دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۷۷ مطلب با موضوع «اهل‌بیت» ثبت شده است

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ! ذَکَرْتَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ یَلْبَسُ‏ الْقَمِیصَ‏ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ‏ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ وَ نَرَى عَلَیْکَ اللِّبَاسَ الْجَیِّدَ. قَالَ: فَقَالَ لَهُ:

«إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ لَا یُنْکَرُ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِکَ الْیَوْمَ لَشُهِرَ بِهِ فَخَیْرُ لِبَاسِ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَیْرَ أَنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ لَبِسَ لِبَاسَ عَلِیٍّ ع وَ سَارَ بِسِیرَتِهِ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۴۴

 

حمادبن‌عثمان گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که مردی به ایشان عرض کرد:

اصلحک‌الله! فرمودید که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) لباس زبر به تن می‌کرد، پیراهن چهار درهمی می‌پوشید و امثال این‌ها، درحالی‌که ما لباسی خوب و زیبا بر تن شما می‌بینیم!

حضرت به او فرمودند:

«به‌راستی‌که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در زمانی این‌گونه می‌پوشید که ناپسند نبود

و اگر چنین لباسی را امروز می‌پوشید، موجب می‌شد انگشت‌نما شود.

پس بهترین لباسِ هر زمانه‌ای، لباسِ اهلِ همان زمان است.

به‌جز قائمِ ما (عجلّ‌الله‌فرجه) که وقتی قیام می‌کند، لباس علی (علیه‌السلام) را می‌پوشد و به سیره‌ی او عمل می‌کند.»

 

 

قالَ الإمَامُ الرِّضَا ع:

«إِنَ‏ أَهْلَ‏ الضَّعْفِ‏ مِنْ‏ مَوَالِیَ‏ یُحِبُّونَ‏ أَنْ أَجْلِسَ عَلَى اللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَتَحَمَّلُ الزَّمَانُ ذَلِکَ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۹۸

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«برخی یاران کوته‌اندیشم دوست دارند که من بر زیرانداز نمدین بنشینم و لباس زبر بپوشم،

درحالی‌که زمانه(ما) چنین‌چیزی را نمی‌پذیرد.»

 

با این حال، جالب است بدانید:

 

...عَنْ أَبِی عَبَّادٍ قَالَ:

کانَ‏ جُلُوسُ‏ الرِّضَا ع‏ فِی‏ الصَّیْفِ‏ عَلَى حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ.

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۱۷۸

 

از ابی‌عَبّاد نقل شده‌است:

امام رضا (علیه‌السلام) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر زیراندازی مویین می‌نشستند. لباس زبر و ضخیم می‌پوشیدند،

اما وقتی میان مردم ظاهر می‌شدند، خود را برای آنان می‌آراستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَى ع یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ‏ بَیْنَ‏ یَدَیْهِ‏ فَلَا یَنْهَاهُمْ‏ وَ فِیهِ مَا فِیهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «ادْعُوا لِی مُوسَى» فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ: «یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ.» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ».» قَالَ: فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۹۷

 

از محمدبن‌مسلم نقل شده‌است:

ابوحنیفه[1] نزد امام صادق (علیه‌السلام) آمد و به حضرت گفت:

پسرت، موسی را دیدم که نماز می‌خواند و مردم از جلویش عبور می‌کردند، اما او آنان را (از این کار) باز نمی‌داشت و این درست نیست![2]

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«موسی را صدا بزنید تا نزد من بیاید.»

ایشان را صدا زدند (و آمد.) آن‌گاه حضرت به پسرشان فرمودند:

«پسرکم! ابوحنیفه می‌گوید تو نماز می‌خوانده‌ای و مردم از جلویت عبور می‌کرده‌اند، اما آنان را باز نمی‌داشته‌ای.»

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:

«بله، ای پدر! کسی که من برای او نماز می‌خوانم، از مردم به من نزدیک‌تر است. خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ «ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم».»[3]

امام صادق (علیه‌السلام) فرزندشان را در آغوش گرفتند و فرمودند:

«پسرکم! پدر و مادرم به فدایت، ای گنجینه‌ی اسرار!»[4]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ -۱۵۰ هـ ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه‌گذار «مذهب حنفی»، از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. اصلیتش کابلی بوده است و جدش ایرانی. وی یکی از بزرگ‌ترین فقهای اهل‌سنت به شمار می‌آید و به «امام اعظم» و «سراج الائمة» ملقب است.

[2] کسانی که به عربستان سفر کرده‌اند، نقل می‌کنند که اهل‌سنت حساسیت ویژه‌ای دارند که وقتی نماز می‌خوانند، کسی از جلویشان (یعنی حدفاصل جایی که ایستاده‌اند تا سجده‌گاه) عبور نکند و وقتی بعضی شیعیان که از این مسأله آگاه نیستند، از بین صفوف نماز عبور می‌کنند، با دست مانع می‌شوند و گاه محکم می‌زنند! گویا گمان می‌کنند اتصالشان با خداوند قطع می‌شود!

[3] سوره ق، آیه۱۱۶.

[4] این‌که حضرت فرزندشان را صدا کردند و مسأله را از او پرسیدند، احتمالاً هم برای تعلیم و تأدیب ابوحنیفه بوده‌است و هم برای شناساندنِ امام بعدی که علی‌القاعده باید وارث علم امام قبلی باشد؛ چنان‌چه بعد از امام صادق، فرزند دیگرشان، اسماعیل، ادعای امامت کرد و بزرگان شیعه نزد او رفتند و با سؤالاتشان او را سنجیدند و به امام کاظم رجوع کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى» قَالَ: «قَوْلُ الْإِنْسَانِ صَلَّیْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوَ هَذَا.» ثُمَّ قَالَ ع: «إِنَّ قَوْماً کَانُوا یُصْبِحُونَ فَیَقُولُونَ صَلَّیْنَا الْبَارِحَةَ وَ صُمْنَا أَمْسِ‏ فَقَالَ عَلِیٌّ ع: «لَکِنِّی أَنَامُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ لَوْ أَجِدُ بَیْنَهُمَا شَیْئاً لَنِمْتُهُ.»»

 معانی‌الأخبار، ص۲۴۳

 

جمیل‌بن‌درّاج گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره این سخن خداوند سؤال کردم:

«فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى»؛ «پس خودستایی نکنید، او(خداوند)، کسی که تقوا ورزیده‌است را بهتر می‌شناسد.»[1]

حضرت فرمدند:

«(منظور) این حرف انسان است که "دیشب نمازشب خواندم و دیروز روزه گرفتم" و مثل این حرف‌ها.»

سپس فرمودند:

«گروهی بودند که وقتی صبح می‌شد، می‌گفتند "دیشب نمازشب خواندیم و دیروز روزه گرفتیم."

امام علی (علیه‌السلام) فرمود:

«اما من شب و روز می‌خوابم و اگر دراین‌میان فرصتی پیدا کنم، باز هم می‌خوابم!»[2]»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سوره نجم، آیه۳۲.

[2] واضح است که حضرت در این‌جا قصد شکستن این فضا را داشته‌اند؛ توضیح آن‌که ایشان زاهدترین و عابدترینِ زمانه‌ی خود بوده‌اند و احتمالاً افرادی برای خودنمایی جلوی ایشان از خود این‌گونه تعریف می‌کرده‌اند. احتمالاً حضرت هم از باب تواضع و هم برای شکستن فضای ریاکاری و چاپلوسی، این‌طور سخن گفته‌اند.

و مشخص است که (نعوذ بالله) دروغ هم نگفته‌اند؛ ایشان احتمالاً علاوه بر خواب سرشب، در میانه روز هم قیلوله‌ای داشته‌اند و فرموده‌اند اگر دراین‌میان فرصتی برای استراحت پیدا کنند، باز هم استراحت می‌کنند، که البته با توجه به برنامه فشرده‌شان در شبانه‌روز، احتمالاً چنین فرصتی نمی‌یافته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ أَبِی الْجَارُودِ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۸۹

 

عمربن‌اُذَینه از شش نفر از اصحاب بزرگ (زُراره‌بن‌اعیَن، فُضَیل‌بن‌یسار، بُکَیربن‌اعیَن، محمدبن‌مُسلم، بُرَیدبن‌معاویه و ابی‌الجارود) نقل کرده‌است که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند:

«خداوند (عزّوجلّ) پیام‌برش را به ولایتِ امام علی (صلوات‌الله‌علیهما) دستور داد و این آیه را بر او نازل فرمود:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»[مائده:۵۵]؛

«ولیِ شما تنها خداست و پیام‌بر او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ آن‌کسانی که نماز را به‌پا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌پردازند.»

و خداوند ولایتِ صاحبان امرِ (ولایت) را واجب گردانید، اما (مردم) نفهمیدند ولایت چیست.

پس خداوند به حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد که همان‌طور که نماز و زکات و روزه و حج را برای مردم شرح نموده، ولایت را نیز برایشان شرح دهد.

زمانی که این دستور از جانب خداوند رسید، سینه پیام‌بر خدا تنگ شد و نگران شد که مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند، به همین دلیل، سینه‌اش تنگ شد و به پروردگارش رجوع کرد.

پس خداوند (عزّوجلّ) این آیه را به او وحی فرمود:

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[مائده:۶۷]؛

«ای پیام‌بر! آن‌چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده‌است را (به مردم) برسان، چراکه اگر چنین نکنی، پیام او را نرسانده‌ای. خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند.»

پس پیام‌بر دستور خداوند (تعالی‌ذکره) را اعلان نمود و در روز «غدیر خم» برای (برپاییِ) ولایت حضرت علی (علیه‌السلام) به‌پا خواست، برای نماز دسته‌جمعی ندا داد و به مردم دستور داد شاهدان، (این ماجرا را) به غائبان برسانند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید طرز وضو گرفتن اهل سنت با شیعیان متفاوت است و گاهی این سؤال پیش می‌آید که طرز وضو گرفتن کدام مذهب مطابق وضو گرفتن رسول خدا و صحیح است.

در روایات صحیح متعددی که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) است،[*] ایشان روش وضو گرفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به اصحاب مختلفشان آموخته‌اند. در زیر یک نمونه از این روایات نقل شده است:

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «أَ لَا أَحْکِی لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟» فَقُلْنَا: بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ مَاءٍ ثُمَّ وَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِیهِ کَفَّهُ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ: «هَکَذَا إِذَا کَانَتِ الْکَفُّ طَاهِرَةً» ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِینِهِ ثُمَّ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ» وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِینِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ الْیُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُمْنَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِیَمِینِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُسْرَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ بِبِلَّةِ یَسَارِهِ وَ بَقِیَّةِ بِلَّةِ یُمْنَاهُ‏.

 الکافی، ج‏۳، ص۲۵

 

از زرارة‌بن‌اعین نقل شده‌است که امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«آیا طرز وضو گرفتنِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برایتان حکایت نکنم؟»

عرض کردیم:

بله (بفرمایید.)

حضرت کاسه‌ای چوبی که در آن مقداری آب بود را خواستند. سپس آن را جلویشان قرار دادند و آستینشان را بالا زدند.

بعد، دست راستشان را در آن فرو بردند و فرمودند: «همین‌طور، اگر دستتان پاک باشد.»

سپس مشتشان را از آب پر کردند و بر پیشانی‌شان گذاشتند. فرمودند: «بسم الله» و آب را بر اطراف ریششان فرو ریختند. سپس دستشان را یک بار بر صورت و جلوی پیشانی‌شان کشیدند.

سپس دست چپشان را در کاسه آب فرو بردند و مشتشان را از آب پر کردند و آن را بر آرنج راستشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

سپس مشت راستشان را از آب پر کردند و بر آرنج چپشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

(آن‌گاه) جلوی سر و روی پاهایشان را با تَریِ باقی‌مانده بر دست چپ و راستشان، مسح کشیدند.

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اگر خاطرتان باشد، در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که شیعه تا پیش از امام باقر(علیه‌السلام)، هرچند درمورد ولایت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) اعتقادات خاص خود را داشت، اما در احکام و معارف، مستقل نبود و به علمای اهل سنت رجوع می‌کرد.

با فراهم شدن شرایط سیاسی و اجتماعی، در زمان امام باقر، روند آموزش احکام و معارف ناب اسلامی به شیعیان آغاز شد و در زمان امام صادق (علیهماالسلام) به اوج رسید. به این ترتیب بود که شیعه مکتبی مستقل شد و مرجع علمی دیگر مسلمانان نیز گشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که ‌می‌دانید، حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) پس رسیدن خبر مرگ معاویه و خودداری از بیعت با یزید (لعنةالله‌علیهما)، به همراه خانواده، از مدینه خارج و چند ماه در مکه ساکن شدند.

ایشان در روز هشتم ذی‌الحجه سال۶۱، حج خود را نیم‌کاره رها کردند و درحالی‌که حاجی‌ها خود را برای رفتن به عرفات آماده می‌کردند، از مکه، به قصد کوفه، خارج شدند.

در همین روز، گفتگویی خصوصی میان ایشان و عبدالله‌بن‌زبیر رخ داده است که در زیر دو گزارش از آن می‌خوانید.

 

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع وَ خَلَا بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ وَ نَاجَاهُ طَوِیلًا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ ع بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ وَ قَالَ: «إِنَّ هَذَا یَقُولُ لِی کُنْ حَمَاماً مِنْ حَمَامِ الْحَرَمِ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ [وَ] بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحَرَمِ بَاعٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ وَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ شِبْرٌ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ بِالطَّفِّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ بِالْحَرَمِ.»

 کامل‌الزیارات، ص۷۲

 

از ابوسعید عَقیصا نقل شده است:

عبدالله‌بن‌زبیر با امام حسین (علیه‌السلام) خلوت کرد و مدت زیادی با ایشان درگوشی صحبت کرد.

سپس امام حسین (علیه‌السلام) به حاضران رو کردند و فرمودند:

«این مرد به من می‌گوید کبوتری از کبوتران حرم[1] باشم.

اما من اگر در فاصله یک «باع»[2] از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در یک وجبیِ آن کشته شوم

و اگر در طفّ[3] کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در حرم کشته شوم.»

 

 

این ماجرا در کتاب «وقعةالطف» از زاویه‌ای دیگر و با جزئیاتی بیشتر نقل شده‌است:

 

 

[قالا‏] عبد اللّه بن سلیم و المذری بن المشمعلّ: قدمنا مکّة حاجّین فدخلنا یوم الترویة فاذا نحن بالحسین ع و عبد اللّه بن الزبیر قائمین عند ارتفاع الضحى فیما بین الحجر و الباب، فتقرّبنا منهما فسمعنا ابن الزبیر و هو یقول للحسین ع: إن شئت أن تقیم أقمت فولیت هذا الأمر فازرناک و ساعدناک و نصحنا لک و بایعناک. فقال له الحسین ع: «إنّ أبی حدّثنی: «أنّ بها کبشا یستحلّ حرمتها»! فما احبّ أن أکون أنا ذلک‏ الکبش‏.» فقال له الزبیر: إلیّ یا ابن فاطمة؛ فأصغى إلیه فسارّه، ثم التفت إلینا الحسین فقال: «أ تدرون ما یقول ابن الزبیر؟» فقلنا: لا ندری؛ جعلنا اللّه فداک. فقال: «قال: أقم فی هذا المسجد أجمع لک الناس.» ثم قال الحسین ع: «و اللّه لئن اقتل خارجا منها بشبر أحبّ إلیّ من أن اقتل داخلا منها بشبر و أیم اللّه لو کنت فی جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجونی حتى یقضوا فیّ حاجتهم، و اللّه لیعتدنّ علیّ کما اعتدت الیهود فی السبت.»

 وقعة‌الطف، ص۱۵۲

 

عبدالله‌بن‌سلیم و مذری‌بن‌مشمعل گویند: ما برای انجام حج، در یوم‌الترویه (روز هشتم ذی‌الحجه) وارد مکه شدیم. هنگام بالا آمدن خورشید بود که یک‌باره با امام حسین (علیه‌السلام) و عبدالله‌بن‌زبیر مواجه شدیم که میان حجرالاسود و درب (خانه خدا) ایستاده‌بودند. به آن‌ها نزدیک شدیم و شنیدیم که ابن‌زبیر به امام حسین (علیه‌السلام) می‌گفت:

اگر می‌خواهید، (در مکه) اقامت گزینید و ولایت این امر (قیام برای بازپس‌گیری حکومت) را به عهده گیرید. دراین‌صورت، ما نیز از شما حمایت می‌کنیم، یاری‌تان می‌نماییم، خیرخواهتان خواهیم بود و با شما بیعت خواهیم کرد.

امام حسین (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«پدرم برایم روایت فرموده که «در حرم یک «قوچ»[4] هست که حرمت آن را می‌شکند» و من خوش ندارم آن قوچ، من باشم.»

ابن‌زبیر به ایشان گفت: جلو بیایید، ای فرزند فاطمه!

پس حضرت گوششان را نزدیک آوردند و ابن‌زبیر حرفی درگوشی با ایشان زدند.

آن‌گاه، حضرت رو به ما کردند و فرمودند:

«می‌دانید ابن‌زبیر چه می‌گوید؟»

عرض کردیم:

خدا ما را فدایتان کند! نمی‌دانیم.

حضرت فرمودند:

«او می‌گوید در این مسجد اقامت گزین تا مردم به دورت جمع شوند.»

سپس امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«به خدا قسم، اگر یک وجب خارج از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که یک وجب داخل آن کشته شوم.

به خدا قسم، اگر در لانه‌ی یکی از این «مار»ها[5] باشم، مرا از آن بیرون می‌کشیدند تا به «خواسته»ای که از من دارند،[6] برسند.

به خدا قسم، آنان به حق من تجاوز خواهند کرد، همان‌طور که یهودیان در روز شنبه از حد خود تجاوز کردند (و حرمت این روز را شکستند.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود از «حرم»، شهر مکه و بخشی از اطراف آن است که توسط حضرت ابراهیم و با راهنمایی جبرائیل مشخص شده‌است. این مکان به‌خاطر وجود کعبه و مسجدالحرام، از احترام خاصی برخوردار است و خداوند آن را مکانی امن برای انسان و تمام موجودات زنده تعیین فرموده‌است.

[2] مقصود از «باع»، فاصله میان سر دو انگشت وسطِ دست چپ و راست است، هنگامى که دست‌ها کاملاً باز شوند.

[3] مقصود از «طفّ» (که در لغت به‌معنای ساحل رودخانه است)، سرزمین کربلاست.

[4] «قوچ» در این‌جا کنایه از رئیس قوم است.

[5] ظاهراً مقصود از «مار»ها، زبیر و یارانش هستند که با حکومت بنی‌امیه به مخالفت برخواسته‌بودند و برای حفظ جانشان، در غرفه‌های مسجدالحرام خزیده‌بودند و حرم را سپر خود کرده‌بودند.

[6] ظاهراً مقصود از این «خواسته»، «بیعت با یزید»‌ است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى بَغْدَادَ فِی الدَّفْعَةِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَیْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ فِی هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَکَ فَکَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَیَّ ضَاحِکاً وَ قَالَ: «لَیْسَ الْغَیْبَةُ حَیْثُ ظَنَنْتَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ» فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِیَةَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ فَبَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ «عِنْدَ هَذِهِ یُخَافُ عَلَیَّ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِی إِلَى ابْنِی عَلِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲۳

 

اسماعیل‌بن‌مهران گوید:

هنگامی که امام جواد (علیه‌السلام) برای بار اول از دو بار خروجشان، از مدینه به بغداد خارج شدند، موقع عزیمتشان به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، از این راه که می‌روید، برایتان نگرانم. پس از شما امر (امامت) با چه کسی است؟

در حالی که می‌خندیدند، به من رو کردند و فرمودند:

«غیبت من در این سال، آن‌طور که گمان‌کرده‌ای نیست.»

 

اما وقتی برای بار دوم به سوی معتصم (فرزند هارون‌الرشید و برادر مأمون لعنة‌الله‌علیهم) ره‌سپار شدند، نزدشان رفتم و عرض کردم:

فدایتان شوم، شما (از شهر) خارج می‌شوید. پس از شما امر (امامت) با چه کسی است؟

حضرت آن‌قدر گریستند که محاسنشان تر شد. سپس به من رو کردند و فرمودند:

«بایسته است که برای سفر امسالم، نگرانی باشد. امر (امامت) پس از من، با پسرم علی (امام علی‌بن‌محمد هادی علیهماالسلام) است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضمن تسلیت شهادت حضرت جوادالائمه (علیهم‌السلام)، عرض می‌کنم که شایسته است در ایام ولادت یا شهادت اهل‌بیت، کمی با زندگانی آن بزرگواران آشنا شویم. (صفحه مربوط به امام جواد در ویکی‌شیعه)

همچنین از شما دعوت می‌نمایم بخش‌های ناشنیده تاریخ اسلام را از زبان شیرین استاد ارجمند حجت‌الاسلام امیر غنوی بشنوید. (تاریخ اسلام؛ بخش مربوط به امام جواد علیه‌السلام) (کانال نگاهی دوباره)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۰۵:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۳۵

 

امام صادق از امیر مؤمنان (علیهماالسلام) نقل فرموده‌اند:

«در سلام کردن به زنان شروع‌کننده نباشید و ایشان را به غذا دعوت نکنید.»

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به حضرت جواب سلام می‌دادند.

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند به زن جوان سلام کنند و می‌فرمودند:

«می‌ترسم صدایش مرا به شگفتی وادارد و بیش از اجری که (در ازای سلام کردن) می‌خواهم، ضرر به من برسد.»»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

از امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) نقل شده‌است که هنگام آغاز به جنگ جمل با اهل بصره، خطبه‌ای خواندند و برای یادآوری خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردمان عرب، با این جمله آغاز کردند:

«إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ‏] بَعَثَ مُحَمَّداً ص وَ لَیْسَ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الْعَرَبِ‏ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً.»

 نهج البلاغة، ص۷۶، خطبة۳۳

 

«به‌راستی که خداوند سبحان، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در حالی مبعوث نمود که از میان عرب هیچ‌کس نه کتاب (نوشته‌ای) می‌خواند و نه ادعای پیامبری می‌نمود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است کسی می‌تواند ادعای پیامبری کند که به لحاظ علمی یا معنوی، فرهیخته باشد یا حرف خاص و تازه‌ای داشته‌باشد تا بتواند مردم را به راهی نو دعوت کند.

پیش از بعثت، نه‌تنها پیامبری از میان عرب مبعوث نمی‌شد، بلکه اساساً کسی «ادعا»ی پیامبری نیز نمی‌توانست داشته‌باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر از دشواری‌های کار فقهای عظیم‌الشأن مطالبی عرض شد. یکی‌دیگر از این دشواری‌ها، جمع میان احادیث متعدد حول یک موضوع است.

گاهی در یک موضوع خاص، میان بعضی احادیث، تعارضاتی دیده می‌شود که فقیه وظیفه دارد برای کشف غرض اصلی شارع، با استدلال و بر اساس قواعد، به یک جمع‌بندی دست یابد.

بعضی اختلافات فقها در فتوا، ریشه در اختلافات ایشان در جمع‌بندی احادیث حول یک موضوع دارد.

 

چندروز پیش در مطلبی که با عنوان «بوسیدن دست چه کسانی جایز است؟» (لینک وبلاگ + لینک کانال) منتشر شد، سه حدیث حول این موضوع ذکر شد و بنده در «پانوشت»، آن‌چه به‌عنوان جمع‌بندی به نظرم می‌رسید را چنین بیان نمودم: «با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد...»

از این جمله مشخص است که نگارنده در مقام بیان فتوا نیست، بلکه احتمالی که به نظرش قوی‌تر رسیده‌است را بیان نموده.

اساساً بنده هرگز خود را در سطح فقهای گرامی نمی‌دانم و در تمام مواردی که ذیل احادیث، نظری مطرح کرده‌ام، در مقام فقیه نبوده‌ام و فتوا صادر نکرده‌ام، بلکه پس از تحقیق و تأملی نه‌چندان‌مفصل، نظر غیرقطعی‌ام را به عنوان یک طلبه‌ی درس خارج و دانش‌آموخته‌ی رشته علوم حدیث، بیان داشته‌ام.

 

پس از انتشار مطلب «دست‌بوسی»، دو نفر از دوستان طلبه در ردّ برداشت بنده در «پانوشت»، نکاتی فرمودند و دو نفر دیگر برداشت بنده را تأیید کردند.

از ناقدین محترم خواستم درصورت تمایل، یادداشتی برای انتشار در کانال بنویسند که لبیک گفتند. (نقد آقای حسینی + نقد آقای دین‌پرسی)

ضمن تشکر از این عزیزان، اعلام می‌دارم که «حدیثنا» از نقد و نظر همه دوستان استقبال می‌کند و در صورت صلاح‌دید منتشر خواهدکرد، إن‌شاءالله.

 

دفاع از «پانوشت»

 

ضمن تشکر از این دوستان، عرض می‌کنم ظاهراً این مسأله اختلافی است، هرچند بنده در تفحص مختصرم، در آثار و سیره‌ی علما، مخالفی نیافتم.

ازآن‌جاکه بحث و استدلال فقهی از حوصله این کانال عمومی خارج است، به نقل چند قول از علما و فقهای بزرگوار پیرامون این موضوع، بسنده می‌کنم:

 

مرحوم علامه مجلسی، در شرح حدیث دوم (که استظهار بنده، بیشتر بر اساس آن بود،) چنین فرموده‌اند:

«مقصود از این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»؛ «یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود»، با اجماعِ همه علما، ائمه (علیهم‌السلام) هستند و با اختلاف، کسانی غیر از ائمه را نیز شامل می‌شود؛ از جمله: سادات و علما. هرچند ندیده‌ام هیچ‌یک از علمای شیعه به حرمت (دست‌بوسی کسانی غیر از اهل بیت) تصریح کرده‌باشد.

بعضی محققین [منظور: مرحوم فیض کاشانی] گفته‌اند:

«شاید مراد از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، امامان معصوم (صلوات‌الله‌علیهم) باشند؛ چنان‌چه از حدیث بعدی (حدیث سوم در مطلب حدیثنا) استفاده می‌شود. احتمال دارد این حکم، علمایی که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و حرفشان با عملشان یکی است را نیز شامل شود؛ چراکه علمای راستین، وارثان پیامبران هستند و بعید نیست جزء کسانی باشند که از ایشان، رسول خدا اراده شود.» (الوافی، ج‏۵، ص۶۱۷)»

علامه مجلسی در ادامه به کلام شهید اول در کتاب قواعدشان (القواعد و الفوائد، ج‏۲، ص۱۵۹) در مورد «جواز بوسیدن دست علمای راستین» اشاره می‌فرمایند که به دلیل طولانی‌بودن از ذکر آن صرف‌نظر می‌کنم.

 مرآةالعقول، ج‏۹، ص۷۹

 

مرحوم ملاصالح مازندرانی نیز در شرح این حدیث فرموده‌اند:

«منظور از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، چنان‌چه حدیث بعد نیز تصریح شده‌است، اوصیاء رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد. هرچند احتمال دارد مراد، افرادی اعم از ایشان و کسانی که به ایشان نزدیک می‌باشند نیز باشند.»

 شرح‌الکافی، ج‏۹، ص۶۱

 

مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حسینی‌شیرازی نیز چنین فرموده‌اند:

«از اموری که مربوط به سلام‌واحوال‌پرسی است، بوسیدن دست و بلند شدن جلوی کسی است که وارد می‌شود. در تفسیر روایات وارد شده پیرامون این مسائل، اختلاف است...»

ایشان پس از ذکر حدیث دوم، می‌فرمایند:

«شکی نیست که این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را شامل می‌شود...»

سپس با نقل نظر مرحوم فیض کاشانی (که همان‌طور که ذکر شد، معتقدند این فراز از حدیث، شامل علمایی نیز می‌شود که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و...)، نظرشان را در مورد این مسأله‌ی اختلافی، بیان می‌کنند:

«نظر درست، همین نظر است و این حکم در روزگار ما بر فقها و مراجع تقلید منطبق است؛ چراکه ایشان نائبان امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) هستند و شکی نیست که ایشان به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند...»

 الفقه؛السلم‌والسلام، ص۳۵۳‌

 

آیت‌الله سیدکاظم حسینی‌حائری (از شاگردان شهید سیدمحمدباقر صدر)، در رساله استفتائات خود، در پاسخ به این سؤال که آیا بوسیدن دست پدرومادر و اهل‌علم‌وفضل جایز است، چنین پاسخ داده‌اند:

«بوسیدن دست پدرومادر جایز است و بوسیدن دست، در زمانی که از آن، (بوسیدن دستِ) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده شود، جایز است.

بوسیدن دست درصورتی‌که از روی مهربانی باشد، نه از روی تعظیم و بزرگ‌داشت، جایز است؛ مثل بوسیدن دست طفل شیرخوار.

بوسیدن دست همسر، از روی شهوت جنسی، جایز است.

(اما) بوسیدن دست کسانی غیر از پدرومادر و کسانی که از آن‌ها رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده نمی‌شود، اگر از روی تعظیم و بزرگ‌داشت باشد، جایز نیست.»

 الفتاوى‌المنتخبة، ص۱۵۳‌

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

در برخی احادیث، بوسیدن دست دیگران نهی شده‌است.

در حدیث زیر، علت این نهی ذکر شده‌است:

 

و قَالَ الرِّضَا ع‏:

«لَا یُقَبِّلِ‏ الرَّجُلُ‏ یَدَ الرَّجُلِ‏ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۵۰

 

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«هیچ مردی نباید دست مردی دیگر را ببوسد؛ چراکه بوسیدن دست او، مانند نماز خواندن برای اوست.»

 

البته این نهی، استثنائی نیز دارد:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا یُقَبَّلُ‏ رَأْسُ‏ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ‏ إِلَّا یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«سر و دست هیچ‌کس نباید بوسیده شود، مگر دست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود.»

 

از مصادیق کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه رسول خدا قرار می‌دهد، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند:

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ:

«أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

علی‌بن‌مَزید گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم. حضرت فرمودند:

«بدان که این کار درست نیست، مگر برای یک پیامبر یا وصیّ یک پیامبر.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد علاوه بر پیامبر و اوصیاء ایشان (علیهم‌السلام)، بوسیدن دست کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه پیامبر قرار می‌دهد و با احترام به آن‌ها، گویا به پیامبر احترام می‌گذارد، نیز جایز است؛

مانند عالمان خداشناس و دین‌شناسی که به وظیفه‌ی پیامبرگونه‌ی خود، که همانا راه‌بریِ مردم است، عمل می‌کنند.

مشخص است که مقصود از عالم، در این‌جا، عالمِ دین‌شناس است؛ چنان‌چه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲

«به‌راستی که عالمان، وارثان پیامبران‌اند؛ چراکه پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشته‌اند و تنها بخشی از احادیث خود را به ارث گذاشته‌اند. پس هرکس مقداری از این احادیث را برگیرد (و عمل نماید)، بهره‌ای فراوان برده‌است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ‏:

«إِنَّ الْخَضِرَ ع شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى‏ شَخْصَهُ‏ وَ إِنَّهُ‏ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَةَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۹۰

 

حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال گوید: از امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که خضر از آب حیات نوشید؛ ازاین‌رو، او زنده است و تا زمانی که در صور دمیده شود، نمی‌میرد.

او نزد ما (اهل بیت) می‌آید و سلام می‌کند. ما صدایش را می‌شنویم اما جسمش را نمی‌بینیم.

هرجا یادی از او شود، حاضر می‌شود؛ پس هریک از شما که او را یاد کند، (خضر) به او سلام می‌کند.

او هرسال در موسم حج حاضر می‌شود، همه مناسک را به‌جا می‌آورد، در عرفه وقوف می‌کند و برای دعای مؤمنین آمین می‌گوید.

به‌زودی خداوند به‌وسیله خضر، وحشتِ[1] قائمِ ما را به اُنس[2] تبدیل می‌کند و ایشان را از تنهایی در می‌آورد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] وحشت: حالتی که در تنهایی به انسان دست می‌دهد، دل‌تنگی.

[2] انس: از تنهایی در آمدن، هم‌دم داشتن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

این حدیث را حتماً شنیده‌اید که «دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر»، اما شنیدن آن از زبان حضرت سیدالشهداء در ساعاتی پیش از شهادت، طعم دیگری دارد. (علیه‌وعلی‌اولاده‌وعلی‌اصحابه‌الصلاة‌والسلام)

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏:

«لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَیْنِ‏ بْنِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع نَظَرَ إِلَیْهِ مَنْ کَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ کُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ ع وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا یُبَالِی بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ ع صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ.»

 معانی‌الأخبار، ص۲۸۸

 

امام سجاد (علیه‌السلام)‌ فرمودند:

«آن‌هنگام که کار بر امام حسین (علیه‌السلام) دشوار گشت، کسانی که با حضرت بودند، به ایشان نگاه کردند و دیدند که ایشان برعکس آن‌هاست؛

زیرا آن‌ها هروقت کار برایشان دشوار می‌گشت، رنگشان می‌پرید، از شدت ترس می‌لرزیدند و قلبشان به طپش می‌افتاد،

اما امام حسین و بعضی یاران خاصشان (علیهم‌السلام)، رنگشان گل‌گون می‌گشت، اعضای بدنشان آرام می‌شد و جان‌هایشان آرامش می‌یافت.

 

پس بعضی از آن‌ها به بعضی‌دیگر گفتند:

ببینید که ایشان از مرگ هراسی ندارند!

 

آن‌گاه امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«صبوری کنید، ای بزرگ‌زادگان! که مرگ چیزی نیست جز پلی که شما را از سختی و نداری به باغ‌هایی وسیع و نعمت‌هایی جاوادانه عبور می‌دهد. حال، کدام‌یک از شما بدش می‌آید که از زندان به قصر منتقل شود؟! درحالی‌که مرگ برای دشمنانتان چیزی نیست جز پلی که آن‌ها را از قصر به زندان و عذاب منتقل می‌کند.

پدرم (امیر مؤمنان) از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل کرده‌است:

«به‌راستی که دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ عبوردهنده‌ی آنان (مؤمنان) به بهشت‌هایشان است و عبوردهنده‌ی آنان (کافران)‌ به جهنم سوزانشان.»

نه این را به من دروغ گفته‌اند و نه من (به شما) دروغ می‌گویم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ، أَیُّهُمَا أَفْضَلُ؟

قالَ: «الرَّاوِیَةُ لِحَدِیثِنَا یَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۳

 

از معاویه‌بن‌عمار نقل شده‌است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی است که سخنان شما را بسیار نقل می‌کند و آن را میان مردم منتشر می‌نماید و در دل‌های مردم و شیعیانتان مستحکم می‌کند و (در مقابل) شاید عابدی از میان شیعیانتان باشد که مانند او روایت نقل نمی‌کند. کدام‌یک از آن‌دو (از دیگری) برترند؟

حضرت فرمودند:

«کسی که سخنان ما (اهل‌بیت) را زیاد نقل می‌کند و با آن دل‌های شیعیانمان را استوار می‌سازد، از هزار عابد برتر است!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

اردو، گل سرسبد برنامه‌های تابستانی و نمک سفره کانون‌های تربیتی است.

اگر از بعضی اردوهای بی‌هدف، بی‌برنامه و (درنتیجه) بی‌خاصیت بگذریم، هستند مسئولان و مربیان دغدغه‌مندی که اردوها را چنان با برنامه‌های متنوع و فشرده‌ی فرهنگی و آموزشی پُر بار! می‌کنند که هنگام بازگشت، نه جانی برای خودشان می‌ماند و نه نشاطی برای بچه‌ها.

حال، به نمونه‌ای موفق از اردویی ساده و پرورنده که ۱۴۰۰سال پیش، در صحرایی بی‌آب‌وعلف برپا شده‌است، توجه فرمایید:

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: «ائْتُوا بِحَطَبٍ.» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ. قَالَ: «فَلْیَأْتِ کُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَیْهِ.» فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «هَکَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ.» ثُمَّ قَالَ: «إِیَّاکُمْ‏ وَ الْمُحَقَّرَاتِ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا یَکْتُبُ‏ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فِی إِمامٍ مُبِینٍ.»»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۸۸

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سرزمینی بی‌آب‌وعلف توقف کردند و به یارانشان فرمودند:

«هیزم بیاورید!»

عرض کردند:

ای رسول خدا! ما در سرزمینی بی‌آب‌وعلف هستیم، هیزمی در آن نیست.

فرمودند:

«هرکس، هرچه‌قدر توانست (بیاورد.)»

پس هرکدام هیزم آوردند و مقابل ایشان روی هم انباشتند. آن‌گاه رسول خدا فرمودند:

«آگاه باشید که گناهان نیز این‌چنین جمع می‌شوند.»

سپس فرمودند:

«از گناهانی که کوچک شمرده می‌شوند، بپرهیزید؛

چراکه هرچیزی طلب‌کاری دارد و طلب‌کارِ این گناهان هرعملی را که از پیش فرستاده‌اید و آثار پسین اعمالتان را ثبت می‌کند و همه‌چیز را در لوحی آشکار بر شمرده‌است.» (اشاره به سوره یس، آیه۱۲)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

برخی از اهل‌سنت، شیعیان را به‌خاطر اعتقاد به تقیه، مورد طعن قرار می‌دهند و چنین تبلیغ می‌کنند که شیعیان اهل پنهان‌کاری‌اند و قابل اعتماد نیستند.

خوب است اهل‌سنت منصف به تاریخ مراجعه کنند و فشار سنگین خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را بر اهل‌بیت (علیهم‌السلام)‌ و شیعیانشان ملاحظه نمایند تا متوجه شوند:

مذهب اصیلی که در اقلیت بوده و اعتقاد به آن ممنوع تلقی می‌شده، برای حفظ خود مجبور به تقیه و پنهان‌کاری بوده‌است؛

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«اتَّقُوا عَلَى دِینِکُمْ فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِیَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی النَّاسِ کَالنَّحْلِ‏ فِی‏ الطَّیْرِ لَوْ أَنَ‏ الطَّیْرَ تَعْلَمُ مَا فِی أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِیَ مِنْهَا شَیْ‏ءٌ إِلَّا أَکَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِی أَجْوَافِکُمْ أَنَّکُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَأَکَلُوکُمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَنَحَلُوکُمْ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً مِنْکُمْ کَانَ عَلَى وَلَایَتِنَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۱۸

 

عبدالله‌بن‌ابی‌یعفور از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل کرده‌است که فرمودند:

«نگران دینتان باشید و آن را با تقیه بپوشانید؛ زیرا کسی‌که تقیه ندارد، ایمان نیز ندارد.

به‌راستی شما در میان مردم، مانند زنبور عسل در میان پرندگان هستید. اگر پرندگان بدانند درون زنبور عسل چیست، همه‌شان را می‌خورند و هیچ‌یک را باقی نمی‌گذارند.

مردم نیز اگر بدانند درون شما چیست؛ این‌که ما اهل‌بیت را دوست دارید، شما را با زبان‌هایشان می‌خوردند و در پنهان و آشکار بدگویی‌تان را می‌کردند.

خداوند رحمت کند بنده‌ای از شما را که بر ولایت ما اهل‌بیت (پایدار) باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

انسان هرچه بزرگ‌تر می‌شود، اشتباهاتش بزرگ‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند.

کمی پیش‌تر، مطلبی با عنوان «شیعیانی که در قتل اهل‌بیت دست داشتند» منتشر شد. در آن مطلب، این حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شد: «کسی که سخن ما (اهل‌بیت) را افشاء کند، ما را به‌اشتباه نکشته‌است، بلکه به‌عمد کشته‌است!»

خیلی پیش‌تر نیز در مطلبی با عنوان «وقتی امام از مناظره شاگرد جوانش کیف می‌کند» به تبحّر فوق‌العاده «هشام بن حکم» در فن مناظره و نیز علاقه امام صادق (علیه‌السلام) به وی اشاره شد.

 

هشام بن حکم،‌ از کودکی جویای حقیقت بود و در فن مناظره در شهر خود رقیبی نداشت. در نوجوانی از عمویش (که با امام صادق علیه‌السلام در ارتباط بود) می‌خواهد که او را نزد امام ببرد تا با ایشان مناظره کند! هشام، پس از چند برخورد دقیق و حساب‌شده امام، شیعه می‌شود و ازآن‌پس، مهارت خدادادی‌اش در فن مناظره را در جهت دفاع از اهل‌بیت و نشر اعتقادات صحیح به‌کار می‌گیرد.

با وجود احادیث مدح‌کننده‌ای که از امامان شیعه در مورد هشام بن حکم صادر شده‌است، جلالت قدر او، در میان علمای شیعه، ثابت‌شده است.

 

اما این «عالم بزرگ»، یک «اشتباه بزرگ» انجام داده‌است؛

او در شرایطی که باید طبق دستور امام کاظم (علیه‌السلام)، علی‌رغم تحریک بدخواهان و خواسته نفسش، دندان روی جگر می‌گذاشت و از دفاع از اهل‌بیت خودداری می‌کرد و وارد بحث و مناظره نمی‌شد، نتوانست خود را کنترل کند و آن‌قدر بی‌احتیاطی کرد که مقدمه شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) را فراهم آورد و خود نیز آواره گشت.

هرچند هشام‌بن‌حکم، به‌خاطر نیت خیری که داشت، به تصریح روایات، عاقبت‌به‌خیر شد و مورد رحمت قرار گرفت، اما ماجرای این اشتباه او، خواندنی و عبرت‌آموز است:

 

... عَنْ أَبِی یَحْیَى وَ هُوَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ زِیَادٍ الْوَاسِطِیُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یُؤَدِّی إِلَى هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ رِسَالَةَ أَبِی الْحَسَنِ (ع) قَالَ لَا تَتَکَلَّمْ فَإِنَّهُ قَدْ أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ، قَالَ: فَمَا بَالُ هِشَامٍ یَتَکَلَّمُ وَ أَنَا لَا أَتَکَلَّمُ، قَالَ: أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ أَنْ لَا تَتَکَلَّمَ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَیْکَ. قَالَ أَبُو یَحْیَى: أَمْسَکَ هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ عَنِ الْکَلَامِ شَهْراً لَمْ‏ یَتَکَلَّمْ‏ ثُمَ‏ تَکَلَّمَ‏، فَأَتَاهُ‏ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ، فَقَالَ لَهُ: سُبْحَانَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ تَکَلَّمْتَ وَ قَدْ نُهِیتَ عَنِ الْکَلَامِ! قَالَ مِثْلِی لَا یُنْهَى عَنِ الْکَلَامِ، قَالَ أَبُو یَحْیَى: فَلَمَّا کَانَ مِنْ قَابِلٍ، أَتَاهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ، فَقَالَ لَهُ: یَا هِشَامُ قَالَ لَکَ أَ یَسُرُّکَ أَنْ تَشْرَکَ فِی دَمِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ قَالَ لَا، قَالَ وَ کَیْفَ تَشْرَکُ فِی دَمِی فَإِنْ سَکَتَ وَ إِلَّا فَهُوَ الذَّبْحُ فَمَا سَکَتَ حَتَّى کَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا کَانَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ).

 رجال‌‌الکشی، ص۲۷۰

 

ابویحیی (اسماعیل‌بن‌زیاد) گوید: از عبدالرحمان‌بن‌حجّاج شنیدم که نامه‌ی امام کاظم (علیه‌السلام) را به هشام‌بن‌حکم تحویل داد و به او گفت: «مناظره نکن؛ که امام به من دستور داده‌است به تو دستور دهم مناظره نکنی!»

هشام هم‌چنان مناظره می‌کرد ولی من مناظره نمی‌کردم.

عبدالرحمان (مجدداً برای یادآوری) به هشام گفت: «حضرت به من دستور داده‌است به تو دستور دهم مناظره نکنی! من پیام‌آور ایشان به سوی تو هستم.»

ابویحیی گوید: هشام یک ماه از مناظره خودداری کرد، سپس شروع به مناظره نمود.

پس عبدالرحمان‌بن‌حجاج نزد هشام رفت و به او گفت: «سبحان الله! ای ابامحمد! باز که مناظره کردی، درحالی‌که من تو را از مناظره باز داشته‌بودم!»

هشام گفت: «کسی مثل من را، نمی‌توان از مناظره باز داشت!»

ابویحیی گوید: سال بعد، عبدالرحمان‌بن‌حجاج (که احتمالاً به حج رفته‌بود و خدمت امام رسیده‌بود و دستورات جدید را دریافت کرده‌بود و به عراق بازگشته‌بود) به هشام گفت:

حضرت فرمودند به تو بگویم:‌ «ای هشام! آیا خوش‌حال می‌شوی که در ریختن خون مسلمانی شریک شوی؟»

هشام گفت: نه.

فرمودند: «پس چه‌طور می‌خواهی در ریختن خون من شریک شوی؟! اگر سکوت کردی، که هیچ، وگرنه، این کار تو (مناظره و بحث علمی با مخالفان)، ذبحِ من است.»

ابویحیی گوید: هشام سکوت نکرد، تا این‌که آن اتفاقات برای امام رخ داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

معمولاً این حدیث را شنیده‌ایم که «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً»؛ «زینت ما باشید، نه مایه ننگمان».

اما ادامه حدیث را کمتر شنیده‌ایم که چگونه می‌توانیم چنین باشیم؟

 

...قَالَ سُلَیمَانُ بْنُ مِهْرَانَ: دَخَلْتُ عَلَی الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یقُولُ:

«مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کونُوا لَنَا زَیناً وَ لَا تَکونُوا عَلَینَا شَیناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکمْ وَ کفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ.»

 الأمالی(للصدوق)، ص۴۰۰

 

سلیمان‌بن‌مهران گوید: خدمت امام صادق جعفربن‌‌محمد (علیه‌السلام) رسیدم. جمعی از شیعیان نزدشان بودند. شنیدم که می‌فرمودند:

«ای گروه شیعه! زینت ما باشید و موجب زشتیِ ما نباشید؛

با مردم زیبا سخن بگویید. مراقب زبان‌هایتان باشید و آن‌ها را از زیاده‌گویی و سخن زشت باز دارید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در اواخر سال هشتم هجری از همسرشان «ماریه قبطیه» (که از طرف حاکم قبط[1] به ایشان اهداء شده بود) صاحب فرزندی به نام ابراهیم شدند. در این هنگام، یکی دیگر از همسرانشان، ماریه را به کاری زشت متهم کرد.[2] در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم‌قمی، ماجرا از زبان امام صادق (علیه‌السلام) چنین نقل شده است:

 

...و قوله: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» [فإنها نزلت فی ماریة القبطیة أم إبراهیم ع] «وَ کَانَ‏ سَبَبُ‏ ذَلِکَ‏ أَنَ‏ عَائِشَةَ قَالَتْ‏ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَیْسَ هُوَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَرِیحٍ الْقِبْطِیِّ فَإِنَّهُ یَدْخُلُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ، فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع: خُذِ السَّیْفَ وَ أْتِنِی بِرَأْسِ جَرِیحٍ فَأَخَذَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع السَّیْفَ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ إِذَا بَعَثْتَنِی فِی أَمْرٍ أَکُونُ فِیهِ کَالسَّفُّودِ الْمُحْمَاةِ فِی الْوَبَرِ فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی أَثْبُتُ فِیهِ أَوْ أَمْضِی عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: بَلْ تَثَبَّتْ، فَجَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَتَسَلَّقَ عَلَیْهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ جَرِیحٌ هَرَبَ مِنْهُ وَ صَعِدَ النَّخْلَةَ فَدَنَا مِنْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ لَهُ انْزِلْ، فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ! اتَّقِ اللَّهَ مَا هَاهُنَا أُنَاسٌ، إِنِّی مَجْبُوبٌ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ عَوْرَتِهِ، فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ، فَأَتَى بِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا شَأْنُکَ یَا جَرِیحُ! فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْقِبْطَ یَجُبُّونَ حَشَمَهُمْ وَ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى أَهْلِیهِمْ وَ الْقِبْطِیُّونَ لَا یَأْنَسُونَ إِلَّا بِالْقِبْطِیِّینَ فَبَعَثَنِی أَبُوهَا لِأَدْخُلَ إِلَیْهَا وَ أَخْدُمَهَا وَ أُونِسَهَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» الْآیَة.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۸

 

عایشه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: ابراهیم فرزند تو نیست، بلکه فرزند جریح قبطی است. او هرروز نزد ماریه می‌رود.

رسول خدا خشمگین شدند و به امیر مؤمنان (علیهماالسلام) فرمودند: «این شمشیر را بگیر و سر جریح را برایم بیاور.»

امیر مؤمنان شمشیر را گرفتند و فرمودند: «پدر و مادرم به فدایتان، ای رسول خدا. شما اگر مرا دنبال کاری بفرستید، سخت و سریع عمل می‌کنم. دستورتان چه‌گونه است؛ آیا (تحقیق کنم و) وقتی برایم ثابت شد، اقدام کنم یا (بدون تحقیق) کار را به سرانجام رسانم؟»

رسول خدا فرمودند: (تحقیق کن تا) برایت ثابت شود.

امیر مؤمنان به مکان سرسبزی که مادر ابراهیم (ماریه) آن‌جا بود، رفتند و خود را از دیوار بالا کشیدند.

وقتی جریح ایشان را دید، (از ترس) پا به فرار گذاشت و از درخت نخلی بالا رفت.

امیر مؤمنان نزدیک او رفتند و به او گفتند: «پایین بیا.»

جریح به حضرت عرض کرد: ای علی، از خدا بترس، این‌جا کسی نیست، من اخته‌ام. سپس عورتش را آشکار نمود و مشخص شد که او اخته است.

امیر مؤمنان او را نزد رسول خدا بردند.

رسول خدا به او فرمودند: «وضعیتت چطور است، ای جریح؟»

جریح عرض کرد: ای رسول خدا، قبطی‌ها خدمت‌کارانشان و کسانی که در میان خانواده‌شان رفت‌وآمد دارند را اخته می‌کنند. قبطی‌ها فقط با قبطی‌ها انس می‌گیرند. به‌همین‌خاطر، پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد او روم، به او خدمت کنم و با او انس گیرم.

در این هنگام، این آیه نازل شد: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی به شما خبری داد، تحقیق کنید تا گروهی را ناآگاهانه متهم نسازید و به خاطر کارتان پشیمان گردید.»[3]»

 

سؤال این است که چرا رسول خدا با آن‌که از بی‌پایه بودن این تهمت آگاه بودند، خشمگین شدند و دستور قتل متهم را صادر نمودند؟! این سؤال برای عبدالله‌بن‌بکیر، یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) نیز پیش آمده‌است؛

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَرَ بِقَتْلِ الْقِبْطِیِّ وَ قَدْ عَلِمَ‏ أَنَّهَا قَدْ کَذَبَتْ‏ عَلَیْهِ‏، أَوْ لَمْ یَعْلَمْ وَ إِنَّمَا دَفَعَ اللَّهُ عَنِ الْقِبْطِیِّ الْقَتْلَ بِتَثَبُّتِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ: «بَلَى قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ أَعْلَمَ وَ لَوْ کَانَتْ عَزِیمَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْقَتْلُ مَا رَجَعَ عَلِیٌّ ع حَتَّى یَقْتُلَهُ، وَ لَکِنْ إِنَّمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَرْجِعَ عَنْ ذَنْبِهَا، فَمَا رَجَعَتْ وَ لَا اشْتَدَّ عَلَیْهَا قَتْلُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِکَذِبِهَا.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۹

 

عبدالله‌بن‌بکیر گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور به قتل آن مرد قبطی دادند، با آن‌که حتماً می‌دانستند عایشه به او دروغ بسته است! یا ایشان نمی‌دانستند و خداوند با تحقیقی که امام علی (علیه‌السلام) کردند، از کشته شدنِ مرد قبطی جلوگیری کرد؟

حضرت فرمودند:

«به خدا قسم، ایشان می‌دانستند و اگر دستور قاطع به قتل او می‌دادند، امام علی قبل از کشتن او بازنمی‌گشتند.

اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این کار را کردند تا عایشه (بترسد و) از گناهش منصرف شود، اما برای او سخت نبود که یک مرد مسلمان با دروغ او کشته شود!»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] یکی از اقوام اصیل مصر که مسیحی بوده‌اند.

[2] خداوند در آیات ۱۱ الی ۲۰ سوره نور (که به آیات «اِفک» مشهور است)، به ماجرای این تهمت ناروا اشاره فرموده است.

[3] سوره حجرات، آیه۶.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ تَقُولُ إِنَّ الْإِیمَانَ مُسْتَقَرُّ وَ مُسْتَوْدَعٌ‏ فَعَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ اسْتَکْمَلْتُ الْإِیمَانَ.

قالَ: «قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ رَضِیتُ‏ بِهِمْ‏ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.»»
 تهذیب الأحکام، ج‏2، ص109

 

محمدبن‌سلیمان‌دیلمی گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، شیعیانتان می‌گویند ایمان (دو گونه است؛) مستقر (پایدار) و مستودع (ناپایدار). چیزی به من بیاموزید که با گفتنش، ایمانم را کامل کنم.

حضرت فرمودند:
«بعد از هر نماز واجبی بگو:

«رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً
از خداوند، به‌عنوان پروردگار، خشنودم

و بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً
و از حضرت محمد (ص)، به‌عنوان پیامبر، خشنودم)

و بِالْإِسْلَامِ دِیناً
و از اسلام، به‌عنوان دین، خشنودم)

و بِالْقُرْآنِ کِتَاباً
و از قرآن، به‌عنوان کتاب (آسمانی)، خشنودم)

و بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً
و از کعبه، به‌عنوان قبله، خشنودم)

و بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً
و از حضرت علی (ع)، به‌عنوان ولی و امام، خشنودم)

و بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ
و از امام حسن و امام حسین و (دیگر) امامان (درود خداوند بر آنان باد))

اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ رَضِیتُ‏ بِهِمْ‏ أَئِمَّةً
خداوندا، به‌راستی که من از آنان، به‌عنوان امام، خشنودم

فارْضَنِی لَهُمْ‏
پس تو نیز به‌خاطر آنان از من خشنود باش

إنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
به‌حق که تو بر هرچیزی توانایی».»

 

پایداری ایمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۰
ابوالفضل رهبر