دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۲۸ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَنْ عَرَفَ مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِ اَللَّهِ کَذِباً إِذَا حَدَّثَ وَ خُلْفاً إِذَا وَعَدَ وَ خِیَانَةً إِذَا اُؤْتُمِنَ ثُمَّ اِئْتَمَنَهُ عَلَى أَمَانَةٍ کَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى أَنْ یَبْتَلِیَهُ فِیهَا ثُمَّ لاَ یُخْلِفَ عَلَیْهِ وَ لاَ یَأْجُرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس بنده‌ای از بندگان خداوند را (چنین) بشناسد؛ که وقتی سخن می‌گوید، دروغ می‌گوید، وقتی وعده می‌دهد، خُلف وعده می‌کند و وقتی امانتی به او سپرده می‌شود، خیانت می‌کند،

بعد [از این‌که او را با این ویژگی‌ها شناخت]، او را امین بشمارد و امانتی به او بسپارد،

[دراین‌صورت] خداوند (تعالی) حق دارد که در مورد این امانت او را دچار بلا سازد، بعد هم، آن امانت را به او باز نگرداند و (بابت این ابتلاء) پاداشی هم به او ندهد.»

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ:

«لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَّهِمَ مَنِ اِئْتَمَنْتَهُ وَ لاَ تَأْتَمِنَ اَلْخَائِنَ وَ قَدْ جَرَّبْتَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تو حق نداری کسی را که او را امین شمرده‌ای، متهم سازی

و حق نداری به خیانت‌کننده - در صورتی که او را تجربه کرده‌ای - اعتماد کنی.»

 

 

 

...عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ لَهُ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«مَنِ اِئْتَمَنَ غَیْرَ مُؤْتَمَنٍ فَلاَ حُجَّةَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام باقر نقل شده است که در ضمن حدیثی، به (فرزندشان) امام صادق (علیهماالسلام) فرمودند:

«هرکس، شخص غیرقابل‌اعتمادی را امین شمارد [و به او امانتی سپارد]، بر خداوند حجتی ندارد.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود این است که دیگر حق ندارد از خداوند گله کند که چرا چنین شد یا از او بخواهد که ضررش را جبران کند یا در آخرت از او توقع داشته باشد که در ازای آسیبی که از این بابت دیده است، پاداشی دریافت کند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالعه این مطلب مرتبط که پیش‌تر ارائه شده بود، خالی از لطف نیست:

«البته حواس‌تان باشد!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عِمْرَانَ بْنِ أَبِی عَاصِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«أَرْبَعَةٌ لاَ یُسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ یَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ لَمْ آمُرْکَ بِالشَّهَادَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«چهار شخص هستند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛

یکی‌شان مردی است که مالی داشته و آن را بدون بیّنه[۱] (به دیگری) قرض داده است.[۲]

خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«مگر به شما امر نکردم که شاهد بگیرید.»[۳]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود دلیل روشن و محکمه‌پسندی است مبنی بر این‌که فلان‌مبلغ پول به فلانی پرداخت شده است؛ این‌که کسی را شاهد گیرند و قرار و مدارشان را مکتوب کنند.

[۲] در این‌جا، مقصود از مستجاب نبودن دعا، این است که اگر کسی بدون نوشتن و شاهد گرفتن، پولی به کسی قرض دهد و پولش به او بازنگردد، اگر دست‌به‌دعا شود که به پولش برسد، این دعا مستجاب نخواهد شد.

[۳] اشاره‌ای است به آیه ۲۸۲ سوره بقره که خداوند در آن به نوشتن و شاهد گرفتن دستور داده است:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَاینتُم بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکتُبُوهُ وَلْیکتُب بَّینَکمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یأْبَ کاتِبٌ أَنْ یکتُبَ کمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیکتُبْ وَلْیمْلِلِ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ وَلْیتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یبْخَسْ مِنْهُ شَیئًا فَإن کانَ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یسْتَطِیعُ أَن یمِلَّ هُوَ فَلْیمْلِلْ وَلِیهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَینِ من رِّجَالِکمْ فَإِن لَّمْ یکونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ»؛

«اى اهل ایمان! چنانچه وامى به یکدیگر تا سر آمد معینى دادید، لازم است آن را بنویسید و باید نویسنده اى [سَنَدش را] در میان خودتان به عدالت بنویسد و نباید هیچ نویسنده اى از نوشتن سند همان گونه که خدا [بر اساس قوانین شرعى] به او آموخته است، دریغ ورزد او باید بنویسد، و کسى که حقْ به عهدۀ اوست باید [کلامش را جهت تنظیم سند براى نویسنده] املا کند، و از خدا که پروردگار اوست پروا نماید و از حق چیزى را نکاهد و اگر کسى که حق به عهدۀ اوست، سفیه یا ناتوان باشد، یا [به علتى] نتواند املا کند، ولىّ و سرپرست او به عدالت املا کند و دو شاهد از مردانتان را [بر این حق] شاهد بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن را از میان شاهدانى که مى پسندید شاهد بگیرید، تا اگر یکى از آن دو زن [واقعیت را] فراموش کرد، آن دیگرى او را یادآورى کند و شاهدان هنگامى که [براى اداى شهادت] دعوت شوند [از پاسخ دعوت] امتناع نورزند، و از نوشتن [سندِ وام] تا سرآمد معیّنش، کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید، این [کار] نزد خدا عادلانه تر و براى اقامه شهادت پابرجاتر، و به اینکه [در جنس وام، اندازۀ آن و زمان پرداختش] شک نکنید [و ستیز و نزاعى پیش نیاید] نزدیک تر است مگر آنکه داد و ستدى نقدى باشد که آن را میان خود دست به دست مى کنید، در این صورت بر شما گناهى نیست که آن را ننویسید و هرگاه داد و ستد کنید شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد زیان برسد و اگر زیان برسانید، خروج از اطاعت خداست که گریبانگیر شما شده است و از خدا پروا کنید و خدا [احکامش را] به شما مى آموزد و خدا به همه چیز داناست.» [ترجمه شیخ حسین انصاریان]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی بَعْضِ اَلْحَاجَةِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِی فَقَالَ لِیَ: «اِنْصَرِفْ مَعِی فَبِتْ عِنْدِیَ اَللَّیْلَةَ.» فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ فَدَخَلَ إِلَى دَارِهِ مَعَ اَلْمُعَتِّبِ فَنَظَرَ إِلَى غِلْمَانِهِ یَعْمَلُونَ بِالطِّینِ أَوَارِیَ اَلدَّوَابِّ وَ غَیْرَ ذَلِکَ وَ إِذاً مَعَهُمْ أَسْوَدُ لَیْسَ مِنْهُمْ فَقَالَ: «مَا هَذَا اَلرَّجُلُ مَعَکُمْ؟» فَقَالُوا: یُعَاوِنُنَا وَ نُعْطِیهِ شَیْئاً. قَالَ: «قَاطَعْتُمُوهُ عَلَى أُجْرَتِهِ؟» فَقَالُوا: لاَ هُوَ یَرْضَى مِنَّا بِمَا نُعْطِیهِ. فَأَقْبَلَ عَلَیْهِمْ یَضْرِبُهُمْ بِالسَّوْطِ وَ غَضِبَ لِذَلِکَ غَضَباً شَدِیداً فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ تُدْخِلُ عَلَى نَفْسِکَ؟ فَقَالَ: «إِنِّی قَدْ نَهَیْتُهُمْ عَنْ مِثْلِ هَذَا غَیْرَ مَرَّةٍ أَنْ یَعْمَلَ مَعَهُمْ أَحَدٌ حَتَّى یُقَاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَعْمَلُ لَکَ شَیْئاً بِغَیْرِ مُقَاطَعَةٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لِذَلِکَ اَلشَّیْءِ ثَلاَثَةَ أَضْعَافٍ عَلَى أُجْرَتِهِ إِلاَّ ظَنَّ أَنَّکَ قَدْ نَقَصْتَهُ أُجْرَتَهُ وَ إِذَا قَاطَعْتَهُ ثُمَّ أَعْطَیْتَهُ أُجْرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَى اَلْوَفَاءِ فَإِنْ زِدْتَهُ حَبَّةً عَرَفَ ذَلِکَ لَکَ وَ رَأَى أَنَّکَ قَدْ زِدْتَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۸

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

برای حاجتی نزد امام رضا (علیه‌السلام) بودم.

خواستم به خانه برگردم که حضرت به من فرمودند:

«با من بیا و امشب را نزد من بگذران.»

پس همراه ایشان حرکت کردم. ایشان همراه (غلامشان) مُعَتِّب[*]، وارد خانه‌شان شدند. آن‌گاه به غلامانشان نگاه انداختند که با گل چیزی می‌ساختند، به چهارپایان رسیدگی می‌کردند و کارهای دیگری انجام می‌دادند. در میانشان مرد سیاهی بود که جزء غلامانشان نبود.

حضرت فرمودند:

«این مرد که همراه شماست، کیست؟»

عرض کردند:

او (در کارها) به ما کمک می‌کند و ما هم چیزی (مزدی) به او می‌دهیم.

فرمودند:

«در مورد مقدار مزدش با او توافق کرده‌اید؟»

عرض کردند:

نه، هرقدر به او بدهیم، او راضی است.

حضرت به سمتشان رفتند تا به آن‌ها شلاق بزنند و به‌شدت از این موضوع خشمگین شدند.

سلیمان گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم، چرا خود را چنین ناراحتی می‌کنید؟

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که من بارها آن‌ها را از چنین‌کاری نهی کرده‌ام؛ از این‌که تا وقتی در مورد مزد با کسی توافق نکرده‌اند، او را همراه خود به کار نگیرند.

بدان! به‌راستی هیچ‌کس نیست که بدون توافق (بر سر مزد) برایت کاری انجام دهد و تو بعد (از اتمام کار)، بیش از سه‌برابر مزدش به او بپردازی، مگراین‌که (پیش خود) گمان می‌کند که مزدش را کم‌تر (از حقش) پرداخته‌ای!

اما اگر با او (مبلغی را) توافق کنی و بعد (همان مبلغِ) مزدش را به او بپردازی، سپاس‌گزار تو خواهد بود که به توافقتان عمل کرده‌ای. آن‌گاه اگر به‌اندازه یک دانه به او بیش‌تر دهی، آن را برای تو می‌داند و متوجه می‌شود که به او بیش‌تر داده‌ای.»

 

 

 

...عَنْ شُعَیْبٍ قَالَ: تَکَارَیْنَا لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْماً یَعْمَلُونَ فِی بُسْتَانٍ لَهُ وَ کَانَ أَجَلُهُمْ إِلَى اَلْعَصْرِ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لِمُعَتِّبٍ: «أَعْطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَجِفَّ عَرَقُهُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۹

 

از شعیب بن یعقوب نقل شده است:

ما برای امام صادق (علیه‌السلام) گروهی را اجیر کردیم که در نخلستانشان کار کنند. زمان پایان کارشان عصر بود.

وقتی دست از کار کشیدند، حضرت به معتّب[*] فرمودند:

«قبل از این‌که عرقشان خشک شود، مزدشان را به آن‌ها بپرداز.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] معتّب، غلام امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) بوده و مسؤولیت اداره غلامان و خدمتکاران حضرات را بر عهده داشته است. (به بیانی سرکارگر بوده است.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«نَفِدَ اَلطَّعَامُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَتَاهُ اَلْمُسْلِمُونَ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ نَفِدَ اَلطَّعَامُ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْءٌ إِلاَّ عِنْدَ فُلاَنٍ فَمُرْهُ یَبِیعُهُ اَلنَّاسَ. قَالَ: فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا فُلاَنُ إِنَّ اَلْمُسْلِمِینَ ذَکَرُوا أَنَّ اَلطَّعَامَ قَدْ نَفِدَ إِلاَّ شَیْئاً عِنْدَکَ فَأَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ کَیْفَ شِئْتَ وَ لاَ تَحْبِسْهُ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، غذا (مواد غذایی) نایاب شد.

مسلمانان نزد ایشان رفتند و عرض کردند:

ای رسول خدا! غذا نایاب شده و جز نزد فلانی چیزی باقی نمانده است. پس به او دستور دهید که آن را به مردم بفروشد.

پیامبر [نزد کسی که مواد غذایی داشت، رفتند،] حمد و ثنای خداوند را به‌جا آوردند و (به او) فرمودند:

«فلانی! مسلمانان گفتند غذا نایاب شده و فقط نزد تو است. آن را (از انبارت) بیرون بیاور و هرطور می‌خواهی بفروش، ولی (نزد خودت) نگه ندار.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «اَلْحُکْرَةُ أَنْ یَشْتَرِیَ طَعَاماً لَیْسَ فِی اَلْمِصْرِ غَیْرُهُ فَیَحْتَکِرَهُ فَإِنْ کَانَ فِی اَلْمِصْرِ طَعَامٌ أَوْ یُبَاعُ غَیْرُهُ فَلاَ بَأْسَ بِأَنْ یَلْتَمِسَ بِسِلْعَتِهِ اَلْفَضْلَ.» قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلزَّیْتِ فَقَالَ: «إِنْ کَانَ عِنْدَ غَیْرِکَ فَلاَ بَأْسَ بِإِمْسَاکِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از عُبیدالله بن علی حلبی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«احتکار، این است که (شخصی) غذایی که جز آن در شهر نیست را بخرد و نگه دارد (تا گران شود.) اما اگر در شهر غذا موجود باشد یا شخص دیگری بفروشد، اشکالی ندارد که به‌واسطه‌ی کالایش سودی کسب کند.»

از ایشان درباره روغن زیتون سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«اگر نزد شخصی غیر از تو موجود باشد، اشکالی ندارد که آن را نگه داری.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی اَلْفَضْلِ سَالِمٍ اَلْحَنَّاطِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَا عَمَلُکَ؟» قُلْتُ: حَنَّاطٌ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى نَفَاقٍ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى کَسَادٍ فَحَبَسْتُ. فَقَالَ: «فَمَا یَقُولُ مَنْ قِبَلَکَ فِیهِ؟» قُلْتُ: یَقُولُونَ مُحْتَکِرٌ. فَقَالَ: «یَبِیعُهُ أَحَدٌ غَیْرُکَ؟» قُلْتُ: مَا أَبِیعُ أَنَا مِنْ أَلْفِ جُزْءٍ جُزْءاً قَالَ: «لاَ بَأْسَ إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یُقَالُ لَهُ حَکِیمُ بْنُ حِزَامٍ وَ کَانَ إِذَا دَخَلَ اَلطَّعَامُ اَلْمَدِینَةَ اِشْتَرَاهُ کُلَّهُ فَمَرَّ عَلَیْهِ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: «یَا حَکِیمَ بْنَ حِزَامٍ إِیَّاکَ أَنْ تَحْتَکِرَ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از سالم حنّاط نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«چه می‌کنی؟»

عرض کردم:

حنّاط (گندم‌فروش) هستم؛ گاهی (بازار) رونق دارد و گاهی کساد[۱] است. [وقتی بازار کساد است،] من گندم را نگه می‌دارم (نمی‌فروشم.)

حضرت فرمودند:

«(مردم) در مورد این کار تو چه می‌گویند؟»

عرض کردم:

می‌گویند محتکر هستم.

حضرت فرمودند:

«آیا غیر از تو نیز کسی آن را می‌فروشد؟»

عرض کردم:

من یک‌هزارمِ (آن‌چه در بازار است) را هم نمی‌فروشم.

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد. مردی از قریش بود به نام حکیم بن حزام. وقتی غذا (مواد غذایی) [توسط تاجران] وارد مدینه می‌شد، همه‌اش را می‌خرید.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزد او رفتند و فرمودند:

«بر حذر باش از این‌که احتکار کنی!»»

 

 

 

...عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَیْسَ اَلْحُکْرَةُ إِلاَّ فِی اَلْحِنْطَةِ وَ اَلشَّعِیرِ وَ اَلتَّمْرِ وَ اَلزَّبِیبِ وَ اَلسَّمْنِ[۲][۳]

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احتکار، فقط در مورد گندم، جو، خرما، کشمش و روغن است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی خرید و فروش (به هر علتی) کم است و رونقی ندارد.

[۲] سمن، روغنی است که از شیر (گاو، گوسفند یا…) گرفته می‌شود.

[۳] آن‌چه حضرت ذکر کرده‌اند، مواد اولیه غذایی و قوت غالب مردم بوده است. انبار کردن و نفروختن هرآن‌چه که امروز در سفره مردم چنین نقشی دارد نیز شامل حکم «احتکار» می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلْفَزَارِیِّ قَالَ: دَعَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَوْلًى لَهُ یُقَالُ لَهُ مُصَادِفٌ فَأَعْطَاهُ أَلْفَ دِینَارٍ وَ قَالَ لَهُ: «تَجَهَّزْ حَتَّى تَخْرُجَ إِلَى مِصْرَ فَإِنَّ عِیَالِی قَدْ کَثُرُوا.» قَالَ: فَتَجَهَّزَ بِمَتَاعٍ وَ خَرَجَ مَعَ اَلتُّجَّارِ إِلَى مِصْرَ فَلَمَّا دَنَوْا مِنْ مِصْرَ اِسْتَقْبَلَتْهُمْ قَافِلَةٌ خَارِجَةٌ مِنْ مِصْرَ فَسَأَلُوهُمْ عَنِ اَلْمَتَاعِ اَلَّذِی مَعَهُمْ مَا حَالُهُ فِی اَلْمَدِینَةِ وَ کَانَ مَتَاعَ اَلْعَامَّةِ فَأَخْبَرُوهُمْ أَنَّهُ لَیْسَ بِمِصْرَ مِنْهُ شَیْءٌ فَتَحَالَفُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَى أَنْ لاَ یَنْقُصُوا مَتَاعَهُمْ مِنْ رِبْحِ اَلدِّینَارِ دِینَاراً فَلَمَّا قَبَضُوا أَمْوَالَهُمْ وَ اِنْصَرَفُوا إِلَى اَلْمَدِینَةِ فَدَخَلَ مُصَادِفٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَعَهُ کِیسَانِ فِی کُلِّ وَاحِدٍ أَلْفُ دِینَارٍ فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَأْسُ اَلْمَالِ وَ هَذَا اَلْآخَرُ رِبْحٌ فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا اَلرِّبْحَ کَثِیرٌ وَ لَکِنْ مَا صَنَعْتَهُ فِی اَلْمَتَاعِ؟» فَحَدَّثَهُ کَیْفَ صَنَعُوا وَ کَیْفَ تَحَالَفُوا. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ تَحْلِفُونَ عَلَى قَوْمٍ مُسْلِمِینَ أَلاَّ تَبِیعُوهُمْ إِلاَّ رِبْحَ اَلدِّینَارِ دِینَاراً؟!» ثُمَّ أَخَذَ أَحَدَ اَلْکِیسَیْنِ فَقَالَ: «هَذَا رَأْسُ مَالِی وَ لاَ حَاجَةَ لَنَا فِی هَذَا اَلرِّبْحِ.» ثُمَّ قَالَ: «یَا مُصَادِفُ! مُجَادَلَةُ اَلسُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَلاَلِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۱

 

از ابوجعفر فَزاری نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) یکی از غلامان خود به‌نام مصادف را فراخواندند، به او هزار دینار (سکه طلا) دادند و فرمودند:

«خود را آماده کن و (برای تجارت با این پول) به مصر برو؛ چراکه نان‌خورهای من زیاد شده‌اند.»

مصادف، کالایی تهیه کرد و به‌همراه تاجرانِ (دیگری)، به مصر رفت. وقتی نزدیک مصر شدند، قافله‌ای که از مصر خارج می‌شدند، به استقبال آن‌ها آمدند. از آن قافله درباره کالایی که همراهشان (به مصر) آورده بودند، سؤال کردند؛ که وضعیت آن کالا - که کالایی مورد استفاده و نیاز عموم بود - در شهر چگونه است.

اهل قافله به آنان خبر دادند که در مصر از این کالا یافت نمی‌شود. پس مصادف و همراهانش با یکدیگر هم‌قَسَم و هم‌پیمان شدند که هیچ‌کدامشان از سود یک دینار برای هر دینار (سود صددرصدی) کم‌تر نگیرند.

وقتی [کالاها را به دو برابر قیمت فروختند،] اموالشان را برداشتند و به مدینه بازگشتند، مصادف درحالی‌که دو کیسه همراه داشت که در هرکدام هزار دینار بود، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفت و عرض کرد:

فدایتان شوم، ای کیسه سرمایه اولیه شماست و این کیسه نیز سود آن است.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که این سود خیلی زیاد است! مگر با آن کالا چه کردی؟!»

مصادف برای امام تعریف کرد که چگونه عمل کردند و چگونه هم‌قسم شدند و…

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! با یکدیگر علیه گروهی از مسلمانان هم‌قسم شدید که آن کالا را نفروشید، مگر با سود یک دینار برای هر دینار؟!»

سپس حضرت یکی از کیسه‌ها را برداشتند و فرمودند:

«این سرمایه اولیه من است. ما نیازی به آن سود نداریم.»

بعد فرمودند:

«ای مصادف! جنگ شمشیرها (جنگ تن به تن)، از دنبال مال حلال رفتن، آسان‌تر است!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ اِتَّخَذَ اَللَّهَ بِضَاعَةً لاَ یَشْتَرِی إِلاَّ بِیَمِینٍ وَ لاَ یَبِیعُ إِلاَّ بِیَمِینٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه گروه هستند که خداوند (تعالی) در روز قیامت به هیچ‌یک از آنان نظرِ [رحمت] نمی‌کند؛

یکی از آنان، مردی است که خداوند را مال‌التجاره‌ی خود می‌کند؛ چیزی را نمی‌خرد مگر با قسم (به خدا) و چیزی را نمی‌فروشد مگر با قسم (به خدا.)»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ رَفَعَهُ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ اَلسِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ اَلْبَرَکَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر حذر باشید از قسم خوردن (هنگام معامله)؛ چراکه این‌کار، آن کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی برکت را از بین می‌برد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَامَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى دَارِ اِبْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ یُقَامُ فِیهَا اَلْإِبِلُ فَقَالَ:

«یَا مَعَاشِرَ اَلسَّمَاسِرَةِ! أَقِلُّوا اَلْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر فراز محله ابن‌ابی‌مُعَیط که شتران را [برای خرید و فروش] آن‌جا نگه‌داری می‌کردند، ایستادند و فرمودند:

«ای جماعت دلّال! قَسَم‌خوردن‌هایتان را کم کنید؛ چراکه قسم خوردن، کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی سودتان را از بین می‌برد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که در مطلب پیشین اشاره شد، «غِش در معامله» این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد...

 

 

 

...عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ یَبِیعُ اَلدَّقِیقَ فَقَالَ: «إِیَّاکَ وَ اَلْغِشَّ فَإِنَّ مَنْ غَشَّ غُشَّ فِی مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ غُشَّ فِی أَهْلِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

نقل شده است: مردی که آرد می‌فروخت، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفت.

حضرت به او فرمودند:

«بر حذر باش از غشّ [در معاملاتت]؛ زیرا کسی که غشّ کند، در مالش غش می‌شود[۱] و اگر مالی نداشته باشد، در خانواده‌اش غش صورت می‌گیرد.[۲]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ قَالَ: کُنْتُ أَبِیعُ اَلسَّابِرِیَّ فِی اَلظِّلاَلِ فَمَرَّ بِی أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی: «یَا هِشَامُ إِنَّ اَلْبَیْعَ فِی اَلظِّلِّ غِشٌّ وَ إِنَّ اَلْغِشَّ لاَ یَحِلُّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از هشام بن حکم نقل شده است: من کالاهای سابری[۳] را در سایه می‌فروختم. امام کاظم (علیه‌السلام) از کنار من عبور می‌کردند.

به من فرمودند:

«ای هشام! فروختنِ (کالا) در سایه، غشّ است و به‌راستی که غشّ (در معامله) حلال نیست.[۴]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِرَجُلٍ یَبِیعُ اَلتَّمْرَ: «یَا فُلاَنُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مَنْ غَشَّهُمْ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردی که خرما می‌فروخت، فرمودند:

«فلانی! مگر نمی‌دانی کسی که با مسلمانان غشّ کند، از آن‌ها نیست؟![۵]»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید مقصود این باشد که در مالش عیب و ایراد و ناخالصی‌های ناآشکاری ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و در نهایت دچار ضرر می‌گردد.

[۲] شاید مقصود این باشد که در خانواده‌اش عیب و ایراد و کج‌روی‌هایی ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و بعدها می‌فهمد که آن‌طور که فکر می‌کرده خانواده‌ی سالم و بی عیب و نقصی ندارد.

[۳] گویا سابر، عربی‌شده‌ی شاپور و شهری در ولایت فارس بوده است. فارس نیز منطقه‌ای وسیع بوده و شامل استان‌های فارس، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویه‌وبویراحمد، یزد و بخشی از خوزستان کنونی می‌شده است.

[۴] مقصود این است که فروش کالا در جایی که تاریک است و مشتری نمی‌تواند آن را به‌درستی ببیند، ورانداز کند، محاسن و معایبش را تشخیص دهد و در نهایت با آگاهی از ویژگی‌هایش آن را بخرد، جایز نیست.

[۵] یعنی کسی که به مسلمانان خیانت کند و آن‌ها را بفریبد، دیگر از مسلمانان محسوب نمی‌شود (مگر این‌که جبران کند و بازگردد.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِذَا دَنَانِیرُ مَصْبُوبَةٌ بَیْنَ یَدَیْهِ فَنَظَرَ إِلَى دِینَارٍ فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ ثُمَّ قَطَعَهُ بِنِصْفَیْنِ ثُمَّ قَالَ لِی: «أَلْقِهِ فِی اَلْبَالُوعَةِ حَتَّى لاَ یُبَاعَ شَیْءٌ فِیهِ غِشٌّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) بودیم. چندین دینار (سکه طلا) مقابل ایشان روی زمین قرار داشت. حضرت به یکی از دینارها نگاهی انداختند. آن را به دست گرفتند. بعد شکستند و دو نیم کردند.

بعد به من فرمودند:

«این را در چاه مستراح بیانداز تا چیزی که در آن غِشّ[*] است، فروخته نشود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «غش» در معامله، این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَیُّمَا عَبْدٍ أَقَالَ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَقَالَهُ اَللَّهُ تَعَالَى عَثْرَتَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هر بنده‌ای که در معامله، با مسلمانی اقاله (چشم‌پوشی)[*] کند، خداوند (تعالی) در روز قیامت از لغزش‌هایش چشم‌پوشی می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «اقاله» عبارت است از: درخواست موافقت طرف معامله با فسخ آن و بازگرداندن کالا و بهایش به فروشنده و خریدار.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: نُبِّئْتُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَرِهَ بَیْعَیْنِ اِطْرَحْ وَ خُذْ عَلَى غَیْرِ تَقْلِیبٍ وَ شِرَاءَ مَا لَمْ یُرَ.

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از محمد بن سِنان نقل شده است:

مطلّع شدم که امام باقر (علیه‌السلام) از دو (نوع) معامله بدشان می‌آمد:

- (یکی) رد و بدل کردنِ (کالا و بهایش)، بدون این‌که با دقت ورانداز شوند

- و (دیگری) خریدن چیزی که (هنوز توسط مشتری) دیده نشده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَرَّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَارِیَةٍ قَدِ اِشْتَرَتْ لَحْماً مِنْ قَصَّابٍ وَ هِیَ تَقُولُ زِدْنِی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «زِدْهَا فَإِنَّهُ أَعْظَمُ لِلْبَرَکَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از کنار کنیزکی که مقداری گوشت از قصابی خریده بود و می‌گفت: "بیش‌تر به من بده"[*]، عبور می‌کردند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) به آن قصاب فرمودند:

«به او بیش‌تر بده؛ چراکه این کار برکتش بیش‌تر است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی داشته چانه می‌زده که در ازای پولی که پرداخته بوده، گوشت بیش‌تری بگیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْکُوفَةِ عِنْدَکُمْ یَغْتَدِی کُلَّ یَوْمٍ بُکْرَةً مِنَ اَلْقَصْرِ فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ اَلدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ کَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّى اَلسَّبِیبَةَ فَیَقِفُ عَلَى أَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِی: «یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ اِتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.» فَإِذَا سَمِعُوا صَوْتَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَلْقَوْا مَا بِأَیْدِیهِمْ وَ أَرْعَوْا إِلَیْهِ بِقُلُوبِهِمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ فَیَقُولُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «قَدِّمُوا اَلاِسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اِقْتَرِبُوا مِنَ اَلْمُبْتَاعِینَ وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ اَلْیَمِینِ وَ جَانِبُوا اَلْکَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ اَلظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا اَلْمَظْلُومِینَ وَ لاَ تَقْرَبُوا اَلرِّبَا وَ أَوْفُوا «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ» ... «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»» فَیَطُوفُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی جَمِیعِ أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ ثُمَّ یَرْجِعُ فَیَقْعُدُ لِلنَّاسِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در کوفه، هرروز صبح زود، از مقرّ حکومتی نزد شما (بازاریان) می‌آمدند و بازارهای کوفه را یک‌به‌یک دور می‌زدند، درحالی‌که تازیانه‌ای بر شانه‌شان بود که دو سر بود و سبیبه نام داشت.

آن‌گاه بر سر اهالی هریک از بازارها می‌ایستادند و ندا می‌دادند:

«ای جماعت تاجر! از [عذاب] خداوند (عزّوجلّ) بپرهیزید!»

وقتی اهل آن بازار صدای ایشان را می‌شنیدند، آن‌چه در دست داشتند را رها می‌کردند، دل‌هایشان را به ایشان می‌سپردند و با گوش‌هایشان گوش می‌کردند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سپس می‌فرمودند:

- «استخاره را (بر کارهایتان) مقدم کنید.[۱]

- با سهل‌گیری (در خرید و فروش) تبرّک بجویید.[۲]

- به خریداران نزدیک شوید.[۳]

- خود را با حلم (بردباری) بیارایید.

- از قسم خوردن[۴] خودداری کنید.

- از دروغ دوری نمایید.

- از ظلم کردن بپرهیزید.

- نسبت به مظلومان انصاف به‌خرج دهید.

- به ربا نزدیک نشوید.

- به پیمانه و ترازو وفادار باشید.[۵]

- اجناس مردم را کم محاسبه نکنید[۶]

- و در زمین تبهکارانه فساد نکنید.»[۷]

آن‌گاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تمام بازارهای کوفه می‌چرخیدند، بعد [به مقرّ حکومتی] بازمی‌گشتند و برای [رسیدگی به امورِ] مردم جلوس می‌فرمودند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از استخاره - چنان‌که پیش‌تر پیرامون آن مطالبی ارائه شده بود - طلب خیر از خداوند است؛ یعنی انسان پیش از انجام یک کار، از خداوند بخواهد خیر او را در آن کار قرار دهد؛ اگر به صلاحش است، آن را تسهیل نماید و اگر به صلاحش نیست، چنان مقدر فرماید که آن کار پیش نرود.

[۲] یعنی با سخت نگرفتن (در تعیین قیمت و برخورد با مشتریان و…،) به داشته‌هایتان برکت و فزونی ببخشید.

[۳] شاید مقصود این باشد که به قیمت مدنظر خریداران نزدیک شوید؛ تخفیف دهید.

[۴] مقصود این است که برای مشتری قسم نخورید که این کالا چنین ویژگی‌ای دارد یا به فلان‌قیمت خریده‌ام یا…

[۵] یعنی در اندازه‌گیری کالاهایی که با وزن و پیمانه اندازه می‌شوند، خیانت نکنید.

[۶] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره أعراف؛ «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ».

[۷] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره هود؛ «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ بَاعَ وَ اِشْتَرَى فَلْیَحْفَظْ خَمْسَ خِصَالٍ وَ إِلاَّ فَلاَ یَشْتَرِیَنَّ وَ لاَ یَبِیعَنَّ اَلرِّبَا وَ اَلْحَلْفَ وَ کِتْمَانَ اَلْعَیْبِ وَ اَلْحَمْدَ إِذَا بَاعَ وَ اَلذَّمَّ إِذَا اِشْتَرَى.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۰

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کسی که خرید و فروش می‌کند، باید از پنج خصلت (در خود) محافظت کند، و الا، نباید بخرد و بفروشد؛

- ربا [دادن یا گرفتن]،

- قسم خوردن [در مورد کالا]،

- پنهان کردن عیبِ [کالا]،

- تعریف کردن [از کالا] وقتی می‌فروشد

- و بدگویی کردن [از کالا] وقتی می‌خرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

 

بسم الله
چند سال پیش مدیری داشتیم که دنبال یک مدیر میانی‌تر برای یکی از بخش‌های تحت مدیریتش بود.
آگهی زده بود و به این و آن سپرده بود تا کسی پیدا شود و آن بخش را به او بسپارد.
چند نفری آمدند و رفتند، اما چنگی به دل نزدند؛
یا تخصص کافی را نداشتند، یا توانمندی‌های لازم را.
 
تا این‌که یک‌روز آقای الف تماس گرفت و خواست برای مصاحبه بیاید.
من در جلسه‌ی مصاحبه بودم.
آقای الف سال‌ها مدیر بخشی بود، مشابه بخشی که ما برایش در نظر داشتیم، اما در سطحی بالاتر و خیلی حرفه‌ای‌تر.
کاملاً به کار مسلط بود.
خوش‌فکر و صاحب ایده بود.
با توجه به تخصص، تجربه و توانمندی‌هایی که داشت، احتمالاً می‌توانست آن بخش را از این‌رو به آن‌رو کند و رشد فوق‌العاده‌ای دهد.
علی‌القاعده باید به مدیریت بخش مذکور گماشته می‌شد.
 
اما در کمال تعجب، آقای الف برای آن جایگاه انتخاب نشد!
چرا؟
چون مدیر مربوطه ترسید آقای الف بیاید و شاخ شود
یا بیاید و در مدیریت خودش خللی ایجاد کند
یا بیاید و بزرگ‌تر شود از مقداری که برایش در نظر داشت
یا بیاید و کوچکی او را به رخ سایر کارکنان و مدیر ارشدش بکشد

یا...
 

 
بله، چنین است که بعضی مدیران، مجموعه‌ی خود را از نعمت افراد توانمند محروم می‌کنند.
 

 

البته بعضی مدیران هم هستند که دل به دریا می‌زنند؛
کسی مانند آقای الف را به کار می‌گیرند و مدت‌ها در سایه او مدیریت می‌کنند.
در این مدت، همه کارکنان متوجه کوچکی آقای مدیر و بزرگی آن‌دیگری هستند.
نه آقای مدیر دل خوشی از او دارد و نه او برای آقای مدیر تره خرد می‌کند.
 

 

 
اما بعد...
من، از پسِ فروتنی و کرنشی که در این تصاویر می‌بینم
و از پسِ آن توصیه‌ها - به تبعیت و تقویت - که در آن سخنرانی‌های شورانگیز و آن وصیت‌نامه‌ی نورانی می‌یابم،...
بعد از بزرگیِ سردار، بیش‌تر و بیش‌تر، بزرگیِ آقا را می‌بینم.
او که می‌تواند بزرگانی را زیر سایه خود گرد آورد
و آنان را به چنین تواضع خالصانه‌ای وا دارد.
رحمه الله
و حفظه الله
و غفر الله لی و لکم
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ وَ لَوْ إِلَى قَاتِلِ وُلْدِ اَلْأَنْبِیَاءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«امانت را ادا کنید (بازگردانید)، حتی به قاتل فرزندان انبیاء.»

 

 

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِی حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ عَلَیْکُمْ بِأَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ وَ لَوْ أَنَّ قَاتِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اِئْتَمَنَنِی عَلَى أَمَانَةٍ لَأَدَّیْتُهَا إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تقوای خداوند را پیشه کنید و بر شما باد بازگرداندن امانت به کسی که شما را امین دانسته. اگر قاتل علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) مرا امین بداند و امانتی به من بسپارد، آن را به او باز خواهم گرداند.»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی وَصِیَّةٍ لَهُ:

«اِعْلَمْ أَنَّ ضَارِبَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالسَّیْفِ وَ قَاتِلَهُ لَوِ اِئْتَمَنَنِی وَ اِسْتَنْصَحَنِی وَ اِسْتَشَارَنِی ثُمَّ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ لَأَدَّیْتُ إِلَیْهِ اَلْأَمَانَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که در (ضمنِ) توصیه‌ای، به عمار بن مروان فرمودند:

«بدان! کسی که با شمشیر به حضرت علی (علیه‌السلام) ضربه زد و ایشان را کشت، اگر مرا امین بداند، از من نصیحت بخواهد و با من مشورت کند، آن‌گاه من (امانتی) از او بپذیرم، امانت را به او باز خواهم گرداند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُصْعَبٍ اَلْهَمْدَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ عُذْرَ لِأَحَدٍ فِیهَا أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ إِلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ وَ اَلْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ إِلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ وَ بِرُّ اَلْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْنِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«سه چیز است که هیچ‌کس در مورد آن‌ها عذری ندارد:

- ادای امانت؛ به نیکوکار و بدکار،

- وفای به عهد؛ به نیکوکار و بدکار

- و نیکی به والدین؛ چه نیکوکار باشند و چه بدکار.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۰ ، ۱۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ قَوْماً مِمَّنْ آمَنَ بِمُوسَى ع قَالُوا لَوْ أَتَیْنَا عَسْکَرَ فِرْعَوْنَ وَ کُنَّا فِیهِ وَ نِلْنَا مِنْ دُنْیَاهُ فَإِذَا کَانَ الَّذِی نَرْجُوهُ مِنْ ظُهُورِ مُوسَى ع صِرْنَا إِلَیْهِ فَفَعَلُوا فَلَمَّا تَوَجَّهَ مُوسَى ع وَ مَنْ مَعَهُ إِلَى الْبَحْرِ هَارِبِینَ مِنْ فِرْعَوْنَ رَکِبُوا دَوَابَّهُمْ وَ أَسْرَعُوا فِی السَّیْرِ لِیَلْحَقُوا بِمُوسَى ع وَ عَسْکَرِهِ فَیَکُونُوا مَعَهُمْ فَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَکاً فَضَرَبَ وُجُوهَ دَوَابِّهِمْ فَرَدَّهُمْ إِلَى عَسْکَرِ فِرْعَوْنَ فَکَانُوا فِیمَنْ غَرِقَ مَعَ فِرْعَوْنَ.» وَ رَوَاهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ تَصِیرُوا مَعَ مَنْ عِشْتُمْ مَعَهُ فِی دُنْیَاهُ‏.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«گروهی از کسانی که به حضرت موسی (علیه‌السلام) ایمان آورده بودند، (با خود) گفتند: "کاش نزد سپاه فرعون برویم و در میان آن‌ها باشیم و از دنیایشان بهره‌مند شویم. بعد هم هروقت ظهور موسی - که به آن امید داریم - اتفاق افتاد، نزد موسی می‌رویم."

این کار را کردند و وقتی حضرت موسی و همراهانش، از فرعون به سوی دریا (رود نیل) فرار می‌کردند، سوار مرکب‌هایشان شدند و با شتاب تاختند تا به موسی و سپاه او برسند و با آن‌ها همراه شوند.

اما خداوند (عزّوجلّ) فرشته‌ای فرستاد که به صورت مرکب‌هایشان زد و آن‌ها را به سوی سپاه فرعون بازگرداند. آنان از کسانی بودند که با فرعون غرق شدند.»

امام صادق (علیه‌السلام، بر اساس نقل دیگری) سپس فرمودند:

«حقی است بر خداوند (عزّوجلّ) که شما نزد کسی که در دنیایش با او همراه بوده‌اید، بازگردید.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا مقصود این است که در آخرت با او محشور خواهید بود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۰ ، ۰۸:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع عَلَى بَابِ دَارِهِ بِالْمَدِینَةِ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ یَمُرُّونَ أَفْوَاجاً فَقَالَ لِبَعْضِ مَنْ عِنْدَهُ: «حَدَثَ بِالْمَدِینَةِ أَمْرٌ.» فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وُلِّیَ الْمَدِینَةَ وَالٍ فَغَدَا النَّاسُ یُهَنِّئُونَهُ. فَقَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُغْدَى عَلَیْهِ بِالْأَمْرِ تَهَنَّأَ بِهِ وَ إِنَّهُ لَبَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۷

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

نزد امام باقر (علیه‌السلام)، کنار درب خانه‌شان در مدینه، نشسته بودم.

حضرت به مردم که گروه‌گروه عبور می‌کردند، نگاه کردند و به کسی که نزدشان بود، فرمودند:

«در مدینه اتفاقی افتاده است؟»

عرض کرد:

فدایتان شوم، برای مدینه حاکمی گماشته شده و مردم می‌روند تا به او تبریک بگویند.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که آن مرد (حاکم جدید)، مردم نزد او می‌روند تا به او تبریک بگویند، درحالی‌که او دری از درهای آتش (جهنم) است.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود این است که مردم با استقبال و حمایتشان از این حاکم، به سوی جهنم پیش می‌روند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۰ ، ۰۹:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْأَنْبَارِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً أَسْتَأْذِنُهُ فِی عَمَلِ اَلسُّلْطَانِ فَلَمَّا کَانَ فِی آخِرِ کِتَابٍ کَتَبْتُهُ إِلَیْهِ أَذْکُرُ أَنِّی أَخَافُ عَلَى خَبْطِ عُنُقِی وَ أَنَّ اَلسُّلْطَانَ یَقُولُ لِی إِنَّکَ رَافِضِیٌّ وَ لَسْنَا نَشُکُّ فِی أَنَّکَ تَرَکْتَ اَلْعَمَلَ لِلسُّلْطَانِ لِلرَّفْضِ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «قَدْ فَهِمْتُ کِتَابَکَ وَ مَا ذَکَرْتَ مِنَ اَلْخَوْفِ عَلَى نَفْسِکَ فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ إِذَا وُلِّیتَ عَمِلْتَ فِی عَمَلِکَ بِمَا أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ تُصَیِّرُ أَعْوَانَکَ وَ کُتَّابَکَ أَهْلَ مِلَّتِکَ فَإِذَا صَارَ إِلَیْکَ شَیْءٌ وَاسَیْتَ بِهِ فُقَرَاءَ اَلْمُؤْمِنِینَ حَتَّى تَکُونَ وَاحِداً مِنْهُمْ کَانَ ذَا بِذَا وَ إِلاَّ فَلاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۱۱

 

از حسن بن حسین انباری نقل شده است:

چهارده سال بود که به امام رضا (علیه‌السلام) نامه می‌نوشتم که به من اجازه دهند در دستگاه حکومتی مشغول شوم. تا این‌که در آخرین نامه‌ای که به ایشان نوشتم، به ایشان عرض کردم که می‌ترسم [اگر پیشنهادشان را قبول نکنم] گردنم را بزنند. سلطان (حاکم منطقه‌مان) به من می‌گوید تو شیعه هستی و به‌خاطر شیعه بودنت کار کردن برای سلطان را رها کرده‌ای.

امام رضا (علیه‌السلام، در پاسخ) برایم نوشتند:

«متوجه (منظورت در) نامه‌ات و ترسی که به‌خاطر جانت داری، شدم. اگر می‌دانی که هرگاه مسؤولیتی را به‌عهده بگیری، بر اساس دستورات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عمل می‌کنی و دستیاران و کاتبانت را از اهل ملّتت (شیعیان) قرار می‌دهی و هرگاه مالی به تو رسید، آن‌قدر با فقرای مؤمن تقسیم می‌کنی که تو نیز (مانند) یکی از آن‌ها شوی[*]، (در این‌صورت) اجازه داری (پیشنهادش را بپذیری.) در غیر این‌صورت، نه!»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی آن‌قدر هرچه به‌دست می‌آوری را با آنان تقسیم کنی، که وضع مالی‌ات مثل آن‌ها شود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مجموع، از مطالب پیشین می‌توان چنین جمع‌بندی نمود که:

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شیعیان را شدیداً نهی کرده‌اند از این‌که کوچک‌ترین خدمتی به حکومت‌های ظالم ارائه دهند؛ زیرا اگر این خدماتِ ریز و درشت به آنان ارائه نمی‌شد، امکان ستم‌ورزی از آنان گرفته می‌شد.

ایشان تنها در صورتی این اجازه را به شیعیان داده‌اند که اولاً مضطر شده باشند و ثانیاً هیچ آسیبی به مؤمن (شیعه)ای نرسانند و یاری‌گر آن‌ها باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۰ ، ۰۹:۰۴
ابوالفضل رهبر