دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۸۵ مطلب با موضوع «اهل‌بیت» ثبت شده است

 

این حدیث را حتماً شنیده‌اید که «دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر»، اما شنیدن آن از زبان حضرت سیدالشهداء در ساعاتی پیش از شهادت، طعم دیگری دارد. (علیه‌وعلی‌اولاده‌وعلی‌اصحابه‌الصلاة‌والسلام)

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏:

«لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَیْنِ‏ بْنِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع نَظَرَ إِلَیْهِ مَنْ کَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ کُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ ع وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا یُبَالِی بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ ع صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ.»

 معانی‌الأخبار، ص۲۸۸

 

امام سجاد (علیه‌السلام)‌ فرمودند:

«آن‌هنگام که کار بر امام حسین (علیه‌السلام) دشوار گشت، کسانی که با حضرت بودند، به ایشان نگاه کردند و دیدند که ایشان برعکس آن‌هاست؛

زیرا آن‌ها هروقت کار برایشان دشوار می‌گشت، رنگشان می‌پرید، از شدت ترس می‌لرزیدند و قلبشان به طپش می‌افتاد،

اما امام حسین و بعضی یاران خاصشان (علیهم‌السلام)، رنگشان گل‌گون می‌گشت، اعضای بدنشان آرام می‌شد و جان‌هایشان آرامش می‌یافت.

 

پس بعضی از آن‌ها به بعضی‌دیگر گفتند:

ببینید که ایشان از مرگ هراسی ندارند!

 

آن‌گاه امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«صبوری کنید، ای بزرگ‌زادگان! که مرگ چیزی نیست جز پلی که شما را از سختی و نداری به باغ‌هایی وسیع و نعمت‌هایی جاوادانه عبور می‌دهد. حال، کدام‌یک از شما بدش می‌آید که از زندان به قصر منتقل شود؟! درحالی‌که مرگ برای دشمنانتان چیزی نیست جز پلی که آن‌ها را از قصر به زندان و عذاب منتقل می‌کند.

پدرم (امیر مؤمنان) از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل کرده‌است:

«به‌راستی که دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ عبوردهنده‌ی آنان (مؤمنان) به بهشت‌هایشان است و عبوردهنده‌ی آنان (کافران)‌ به جهنم سوزانشان.»

نه این را به من دروغ گفته‌اند و نه من (به شما) دروغ می‌گویم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ، أَیُّهُمَا أَفْضَلُ؟

قالَ: «الرَّاوِیَةُ لِحَدِیثِنَا یَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۳

 

از معاویه‌بن‌عمار نقل شده‌است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی است که سخنان شما را بسیار نقل می‌کند و آن را میان مردم منتشر می‌نماید و در دل‌های مردم و شیعیانتان مستحکم می‌کند و (در مقابل) شاید عابدی از میان شیعیانتان باشد که مانند او روایت نقل نمی‌کند. کدام‌یک از آن‌دو (از دیگری) برترند؟

حضرت فرمودند:

«کسی که سخنان ما (اهل‌بیت) را زیاد نقل می‌کند و با آن دل‌های شیعیانمان را استوار می‌سازد، از هزار عابد برتر است!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

اردو، گل سرسبد برنامه‌های تابستانی و نمک سفره کانون‌های تربیتی است.

اگر از بعضی اردوهای بی‌هدف، بی‌برنامه و (درنتیجه) بی‌خاصیت بگذریم، هستند مسئولان و مربیان دغدغه‌مندی که اردوها را چنان با برنامه‌های متنوع و فشرده‌ی فرهنگی و آموزشی پُر بار! می‌کنند که هنگام بازگشت، نه جانی برای خودشان می‌ماند و نه نشاطی برای بچه‌ها.

حال، به نمونه‌ای موفق از اردویی ساده و پرورنده که ۱۴۰۰سال پیش، در صحرایی بی‌آب‌وعلف برپا شده‌است، توجه فرمایید:

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: «ائْتُوا بِحَطَبٍ.» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ. قَالَ: «فَلْیَأْتِ کُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَیْهِ.» فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «هَکَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ.» ثُمَّ قَالَ: «إِیَّاکُمْ‏ وَ الْمُحَقَّرَاتِ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا یَکْتُبُ‏ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فِی إِمامٍ مُبِینٍ.»»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۸۸

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سرزمینی بی‌آب‌وعلف توقف کردند و به یارانشان فرمودند:

«هیزم بیاورید!»

عرض کردند:

ای رسول خدا! ما در سرزمینی بی‌آب‌وعلف هستیم، هیزمی در آن نیست.

فرمودند:

«هرکس، هرچه‌قدر توانست (بیاورد.)»

پس هرکدام هیزم آوردند و مقابل ایشان روی هم انباشتند. آن‌گاه رسول خدا فرمودند:

«آگاه باشید که گناهان نیز این‌چنین جمع می‌شوند.»

سپس فرمودند:

«از گناهانی که کوچک شمرده می‌شوند، بپرهیزید؛

چراکه هرچیزی طلب‌کاری دارد و طلب‌کارِ این گناهان هرعملی را که از پیش فرستاده‌اید و آثار پسین اعمالتان را ثبت می‌کند و همه‌چیز را در لوحی آشکار بر شمرده‌است.» (اشاره به سوره یس، آیه۱۲)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

برخی از اهل‌سنت، شیعیان را به‌خاطر اعتقاد به تقیه، مورد طعن قرار می‌دهند و چنین تبلیغ می‌کنند که شیعیان اهل پنهان‌کاری‌اند و قابل اعتماد نیستند.

خوب است اهل‌سنت منصف به تاریخ مراجعه کنند و فشار سنگین خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را بر اهل‌بیت (علیهم‌السلام)‌ و شیعیانشان ملاحظه نمایند تا متوجه شوند:

مذهب اصیلی که در اقلیت بوده و اعتقاد به آن ممنوع تلقی می‌شده، برای حفظ خود مجبور به تقیه و پنهان‌کاری بوده‌است؛

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«اتَّقُوا عَلَى دِینِکُمْ فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِیَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی النَّاسِ کَالنَّحْلِ‏ فِی‏ الطَّیْرِ لَوْ أَنَ‏ الطَّیْرَ تَعْلَمُ مَا فِی أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِیَ مِنْهَا شَیْ‏ءٌ إِلَّا أَکَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِی أَجْوَافِکُمْ أَنَّکُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَأَکَلُوکُمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَنَحَلُوکُمْ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً مِنْکُمْ کَانَ عَلَى وَلَایَتِنَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۱۸

 

عبدالله‌بن‌ابی‌یعفور از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل کرده‌است که فرمودند:

«نگران دینتان باشید و آن را با تقیه بپوشانید؛ زیرا کسی‌که تقیه ندارد، ایمان نیز ندارد.

به‌راستی شما در میان مردم، مانند زنبور عسل در میان پرندگان هستید. اگر پرندگان بدانند درون زنبور عسل چیست، همه‌شان را می‌خورند و هیچ‌یک را باقی نمی‌گذارند.

مردم نیز اگر بدانند درون شما چیست؛ این‌که ما اهل‌بیت را دوست دارید، شما را با زبان‌هایشان می‌خوردند و در پنهان و آشکار بدگویی‌تان را می‌کردند.

خداوند رحمت کند بنده‌ای از شما را که بر ولایت ما اهل‌بیت (پایدار) باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

انسان هرچه بزرگ‌تر می‌شود، اشتباهاتش بزرگ‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند.

کمی پیش‌تر، مطلبی با عنوان «شیعیانی که در قتل اهل‌بیت دست داشتند» منتشر شد. در آن مطلب، این حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شد: «کسی که سخن ما (اهل‌بیت) را افشاء کند، ما را به‌اشتباه نکشته‌است، بلکه به‌عمد کشته‌است!»

خیلی پیش‌تر نیز در مطلبی با عنوان «وقتی امام از مناظره شاگرد جوانش کیف می‌کند» به تبحّر فوق‌العاده «هشام بن حکم» در فن مناظره و نیز علاقه امام صادق (علیه‌السلام) به وی اشاره شد.

 

هشام بن حکم،‌ از کودکی جویای حقیقت بود و در فن مناظره در شهر خود رقیبی نداشت. در نوجوانی از عمویش (که با امام صادق علیه‌السلام در ارتباط بود) می‌خواهد که او را نزد امام ببرد تا با ایشان مناظره کند! هشام، پس از چند برخورد دقیق و حساب‌شده امام، شیعه می‌شود و ازآن‌پس، مهارت خدادادی‌اش در فن مناظره را در جهت دفاع از اهل‌بیت و نشر اعتقادات صحیح به‌کار می‌گیرد.

با وجود احادیث مدح‌کننده‌ای که از امامان شیعه در مورد هشام بن حکم صادر شده‌است، جلالت قدر او، در میان علمای شیعه، ثابت‌شده است.

 

اما این «عالم بزرگ»، یک «اشتباه بزرگ» انجام داده‌است؛

او در شرایطی که باید طبق دستور امام کاظم (علیه‌السلام)، علی‌رغم تحریک بدخواهان و خواسته نفسش، دندان روی جگر می‌گذاشت و از دفاع از اهل‌بیت خودداری می‌کرد و وارد بحث و مناظره نمی‌شد، نتوانست خود را کنترل کند و آن‌قدر بی‌احتیاطی کرد که مقدمه شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) را فراهم آورد و خود نیز آواره گشت.

هرچند هشام‌بن‌حکم، به‌خاطر نیت خیری که داشت، به تصریح روایات، عاقبت‌به‌خیر شد و مورد رحمت قرار گرفت، اما ماجرای این اشتباه او، خواندنی و عبرت‌آموز است:

 

... عَنْ أَبِی یَحْیَى وَ هُوَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ زِیَادٍ الْوَاسِطِیُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یُؤَدِّی إِلَى هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ رِسَالَةَ أَبِی الْحَسَنِ (ع) قَالَ لَا تَتَکَلَّمْ فَإِنَّهُ قَدْ أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ، قَالَ: فَمَا بَالُ هِشَامٍ یَتَکَلَّمُ وَ أَنَا لَا أَتَکَلَّمُ، قَالَ: أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَیْکَ. قَالَ أَبُو یَحْیَى: أَمْسَکَ هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ عَنِ الْکَلَامِ شَهْراً لَمْ‏ یَتَکَلَّمْ‏ ثُمَ‏ تَکَلَّمَ‏، فَأَتَاهُ‏ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ، فَقَالَ لَهُ: سُبْحَانَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ تَکَلَّمْتَ وَ قَدْ نُهِیتَ عَنِ الْکَلَامِ! قَالَ مِثْلِی لَا یُنْهَى عَنِ الْکَلَامِ، قَالَ أَبُو یَحْیَى: فَلَمَّا کَانَ مِنْ قَابِلٍ، أَتَاهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ، فَقَالَ لَهُ: یَا هِشَامُ قَالَ لَکَ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَشْرَکَ فِی دَمِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ قَالَ لَا، قَالَ وَ کَیْفَ تَشْرَکُ فِی دَمِی فَإِنْ سَکَتَ وَ إِلَّا فَهُوَ الذَّبْحُ فَمَا سَکَتَ حَتَّى کَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا کَانَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ).

 رجال‌‌الکشی، ص۲۷۰

 

ابویحیی (اسماعیل‌بن‌زیاد) گوید: از عبدالرحمان‌بن‌حجّاج شنیدم که نامه‌ی امام کاظم (علیه‌السلام) را به هشام‌بن‌حکم تحویل داد و به او گفت: «مناظره نکن؛ که امام به من دستور داده‌است به تو دستور دهم مناظره نکنی!»

هشام هم‌چنان مناظره می‌کرد ولی من مناظره نمی‌کردم.

عبدالرحمان (مجدداً برای یادآوری) به هشام گفت: «حضرت به من دستور داده‌است به تو دستور دهم مناظره نکنی! من پیام‌آور ایشان به سوی تو هستم.»

ابویحیی گوید: هشام یک ماه از مناظره خودداری کرد، سپس شروع به مناظره نمود.

پس عبدالرحمان‌بن‌حجاج نزد هشام رفت و به او گفت: «سبحان الله! ای ابامحمد! باز که مناظره کردی، درحالی‌که من تو را از مناظره باز داشته‌بودم!»

هشام گفت: «کسی مثل من را، نمی‌توان از مناظره باز داشت!»

ابویحیی گوید: سال بعد، عبدالرحمان‌بن‌حجاج (که احتمالاً به حج رفته‌بود و خدمت امام رسیده‌بود و دستورات جدید را دریافت کرده‌بود و به عراق بازگشته‌بود) به هشام گفت:

حضرت فرمودند به تو بگویم:‌ «ای هشام! آیا خوش‌حال می‌شوی که در ریختن خون مسلمانی شریک شوی؟»

هشام گفت: نه.

فرمودند: «پس چه‌طور می‌خواهی در ریختن خون من شریک شوی؟! اگر سکوت کردی، که هیچ، وگرنه، این کار تو (مناظره و بحث علمی با مخالفان)، ذبحِ من است.»

ابویحیی گوید: هشام سکوت نکرد، تا این‌که آن اتفاقات برای امام رخ داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

معمولاً این حدیث را شنیده‌ایم که «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً»؛ «زینت ما باشید، نه مایه ننگمان».

اما ادامه حدیث را کمتر شنیده‌ایم که چگونه می‌توانیم چنین باشیم؟

 

...قَالَ سُلَیمَانُ بْنُ مِهْرَانَ: دَخَلْتُ عَلَی الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یقُولُ:

«مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کونُوا لَنَا زَیناً وَ لَا تَکونُوا عَلَینَا شَیناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکمْ وَ کفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ص۴۰۰

 

سلیمان‌بن‌مهران گوید: خدمت امام صادق جعفربن‌‌محمد (علیه‌السلام) رسیدم. جمعی از شیعیان نزدشان بودند. شنیدم که می‌فرمودند:

«ای گروه شیعه! زینت ما باشید و موجب زشتیِ ما نباشید؛

با مردم زیبا سخن بگویید. مراقب زبان‌هایتان باشید و آن‌ها را از زیاده‌گویی و سخن زشت باز دارید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در اواخر سال هشتم هجری از همسرشان «ماریه قبطیه» (که از طرف حاکم قبط[1] به ایشان اهداء شده بود) صاحب فرزندی به نام ابراهیم شدند. در این هنگام، یکی دیگر از همسرانشان، ماریه را به کاری زشت متهم کرد.[2] در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم‌قمی، ماجرا از زبان امام صادق (علیه‌السلام) چنین نقل شده است:

 

...و قوله: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» [فإنها نزلت فی ماریة القبطیة أم إبراهیم ع] «وَ کَانَ‏ سَبَبُ‏ ذَلِکَ‏ أَنَ‏ عَائِشَةَ قَالَتْ‏ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَیْسَ هُوَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَرِیحٍ الْقِبْطِیِّ فَإِنَّهُ یَدْخُلُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ، فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع: خُذِ السَّیْفَ وَ أْتِنِی بِرَأْسِ جَرِیحٍ فَأَخَذَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع السَّیْفَ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ إِذَا بَعَثْتَنِی فِی أَمْرٍ أَکُونُ فِیهِ کَالسَّفُّودِ الْمُحْمَاةِ فِی الْوَبَرِ فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی أَثْبُتُ فِیهِ أَوْ أَمْضِی عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: بَلْ تَثَبَّتْ، فَجَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَتَسَلَّقَ عَلَیْهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ جَرِیحٌ هَرَبَ مِنْهُ وَ صَعِدَ النَّخْلَةَ فَدَنَا مِنْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ لَهُ انْزِلْ، فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ! اتَّقِ اللَّهَ مَا هَاهُنَا أُنَاسٌ، إِنِّی مَجْبُوبٌ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ عَوْرَتِهِ، فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ، فَأَتَى بِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا شَأْنُکَ یَا جَرِیحُ! فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْقِبْطَ یَجُبُّونَ حَشَمَهُمْ وَ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى أَهْلِیهِمْ وَ الْقِبْطِیُّونَ لَا یَأْنَسُونَ إِلَّا بِالْقِبْطِیِّینَ فَبَعَثَنِی أَبُوهَا لِأَدْخُلَ إِلَیْهَا وَ أَخْدُمَهَا وَ أُونِسَهَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» الْآیَة.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۸

 

عایشه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: ابراهیم فرزند تو نیست، بلکه فرزند جریح قبطی است. او هرروز نزد ماریه می‌رود.

رسول خدا خشمگین شدند و به امیر مؤمنان (علیهماالسلام) فرمودند: «این شمشیر را بگیر و سر جریح را برایم بیاور.»

امیر مؤمنان شمشیر را گرفتند و فرمودند: «پدر و مادرم به فدایتان، ای رسول خدا. شما اگر مرا دنبال کاری بفرستید، سخت و سریع عمل می‌کنم. دستورتان چه‌گونه است؛ آیا (تحقیق کنم و) وقتی برایم ثابت شد، اقدام کنم یا (بدون تحقیق) کار را به سرانجام رسانم؟»

رسول خدا فرمودند: (تحقیق کن تا) برایت ثابت شود.

امیر مؤمنان به مکان سرسبزی که مادر ابراهیم (ماریه) آن‌جا بود، رفتند و خود را از دیوار بالا کشیدند.

وقتی جریح ایشان را دید، (از ترس) پا به فرار گذاشت و از درخت نخلی بالا رفت.

امیر مؤمنان نزدیک او رفتند و به او گفتند: «پایین بیا.»

جریح به حضرت عرض کرد: ای علی، از خدا بترس، این‌جا کسی نیست، من اخته‌ام. سپس عورتش را آشکار نمود و مشخص شد که او اخته است.

امیر مؤمنان او را نزد رسول خدا بردند.

رسول خدا به او فرمودند: «وضعیتت چطور است، ای جریح؟»

جریح عرض کرد: ای رسول خدا، قبطی‌ها خدمت‌کارانشان و کسانی که در میان خانواده‌شان رفت‌وآمد دارند را اخته می‌کنند. قبطی‌ها فقط با قبطی‌ها انس می‌گیرند. به‌همین‌خاطر، پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد او روم، به او خدمت کنم و با او انس گیرم.

در این هنگام، این آیه نازل شد: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی به شما خبری داد، تحقیق کنید تا گروهی را ناآگاهانه متهم نسازید و به خاطر کارتان پشیمان گردید.»[3]»

 

سؤال این است که چرا رسول خدا با آن‌که از بی‌پایه بودن این تهمت آگاه بودند، خشمگین شدند و دستور قتل متهم را صادر نمودند؟! این سؤال برای عبدالله‌بن‌بکیر، یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) نیز پیش آمده‌است؛

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَرَ بِقَتْلِ الْقِبْطِیِّ وَ قَدْ عَلِمَ‏ أَنَّهَا قَدْ کَذَبَتْ‏ عَلَیْهِ‏، أَوْ لَمْ یَعْلَمْ وَ إِنَّمَا دَفَعَ اللَّهُ عَنِ الْقِبْطِیِّ الْقَتْلَ بِتَثَبُّتِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ: «بَلَى قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ أَعْلَمَ وَ لَوْ کَانَتْ عَزِیمَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْقَتْلُ مَا رَجَعَ عَلِیٌّ ع حَتَّى یَقْتُلَهُ، وَ لَکِنْ إِنَّمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَرْجِعَ عَنْ ذَنْبِهَا، فَمَا رَجَعَتْ وَ لَا اشْتَدَّ عَلَیْهَا قَتْلُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِکَذِبِهَا.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۹

 

عبدالله‌بن‌بکیر گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور به قتل آن مرد قبطی دادند، با آن‌که حتماً می‌دانستند عایشه به او دروغ بسته است! یا ایشان نمی‌دانستند و خداوند با تحقیقی که امام علی (علیه‌السلام) کردند، از کشته شدنِ مرد قبطی جلوگیری کرد؟

حضرت فرمودند:

«به خدا قسم، ایشان می‌دانستند و اگر دستور قاطع به قتل او می‌دادند، امام علی قبل از کشتن او بازنمی‌گشتند.

اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این کار را کردند تا عایشه (بترسد و) از گناهش منصرف شود، اما برای او سخت نبود که یک مرد مسلمان با دروغ او کشته شود!»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] یکی از اقوام اصیل مصر که مسیحی بوده‌اند.

[2] خداوند در آیات ۱۱ الی ۲۰ سوره نور (که به آیات «اِفک» مشهور است)، به ماجرای این تهمت ناروا اشاره فرموده است.

[3] سوره حجرات، آیه۶.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ تَقُولُ إِنَّ الْإِیمَانَ مُسْتَقَرُّ وَ مُسْتَوْدَعٌ‏ فَعَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ اسْتَکْمَلْتُ الْإِیمَانَ.

قالَ: «قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ رَضِیتُ‏ بِهِمْ‏ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.»»
 تهذیب الأحکام، ج‏2، ص109

 

محمدبن‌سلیمان‌دیلمی گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، شیعیانتان می‌گویند ایمان (دو گونه است؛) مستقر (پایدار) و مستودع (ناپایدار). چیزی به من بیاموزید که با گفتنش، ایمانم را کامل کنم.

حضرت فرمودند:
«بعد از هر نماز واجبی بگو:

«رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً
از خداوند، به‌عنوان پروردگار، خشنودم

و بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً
و از حضرت محمد (ص)، به‌عنوان پیامبر، خشنودم)

و بِالْإِسْلَامِ دِیناً
و از اسلام، به‌عنوان دین، خشنودم)

و بِالْقُرْآنِ کِتَاباً
و از قرآن، به‌عنوان کتاب (آسمانی)، خشنودم)

و بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً
و از کعبه، به‌عنوان قبله، خشنودم)

و بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً
و از حضرت علی (ع)، به‌عنوان ولی و امام، خشنودم)

و بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ
و از امام حسن و امام حسین و (دیگر) امامان (درود خداوند بر آنان باد))

اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ رَضِیتُ‏ بِهِمْ‏ أَئِمَّةً
خداوندا، به‌راستی که من از آنان، به‌عنوان امام، خشنودم

فارْضَنِی لَهُمْ‏
پس تو نیز به‌خاطر آنان از من خشنود باش

إنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
به‌حق که تو بر هرچیزی توانایی».»

 

پایداری ایمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمودند:

 

«هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.»

 نهج البلاغة، ص۴۸۹، الحکمة۱۱۷

 

«دو نفر به‌خاطر من هلاک می‌شوند؛

دوست‌داری که (درباره‌ام) غلو می‌کند

و دشمنی که (نسبت به من) کینه‌ورزی می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۲:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین، به توصیه اکید اهل بیت (علیهم‌السلام) به «کتمان حدیث و افشاء نکردن آن نزد نامحرمان» اشاره شد.

حال به سرانجام خطرناک بی‌توجهی به این توصیه توجه فرمایید:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَا قَتَلَنَا مَنْ أَذَاعَ حَدِیثَنَا قَتْلَ خَطَإٍ وَ لَکنْ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«کسی که حدیث ما (اهل‌بیت) را افشاء کند، ما را به‌اشتباه نکشته‌است، بلکه به‌عمد کشته‌است!»

 

جالب است بدانید این مسئله در زمان پیامبران پیشین نیز سابقه داشته است.

به حدیث زیر توجه نمایید:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ تَلَا هَذِهِ الآیةَ «ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِک بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ» قَالَ:

«وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْیافِهِمْ وَ لَکنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِیثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَیهَا فَقُتِلُوا فَصَارَ قَتْلًا وَ اعْتِدَاءً وَ مَعْصِیةً.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که این آیه را تلاوت کردند:

«(بنی‌اسرائیل ذلیل شدند و مورد خشم خداوند قرار گرفتند؛) به‌این‌خاطر که آیات خداوند را منکر شدند و پیامبران را به‌ناحق کشتند، به‌این‌خاطر که معصیت کردند و (از حدود) تجاوز کردند.» (بقره:61)

و فرمودند:

«به خدا قسم، آنان پیامبران را نه با دستانشان کشتند و نه با ضربه شمشیرهایشان، بلکه احادیث پیامبران را شنیدند و آن‌ها را افشاء کردند و به‌این‌ترتیب پیامبران دستگیر شدند و به قتل رسیدند. این کار موجب قتل، تجاوز (از حدود) و معصیت شد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۲:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

کتمان احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام)[1] و بازگو نکردن آن‌ها برای نامحرمان، لازمه شرایط سخت تقیه بوده‌است. این کار، برای کم کردن حساسیت دشمنان و کج‌اندیشان انجام می‌شده‌است.

خفقان شدید پس از شهادت امام حسین، سخت‌ترین شرایط تقیه را برای امام سجاد (علیهماالسلام) و شیعیان فراهم کرده‌بود؛

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع قَالَ:

«وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّی افْتَدَیتُ خَصْلَتَینِ فِی الشِّیعَةِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ وَ قِلَّةَ الْکتْمَان.»

 الکافی، ج۲، ص۲۲۱

 

ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به خدا قسم، دوست دارم برای دو خصلتی در شیعیان ما هست، بخشی از گوشت ساعدم را فدیه[2] دهم (تا دیگر چنین نباشند)؛ شتاب‌زدگی و کم کتمان کردن.»

 

شرایط سخت تقیه، منحصر به عصر امام سجاد نبوده‌است، بلکه در طول عصر حضور، ادامه داشته‌است.

به نمونه‌ای از توصیه‌های اکید امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) به «کتمان حدیث» توجه فرمایید:

 

توصیه امام باقر به «کتمان حدیث»:

 

...عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ:

«وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِی إِلَی أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَکتَمُهُمْ لِحَدِیثِنَا.»

 الکافی، ج۲، ص۲۲۳

 

ابوعبیده حذّاء گوید از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به خدا قسم، محبوب‌ترین یارانم نزد من، پرهیزگارترین، فقیه‌ترین و کتمان‌کننده‌ترین آن‌ها نسبت به احادیث ماست.»

 

توصیه امام صادق به «کتمان حدیث»:

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ حَدِیثٍ کثِیرٍ. فَقَالَ: «هَلْ کتَمْتَ عَلَی شَیئاً قَطُّ؟» فَبَقِیتُ أَتَذَکرُ. فَلَمَّا رَأَی مَا بِی قَالَ: «أَمَّا مَا حَدَّثْتَ بِهِ أَصْحَابَک فَلَا بَأْسَ إِنَّمَا الْإِذَاعَةُ أَنْ تُحَدِّثَ بِهِ غَیرَ أَصْحَابِک.»

 المحاسن، ج۱، ص۲۵۸

 

ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره نقل فراوان حدیث سؤال کردم. حضرت فرمودند:

«آیا هرگز چیزی (از احادیث ما) را کتمان کرده‌ای؟»

درنگی کردم تا یادم بیاید. وقتی مرا در این حال دیدند، فرمودند:

«آن‌چه برای یارانت (که مورد اعتمادند) نقل کرده‌ای، اشکالی ندارد. مقصود از افشاء حدیث، این است که برای غیر یارانت نقل کنی.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود از احادیث اهل بیت، مجموعه سخنان ایشان است، نه صِرفاً کلمات قصار یا فتواهای رسمی‌شان.

[2] فدیه: تاوان، غرامت، مالی که در قبال رهایی یک چیز (مثل آزاد کردن اسیر) یا جبران عملی فوت‌شده (مثل جبران برخی گناهان) پرداخت می‌شود. مقصود امام سجاد (علیه‌السلام) در این حدیث، آن است که «حاضرم جسمم را فدا کنم تا این دو خصلت در شیعیان نباشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ:

«وَ اللَّهِ إِنْ کانَ عَلِی ع لَیأْکلُ أَکلَ الْعَبْدِ وَ یجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ إِنْ کانَ لَیشْتَرِی الْقَمِیصَینِ السُّنْبُلَانِیینِ فَیخَیرُ غُلَامَهُ خَیرَهُمَا ثُمَّ یلْبَسُ الْآخَرَ فَإِذَا جَازَ أَصَابِعَهُ قَطَعَهُ وَ إِذَا جَازَ کعْبَهُ حَذَفَهُ وَ لَقَدْ وَلِی خَمْسَ سِنِینَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَی آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَی لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِیعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَیضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءَ وَ إِنْ کانَ لَیطْعِمُ النَّاسَ خُبْزَ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ وَ ینْصَرِفُ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ یأْکلُ خُبْزَ الشَّعِیرِ وَ الزَّیتِ وَ الْخَلِّ وَ مَا وَرَدَ عَلَیهِ أَمْرَانِ کلَاهُمَا لِلَّهِ رِضًی إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَی بَدَنِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوک مِنْ کدِّ یدِهِ تَرِبَتْ فِیهِ یدَاهُ وَ عَرِقَ فِیهِ وَجْهُهُ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ إِنْ کانَ لَیصَلِّی فِی الْیوْمِ وَ اللَّیلَةِ أَلْفَ رَکعَةٍ وَ إِنْ کانَ أَقْرَبُ النَّاسِ شَبَهاً بِهِ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ بَعْدَهُ...»

 الأمالی(للصدوق)، ص۲۸۱

 

محمدبن‌قیس از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به خدا قسم، امام علی (علیه‌السلام) مانند بردگان غذا می‌خورد و مانند آنان می‌نشست.

اگر دو پیراهن بلند می‌خرید، غلامش را مخیّر می‌نمود که بهترینشان را بردارد، آن‌گاه خودش دیگری را می‌پوشید.

اگر (آستین) پیراهنش (آن‌قدر بلند بود که) به انگشتانش می‌رسید، آن را می‌برید.

اگر (دامنش آن‌قدر بلند بود که) به برآمدگی روی پا می‌رسید، آن را می‌چید.

به‌راستی که پنج سال حکومت کرد، اما نه آجری بر آجر گذاشت و نه خشتی بر خشت و نه گله گوسفندی اختیار کرد و نه سکه طلا یا نقره‌ای به ارث گذاشت.

اگر به مردم نان گندم و گوشت می‌خورانید، وقتی به منزلش بازمی‌گشت، نان جو و روغن‌زیتون و سرکه می‌خورد.

هرگاه با دو کار خداپسندانه روبه‌رو می‌شد، کاری که برای بدنش سخت‌تر بود را انتخاب می‌کرد.

به‌راستی که او هزار بنده را با دست‌رنج خودش آزاد نمود که در آن دستش خاک‌آلود شده بود و پیشانی‌اش عرق کرده بود.

هیچ‌کس طاقت کار او را نداشت، با آن‌که در هر شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواند.

شبیه‌ترینِ مردم به او علی بن الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بود و هیچ‌کس بعد از او طاقت کار او را نداشت.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فعالیت‌های اقتصادی حضرت که منجر به تولید سرمایه‌ای فراوان برای ایشان و نسلشان شده‌بود، مربوط به دوره بیست‌وپنج سال خانه‌نشینی‌شان است. در ادامه همین حدیث، اشاره شده‌است که امیر مؤمنان در دوران حکومت، روزها در مسجد به امور حاکمیتی می‌نشستند و شبها به عبادت می‌ایستادند.

باشد که این سیره، مبنای عمل مسئولان حکومت اسلامی قرار گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمودند:

«لَوْ ضَرَبْتُ خَیشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیفِی هَذَا عَلَی أَنْ یبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا بِجَمَّاتِهَا عَلَی الْمُنَافِقِ عَلَی أَنْ یحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِک أَنَّهُ قُضِی فَانْقَضَی عَلَی لِسَانِ النَّبِی الْأُمِّی ص أَنَّهُ قَالَ: «یا عَلِی لَا یبْغِضُک مُؤْمِنٌ وَ لَا یحِبُّک مُنَافِق.»»

 نهج البلاغة، ص۴۷۷، الحکمة۴۵

 

«اگر با همین شمشیرم، بینی مؤمن را از بیخ بزنم تا با من دشمنی کند، دشمنی نخواهد کرد!

و اگر همه دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، مرا دوست نخواهد داشت!

و این، از آن روست که قضای الهی چنین رقم خورده و بر زبان پیامبر امّی (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) جاری شده‌است که فرمودند:

«ای علی، مؤمن با تو دشمنی نمی‌کند و منافق تو را دوست نمی‌دارد.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کفِیهَا یرِیدُ أَنْ یرَاهُ اللَّهُ تَعَالَی یتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ.

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۱۶۳

 

امام علی (علیه‌السلام) در زِلّ آفتاب برای برآوردن حاجتی که نیازی هم به آن نداشت، بیرون می‌رفت و قصدش این بود که خداوند او را ببیند که برای کسب روزی حلال، خود را به رنج می‌اندازد.

 

 

...رُوِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ قَالَ دَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یعْمَلُ فِی حَائِطٍ لَهُ فَقُلْنَا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاک دَعْنَا نَعْمَلْ لَک أَوْ تَعْمَلْهُ الْغِلْمَانُ. قَالَ:

«لَا دَعُونِی فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ یرَانِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْمَلُ بِیدِی وَ أَطْلُبُ الْحَلَالَ فِی أَذَی نَفْسِی.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۱۶۳

 

از فضل بن ابی‌قُرّه روایت شده‌است که گفت: حضور امام صادق (علیه‌السلام) رسیدیم، درحالی‌که ایشان در باغ خود کار می‌کردند. عرض کردیم: فدایتان شویم، اجازه دهید ما برای شما انجام دهیم یا غلامان انجام دهند. حضرت فرمودند:

«خیر، مرا به حال خود بگذارید؛ چراکه من خوش دارم خداوند (عزّوجلّ) مرا ببیند که با دست خودم کار می‌کنم و با رنج، روزی حلال کسب می‌کنم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:

«أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۷۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«به‌راستی امیر مؤمنان (علیه‌السلام) هزار بنده را از دست‌رنج خود (خرید و) آزاد کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«یُسْأَلُ الْمَیِّتُ فِی قَبْرِهِ عَنْ خَمْسٍ عَنْ صَلَاتِهِ وَ زَکَاتِهِ وَ حَجِّهِ وَ صِیَامِهِ وَ وَلَایَتِهِ إِیَّانَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَتَقُولُ الْوَلَایَةُ مِنْ جَانِبِ الْقَبْرِ لِلْأَرْبَعِ مَا دَخَلَ فِیکُنَّ مِنْ نَقْصٍ فَعَلَیَّ تَمَامُهُ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۴۱

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«از مُرده، در قبرش، از پنج مسئله سؤال می‌شود؛ از نمازش، زکاتش، حجّش، روزه‌اش و ولایتش نسبت به ما اهل بیت.

آن‌گاه ولایت از گوشه‌ای از قبر، به چهارتای دیگر می‌گوید: هر نقصی در شما باشد، کامل کردنش با من!»

 

این پنج مسئله، به تصریح احادیث، بنیان‌های اصلی اسلام هستند و جالب است بدانید در آن احادیث نیز «ولایت اهل بیت علیهم‌السلام» مهمترین رکن معرفی شده‌است. به عنوان نمونه:

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَةَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«اسلام بر پنج (پایه) استوار شده‌است؛ نماز، زکات، روزه، حج و ولایت.

هرگز برای چیزی مثل ولایت فریاد (دعوت) بر نیامده‌است، اما مردم آن چهارتا را گرفته‌اند و «ولایت» را رها کرده‌اند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْعَبَّاسِ بِالْحِیرَةِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الصِّیَامِ الْیَوْمَ فَقُلْتُ ذَاکَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ صُمْتَ صُمْنَا وَ إِنْ أَفْطَرْتَ أَفْطَرْنَا فَقَالَ یَا غُلَامُ عَلَیَّ بِالْمَائِدَةِ فَأَکَلْتُ مَعَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ وَ اللَّهِ أَنَّهُ یَوْمٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَکَانَ إِفْطَارِی یَوْماً وَ قَضَاؤُهُ أَیْسَرَ عَلَیَّ مِنْ أَنْ یُضْرَبَ عُنُقِی وَ لَا یُعْبَدَ اللَّهُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۸۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«نزد ابوالعباس سفّاح[1] در حیره[2] رفتم.

(به من) گفت: ای اباعبدالله![3] نظرت درباره روزه‌ی امروز چیست؟[4]

گفتم: این امر به امام (پیشوای مسلمانان) مربوط است؛ اگر روزه بگیری، من هم روزه می‌گیرم، اگر افطار کنی، من هم افطار می‌کنم!

(به غلامش) گفت: ای غلام! سفره را برایم پهن کن.

پس من هم با او غذا خوردم، درحالی‌که ـ به خدا قسم ـ می‌دانستم که آن روز، یکی از روزهای ماه رمضان است. اما این‌که روزه‌ی یک روز را بخورم و (بعداً) قضایش را به‌جا آورم، برایم آسان‌تر بود از این‌که گردنم زده‌شود و خداوند عبادت نشود.»[5]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ابوالعباس عبدالله‌بن‌محمد سفّاح: اولین خلیفه عباسی.

[2] حیره: شهری اطراف کوفه. (لازم به توضیح است که امام صادق (علیه‌السلام) در ابتدای خلافت بنی عباس، که پایتخت خود را کوفه قرار داده‌بودند، حدود دو سال ساکن شهر کوفه شدند و در این مدت به پرورش شاگرد و نشر علوم و معارف پرداختند.)

[3] ابوعبدالله: کنیه امام صادق (علیه‌السلام).

[4] احتمالاً در مورد آن روز تردید بوده‌است که آیا آخرین روز ماه مبارک رمضان است یا اولین روز ماه شوال.

[5] اشاره حضرت به این مسئله است که اگر در آن مقطع کشته می‌شدند، امکان حفظ اسلام ناب و پرورش انسان‌هایی که خداوند را عبادت کنند، نبود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

شیخ صدوق از حسن بن احمد کتاب‌نویس نقل کرده‌است:

در سال وفات «شیخ علی بن محمد سَمُری» (قدّس‌الله‌روحه)[1] در شهر بغداد بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او حاضر شدم.

یک «توقیع»[2] (از جانب امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به مردم صادر شد که در آن نوشته شده‌بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سَمُری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو بزرگ گرداند، چراکه تو در شش روز آینده از دنیا خواهی رفت. پس کارهایت را جمع‌وجور کن و به هیچ‌کس برای جانشینی‌ات وصیت نکن،[3] چراکه غیبت دوم (غیبت کبری) آغاز شده‌است.

پس ظهور انجام نمی‌شود، مگر با اجازه خداوند (عزّوجلّ) و این اتفاق هم وقتی می‌افتد که مدتی طولانی بگذرد و قلب‌ها سخت شوند و زمین از بی‌عدالتی سرشار گردد.

به زودی شیعیانی ادعای مشاهده می‌کنند. بدان هرکس قبل از خروج سفیانی و (شنیده شدن) صیحه، ادعای مشاهده کند، دروغ‌گو و افترازننده است.[4]

و لا حول و لا قوة الا بالله.»

 

(حسن بن احمد کتاب‌نویس) گوید:

ما از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سَمُری رفتیم. وقتی روز ششم رسید، نزد او برگشتیم و او را در حال احتضار یافتیم.

به او گفته‌شد: پس از تو، وصیّ‌ات کیست؟

گفت: «خدا را امری است که خود رساننده‌ی آن است.»

علی بن محمد سَمُری (رضی‌الله‌عنه) درگذشت و این آخرین کلامی بود که از او شنیده شد.

 

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج‏۲، ص۵۱۶

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که در نیمه شعبان ۳۲۹هـ ق رحلت کرد.

[2] توقیع: نامه‌ای رسمی که دارای مهر و امضاء باشد.

[3] طبق سنت گذشتگان و دستور اسلام، افراد پیش از مرگ خود، فردی را برمی‌گزینند تا برخی مسئولیت‌های آن‌ها را پس از مرگشان عهده‌دار شود. به این کار «وصیت» و به شخصی که به جانشینی برگزیده می‌شود، «وصیّ» گفته می‌شود.

[4] مقصود از «مشاهده امام زمان»، «ادعای ظهور حضرت و مشاهده علنی و عمومی ایشان» است. استاد گران‌قدرم حجت‌الاسلام محمود کریمیان در مقاله‌ای با عنوان «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع» به این مسئله پرداخته‌اند که شما را به مطالعه‌ی نتیجه‌گیری و متن کامل آن دعوت می‌کنم.

 

**  **  **  **  **

 

مقاله «اعتبارسنجی و فقه‌الحدیث آخرین توقیع»؛ محمود کریمیان، مجله حدیث حوزه، شماره۱۰، بهار و تابستان۱۳۹۴

در بخش «نتیجه‌گیری» این مقاله آمده‌است:

 

«بخشی از آخرین توقیع منسوب به امام مهدی (عج) چنین است: «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ».

در معنای این عبارت احتمال‌هایی مطرح شده‌است و بر اساس برخی از احتمالات دیدار با آن حضرت در دوران غیبت کبری انکار می‌شود. این احتمالات عبارت‌اند از:

1- تکذیب ادعای نیابت خاص در دوران غیبت کبری،
2- تکذیب ادعای ملاقات حضرت، همراه با شناخت وی به عنوان امام عصر (عج)،
3- تکذیب ادعای ملاقات علنی با حضرت در دوران غیبت کبری،
4- تکذیب مدعیِ ملاقات از طرف دیگران، خواه مدعی راست بگوید یا دروغ،
5- تکذیب ادعای ظهور حضرت (عج) و مشاهده علنی و عمومی وی.

قرائن و شواهد بیشتری برای پذیرش احتمال اخیر در معنای توقیع وجود دارد، بنابراین به‌عنوان قوی‌ترین احتمال، پذیرفته و تقویت شد.

مهم‌ترین این قرائن و شواهد، مطرح شدن دو علامت از علائم ظهور در این بخش از توقیع است.

بر این اساس، به نظر می‌رسد توقیع مذکور در پی رد امکان ملاقات با امام عصر (عج) در دوران غیبت کبری نیست و ممکن است در این دوران ملاقات با آن حضرت برای برخی افراد رخ داده‌باشد که البته اثبات آن نیاز به قرائن و شواهد اطمنان‌آور دارد و اصل بر عدم آن است.»

 

متن کامل مقاله را از اینجا دانلود کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

شیخ صدوق در «کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه» بیان می‌کند:

«روایات درمورد مکان قبر حضرت فاطمه سرور زنان جهانیان (علیهاالسلام) مختلف‌اند؛

- در بعضی، روایت شده‌است که ایشان در «بقیع» دفن شده‌اند.

- در برخی، روایت شده‌است که «میان قبر و منبر (پیامبر)» دفن شده‌اند...

- در بعضی نیز روایت شده‌است که در «خانه‌شان» دفن شده‌اند...

نزد من، روایات دسته اخیر صحیح هستند...»[1]

 

در همین رابطه، مرحوم صدوق در «عیون أخبار الرضا»[2] و مرحوم کلینی در «الکافی»[3] روایتی را با سندهای صحیحی نقل کرده‌اند:

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ قَبْرِ فَاطِمَةَ ع فَقَالَ:

«دُفِنَتْ فِی بَیْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَیَّةَ فِی الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِی الْمَسْجِدِ.»

 

از بزنطی نقل شده‌است که گفت: از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) درباره قبر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) پرسیدم. حضرت فرمودند:

«ایشان در خانه‌شان دفن شدند، اما وقتی بنی‌امیه بر (مساحت) مسجد[4] افزودند، داخل مسجد واقع شد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۷۲.

[2] عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۳۱۱.

[3] الکافی، ج۱، ص۴۶۱.

[4] مقصود، مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْفَتْحِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتْعَةِ.

فقَالَ «هِیَ حَلَالٌ مُبَاحٌ مُطْلَقٌ لِمَنْ لَمْ یُغْنِهِ اللَّهُ بِالتَّزْوِیجِ فَلْیَسْتَعْفِفْ بِالْمُتْعَةِ فَإِنِ اسْتَغْنَى عَنْهَا بِالتَّزْوِیجِ فَهِیَ مُبَاحٌ لَهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا.»

 الکافی، ج‏۵، ص۴۵۲

فتح بن یزید گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) درباره متعه (ازدواج موقت) پرسیدم.

حضرت فرمودند: «متعه، برای کسی که خداوند او را با ازدواج (دائم) بی‌نیاز نکرده‌است، حلال و مباح و آزاد است، تا با متعه، عفتِ خود را حفظ کند. اما اگر با ازدواج، از متعه بی‌نیاز شده‌باشد، در صورتی برایش مباح است که همسرش از او دور باشد.»

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ قَالَ: کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى بَعْضِ مَوَالِیهِ:

«لَا تُلِحُّوا عَلَى الْمُتْعَةِ إِنَّمَا عَلَیْکُمْ إِقَامَةُ السُّنَّةِ فَلَا تَشْتَغِلُوا بِهَا عَنْ فُرُشِکُمْ وَ حَرَائِرِکُمْ فَیَکْفُرْنَ وَ یَتَبَرَّیْنَ وَ یَدْعِینَ عَلَى الْآمِرِ بِذَلِکَ وَ یَلْعَنُونَا.»

 الکافی، ج‏۵، ص۴۵۳

محمد بن حسن بن شَمّون گوید: امام کاظم (علیه‌السلام) خطاب به بعضی دوست‌دارانشان، در نامه‌ای نوشتند:

«بر متعه (ازدواج موقت) اصرار نورزید! آن‌چه بر شما واجب است، بر پا داشتنِ سنت است.[1] پس با متعه، از همسرانتان غافل نشوید، که (در نتیجه) کفر بورزند و بی‌زاری جویند و کسی را که به متعه امر کرده‌است را نفرین کنند و ما (اهل بیت) را لعن نمایند.»

 

 

...عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ فِی الْمُتْعَةِ:

«دَعُوهَا أَ مَا یَسْتَحْیِی أَحَدُکُمْ أَنْ یُرَى فِی مَوْضِعِ الْعَوْرَةِ فَیُحْمَلَ ذَلِکَ عَلَى صَالِحِی إِخْوَانِهِ وَ أَصْحَابِهِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۴۵۳

مفضل بن عُمر گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که درباره متعه (ازدواج موقع) می‌فرمودند:

«آن را رها کنید! آیا حیا نمی‌کنید که در موقعیتی شرم‌آور، دیده شوید و این به دیگر برادران و یاران خوبتان نیز نسبت داده شود؟!»[2]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود این است که با یک بار متعه، سنت حفظ می‌شود و نیاز به انجام چندباره‌ی آن نیست؛ چراکه در بعضی احادیث توصیه شده‌است برای احیاءِ سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، این کار انجام‌شود، اما گویا برخی زیاده‌روی می‌کرد‌ه‌اند!

[2] از آن‌جاکه اهل سنت این کار را جایز نمی‌دانند، اگر کسی را در این موقعیت ببینند، گمانی ناشایست (ارتباط نامشروع) نسبت به او می‌برند و این، سبب بدنامیِ شیعیان خواهد شد. بنابراین اگر متعه موجب شود خودِ انسان یا هم‌کیشانش در موضع اتهام و بدنامی قرار گیرند، جایز نخواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۴۵
ابوالفضل رهبر