دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۱۹ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ الثَّوْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَمَرَ قَنْبَرَ أَنْ یَضْرِبَ رَجُلًا حَدّاً فَغَلُظَ قَنْبَرٌ فَزَادَهُ ثَلَاثَةَ أَسْوَاطٍ فَأَقَادَهُ عَلِیٌّ ع مِنْ قَنْبَرٍ ثَلَاثَةَ أَسْوَاطٍ.»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۶۰

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«امیر مؤمنان (علیه‌السلام) به قنبر (غلامشان) دستور دادند که حدّ مردی را جاری کند.

قنبر زیاده‌روی کرد و سه ضربه تازیانه اضافه زد.

حضرت علی (علیه‌السلام) قنبر را با سه ضربه تازیانه قصاص کرد.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنِی أَبُو خَالِدٍ الْکَعْبِیُ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا شَیْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ تُرِیدُ بِهِ صَلَاحاً نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ.» فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ: ذَهَبَ الرِّجَالُ بِکُلِّ خَیْرٍ فَأَیُّ شَیْ‏ءٍ لِلنِّسَاءِ الْمَسَاکِینِ فَقَالَ ع: «بَلَى إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ کَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا تَدْرِی مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلَى جَنْبِهَا وَ قَالَ: استأنف الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ص۴۱۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را جابه‌جا کند و قصدش از این کار اصلاح باشد، خداوند (عزّوجلّ) به او نگاه می‌اندازد و هر کس خداوند به او نگاه کند، عذابش نخواهد کرد.»

اُمّ‌سلَمه (همسر پیامبر) عرض کرد:

همه خوبی‌ها به مردان اختصاص یافته! پس به زنان بی‌چاره چه می‌رسد؟

حضرت (به ام‌سلمه) فرمودند:

«آری، وقتی زن باردار می‌شود، مانند روزه‌دار شب‌زنده‌داری است که با جان و مالش در راه خدا جهاد می‌کند.

وقتی وضع حمل می‌کند، پاداشی می‌برد که نمی‌دانی چه‌قدر است، آن‌قدر که عظیم است.

وقتی (به بچه‌اش) شیر می‌دهد، در ازای هر مک زدن، پاداش آزاد کردن برده‌ای از نسل اسماعیل به او می‌رسد.

وقتی از شیر دادن فارغ می‌شود، فرشته‌ای به پهلویش می‌زند و می‌گوید: عملت را از سر بگیر که تو آمرزیده شده‌ای.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۰۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ تَزَوَّجْ فَقَالَ الشَّابُّ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ إِنَّ لِی بِنْتاً وَسِیمَةً فَزَوَّجَهَا إِیَّاهُ قَالَ فَوَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِ [قَالَ‏] فَأَتَى الشَّابُّ النَّبِیَّ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ‏ عَلَیْکُمْ‏ بِالْبَاهِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«جوانی از انصار، نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و بابت نیاز(مالی)اش به ایشان شکایت کرد.

حضرت به او فرمودند: «ازدواج کن!»

جوان (پیش خود) گفت: من خجالت می‌کشم که نزد رسول خدا بازگردم (و درخواستم را مجدداً مطرح کنم.)

پس از آن، مردی از انصار نزد جوان آمد و گفت: من دختر زیبایی دارم، آن‌گاه دخترش را به عقد جوان در آورد.

(بعد از این ازدواج) خداوند به جوان وسعتِ (روزی) داد. پس جوان نزد پیامبر رفت و ایشان را (از رفع مشکلش) مطلّع نمود.

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «ای جوانان! بر شما باد به ازدواج.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۰۶:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

نقل است که رسول خدا در ضمن توصیه‌هایی به امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهما) فرموده‌اند:

«یَا عَلِیُّ لَا تُجَامِعِ امْرَأَتَکَ بِشَهْوَةِ امْرَأَةِ غَیْرِکَ فَإِنِّی أَخْشَى إِنْ قُضِیَ بَیْنَکُمَا وَلَدٌ أَنْ‏ یَکُونَ‏ مُخَنَّثاً أَوْ مُؤَنَّثاً مُخَبَّلًا»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۵۵۲

 

«ای علی! با شهوت زن دیگری، با همسر خود آمیزش نکن؛ چراکه من بیم دارم (از این آمیزش) فرزندی برایتان متولد شود که مُخَنَّث[1] باشد یا دختری که مُخَبَّل[2] باشد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مُخَنَّث: مردی که سست است و دارای حالات و اطوار زنانه است.

[2] مُخَبَّل: دیوانه، ضعیف، بیمار، تباه، کسی که از شدت درد نمی‌تواند راه رود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۰۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ غَلَاءٌ وَ قَحْطٌ حَتَّى أَقْبَلَ الرَّجُلُ الْمُوسِرُ یَخْلِطُ الْحِنْطَةَ بِالشَّعِیرِ وَ یَأْکُلُهُ وَ یَشْتَرِی بِبَعْضِ الطَّعَامِ وَ کَانَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع طَعَامٌ جَیِّدٌ قَدِ اشْتَرَاهُ أَوَّلَ السَّنَةِ فَقَالَ لِبَعْضِ مَوَالِیهِ: «اشْتَرِ لَنَا شَعِیراً فَاخْلِطْ بِهَذَا الطَّعَامِ أَوْ بِعْهُ فَإِنَّا نَکْرَهُ أَنْ نَأْکُلَ جَیِّداً وَ یَأْکُلُ النَّاسُ رَدِیّاً.»

 الکافی، ج‏۵، ص۱۶۶

 

حماد بن عثمان گوید:

مردم مدینه دچار گرانی و قحطی شدند، به‌طوری‌که افراد توانگر (برای تهیه نان) گندم را با جُو مخلوط می‌کردند[*] و می‌خوردند و تنها می‌توانستند بخشی از غذای خود را تهیه کند (نه همه مایحتاجشان را).

نزد امام صادق (علیه‌السلام) غذای مرغوبی بود که آن را ابتدای سال خریده بودند. پس حضرت به یکی از غلامانشان فرمودند:

«برایمان جُو بخر و با این غذا (گندم) مخلوط کن یا این‌که آن (گندم مرغوب) را بفروش؛

چراکه ما بدمان می‌آید درحالی‌که مردم غذای نامرغوب می‌خورند، غذای مرغوب بخوریم.»

 

حال ماجرا را از زبان مُعَتِّب (غلام حضرت) بخوانید:

 

...عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «وَ قَدْ تَزَیَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِینَةِ کَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ؟» قَالَ قُلْتُ: عِنْدَنَا مَا یَکْفِیکَ أَشْهُراً کَثِیرَةً. قَالَ: «أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ.» قَالَ قُلْتُ لَهُ: وَ لَیْسَ‏ بِالْمَدِینَةِ طَعَامٌ‏ قَالَ: «بِعْهُ.» فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ قَالَ: «یَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِیَالِی نِصْفاً شَعِیراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ أَنِّی وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَکِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَرَانِیَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِیرَ الْمَعِیشَةِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۱۶۶

 

از معتّب نقل شده است:

قیمت اجناس در مدینه گران شده بود.

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«چه‌قدر غذا نزد ما هست؟»

عرض کردم:

ما آن‌قدر آذوقه داریم که تا چندین ماه برایمان کافی است.

حضرت فرمودند:

«آن‌ها را (از انبار) بیرون بیاور و بفروش.»

عرض کردم:

اما در شهر غذایی نیست.

حضرت فرمودند:

«بفروششان.»

وقتی آن‌ها را فروختم، حضرت فرمودند:

«مانند دیگر مردم، روزانه (غذای همان روز را) بخر.»

آن‌گاه فرمودند:

«ای معتب! غذای خانواده مرا نیمی جو و نیمی گندم قرار بده.

خداوند می‌داند که من می‌توانم خانواده‌ام را به راحتی با گندم سیر کنم، اما دوست دارم خداوند مرا ببیند که (مخارجِ) زندگی‌ام را چه زیبا مدیریت می‌کنم.»

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گندم به نسبت جو، مرغوب‌تر و گران‌تر بوده و هست. نان گندم نیز از نان جو خوش‌مزه‌تر و گران‌تر بوده و هست. به‌همین‌خاطر وقتی توان مالی مردم کم باشد، نان خود را از مخلوط گندم و جو تهیه می‌کنند تا ارزان‌تر تمام شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۰۵:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

دوران عاشقی را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد:

 

1. دوره‌ای که عاشق در اوج شور و شیدایی است، همه‌چیز را با عینک عشق می‌نگرد و تمام فکر و ذکر و توانش را صرف رسیدن به معشوق می‌کند.

2. دوره‌ای که عاشق شکست می‌خورد و تا مدت‌ها تهِ آن کوچه بن‌بست، در غمی عمیق فرو می‌رود.

 

ویژگی مشترک عاشق در هر دو دوره، غوغای درون و رکود بیرون اوست.

دل عاشق در هر دو دوره غوغاست، اما ناظر بیرونی دیوانه‌ای را می‌بینند که کار و زندگی‌اش را تعطیل کرده و بر امری بیهوده تمرکز نموده.

 

حکایتِ آقای رئیس است؛

چهار سال اول در سودای بستن با کدخدا و در دست گرفتن دستکش مخملی اوباما و فالوده‌خوری با اروپا گذشت و آب و نان و اقتصاد و همه‌چیز در گروی به چنگ آوردن برجام دانسته شد.

چهار سال دوم اما در غم و حیرتِ بی‌اعتباریِ امضای کری و ظاهر شدن پنجه چدنی ترامپ و پاره شدن برجام خواهد گذشت.

 

اقتصاد؟! امنیت؟! فرهنگ؟! بازار؟! تورم؟! بیکاری؟! مردم؟! فقرا؟!

بی‌خیال!

آقای رئیس فعلاً در شُک و ناامیدی به سر می‌برد، هرچند تکبر رقت‌انگیزی برایش باقی مانده و تلاش مذبوحانه‌ای برای ادامه با اروپا.

 

واقعیت ها دارد مردمی که این سال‌ها با آقای رئیس هم‌دل و هم‌راه شده بودند را به هوش می‌آورد تا وضع این عاشق شکست‌خورده و خسته را از بیرون نظاره کنند و این رکود چندین ساله را بالاخره ببینند.

 

علی‌الظاهر وضع هم‌چنان چنین خواهد بود و مردم باید «تا ۱۴۰۰ با روحانی» سر کنند.

 

تنها چاره این است که همه به هم رحم کنند؛ یعنی به خودشان؛ یعنی به خودمان.

صاحب‌خانه، کاسب، دلال، راننده، تولیدکننده، کارگر، کارفرما، کارمند، مدیر، تعمیرکار،...

همه به هم رحم کنیم.

 

رحم نمی‌کنند؟

تو رحم کن!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

 

از امیر مؤمنان نقل شده است:

«لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَک‏َ.»

 نهج‌البلاغة، ص۵۰۴

 

«مالی که نابودی‌اش تو را پند دهد، هرگز از دستت نرفته است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۹
ابوالفضل رهبر

آقای «میم» از دوستان طلبه‌ام است.

مدتی است مواضعش نسبت به انقلاب و نظام تغییر کرده و می‌توان گفت رادیکال شده؛

- در انتخابات شرکت نمی‌کند،

- دائم از همه‌کس و همه‌چیز انتقاد می‌کند،

- از ظلم‌ها و خطاها و از تقصیرها و قصورها می‌گوید،

- می‌گوید حکومت آخوندی بهتر از این نمی‌شود، آقایان اشتباه کردند که انقلاب کردند و حالا جرأت ندارند بگویند غلط کردیم،

- می‌گوید وضع روزبه‌روز بدتر خواهد شد و...

 

آن‌شب در مورد مشکلات و ظلم‌ها، حرف‌هایی زده شد و من در این رابطه، بحثی نکردم؛

- نگفتم که تو فقط تاریکی‌ها را می‌بینی، این روشنی‌ها را هم ببین،

- نگفتم که خیلی از نقل‌قول‌ها و خبرهایی که می‌گویی، سانسورشده، یک‌طرفه و با عینک خودت و هم‌فکرانت است،

- نگفتم که تصور کن اگر انقلاب نمی‌شد، با همان فرمانی که داشتیم می‌رفتیم، وضع چه‌طور بود،

نگفتم؛ چون می‌دانستم این‌ها را بارها شنیده و برایش کلیشه‌ای و گوش‌ندادنی شده.

 

فقط گفتم هر حکومتی سر کار باشد، وضع، کم‌وبیش همین است. مشکل، فرهنگی و از متن جامعه است. آن رؤسا و مدیران هم یکی از ما هستند. (آقای «میم» تأیید کرد.)

گفتم به قول آن بزرگ: «ما همه فرعونیم، مصرهایمان کوچک و بزرگ است.» هرکس، هرجا که هست، آن‌قدر که سلطه و نفوذ دارد و آن‌قدر که دستش می‌رسد، ظلم می‌کند؛ راننده، کاسب، کارمند، کارفرما، پدر، مادر، برادرِ بزرگ‌تر و... (آقای «میم» با سر و زبان تأیید کرد.)

 

کات | چند دقیقه بعد...

 

بحث عوض شده بود؛

آقای «میم» از این گفت که برای امتحانات شفاهیِ درس خارج، سر درسی نرفته و با فلان استادِ درسِ خارج که با او آشناست، صحبت کرده و تأییدیه چهارسال را گرفته که در درس او شرکت می‌کرده.

(طلاب مقطع درس خارج، در درس استادی شرکت می‌کنند و آخر سال از آن استاد تأییدیه حضور در آن درس را می‌گیرند، تا بتوانند امتحان شفاهی دهند و از یک مقطع تحصیلی عبور کنند.)

 

کات | چند دقیقه بعد...

 

آقای «میم» گفت خانمم دارد دکترا می‌خواند و من چند مقاله به نام او نوشته‌ام، تا از آزمون جامع دکتری معاف شود.

(دانشجویان مقطع دکترا، پس از گذراندن واحدهای آموزشی، در آزمونی شرکت می‌کنند، تا بتوانند در صورت قبولی، پایان‌نامه بنویسند و مدرک دکترا بگیرند.)

خانم آقای «میم» شاغل است و ارتقاء مدرک، منجر به افزایش حقوقش می‌شود.

 

کات | پایان!

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت۱: چند ماجرای دیگر هم از این قبیل در ذهنم هست؛ این، ماجرای «ما»ست.

پانوشت۲: غرضم از این یادداشت، مُبرّا دانستن و عقل‌کل جا زدن خودم نبود. من هم فرعونی هستم، در قدوقواره خودم. قصدم این بود که به عمق مشکل هم نگاهی بیاندازیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

 

پرده اول:

تصویر اول، مربوط است به یکی از کاکتوس‌های خانه‌مان.

مدل رشدش این‌طور است: ابتدا برگی است بیضی‌مانند، ضخیم و متصل به ریشه. بعد بالای آن غده‌ای می‌روید و بزرگ می‌شود و می‌شود یک برگ بیضی‌مانند ضخیم دیگر. همین‌طور رشد می‌کند و بالا می‌رود.

این بیچاره‌ی کج‌وکوله، تا چندوقت‌پیش، توی حیاط، زیر آفتاب و مورد کم‌توجهی بود و گاااااه‌گاااااهی هم پایش آبی ریخته می‌شد و...

تقدیرش اما این بود که برای زینت مجلس، داخل گلدانِ موجهی کاشته شود و روی اُپن آشپزخانه قرار گیرد.

هوای محیط جدید، مطبوع‌تر و گلدان، جلوی چشم و آب‌یاری، فراوان بود.

دیروز دیدم حال و روزش این شده که می‌بینید:

برگ‌های جدیدش؛ دیلاق و لاغر و بی‌رمق و خمیده و رنگ‌پریده و درآستانه‌ی‌شکستن.

 

 

پرده دوم:

تصویر دوم، مربوط به عکس‌العمل دل‌داری‌دهنده‌ی دوهفته‌پیشم است به پست مذمت‌آمیز یکی از دوستان در مورد آن مراسم عمامه‌گذاری عجیب و غریب.

فکر می‌کنم سرنوشت محتومی است برای بسیاری از آقازاده‌ها و پسرحاجی‌ها و بچه‌پولدارها و نوکیسه‌ها و درنازونعمت‌بزرگ‌شده‌ها و تیتیش‌مامانی‌ها.

و قس‌علی‌هولاء؛ شرکت‌های دولتی و نهادهای فربه‌ی فرهنگی و هنرمندان سوگلی و دیگران.

 

 

پرده سوم:

تصویر سوم، مربوط است به بخشی از نامه امیر مؤمنان (علیه‌افضل‌الصلوات) خطاب به عثمان‌بن‌حُنیف، وقتی خبردار شدند که او را که والیِ بصره بوده، به سفره‌ای رنگین و لاکچری دعوت کرده بودند و نیازمندی را راه نمی‌داده‌اند و او نیز این دعوت را اجابت کرده بود.

حضرت پس از توبیخ عثمان و مذمت شکم‌بارگی، چنین مرقوم داشته‌اند:

«وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ‏ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً.»

 نهج‌البلاغة، ص۴۱۸

 

«گویا گوینده‌ای از میان شما می‌گوید: ″اگر خوراک پسر ابوطالب این(قدر مختصر) باشد، پس ضعف و ناتوانی باید او را از جنگ با هماوردان و پیکار با پهلوانان، بازدارد!″

آگاه باشید! به‌راستی‌که درخت بیابانی (که آب کمی به آن می‌رسد) چوبش سخت‌تر است و درخت‌های سبز و خرم (که مرتب آب‌یاری می‌شوند) پوستشان نازک‌تر است. گیاهان دشتی (که در طول سال فقط آب باران به آن‌ها می‌رسد) هیزم‌های قوی‌تری هستند و دیرتر خاموش می‌شوند.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

امروز، تهِ یکی از کلاس‌ها با این صحنه تکراری مواجه شدم:

 

 

یاد دو سه سال پیش افتادم که روی پنجره نمازخانه اداره‌ای، کاغذی چسبانده بودند و رویش نوشته بودند:

«لطفاً خرده‌کاغذها و زباله‌هایتان را از پنجره بیرون نریزد.»

معلوم بود این کار در آن مکان، مسبوق‌به‌سابقه بوده.

وقتی نگاه کردم، دیدم هیچ سطل‌زباله‌ای در آن نمازخانه نبود.

 
اتفاقاً در کلاسی که امروز این صحنه را دیدم هم سطل‌زباله‌ای نیست. حتی در آن طبقه که حدود سی کلاس دارد هم سطل‌زباله‌ای نیست.

 
[سربسته می‌گویم:]

در سطح خانواده و در سطح جامعه هم اگر امکانی برای برآوردن نیازهای طبیعی افراد نباشد، مسائل عادی به معضلاتی بزرگ تبدیل می‌شوند و بوی گند زباله‌های انباشت‌شده همه‌جا را می‌گیرد.

 

آن‌وقت دیگر کاغذ چسباندن و تذکر دادن و تشر زدن و تصویب قانون و بگیر و ببند، کاری از پیش نمی‌برد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت۱: البته نبودن سطل‌زباله، مجوزی برای آشغال ریختن با وجدانی آسوده نیست و هرکس مسؤول اعمال خویش است. حتی باید گفت که دین‌داری از مقوله «هلو برو تو گلو» نیست، بلکه همه این سختی‌ها و ابتلائات، در پازل خداوند معنا دارند و باید از این موانع عبور کرد.

پانوشت۲: ناامید و ناشکر نیستم و صحنه‌های چشم‌نواز و رایحه‌های دلنشین را هم می‌بینم و حس می‌کنم، اما خطری بزرگ در کمین است و باید کاری کرد...

پانوشت۳: از خودمان و خانواده‌مان شروع کنیم و اگر مدیریت و مسؤولیتی داریم، از نیازهای افراد مجموعه‌مان غافل نباشیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ:

«یَا حُسَیْنُ أَنْفِقْ وَ أَیْقِنْ بِالْخَلَفِ مِنَ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَمْ یَبْخَلْ عَبْدٌ وَ لَا أَمَةٌ بِنَفَقَةٍ فِیمَا یُرْضِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْفَقَ أَضْعَافَهَا فِیمَا یُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۴، ص۴۳

 

حسین بن اَیمَن گوید:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای حسین! انفاق کن و به جبران آن از سوی خداوند یقین داشته باش؛

چراکه هیچ بنده‌ی مرد یا زنی نیست که در انفاق در مواردی که خداوند (عزّوجلّ) می‌پسندد، بُخل ورزد،

مگراین‌که چندین برابر آن (مبلغ) را در مواردی که خداوند (عزّوجلّ) بدش می‌آید، مصرف می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع:

«یَا أَبَا جَعْفَرٍ بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً.»

 الکافی، ج۴، ص۴۳

 

ابن ابی‌نصر بزنطی گوید:

در نامه‌ی امام رضا به امام جواد (علیهماالسلام) خواندم (که نوشته شده بود):

«ای ابو جعفر! به من خبر رسیده که خدمتکاران هرگاه تو را با مرکب جابه‌جا می‌کنند، از درب کوچک (اختصاصی) عبور می‌دهند[*] و این به‌خاطر بُخلِ آن‌هاست؛ تا از تو به کسی خیری نرسد.

از تو می‌خواهم - قسم به حقی که بر گردنت دارم - ورود و خروجت فقط از درب بزرگ (عمومی) باشد

و وقتی سوار بر مرکب عبور می‌کنی، حتماً با خودت (سکه‌های) طلا و نقره همراه داشته باشی و آن‌گاه هرکس از تو چیزی خواست، به او ببخش.

اگر یکی از عموهایت از تو خواست نیکی‌ای به او کنی، کم‌تر از پنجاه دینار (سکه طلا) به او نده و اختیار با خودت است که بیشتر بدهی

و اگر یکی از عمه‌هایت از تو چیزی خواست، کم‌تر از بیست‌وپنج دینار به او نده و اختیار با خودت است که بیشتر بدهی.

قصدم از این توصیه‌ها فقط این است که خداوند (مقامِ) تو را والا گرداند.

پس انفاق کن و از جانب (خداوندِ) صاحب عرش، نگران نباش که (با انفاق) تنگ‌دست شوی.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] امام جواد (علیه‌السلام) در آن روزگار حدود شش هفت سال داشته‌اند و چون فرزند ولی‌عهدِ خلیفه‌ی مسلمین بوده‌اند، یکی از آقازاده‌های روزگار خویش محسوب می‌شدند و با احترام ویژه‌ای با ایشان رفتار می‌شده.

به همین خاطر، امام رضا (علیه‌السلام) توصیه‌های لازم را به فرزندشان اعلام داشته‌اند تا در حلقه‌ی اطرافیان بخیل و تشریفات احمقانه محصور نشوند و چهره‌ی مردمی‌شان تقویت گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

سیزده‌چهارده‌سالَم بیش‌تر نبود.

تنها، از این‌ور تهران راه افتادم به آن‌ورش، تا فیلم پرسروصدای آن سال را ببینم.

اولین‌باری بود که چنین کاری می‌کردم و آن‌طور که یادم است، اولین‌باری بود که احساس «استقلال» و «قدرت» می‌کردم. این احساس وقتی از سینما بیرون می‌آمدم، چندبرابر شده بود.

خطی که «آژانس» در ذهن من کشید، هیچ فیلم دیگری تا امروز نکشیده است.

نه من، که در ذهن خیلی‌ها؛ براساس چندین نظرسنجی، «آژانس شیشه‌ای» مدال بهترین فیلم بعد از انقلاب را بر سینه دارد. (درود بر ابراهیم حاتمی‌کیا)

 

امروز در سینمای «محمدحسین مهدویان» دوباره بعد از سال‌ها، ردی از آژانس را دیدم.

نه به آن قوت، اما در برهوت این سال‌ها، بسیار بسیار غنیمت است.

امروز احساس کردم چقدر جای «آژانس»ها و «لاتاری»ها در سینمای ایران خالی است.

مردم این‌روزها انگار به این‌ها نیاز دارند؛ نیازی که گویا سال‌هاست انکارش می‌کردند و حالا، با تشویق‌های مدامی که نثار قهرمانان باغیرت داستان، در آن پایان شگفت‌انگیز می‌کنند، میل اصیل خود را لو می‌دهند.

نه‌خیر آقای جیرانی! دوره این حرف‌ها نگذشته. این مردم، همان مردمِ عاشق «قیصر» و «حاج‌کاظم» هستند. همان مردم، با همان «فطرت»، با همان «غیرت».

 

امروز، مردمی که از صندلی‌هایشان بلند می‌شدند و با چشمان تر و لب‌های خندان به سمت درب خروج حرکت می‌کردند، یک‌طور دیگر بودند؛ چشم‌هایشان یک برق دیگری داشت، یک‌طور دیگر راه می‌رفتند.

حسی داشتند شبیه حسی که وقتی بچه بودند، بعد از تماشای فیلم‌های «بروسلی» پیدا می‌کردند.

امروز مردانی را دیدم که موقع خروج، یک‌کتی راه می‌رفتند، دستانشان را دور ناموسشان حلقه کرده بودند و با تیزی نگاهشان چشم بی‌ناموس‌ها را نشانه گرفته بودند.

 

اما راستش امروز وقتی از راهروهای خروجی، وارد خیابان شدم و نور خورشید به صورتم پاشید، ناگهان به خود آمدم که فیلم تمام شد و حالا داری به دنیای واقعی پا می‌گذاری. قانونِ آن تو با این بیرون فرق دارد؛ این بیرون دولتی روی کار است که ماقبل «لاتاری» است، ماقبل «آژانس» است، حتی ماقبل «قیصر».

برای همین، سر صدور پروانه ساخت و اعطای جوایز فجر مشتش را آن‌قدر سفت کرده بود.

اما نااُمید نیستم؛ چون هنوز صدای تشویق‌های مردم برای سکانس غرورآفرین پایانی، در گوشم هست.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

پانوشت۱: امروز در راه خانه، هوس کردم دوباره «آژانس» را ببینم.

پانوشت۲: به سازمان اوج هم بابت موفقیت‌های پی‌در‌پیِ امسالشان که حاصل «تلاش» و «صبر»شان است، تبریک می‌گویم.

پانوشت۳: چه مُصادفتِ معناداری بود برای من؛ تماشای لاتاری با «روز پاسدار».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید اهل‌بیت تأکید کرده‌اند که درخواستِ هیچ سائل(گدایی) را رد نکنیم.

گاهی پیش می‌آید که در روز چندین نفر جلوی ما را می‌گیرند و درخواست کمک می‌کنند. 

و گاهی وقتی بعضی‌شان را رد می‌کنیم، دچار عذاب وجدان می‌شویم.

آیا باید درخواست همه‌شان را اجابت کنیم؟

 

...عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ سَائِلٌ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ: «یَسَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۶

 

ولید بن صَبیح نقل می‌کند:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که...

سائلی نزد ایشان آمد و حضرت به او چیزی بخشیدند.

سپس شخص دیگری آمد و حضرت به او نیز چیزی بخشیدند.

سپس شخص دیگری آمد و حضرت باز به او چیزی بخشیدند.

سپس شخص دیگری آمد و حضرت (این‌بار) به او فرمودند:

«خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ فِی السُّؤَّالِ: «أَطْعِمُوا ثَلَاثَةً إِنْ شِئْتُمْ أَنْ تَزْدَادُوا فَازْدَادُوا وَ إِلَّا فَقَدْ أَدَّیْتُمْ حَقَّ یَوْمِکُمْ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که درمورد درخواستِ سائل‌ها فرمودند:

«به سه نفر غذا دهید. اگر خواستید، به افراد بیشتری بدهید

و الّا (اگر نخواستید، گناهی بر شما نیست؛ زیرا) شما حقی را که آن روز بر گردنتان بوده، ادا کرده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

آیا چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است؟

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: إِنَّ لِی ضَیْعَةً بِالْجَبَلِ أَسْتَغِلُّهَا فِی کُلِّ سَنَةٍ ثَلَاثَ آلَافِ دِرْهَمٍ فَأُنْفِقُ عَلَى عِیَالِی مِنْهَا أَلْفَیْ دِرْهَمٍ وَ أَتَصَدَّقُ مِنْهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «إِنْ کَانَتِ الْأَلْفَانِ تَکْفِیهِمْ فِی جَمِیعِ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ لِسَنَتِهِمْ فَقَدْ نَظَرْتَ لِنَفْسِکَ وَ وُفِّقْتَ لِرُشْدِکَ وَ أَجْرَیْتَ نَفْسَکَ فِی حَیَاتِکَ بِمَنْزِلَةِ مَا یُوصِی بِهِ الْحَیُّ عِنْدَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۱

 

محمد بن مسلم نقل کرده است:

مردی به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد:

من مزرعه‌ای در کوهستان دارم که سالانه (به اندازه‌ی) سه‌هزار درهم از آن محصول برداشت می‌کنم. از این مقدار، دوهزار درهم را خرج اهل و عیالم می‌کنم و هرسال، هزار درهمش را صدقه می‌دهم.

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«اگر آن دوهزار درهم، برای همه نیازمندی‌های[*] سالانه اهل و عیالت کافی باشد، (با صدقه‌ای که می‌دهی) به خودت یاری رسانده‌ای و برای هدایت خودت توفیق یافته‌ای و آن‌چه را که دیگران هنگام مرگ وصیت می‌کنند [که مثلاً فلان مقدار از دارایی‌هایم را خرج فلان کار خیر کنید]، تو در زمان حیاتت به جا آورده‌ای.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث، از واژه «احتیاج» استفاده شده است. شاید اگر این واژه، درست ترجمه گردد و توضیح داده شود، سؤالات و ابهامات پیرامون این مسأله، برطرف شود؛ این‌که حد و مرز «تأمین احتیاجات شخصی» و «اهتمام به گرفتاری‌های دیگران»، که هردو مورد تأکید اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده‌اند، کجاست؟

ابن‌فارس، ریشه‌ی این واژه را «الاضطرار إلى الشى‏ء» می‌داند؛ یعنی: «نیاز ضروری». (معجم‌مقاییس‌اللغة، ج۲، ص۱۱۴)

در دیگر کتب لغویِ دقیق نیز، گوهر معناییِ این واژه «نقصان» (کمبود) دانسته شده است.

بنابراین تأمین احتیاجات ضروریِ خود و خانواده (که نبودشان کمبودی در زندگی محسوب می‌شود) بر اهتمام به گرفتاری‌های دیگران و تأمین احتیاجات برادران ایمانی، اولویت دارد و بعد از تأمین آن احتیاجاتِ ضروری، رسیدگی به امور دیگران در اولویت قرار می‌گیرد.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سالیانی است بعضی می‌گویند: «چراغی که به خانه رواست، به سوریه حرام است.»

البته این جمله از مصادیق مسأله بالا نیست و در واقع یک مغالطه است. از کسانی که چنین جملاتی می‌گویند، باید پرسید: «اگر این چراغ در سوریه روشن نشود، آیا خانه‌ای می‌ماند که بخواهیم روشنش کنیم؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أُطْعِمُ سَائِلًا لَا أَعْرِفُهُ مُسْلِماً؟ فَقَالَ: «نَعَمْ أَعْطِ مَنْ لَا تَعْرِفُهُ بِوَلَایَةٍ وَ لَا عَدَاوَةٍ لِلْحَقِّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» وَ لَا تُطْعِمْ مَنْ نَصَبَ لِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ أَوْ دَعَا إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۳

 

سدیر بن حکیم صَیرَفی گوید:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

آیا به درخواست‌کننده(گدا)ای که نمی‌دانم مسلمان است یا نه، غذا بدهم؟

حضرت فرمودند:

«بله، به کسی که نمی‌دانی ولایت دارد یا با حق دشمنی دارد، کمک کن؛ به‌راستی‌که خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[1]؛ «با مردم زیبا سخن بگویید.»[2]

اما به کسی که (می‌دانی) با حقی دشمنی دارد یا به باطلی دعوت می‌کند، غذا نده.»

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ السَّائِلِ یَسْأَلُ وَ لَا یُدْرَى مَا هُوَ؟ قَالَ: «أَعْطِ مَنْ وَقَعَتْ لَهُ الرَّحْمَةُ فِی قَلْبِکَ.» وَ قَالَ: «أَعْطِ دُونَ الدِّرْهَمِ.» قُلْتُ: أَکْثَرُ مَا یُعْطَى؟ قَالَ: «أَرْبَعَةُ دَوَانِیقَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۴

فضل بن عبدالله نوفلی گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال شد:

در مورد درخواست‌کننده(گدا)ای که هویتش مشخص نیست، تکلیف چیست؟

حضرت فرمودند:

«به کسی که دلت نسبت به او به رحم آمد، کمک کن»

و فرمودند:

«کمتر از یک درهم (سکه نقره) کمک کن.»

راوی گوید: عرض کردم:

حداکثر چقدر بدهم؟

فرمودند:

«دوسومِ درهم.[3]»[4]

 

پاورقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سوره بقره، آیه۸۳.

[2] شاید ارتباط آیه با فرمایش امام این باشد که: جواب رد دادن به درخواست‌کننده (که جزئی از مردم است)، با «زیبا سخن گفتن» تعارض دارد و یکی از مصادیق زیبا سخن گفتن، این است که به کسی که درخواستی دارد، جواب رد ندهیم، هرچند غریبه‌ای باشد که او را نشناسیم.

[3] اگر هر درهم؛ معادل دو و نیم گرم نقره باشد و هر گرم نقره؛ حدود ۲۳۰۰تومان، حداکثر مقداری که می‌توان به چنین کسی کمک کرد، چیزی کمتر از ۴۰۰۰تومان است.

[4] پس به کسی که او را نمی‌شناسیم، نباید کمکِ زیادی کنیم. از طرفی اگر دلمان به حالش سوخت، نباید او را رد کنیم؛ شاید به این دلیل که به نوعی تکلیف به گردنمان می‌آید یا به این دلیل که اگر به کسی که دلمان به حالش سوخته، کمک نکنیم، کم‌کم سنگ‌دل می‌شویم و باب احسان بسته می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

امیر مؤمنان، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) هنگامی که مالک اشتر را به فرمانرواییِ مصر برگزیدند، در نامه‌ای خطاب به وی نوشتند:

 

«...ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ...»

 نهج‌البلاغة، ص۴۳۵

 

«...آن‌گاه نواقص کارهای کارگزارانت را بررسی کن و خبرچین‌هایی راستگو و وفادار برای نظارت بر کارشان بفرست؛

زیرا سرکشیِ پنهانِ تو بر کارهای آنان، (مانند آواز مخصوصی که شتربان برای حرکت دادن و هدایتِ شتران می‌خواند،) آنان را به رعایت امانت، نرم‌خویی با مردم و نظارت بر دستیارانشان وا می‌دارد.

اما اگر یک نفر از آنان دست به خیانتی دراز کرد که گزارش‌های همه‌ی خبرچین‌هایت آن خیانت را تأیید می‌کرد؛

به همان گزارش‌ها، به‌عنوان شاهد، اکتفا کن

و او را تنبیه بدنی کن

و آن‌چه (از اموال) که با کار (خائنانه)اش به‌دست آورده، از او بگیر.

سپس او را به مقامی بگمار که موجب خواری‌اش شود

و داغ خیانت بر پیشانی‌اش بزن (او را به خیانتکاری معروف کن)

و حلقه‌ی ننگِ تهمت را بر گردنش بیاویز (کاری کن که دیگران همواره او را متهم کنند و به او اعتماد ننمایند)...»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنْجَلِی بِوَلَایَتِکَ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا عَلِی‏

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْکَاشِحِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال شد:

کدام صدقه بهتر است؟

حضرت فرمودند:

«صدقه به خویشاوندی که (با تو) دشمنیِ پنهانی دارد!»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] براساس احادیث، صدقه به خویشاوندان، از صدقه به دیگران؛ هم واجب‌تر است و هم بافضیلت‌تر. تاجایی‌که بیان شده: تا وقتی در میان خویشاوندان نیازمندی هست، صدقه به دیگران معنا ندارد (من‌لایحضره‌الفقیه، ج۲، ص۶۸) و یا گفته شده: صدقه دادن به خویشاوند از صدقه دادن به کسی که درب خانه را زده، اجر بیشتری دارد (ثواب‌الأعمال‌وعقاب‌الأعمال، ص۱۴۲)

[2] صدقه به خویشاوندی که با انسان دشمنیِ پنهانی دارد، به نوعی «یک تیر و چند نشان» است؛ هم نیاز نیازمندی برطرف می‌شود، هم ثواب صدقه را می‌بریم، هم از دشمنی او کاسته می‌شود (شاید هم تبدیل به محبت شود) و هم از آسیب‌های احتمالیِ این دشمنی در امان می‌مانیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«تَصَدَّقُوا وَ لَوْ بِصَاعٍ مِنْ تَمْرٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ صَاعٍ وَ لَوْ بِقَبْضَةٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ قَبْضَةٍ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَبِکَلِمَةٍ لَیِّنَةٍ فَإِنَّ أَحَدَکُمْ لَاقٍ اللَّهَ فَقَائِلٌ لَهُ «أَ لَمْ أَفْعَلْ بِکَ؟ أَ لَمْ أَجْعَلْکَ سَمِیعاً بَصِیراً؟ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ مَالًا وَ وَلَداً؟» فَیَقُولُ: بَلَى. فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «فَانْظُرْ مَا قَدَّمْتَ لِنَفْسِکَ.» قَالَ: فَیَنْظُرُ قُدَّامَهُ وَ خَلْفَهُ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ فَلَا یَجِدُ شَیْئاً یَقِی بِهِ وَجْهَهُ مِنَ النَّارِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۴

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«صدقه دهید، حتی به‌اندازه یک پیمانه خرما یا کمتر از یک پیمانه، حتی به‌اندازه یک مشت خرما یا کمتر از یک مشت، حتی به‌اندازه یک نصفه خرما.

اگر کسی همین مقدار را هم نداشت، «سخنی مهربانانه» بگوید.

به‌راستی یکی از شما خداوند را ملاقات می‌کند و خداوند به او می‌فرماید:

«آیا من کاری برای تو نکردم؟ آیا من تو را شنوا و بینا ننمودم؟ آیا به تو ثروت و فرزند ندادم؟»

می‌گوید:

بله.

خداوند (تبارک‌وتعالی) می‌فرماید:

«پس ببین چه چیز (از دنیا) برای (آخرتِ) خودت پیش‌فرستاده‌ای!»

نگاه می‌کند به روبه‌رویش، پشت‌سرش، سمت راستش و سمت چپش، اما چیزی پیدا نمی‌کند تا با آن خود را از آتش حفظ کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَرَّ یَهُودِیٌّ بِالنَّبِیِّ ص فَقَالَ: السَّامُ عَلَیْکَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «عَلَیْکَ» فَقَالَ أَصْحَابُهُ: إِنَّمَا سَلَّمَ عَلَیْکَ بِالْمَوْتِ؛ قَالَ الْمَوْتُ عَلَیْکَ. قَالَ النَّبِیُّ ص: «وَ کَذَلِکَ رَدَدْتُ.» ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص: «إِنَّ هَذَا الْیَهُودِیَّ یَعَضُّهُ أَسْوَدُ فِی قَفَاهُ فَیَقْتُلُهُ.»» قالَ: «فَذَهَبَ الْیَهُودِیُّ فَاحْتَطَبَ حَطَباً کَثِیراً فَاحْتَمَلَهُ ثُمَّ لَمْ یَلْبَثْ أَنِ انْصَرَفَ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «ضَعْهُ.» فَوَضَعَ الْحَطَبَ فَإِذَا أَسْوَدُ فِی جَوْفِ الْحَطَبِ عَاضٌّ عَلَى عُودٍ. فَقَالَ: «یَا یَهُودِیُّ! مَا عَمِلْتَ الْیَوْمَ؟» قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلًا إِلَّا حَطَبِی هَذَا احْتَمَلْتُهُ فَجِئْتُ بِهِ وَ کَانَ مَعِی کَعْکَتَانِ فَأَکَلْتُ وَاحِدَةً وَ تَصَدَّقْتُ بِوَاحِدَةٍ عَلَى مِسْکِینٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «بِهَا دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ.» وَ قَالَ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ.»»

 الکافی، ج‏۴، ص۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«مردی یهودی از کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عبور کرد و گفت:

«سام علیک»

رسول خدا فرمودند:

«علیک»

یاران ایشان عرض کردند:

آن یهودی با مرگ به شما سلام کرد و گفت: «مرگ بر تو باد!»

پیامبر فرمودند:

«من نیز مثل خودش جواب دادم.»

سپس فرمودند:

«ماری سیاه این یهودی را از پشت گردن می‌گزد و می‌کشد.»»

امام صادق فرمودند:

«آن یهودی (به صحرا) رفت، مقدار زیادی هیزم جمع کرد، آن‌ها را به دوش کشید و دیری نگذشت که (سالم به شهر) بازگشت.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او فرمودند:

«آن را زمین بگذار.»

مرد یهودی هیزم‌ها را زمین گذاشت. ناگهان ماری سیاه از میان هیزم‌ها بیرون آمد، درحالی‌که شاخه‌ای را به دندان گرفته بود.

پیامبر فرمودند:

«ای یهودی! امروز چه کرده‌ای؟»

عرض کرد:

کاری نکرده‌ام، جز این‌که این هیزم‌ها را جمع کردم و بار زدم و آوردم. دو نان همراهم بود؛ یکی را خوردم و یکی را به یک مسکین (فقیر درمانده) صدقه دادم.

رسول خدا فرمودند:

«خداوند به‌خاطر صدقه‌اش (بلاء) را از او دفع کرد.

و فرمودند:

«صدقه دادن، مرگِ بد را از انسان دور می‌کند.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۵
ابوالفضل رهبر