دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۲۸ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

حدَّثَتْنِی سَعِیدَةُ وَ مِنَّةُ أُخْتَا مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ بَیَّاعِ اَلسَّابِرِیِّ قَالَتَا: دَخَلْنَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْنَا تَعُودُ اَلْمَرْأَةُ أَخَاهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ.» قُلْنَا: تُصَافِحُهُ؟ قَالَ: «مِنْ وَرَاءِ اَلثَّوْبِ.» قَالَتْ إِحْدَاهُمَا: إِنَّ أُخْتِی هَذِهِ تَعُودُ إِخْوَتَهَا. قَالَ: «إِذَا عُدْتِ إِخْوَتَکِ فَلاَ تَلْبَسِی اَلْمُصَبَّغَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۶

 

از سعیده و مِنّه، دو خواهر محمد بن ابی‌عمیر پارچه‌فروش[۱] نقل شده است:

ما نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتیم و عرض کردیم:

آیا زن می‌تواند از برادرِ (ایمانی)اش عیادت کند؟

امام فرمودند:

«بله.»

عرض کردیم:

(می‌تواند) با او مصافحه[۲] کند؟

حضرت فرمودند:

«(فقط) از پشت لباس.»[۳]

یکی از آن دو خواهر عرض کرد:

این خواهرم به عیادت برادرانِ (ایمانی)اش می‌رود.

حضرت فرمودند:

«هرگاه برادر (ایمانی)ات را عیادت کردی، لباس‌های رنگین نپوش.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سعیده و منه، از معدود زنان راوی حدیث و خواهران محمد بن ابی‌عمیر (از بزرگ‌ترین عالمان و راویان شیعه‌ی ساکن بغداد) بوده‌اند. در کتب رجالی نقل شده است: وقتی ابن ابی‌عمیر به این جرم که از بزرگان شیعه است و وجودش مضر به حکومت بنی‌عباس است، به زندان افتاد، خواهرش کتاب‌های حدیثی او را (که بیش از ۹۰ جلد بودند) پنهان کرد، اما همه آن کتاب‌ها بر اثر رطوبت پوسیدند و از بین رفتند.

[۲] مصافحه؛ همان دست دادن هنگام دیدار با دیگران است.

[۳] یعنی دستشان نباید با هم تماس پیدا کند و با مانعی مثل لباس باشد. در روایات دیگر چنین بیان شده که دست دادن از پشت لباس نباید صمیمانه و تحریک‌آمیز باشد؛ مثلاً نباید دست یکدیگر را بفشارند. ملاحظه بفرمایید...

 

...عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ مُصَافَحَةِ اَلرَّجُلِ اَلْمَرْأَةَ. قَالَ: «لاَ یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یُصَافِحَ اَلْمَرْأَةَ إِلاَّ اِمْرَأَةً یَحْرُمُ عَلَیْهِ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا أُخْتٌ أَوْ بِنْتٌ أَوْ عَمَّةٌ أَوْ خَالَةٌ أَوِ اِبْنَةُ أُخْتٍ أَوْ نَحْوُهَا فَأَمَّا اَلْمَرْأَةُ اَلَّتِی یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا فَلاَ یُصَافِحْهَا إِلاَّ مِنْ وَرَاءِ اَلثَّوْبِ وَ لاَ یَغْمِزْ کَفَّهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۵

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره مصافحه (دست دادنِ) مرد با زن سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«حلال نیست که مرد با زن مصافحه کند، مگر با زنی که ازدواج با او برایش حرام باشد (از محارمش باشد)؛ خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر و مانند این‌ها.

اما زنی که ازدواج با او برای مرد حلال است (به او محرم نیست)، با آن‌ها مصافحه نکند، مگر این‌که از پشت لباس باشد و نباید دستش را بفشارد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

لازم به ذکر است که دست دادن با نامحرم هرچند با رعایت شرایطی مجاز شمرده شده، اما خلاف سنت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است و ایشان بارها تصریح کرده‌اند که با زنان مصافحه نمی‌کنند.

نکته مهم دیگری که لازم است در این رابطه ذکر گردد، این است که هر عملی که با قصد لذت‌جویی یا با ترس از به‌گناه‌افتادن همراه باشد، حرام است.

لذا دست دادن با نامحرم، هرچند با رعایت شرایط مذکور باشد، در صورتی که با قصد لذت جنسی یا با ترس افتادن به گناه همراه باشد، جایز نخواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۰ ، ۱۵:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَهَى عَنِ اَلْقَنَازِعِ وَ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ عَلَى اَلرَّاحَةِ وَ قَالَ: «إِنَّمَا هَلَکَتْ نِسَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ قِبَلِ اَلْقُصَصِ وَ نَقْشِ اَلْخِضَابِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نهی کرده بودند از این‌که (خانم‌ها) مویشان را بالای سرشان جمع کنند و این‌که مویشان را (از دو طرف) ببافند[۱] و این‌که با خضاب بر کف دستشان نقش ببندند.[۲]

ایشان فرموده‌اند:

«زنان بنی‌اسرائیل فقط به‌خاطر جمع کردن مو بالای سرشان و نقش بستن با خضاب، هلاک شدند.»»

 

 

...عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لاَ تَحِلُّ لاِمْرَأَةٍ حَاضَتْ أَنْ تَتَّخِذَ قُصَّةً أَوْ جُمَّةً.»

 الکافی، ج۵، ص۵۲۰

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای زنی که حایض می‌شود،[۳] حلال نیست که مویش را (از دو طرف) ببافد[۱] یا [پشت سرش] جمع کند.[۴]»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را ببافند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

[۲] در میان زنان عرب مرسوم بوده (و هست) که برای زینت، با حنا بر کف دستشان طرحی را نقاشی می‌کردند.

[۳] منظور زنی است که هنوز به سن یائسگی و پیری نرسیده.

[۴] احتمالاً مقصود این است که به‌نحوی مویش را جمع کند که از زیر پوشش سرشان مشخص باشد یا برجستگی‌اش جلب توجه کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِذَا جَلَسَتِ اَلْمَرْأَةُ مَجْلِساً فَقَامَتْ عَنْهُ فَلاَ یَجْلِسُ فِی مَجْلِسِهَا رَجُلٌ حَتَّى یَبْرُدَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۶۴

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«هرگاه زنی در جایی نشسته بود و از آن‌جا برخواست، هیچ مردی نباید در جای او بنشیند، تا وقتی که آن‌جا سرد شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۹:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ «لاٰ یُکَلِّمُهُمُ اَللّٰهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ لاٰ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ» اَلشَّیْخُ اَلزَّانِی وَ اَلدَّیُّوثُ وَ اَلْمَرْأَةُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه نفر هستند که «خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید، آن‌ها را پاکیزه نمی‌کند[۱] و عذابی دردناک خواهند داشت»[۲]؛

- پیرمردی که زنا کند،

- مرد دیّوث[۳]

- و زنی که در بستر همسرش (به دیگری) زنا دهد.»

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«حُرِّمَتِ اَلْجَنَّةُ عَلَى اَلدَّیُّوثِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بهشت، بر دیّوث[۳] حرام شده است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بر اساس آموزه‌های اسلامی، بسیاری از گناه‌کاران، بعد از این‌که - به نسبت سنگینی گناهشان، - مدتی عذاب می‌شوند، با این عذاب‌ها پاک می‌شوند و در نهایت به بهشت می‌روند. اما بعضی گناه‌کاران نیز هستند که آن‌قدر جرمشان سنگین است که تا ابد در جهنم خواهند ماند.

[۲] اشاره به بخشی از آیه ۱۷۴ سوره بقره.

[۳] «دیّوث» مردی است که - نعوذ بالله - نسبت به خانواده‌اش غیرت نمی‌ورزد و از این‌که مورد تعرض واقع شوند، ناراحت نمی‌شود و گاهی استقبال نیز می‌کند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۰ ، ۰۸:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«یَا أَهْلَ اَلْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ اَلرِّجَالَ فِی اَلطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«ای اهل عراق! خبردار شده‌ام که زنان شما در مسیرها به مردان تنه می‌زنند (آن‌ها را هُل می‌دهند.) آیا شرم نمی‌کنید؟!»

 

 

 

فی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لاَ تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى اَلْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ اَلْعُلُوجَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

همچنین از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«آیا شرم نمی‌کنید و غیرت نمی‌ورزید که زنانتان (از منزل) خارج می‌شوند و به بازارها می‌روند و با کافران درشت‌اندام عجم ازدحام می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعٍ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «فِیمَا أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْبَیْعَةِ عَلَى اَلنِّسَاءِ أَنْ لاَ یَحْتَبِینَ وَ لاَ یَقْعُدْنَ مَعَ اَلرِّجَالِ فِی اَلْخَلاَءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از جمله مواردی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام بیعت زنان با ایشان از آن‌ها عهد می‌گرفتند، این بود که: [در جمع‌ها] به حالت احتباء[۱] ننشینند و با مردان در جای خلوت[۲] ننشینند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نشستن به این صورت که پاها را در شکم جمع کنند و دست‌ها را دور پاها قلاب نمایند.

[۲] یعنی با مردان در جایی خلوت، تنها ننشینند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَنْکَشِفَ بَیْنَ یَدَیِ اَلْیَهُودِیَّةِ وَ اَلنَّصْرَانِیَّةِ فَإِنَّهُنَّ یَصِفْنَ ذَلِکَ لِأَزْوَاجِهِنَّ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برای زن شایسته نیست که در مقابل زن یهودی و زن مسیحی حجابش را بردارد؛

چراکه زنان یهودی و مسیحی او را برای شوهرانشان توصیف می‌کنند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حکم‌هایی که در آیات و روایات بیان می‌شوند، وقتی علتِ حکم بیان می‌شود، آن حکم محدود به مصداق مورد اشاره نیست و به مصادیق دیگری که آن علت در آن‌ها جاری است نیز تسرّی می‌یابد.

مثلاً اگر معصوم (علیه‌السلام) فرموده باشد: «شراب نخورید؛ چون مست‌کننده است»، می‌توان این‌طور برداشت نمود که «باید از استعمال هرچه که مست‌کننده است، اجتناب کرد.»

در حدیث مذکور نیز چنین است؛ حضرت فرموده‌اند: «چون آن‌ها اوصاف شما را برای شوهرانشان بیان می‌کنند، نزد آنان پوشیده باشید.» بنابراین می‌توان این‌طور برداشت کرد که خانم‌ها باید جلوی خانم‌های بی‌قید دیگری که این حریم‌ها را رعایت نمی‌کنند و اوصافشان را نزد مردان نامحرم بیان می‌کنند، خود را بپوشانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَیُّ اِمْرَأَةٍ تَطَیَّبَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا فَهِیَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَتْ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هر زنی که خود را عطرآگین کند و بعد، از خانه‌اش خارج شود، تا زمانی که به خانه‌اش بازگردد، مورد لعنت است.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «لعن» به‌معنای راندن و دور کردنِ همراه با ناراحتی است. لعن از جانب خداوند، به‌معنای قطع رحمت و توفیق دنیوی و عذاب اخروی است. لعن از سوی انسان نیز نوعی نفرین و بدخواهی برای دیگری است.

لعن و مشتقات آن، ۳۷ مرتبه در قرآن ذکر شده است. کافران، ظالمان، منافقان، آزاررسانندگان به خدا و رسول، آن‌ها که قتل عمد انجام می‌دهند و کسانی که حقایق را کتمان می‌کنند و مردم را به اشتباه می‌اندازند، در قرآن مورد لعنت قرار گرفته‌اند.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز دشمنان رسالت، مشرکان، منافقان و برخی از [به‌اصطلاح] صحابه را لعن کرده‌اند. در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز غلوکنندگان و عاملان قتل سیدالشهداء (علیه‌السلام) لعن شده‌اند. [منبع: ویکی‌شیعه، مدخل «لعن»]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لَیْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ اَلطَّرِیقِ شَیْءٌ وَ لَکِنَّهَا تَمْشِی فِی جَانِبِ اَلْحَائِطِ وَ اَلطَّرِیقِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«زنان نباید از قسمت‌های مرتفعِ راه[۱] عبور کنند؛ بلکه باید از کنار دیوار و کناره‌ی راه عبور کنند.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود قسمت‌هایی از مسیر است که بیشتر در چشم است و توجهات را بیشتر جلب می‌کند.

[۲] غرض این است که گرد و خاکی به پا نشود، در چشمی فرو نرود و دلی گرفتار نگردد که خدای ناکرده زندگی یا زندگی‌هایی خراب شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ لِی عَبْدٌ صَالِحٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «یَا سَمَاعَةُ أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَ أَخَافُونِی أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا إِلاَّ وَاحِدٌ یَعْبُدُ اَللَّهَ وَ لَوْ کَانَ مَعَهُ غَیْرُهُ لَأَضَافَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ حَیْثُ یَقُولُ: «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» فَغَبَرَ بِذَلِکَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ آنَسَهُ بِإِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ فَصَارُوا ثَلاَثَةً أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَقَلِیلٌ وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْکُفْرِ لَکَثِیرٌ أَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ؟» فَقُلْتُ: لاَ أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَقَالَ: «صُیِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ یَبُثُّونَ إِلَیْهِمْ مَا فِی صُدُورِهِمْ فَیَسْتَرِیحُونَ إِلَى ذَلِکَ وَ یَسْکُنُونَ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۳

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

امام کاظم (صلوات‌الله‌علیه) به من فرمودند:

«ای سماعه! (مدعیان ایمان) در بسترهایشان آسوده‌اند و مرا می‌ترسانند![۱]

بدان که به خدا قسم، زمانی در این دنیا بود که فقط یک نفر خداوند را عبادت می‌کرد و اگر کسی غیر از او همراهش بود، خداوند (عزّوجلّ) از او نیز یاد می‌کرد؛ آن‌جا که می‌فرماید:

«إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ»[نحل:۱۲۰]؛

«به‌راستی که ابراهیم امتی بود که مطیع خداوند بود، گرایش به حق داشت و هرگز از مشرکان نبود.»[۲]

با خواست خداوند (مدت‌ها) چنین گذشت. سپس خداوند اسماعیل و اسحاق را با او مأنوس فرمود. آن‌گاه سه نفر شدند.[۳]

بدان که به خدا قسم، مؤمن(های حقیقی) کم هستند و اهل کفر بسیارند. می‌دانی چرا؟»

سماعه گوید: عرض کردم:

نمی‌دانم فدایتان شوم.

حضرت فرمودند:

«آنان انیس مؤمنان شده‌اند تا (مؤمنان) آن‌چه در سینه‌شان است را با آنان در میان بگذارند تا (از این طریق) راحت شوند و آرامش یابند.»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «لَیْسَ کُلُّ مَنْ قَالَ بِوَلاَیَتِنَا مُؤْمِناً وَ لَکِنْ جُعِلُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۴

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«همه کسانی که مدعی ولایت ما هستند، مؤمن نیستند، اما آنان انیس مؤمنین قرار داده شده‌اند.»[۴]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا منظور این است که وضعیت کسانی که ایمان حقیقی ندارند، گرایش به حق ندارند و به تن‌آسایی مشغول‌اند، مرا می‌ترساند (که دین خدا یاری نشود.) در ادامه نیز حضرت اشاره می‌کنند که البته این وضعیت عجیب نیست و در طول تاریخ مؤمنان راستین در اقلیت بوده‌اند.

[۲] معمولاً این تعبیر که «حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) یک امت بود» را چنین تفسیر می‌کنند که ایشان به‌جهت شخصیتِ بزرگی که داشتند (و البته کسی منکر عظمت شیخ‌الانبیاء نیست)، یک‌تنه یک امت بوده‌اند. درحالی‌که بنا بر این حدیث، این آیه شریفه چنین توضیح می‌یابد که چون ایشان تنها موحد و تنها مؤمن بوده‌اند، امت حنیف و امت اسلام، از همین یک نفر تشکیل یافته بود و ایشان این عَلَم را یکه و تنها بر دوش داشتند. البته همین غربت و استقامت ایشان در مسیر حق، نشان از عزم پولادین و شخصیت باعظمت این پیامبر اولوالعزم دارد.

[۳] البته باید دانست که دوران تنهایی حضرت ابراهیم که به آن اشاره شده است، بعد از وفات حضرت لوط (پیامبر الهی و برادرزاده حضرت ابراهیم علیهماالسلام) بوده است. ایشان در فاصله مرگ لوط و ولادت اسماعیل و اسحاق، تنها مؤمن حقیقی روی کره زمین بوده‌اند. علی‌نبینا‌وآله‌وعلیهم‌السلام

[۴] در روایات مذکور، از غربت مؤمنان راستین و تعداد اندکشان نسبت به دیگران سخن گفته شده و چنین بیان شده که خداوند سایرین را مایه «اُنسِ» آنان قرار داده است. «انس» در لغت ضد «وحشت» است. وحشت؛ یعنی ترسی که ناشی از تنهایی است. بنابراین اراده خداوند چنین بوده که مؤمنان حقیقی میان سایرین زندگی کنند، با آنان رفت‌وآمد داشته باشند و از تنهایی و غربتشان دچار وحشت نشوند.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیش‌تر مطلبی با عنوان «چرا اهل‌بیت «غریب»اند؟» منتشر شده بود که در آن به «غربت اهل‌بیت علیهم‌السلام»، «غربت مؤمن»، «غربت عالم» و «علت این غربت» اشاره شده بود. بازخوانی آن مطلب نیز توصیه می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: وَ اَللَّهِ مَا یَسَعُکَ اَلْقُعُودُ. فَقَالَ: «وَ لِمَ یَا سَدِیرُ؟» قُلْتُ: لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اَللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا لَکَ مِنَ اَلشِّیعَةِ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لاَ عَدِیٌّ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا؟» قُلْتُ: مِائَةَ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَةَ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَتَیْ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ نِصْفَ اَلدُّنْیَا. قَالَ: فَسَکَتَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ: «یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ اَلْحِمَارَ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ أَ تَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ؟» قُلْتُ: اَلْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ. قَالَ: «اَلْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی.» فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ اَلْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ اَلْبَغْلَ فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ اَلصَّلاَةُ فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ اِنْزِلْ بِنَا نُصَلِّ.» ثُمَّ قَالَ: «هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لاَ تَجُوزُ اَلصَّلاَةُ فِیهَا.» فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلاَمٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ: «وَ اَللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ اَلْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی اَلْقُعُودُ.» وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ اَلصَّلاَةِ عَطَفْتُ عَلَى اَلْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ.

 الکافی، ج۲، ص۲۴۲

 

از سَدیر بن حُکَیم صَیرفی نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و به ایشان عرض کردم:

به خدا قسم، نشستن (قیام نکردنِ) شما خیلی طولانی شده است!

حضرت فرمودند:

«چرا، ای سدیر؟»

عرض کردم:

به‌خاطر فراوانیِ دوست‌داران و پیروان و یارانتان (می‌گویم.) به‌خدا قسم، اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیروان و یاران و دوست‌دارانِ شما را داشتند، نه قبیله تَیم و نه قبیله عَدی[۱]، در [غصب خلافتِ] ایشان طمع نمی‌کردند.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سدیر! امید است که چه‌قدر باشید؟»

عرض کردم:

صدهزار نفر.

فرمودند:

«صدهزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) دویست‌هزار نفر.

فرمودند:

«دویست‌هزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) نیمی از دنیا.

حضرت سکوت کردند و بعد از مدتی فرمودند:

«برایت راحت است که همراه ما به یَنبُع[۲] بیایی؟»

عرض کردم:

بله.

پس حضرت دستور دادند الاغ و قاطری را زین کنند. من پیش‌دستی کردم و سوار الاغ شدم.

حضرت فرمودند:

«ای سَدیر! نظرت چیست که الاغ را به من واگذاری؟»

عرض کردم:

قاطر زیبنده‌تر و آبرومندانه‌تر است.

حضرت فرمودند:

«الاغ با من هم‌راه‌تر است.»

پس پیاده شدم، ایشان سوار الاغ شدند و من بر قاطر سوار گشتم. راه افتادیم تا وقت نماز فرا رسید.

حضرت فرمودند:

«ای سدیر! پیاده شو با هم نماز بخوانیم.»

سپس فرمودند:

«این زمین، شوره‌زار است و نماز در آن جایز نیست.»

پس حرکت کردیم تا به زمینی سرخ (حاصل‌خیز) رسیدیم.

حضرت به پسر نوجوانی که چند ماده‌شتر می‌چرانید، نگاهی انداختند و فرمودند:

«به خدا قسم، ای سدیر! اگر من به تعداد این ماده‌شترها شیعه (پیرو) داشتم، این نشستن (قیام کردن) طولانی نمی‌شد.»

ما پیاده شدیم و نماز خواندیم. وقتی نمازمان تمام شد، رو به شترها کردم و آن‌ها را شمردم. دیدم آن‌ها هفده تا بودند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تیْم و عَدِیّ، دو تیره از قبیله قریش بودند. ابوبکر و قُنفُذ، از تیره‌ی تَیم، و عُمربن‌خطاب از تیره‌ی عَدی بودند.

[۲] شهری در ساحل دریای سرخ و در فاصله‌ی ۲۰۰ کیلومتری از مدینه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

از عبدالله بن عباس نقل شده است که وقتی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ذکری از خلافتِ [رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)] به میان آمد، ایشان فرمودند:[۱]

«أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِی قُحَافَةَ أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کشحها [کَشْحاً] وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًى أَرَى تُرَاثِی نَهْباً...»

 علل‌الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«بدان! به خدا قسم، پسر ابوقُحافه از خاندان تَیم[۲]، جامه‌ی خلافت را به تن کرد، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانست جایگاه من نسبت به خلافت، همان جایگاه قطب (محورِ) میانیِ آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب. سیلِ [علوم و معارف] از [سرچشمه‌ی] من سرازیر می‌شود و پرندگان در اوج‌گیری به من نمی‌رسند.

پس من جامه‌ی خلافت را گشودم و خود را از آن بیرون کشیدم. [میان دو گزینه] به چاره‌جویی پرداختم؛ بین این‌که با دستِ قطع‌شده [بدون یاور] حمله کنم یا بر تاریکی [جهلِ] محضی که در آن جوان پیر می‌شود و بزرگ‌سال فرتوت می‌گردد و مؤمن تا زمانی که پروردگارش را ملاقات کند، به رنج می‌افتد، صبر کنم.

دیدم صبر کردن بر این وضعیت، خردمندانه‌تر است. پس صبر کردم، درحالی‌که خاشاکی در چشمم بود و استخوانی در گلویم بود و می‌دیدم که میراثم [خلافت رسول خدا] به غارت رفته است...»

 

 

 

ایشان همچنین در ادامه این خطبه، پس از این‌که مروری بر دوران خلافت خلفای سه‌گانه می‌نمایند، علت پذیرش خلافت از جانب خودشان را چنین شرح می‌دهند:

«...أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقِرُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا...»

 علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«...بدان! قسم به کسی که دانه را شکافت و جان‌داران را موجود ساخت، اگر نبود حضور حاضران و اقامه شدن حجت با وجود یاوران،[۳] و اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر پرخوریِ ظالم و گرسنگی مظلوم کوتاه نیایند، بی‌شک ریسمانِ [شترِ] خلافت را بر گردنش می‌انداختم...»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در کتب مختلف حدیثی (از جمله معانی‌الاخبار، علل‌الشرایع، أمالی شیخ‌طوسی و نهج‌البلاغه) ذکر شده، به «خطبه شقشقیه» مشهور است.

[۲] مقصود ابوبکر، خلیفه اول است.

[۳] اشاره دارند به ماجرای هجوم مردم برای بیعت با ایشان به‌عنوان خلیفه‌ی بعد از عثمان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۸۱

 

از هیثم بن عبدالله نقل شده است:

از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سؤال کردم:

ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟

حضرت فرمودند:

«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) اقتدا کردند؛ در این‌که پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، به‌خاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.

همین‌طور، حضرت علی (علیه‌السلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، به‌خاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.

پس وقتی نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ترک جهاد به‌مدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همان‌طور، امامت حضرت علی (علیه‌السلام) نیز با ترک جهاد به‌مدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چنان‌که در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه می‌فرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهم‌السلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پای‌کار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، ان‌شاءالله.)

[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهی‌های خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیه‌السلام) داریم، به تفکر بنشینیم.

[۳] مناسب است که همین‌جا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقش‌های شریف فرزندپروری، مربی‌گری و هدایت‌گری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینه‌های ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.

[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزه‌مان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعه‌ای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.

[۵] بیان کامل‌تری از آن‌چه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانه‌ی استاد حجت‌الاسلام محمدتقی هادی‌زاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ عَنْهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: «یَا جَابِرُ... أُوصِیکَ بِخَمْسٍ إِنْ ظُلِمْتَ فَلاَ تَظْلِمْ وَ إِنْ خَانُوکَ فَلاَ تَخُنْ وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلاَ تَغْضَبْ وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلاَ تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلاَ تَجْزَعْ وَ فَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ اَلْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ اَلنَّاسِ وَ إِنْ کُنْتَ عَلَى خِلاَفِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اِکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُکَ وَ اِعْلَمْ بِأَنَّکَ لاَ تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اِجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اِعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لاَ یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا اَلَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اَللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اَللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَ یُقِیلُ اَللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَ یَفْزَعُ إِلَى اَلتَّوْبَةِ وَ اَلْمَخَافَةِ فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ اَللَّهَ یَقُولُ «إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ اَلشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ»»

 تحف‌العقول، ج۱، ص۲۸۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که در ضمن وصیت طولانی‌شان به جابر بن یزید جُعفی فرمودند:

«ای جابر!... پنج چیز به تو توصیه می‌کنم:

«اگر به تو ظلم شد، تو ظلم نکن،

اگر به تو خیانت شد، تو خیانت نکن،

اگر [سخنانت] را تکذیب کردند، خشمگین نشو،

اگر تو را ستایش کردند، سرخوش نشو

و اگر تو را نکوهش کردند، بی‌تابی نکن.

 

و در مورد نکوهشی که درباره‌ات می‌گویند فکر کن؛

اگر آن‌چه درباره‌ات می‌گویند را در خود می‌یابی، پس افتادنت از چشم خداوند (جلّ‌وعزّ) موقع خشمگین شدنت از حق، مصیبت بزرگ‌تری است برای تو از این‌که می‌ترسی از چشم مردم بیفتی

و اگر خلاف آن‌چه درباره‌ات می‌گویند هستی، پس این، [مستوجبِ] ثوابی است که بدون این‌که جسمت به سختی افتاده باشد، به‌دست آورده‌ای.

 

و بدان که تو ولیّ (دوستِ) ما نیستی، مگر وقتی اهالی شهرت علیه تو متحد شدند و گفتند تو مرد بدی هستی، این تو را غمگین نکند و اگر گفتند مرد خوبی است، این، تو را شادمان نسازد.

 

اما [اگر در چنین موقعیتی قرار گرفتی،] خودت را به کتاب خدا عرضه کن؛

اگر در راه قرآن حرکت می‌کنی؛ یعنی نسبت به چیزهایی که (خداوند) از تو نسبت به آن بی‌رغبتی خواسته، بی‌رغبت هستی و نسبت به چیزهایی که (خداوند) تو را به آن ترغیب کرده، رغبت داری و نسبت به چیزهایی که (خداوند) تو را از آن ترسانده، می‌ترسی، در این صورت، [در راهی که می‌روی] ثابت‌قدم باش و شادمان باش؛ زیرا چیزهایی که درباره‌ات می‌گویند، ضرری به تو نمی‌رساند.

اما اگر از قرآن دور هستی، پس به چه‌چیزِ خود مغروری؟!

 

به‌راستی که مؤمن همتش این است که با نفسش بجنگد تا بر هواهای (نفسانی)اش غالب گردد؛

گاهی کجی‌هایش را راست می‌کند و به‌خاطر محبت خداوند، با هواهایش مخالفت می‌کند

و گاهی نفسش او را زمین می‌زند، پس از هواهای (نفسانی)اش پیروی می‌کند. اما خداوند جانی دوباره به او می‌بخشد، پس نجات می‌یابد و خداوند لغزشش را می‌بخشد تا (آن مؤمن) به خود بیاید و به هراس بیفتد که توبه کند و (با نفسش) مخالفت کند. به این ترتیب، به‌خاطر افزایش هراسش (از خداوند)، بصیرت و معرفتش افزایش می‌یابد.

 

این همان است که خداوند می‌فرماید:

«إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ اَلشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ»[اعراف:۲۰۱]؛ «کسانی که تقوا ورزیده‌اند، هرگاه دچار وسوسه‌ای از شیطان شوند، به خود می‌آیند و ناگاه بصیرت می‌یابند.»»

 

تحف‌العقول، ج۱، ص۲۸۴

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دانستن این نکته راجع‌به شخصیت مخاطب امام باقر (علیه‌السلام) در این حدیث، ما را به فهم مقصود امام نزدیک می‌نماید:

جابر بن یزید جُعفی از اصحاب سرّ امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است و به این دلیل که ناقل روایات نابی بوده است که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان خود نمی‌توانستند به همه اصحاب بگویند و منتشر کنند، سایر اصحاب این روایات را از او نمی‌پذیرفتند و تا مدت‌ها روایات او را ضعیف و خودش را اهل غلو می‌دانستند.

 

 

مطلب مرتبط پیشین:
چه شد که یونس به گریه افتاد؟!
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِ فَشَکَاهُ ثَالِثَةً. فَقَالَ النَّبِیُّ ص لِلرَّجُلِ الَّذِی شَکَا: «إِذَا کَانَ عِنْدَ رَوَاحِ النَّاسِ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَکَ إِلَى الطَّرِیقِ حَتَّى یَرَاهُ مَنْ یَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوکَ فَأَخْبِرْهُمْ.»» قَالَ: «فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِی لَهُ فَقَالَ لَهُ: رُدَّ مَتَاعَکَ فَلَکَ اللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لَا أَعُودَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و به‌خاطر آزاری که از همسایه‌اش به او می‌رسید، شکایت کرد.

رسول خدا به او فرمودند: «صبر کن!»

بعد، برای بار دوم نزد ایشان آمد.

پیامبر به او فرمودند: «صبر کن!»

بعد، برای سومین بار نزد ایشان برگشت و از همسایه‌اش شکایت کرد.

پس پیامبر به مردی که شکایت کرده بود، فرمودند: «وقتی بامداد مردم برای به نماز جمعه می‌رفتند، اثاثیه‌ات را در مسیرِ (مردم به نماز جمعه) بیاور تا هرکس به نماز جمعه می‌رود آن را ببیند. وقتی از تو سؤال کردند (که چرا چنین کرده‌ای)، آن‌ها را (از آزارهای همسایه‌ات) آگاه کن.»

آن مرد این کار را کرد. پس همسایه‌ی آزارگرش نزد او آمد و به او گفت: اثاثت را [جمع کن و به خانه‌ات] بازگردان که برایت با خداوند عهد می‌کنم که [به وضعیت سابق] برنگردم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مِنَ الْقَوَاصِمِ الْفَوَاقِرِ الَّتِی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارُ السَّوْءِ إِنْ رَأَى حَسَنَةً أَخْفَاهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً أَفْشَاهَا.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از بلاهای بسیار شکننده‌ای که کمر را می‌شکند، همسایه بد است؛

اگر نیکی‌ای [از شما] ببیند، پنهانش می‌کند و اگر بدی‌ای [از شما] ببیند، افشایش می‌سازد.»

 

 

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَارِ السَّوْءِ فِی دَارِ إِقَامَةٍ تَرَاکَ عَیْنَاهُ وَ یَرْعَاکَ قَلْبُهُ إِنْ رَآکَ بِخَیْرٍ سَاءَهُ وَ إِنْ رَآکَ بِشَرٍّ سَرَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۹

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«پناه می‌برم به خدا از همسایه بد در اقامت‌گاه؛

چشمانش تو را می‌بیند و دلش به تو توجه دارد، (اما) اگر تو را در حالتی خوب ببیند، این او را ناراحت می‌کند و اگر تو را در حالتی بد ببیند، این او را شاد می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ قَالَ:

«لَیْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ کَفَّ الْأَذَى وَ لَکِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ صَبْرُکَ عَلَى الْأَذَى.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیبا‌ همسایگی کردن، [فقط] خودداری از اذیتِ (همسایه) نیست،

بلکه زیبا همسایگی کردن، این است که بر آزارِ (همسایه) صبر نمایی.»

 

 

 

...عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الْوَصَّافِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۸

 

از امام باقر از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به من ایمان ندارد؛ کسی که شب سیر بخوابد درحالی‌که همسایه‌اش گرسنه است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی رَجَاءٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«حُسْنُ الْجِوَارِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیبا همسایگی کردن، روزی را زیاد می‌کند.»

 

 

 

...عَنِ الْحَکَمِ الْخَیَّاطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیبا همسایگی کردن، خانه‌ها (شهرها) را آباد می‌سازد و بر عُمرها می‌افزاید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص کُرَیْسَةً وَ قَالَ: «تَعَلَّمِی مَا فِیهَا.» فَإِذَا فِیهَا: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِی جَارَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از بعضی امورشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شکایت کردند.

رسول خدا جزوه‌ای به ایشان دادند و فرمودند:

«آن‌چه در آن است را بیاموز.»

در آن جزوه [نوشته شده] بود:

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را اذیت کند،

هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را تکریم کند

و هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید یا حرف خوب بزند یا ساکت باشد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

جا دارد که تأمل شود:

امور شخصی‌ای که حضرت زهرا از آن‌ها شکایت داشته‌اند، چه بوده؟ (شاید آن‌چه در مطلب بعدی ذکر می‌شود، ما را به پاسخ این سؤال راهنمایی کند.)

چرا پیامبر برای رفع ناراحتی دخترشان (صلوات‌الله‌علیهما) چنین به ایشان پاسخ دادند؟

و این دستورات اخلاقی-اجتماعی چه‌طور مشکلات ایشان را رفع می‌کرده یا تحملشان را برای ایشان آسان‌تر می‌نموده است؟

 

در روایت دیگری نیز نقل شده است حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چنین شکایتی را نزد پدرشان (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بردند و ایشان هم نسخه‌ای عملی به دخترشان دادند که ان‌شاءالله در مطلب بعدی ذکر خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۸:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

از امیر مؤمنان نقل شده است که فرمودند:

 

«مَنْ‏ أَسْرَعَ‏ إِلَى‏ النَّاسِ‏ بِمَا یَکْرَهُونَ قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُون‏.»

 نهج‌البلاغة، ص۴۷۴

 

«کسی که شتاب کند [در بیان یا عمل] به چیزی که مردم از آن بدشان می‌آید، درباره او چیزی می‌گویند که نمی‌دانند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

طبیعی است مردم از شخصی که حرف‌های ناخوش‌آیندی بگوید یا کارهای ناخوش‌آیندی انجام دهد، بدشان بیاید و علیه کسی که در این امر اصرار کند و شتاب بورزد، چیزهایی بسازند و بگویند.

البته طبیعی بودن این عکس‌العمل، به معنای درست بودن آن نیست، بلکه به این معناست که انسانِ تربیت‌نشده‌ و رشدنایافته‌ای که از عالم طبیعت بالاتر نرفته، اگر کاری خلاف طبعش صورت گیرد، به‌طور طبیعی انصاف را کنار می‌گذارد و برای ارضای هوای نفسش، پا را از بدگویی و غیبت هم فراتر می‌گذارد و به دروغ و تهمت روی می‌آورد.

و البته انسان عاقل که از این عکس‌العمل طبیعی آگاه است، همواره باید با احتیاط رفتار کند و از بیان حرف یا انجام عملی که او را در موضع اتهام قرار می‌دهد، بپرهیزد، مگر این‌که عدم بیان آن حرف و انجام آن عمل مفسده‌ی بزرگتری به‌دنبال داشته باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۹ ، ۰۷:۱۳
ابوالفضل رهبر