنید و از شر ابلیس و لشگریانش به خداوند (عزّوجلّ) پناه ببرید

و در این دو ساعت، برای کودکان خردسال خود تعویذ[۵] کنید؛ چراکه این دو ساعت، ساعات "غفلت" هستند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «شفق» یا «حُمره‌ی مغربیه»، همان سرخی‌ای است که پس از غروب آفتاب در افق غربیِ آسمان منتشر می‌شود و به‌مرور کم می‌شود تا کاملاً از بین می‌رود. زمانِ از میان رفتن شفق، آغاز فضیلت نماز عشا یا اذان عشا است.

[۲] «طلوع فجر» یا «صبح صادق»، هنگامی است که نوری سفید در افق شرقیِ آسمان پراکنده می‌شود. این زمان، آغاز وقت اقامه نماز صبح یا اذان صبح است.

[۳] این دو زمان در شبانه‌روز زمان‌های مهم و بافضیلتی است که بسیار توصیه شده انسان مشغول «ذکرِ» خداوند باشد. شیاطین که کارشان «غفلتِ» بندگان است برای این دو زمان تدارکِ تمام‌عیاری می‌بینند.

[۴] مقصود، همان دو فاصله‌ی زمانی میان «طلوع فجر تا طلوع خورشید» و «غروب خورشید تا غروب شفق» است. فاصله زمانی نخست را «بین‌الطلوعین» و فاصله زمانی دوم را «غَسَق» گویند.

[۵] تعویذ، یعنی پناه بردن از شرّی به خداوند، به‌وسیله‌ی ذکر؛ دعا و قرآن و… دو سوره «ناس» و «فلق» که با «قل أعوذ» آغاز می‌شوند را «معوّذتین» گویند که قرائت آن‌ها در این مواقع و برای پناه بردن از شر شیاطین و وسوسه‌هایشان توصیه شده است.

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«علت خواندن ۵۱ رکعت نماز در روز چیست؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۳ ، ۱۷:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«مَنْ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ سَتَرَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۴

 

«هرکس بعد از نماز صبح تا زمان طلوع خورشید، در مصلای خود (جایگاه نمازش) بنشیند، خداوند او را از آتشِ [جهنم] می‌پوشاند (حفظ می‌کند.]»

 

 

 

سیره اهل‌بیت نیز چنان بوده که رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) سفارش فرموده‌اند.

به‌عنوان مثال…

 

 

 

روَى مُعَمَّرُ بْنُ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: کَانَ وَ هُوَ بِخُرَاسَانَ إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ جَلَسَ فِی مُصَلَّاهُ إِلَى أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ ثُمَّ یُؤْتَى بِخَرِیطَةٍ فِیهَا مَسَاوِیکُ فَیَسْتَاکُ بِهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ ثُمَّ یُؤْتَى بِکُنْدُرٍ فَیَمْضَغُهُ ثُمَّ یَدَعُ ذَلِکَ فَیُؤْتَى بِالْمُصْحَفِ فَیَقْرَأُ فِیهِ.

من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۴

 

از مُعمّر بن خلّاد نقل شده است:

زمانی که امام رضا (علیه‌السلام) در خراسان بودند، وقتی نماز صبح را می‌خواندند، تا طلوع خورشید در مصلای خود (محلی که نمازشان را می‌خواندند) می‌نشستند.

بعد، کیسه‌ای که مسواک‌هایشان در آن بود را برایشان می‌آوردند تا با آن‌ها، یکی پس از دیگری، مسواک بزنند.

بعد، برایشان کُندر می‌آوردند تا آن را بجوند.

بعد کندر را کنار می‌گذاشتند و برایشان قرآن می‌آوردند تا از روی آن قرائت کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

به فاصله زمانی میان «طلوع فجر» (هنگام اذان صبح، بامداد، سپیده‌دم) تا «طلوع خورشید» (هنگام قضا شدن نماز صبح)، «بین‌الطلوعین» گفته می‌شود.

در مورد خوابیدن در این فاصله زمانی (که معمولاً برای کسانی که شب‌ها دیر می‌خوابند، بسی شیرین است!)، هشدارهایی داده شده است که به مواردی اشاره می‌گردد…

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النَّوْمِ بَعْدَ الْغَدَاةِ فَقَالَ: «إِنَّ الرِّزْقَ یُبْسَطُ تِلْکَ السَّاعَةَ فَأَنَا أَکْرَهُ أَنْ یَنَامَ الرَّجُلُ تِلْکَ السَّاعَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۱

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) در مورد خوابِ بعد از بامداد (هنگام اذان صبح) سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که روزی، در این ساعت گسترده می‌شود. بنابراین من خوشم نمی‌آید که مرد (انسان) در این ساعت بخوابد.»

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع: «نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَیِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ کُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِیَّاکُمْ وَ تِلْکَ النَّوْمَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خوابِ بامداد (بین‌الطلوعین)، شوم و نامبارک است؛ روزی(ای که رو آورده) را پس می‌راند و چهره را زرد می‌کند و آن را زشت و دگرگون می‌سازد.

این خواب، خواب همه انسان‌های شوم و نامبارک است.

به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) روزی‌ها را بین طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند؛

پس بپرهیزید از این خواب!»

 

 

 

قالَ الرِّضَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» قَالَ: «الْمَلَائِکَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ یَنَامُ فِیمَا بَیْنَهُمَا یَنَامُ عَنْ رِزْقِهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۴

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد آیه شریفه «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»[ذاریات:۴]؛ «قسم به فرشتگانی که کارها را تقسیم می‌کنند»، فرمودند:

«فرشتگان روزی‌های فرزندان آدم (علیه‌السلام) را در میان طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کنند؛ پس هرکس در فاصله‌ی بین این دو زمان بخوابد، از روزی‌اش خواب می‌ماند (محروم می‌شود.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۰۸:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: قَالَ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«اُرْجُ اَللَّهَ رَجَاءً لاَ یُجَرِّئُکَ عَلَى مَعَاصِیهِ وَ خَفِ اَللَّهَ خَوْفاً لاَ یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ج۱، ص۱۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خداوند آن‌طور امید داشته باش که این امید، به تو جرئت ندهد نافرمانی‌اش کنی

و از خداوند آن‌طور بترس که این ترس، تو را از رحمت او نااُمید نکند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۳ ، ۱۶:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَیْنِ ع مَا کَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَى اللَّهِ بِالْبُکَاءِ وَ قَالَتْ: «یُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَیْنِ صَفِیِّکَ وَ ابْنِ نَبِیِّکَ!»» قَالَ: «فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ ع وَ قَالَ: «بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا.»»

 الکافی، ج۱، ص۴۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که کار امام حسین (علیه‌السلام) چنان شد [و حضرت غریبانه شهید شدند،] فرشتگان با گریه به درگاه خداوند فریاد کشیدند و عرض کردند: «با حسین، برگزیده‌ات و پسر پیامبرت، چنین کردند!»

آن‌گاه خداوند سایه حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) را برافراشت و (به فرشتگان) فرمود: «به‌وسیله این، انتقام آن را می‌گیرم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَوْمِ تَاسُوعَاءَ وَ عَاشُورَاءَ مِنْ شَهْرِ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ: «تَاسُوعَاءُ یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحُسَیْنَ ع نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ.» ثُمَّ قَالَ: «وَ أَمَّا یَوْمُ عَاشُورَاءَ فَیَوْمٌ أُصِیبَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع صَرِیعاً بَیْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ کَلَّا وَ رَبِّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ مَا هُوَ یَوْمَ صَوْمٍ وَ مَا هُوَ إِلَّا یَوْمُ حُزْنٍ وَ مُصِیبَةٍ دَخَلَتْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ لِابْنِ مَرْجَانَةَ وَ آلِ زِیَادٍ وَ أَهْلِ الشَّامِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ ذَلِکَ یَوْمٌ بَکَتْ عَلَیْهِ جَمِیعُ بِقَاعِ الْأَرْضِ خَلَا بُقْعَةِ الشَّامِ فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّکَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِیَادٍ مَمْسُوخُ الْقَلْبِ مَسْخُوطٌ عَلَیْهِ وَ مَنِ ادَّخَرَ إِلَى مَنْزِلِهِ ذَخِیرَةً أَعْقَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى نِفَاقاً فِی قَلْبِهِ إِلَى یَوْمِ یَلْقَاهُ وَ انْتَزَعَ الْبَرَکَةَ عَنْهُ وَ عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ وُلْدِهِ وَ شَارَکَهُ الشَّیْطَانُ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ.»

 الکافی، ج۴، ص۱۴۷

 

از عبدالملک بن حکیم خثعمی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره روزه گرفتن در روز تاسوعا و عاشورای ماه محرم سؤال کردم.[۱]

حضرت فرمودند:

«روز تاسوعا، روزی است که در آن، امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش (رضی‌الله‌عنهم) در کربلا محاصره شدند. لشگر سواره‌ی شام جمع شدند و اطرافش اتراق کردند. ابن مرجانه (عبیدالله بن زیاد) از انبوه و فراوانی این سواره‌نظام شادمان شدند.

امام حسین (صلوات‌الله‌علیه) و یارانش (رضی‌الله‌عنهم) در این روز (تاسوعا) ناتوان شدند و یقین یافتند که یاری‌گری نزد امام حسین (علیه‌السلام) نخواهد آمد و اهل عراق به‌کمک نخواهند رسید. پدرم به‌فدای آن ناتوان‌شده‌ی غریب!»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«اما روز عاشورا، روزی است که در آن، امام حسین (علیه‌السلام) دچار مصیبت شد و میان یارانش بر زمین افتاد، درحالی‌که یارانش (پیش‌تر) عریان، در اطرافش نقش بر زمین بودند.

پس آیا برای چنین روزی، روزه (توصیه شده) است؟! هرگز! قسم به پروردگارِ بیت‌الحرام، این روز، روزِ روزه گرفتن نیست؛[۲]

این روز، فقط روز غم و روز مصیبتی است که بر اهل آسمان و اهل زمین و تمام مؤمنین وارد شده است.

این روز، روز شادی ابن مرجانه و آل زیاد و اهالی شام است. خداوند بر آنان و بر نسلشان خشم گیرد!

این روز، روزی است که تمام سرزمین‌ها به‌جز سرزمین شام، بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کردند.

پس هرکس در این روز روزه بگیرد یا (به‌عنوان روزی مبارک) تبرّک جوید، خداوند او را با آل زیاد محشور می‌کند، درحالی‌که قلبش مسخ‌شده است و مورد خشمِ (خداوند) است.

و هرکس در این روز (به‌عنوان تبرّک) در خانه‌اش چیزی (غذایی) ذخیره کند، خداوند او را عقوبت خواهد کرد؛ با نفاقی که در دلش خواهد افتاد، تا روزی که (در قیامت) خداوند را ملاقات می‌کند. همچنین خداوند برکت را از او و اهل خانه‌اش و فرزندانش می‌گیرد و شیطان را در همه آن‌ها با او شریک می‌سازد.»[۳]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] دستگاه سلطنت اموی، به ابتکار عبیدالله بن زیاد، این سنت سیئه را در میان مردم پایه نهاد که روز عاشورا (سال‌روز شهادت امام حسین علیه‌السلام) را روز مبارکی بدانند، جشن برپا کنند، روزه بگیرند و غذای سالشان را در این روز بخرند و ذخیره کنند تا برکت یابد. این سنت شوم، به‌مرور پا گرفت، روایاتی در تأییدش ساخته شد و - به‌ویژه در میان اهل‌سنت - تبدیل به یک مستحب مؤکّد شد.

[۲] هرچند روزه گرفتن در روز عاشورا به‌شدت نهی شده است، اما امساک (پرهیز از غذا خوردن و اکتفای به خوراکی مختصر) توصیه شده است.

[۳] خرید و ذخیره کردن غذا در این روز فقط با نیت تبرّک جستن، حرام است و عقوبت دارد. بنابراین انجام خریدهای روزمره برای منزل اشکالی ندارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۰:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَصْقَلَةَ الطَّحَّانِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ ع أَقَامَتِ امْرَأَتُهُ الْکَلْبِیَّةُ عَلَیْهِ مَأْتَماً وَ بَکَتْ وَ بَکَیْنَ النِّسَاءُ وَ الْخَدَمُ حَتَّى جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ وَ ذَهَبَتْ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذَا رَأَتْ جَارِیَةً مِنْ جَوَارِیهَا تَبْکِی وَ دُمُوعُهَا تَسِیلُ فَدَعَتْهَا فَقَالَتْ لَهَا: «مَا لَکِ أَنْتِ مِنْ بَیْنِنَا تَسِیلُ دُمُوعُکِ؟» قَالَتْ: إِنِّی لَمَّا أَصَابَنِی الْجَهْدُ شَرِبْتُ شَرْبَةَ سَوِیقٍ قَالَ فَأَمَرَتْ بِالطَّعَامِ وَ الْأَسْوِقَةِ فَأَکَلَتْ وَ شَرِبَتْ وَ أَطْعَمَتْ وَ سَقَتْ وَ قَالَتْ: «إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِکِ أَنْ نَتَقَوَّى عَلَى الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ ع.»» قَالَ: «وَ أُهْدِیَ إِلَى الْکَلْبِیَّةِ جُوناً لِتَسْتَعِینَ بِهَا عَلَى مَأْتَمِ الْحُسَیْنِ ع فَلَمَّا رَأَتِ الْجُونَ قَالَتْ: «مَا هَذِهِ؟» قَالُوا: هَدِیَّةٌ أَهْدَاهَا فُلَانٌ لِتَسْتَعِینِی عَلَى مَأْتَمِ الْحُسَیْنِ. فَقَالَتْ: «لَسْنَا فِی عُرْسٍ فَمَا نَصْنَعُ بِهَا.» ثُمَّ أَمَرَتْ بِهِنَّ فَأُخْرِجْنَ مِنَ الدَّارِ فَلَمَّا أُخْرِجْنَ مِنَ الدَّارِ لَمْ یُحَسَّ لَهَا حِسٌّ کَأَنَّمَا طِرْنَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یُرَ لَهُنَّ بِهَا بَعْدَ خُرُوجِهِنَّ مِنَ الدَّارِ أَثَرٌ.»

 الکافی، ج۱، ص۴۶۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، آن همسر ایشان که از قبیله بنو کلب بود،[۱] مجلس عزایی برگزار کرد. خودش می‌گریست و زنان و خدمت‌کاران گریه می‌کردند. [آن‌قدر گریه کردند] تا این‌که اشک‌هاشان خشک شد.

در آن میان، کنیزی از کنیزانش بود که همچنان گریه می‌کرد و اشک‌هایش به‌شدت جاری بود.

همسر امام (رباب)، او را صدا کرد و به او گفت: «چه کرده‌ای که از میان ما فقط اشک‌های تو با این شدت جاری است؟!»

کنیز عرض کرد: وقتی گریه کردن سخت شد، شربت سَویق نوشیدم.

همسر امام دستور داد غذا و شربت سویق آوردند. خودش غذا خورد و شربت نوشید. (به زنان دیگر هم) غذا و شربت داد و گفت: «قصدمان از این خوردن و آشامیدن، فقط همین است که قدرت یابیم بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنیم.»»

امام صادق (علیه‌السلام) همچنین فرموده‌اند:

«برای این همسر امام حسین، یک ″جون″ (پرنده‌ای آوازخوان که شکم و بال‌هایی سیاه دارد) هدیه آوردند تا برای مجلس عزای امام حسین (علیه‌السلام) از آن کمک بگیرد.

وقتی ایشان (رباب) این پرنده را دید، فرمود: «این چیست؟» گفتند: هدیه‌ای است که فلانی آورده تا با آن برای مجلس عزای امام حسین کمک بگیرید. رباب فرمود: «ما که در عروسی نیستیم. پس از آن استفاده نخواهیم کرد.» بعد، به آن زنان (که پرنده را هدیه آورده بودند) دستور داد از خانه بیرون روند. وقتی از خانه خارج شدند، دیگر دیده نشدند. گویا به آسمان پر کشیدند و بعد از خروجشان از خانه، هیچ اثری از آن‌ها دیده نشد.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مرحوم علامه مجلسی گوید: این زن، رباب، دختر امرء‌القیس کلبى و مادر سکینه و عبدالله (طفل شیرخوار امام حسین که در آغوش ایشان به شهادت رسید و امروزه به علی اصغر معروف شده) بوده است. از شیخ مفید نقل شده است: امام حسین (علیه‌السلام) شش فرزند داشتند: (۱) «علی اکبر» که کنیه‌شان ابومحمد بوده و نام مادرشان شه‌زنان دختر کسری یزدگرد بوده است. [مقصود امام سجاد است.] (۲) «علی اصغر» که همراه امام در کربلا به شهادت رسیده‌اند و مادرشان لیلی دختر ابی‌مرة ثقفیه بوده است. [ما به ایشان علی اکبر می‌گوییم.] (۳) «جعفر» که در زمان حیات امام از دنیا رفته‌اند و از ایشان نسلی باقی نمانده و مادرشان از قبیله قضاعه بوده است. (۴) «عبدالله» که در سن کم، همراه پدرشان به شهادت رسید. [ما به ایشان علی اصغر می‌گوییم.] (۵) «سکینة» که مادرشاه رباب دختر امرءالقیس بن عدی کلبی بوده است. رباب، مادر عبدالله (علی اصغر) نیز بوده است. (۶) «فاطمة» که مادرشان ام‌اسحاق دختر طلحة بن عبدالله تمیمی بوده است.[ممکن است دختری که او را رقیه می‌نامیم، هم‌ایشان باشند.] (مرآةالعقول، ج۵، ص۳۷۲)

[۲] در مورد این‌که آن زنان که بودند و چرا آن پرنده را آورده بودند، احتمال می‌رود: از فرشتگان یا جنّیان یا ارواحی بوده‌اند که تجسّم یافته بودند و آن پرنده را آورده بودند تا زنان عزادار حاضر در مجلس را مشغول کند و از غم بسیار شدیدی که بر اثر آن مصیبت داشتند بکاهد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۸
ابوالفضل رهبر