دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۸۵ مطلب با موضوع «اهل‌بیت» ثبت شده است

 

أنَّ أَبَا الْحَسَنِ ع کَانَ یَوْماً قَدْ خَرَجَ مِنْ سُرَّ مَنْ رَأَى إِلَى قَرْیَةٍ لِمُهِمٍّ عَرَضَ لَهُ فَجَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ یَطْلُبُهُ فَقِیلَ لَهُ قَدْ ذَهَبَ إِلَى الْمَوْضِعِ الْفُلَانِیِّ فَقَصَدَهُ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ مَا حَاجَتُکَ فَقَالَ أَنَا رَجُلٌ مِنْ أَعْرَابِ الْکُوفَةِ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلَاءِ جَدِّکَ عَلِیِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ قَدْ رَکِبَنِی دَیْنٌ فَادِحٌ أَثْقَلَنِی حَمْلُهُ وَ لَمْ أَرَ مَنْ أَقْصُدُهُ لِقَضَائِهِ سِوَاکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ طِبْ نَفْساً وَ قَرَّ عَیْناً ثُمَّ أَنْزَلَهُ فَلَمَّا أَصْبَحَ ذَلِکَ الْیَوْمَ قَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ أُرِیدُ مِنْکَ حَاجَةً اللَّهَ اللَّهَ أَنْ تُخَالِفَنِی فِیهَا فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ لَا أُخَالِفُکَ فَکَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ وَرَقَةً بِخَطِّهِ مُعْتَرِفاً فِیهَا أَنَّ عَلَیْهِ لِلْأَعْرَابِیِّ مَالًا عَیَّنَهُ فِیهَا یَرْجَحُ عَلَى دَیْنِهِ وَ قَالَ خُذْ هَذَا الْخَطَّ فَإِذَا وَصَلْتُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى أَحْضِرْ إِلَیَّ وَ عِنْدِی جَمَاعَةً فَطَالِبْنِی بِهِ وَ أَغْلِظِ الْقَوْلَ عَلَیَّ فِی تَرْکِ إِیفَائِکَ إِیَّاهُ اللَّهَ اللَّهَ فِی مُخَالَفَتِی فَقَالَ أَفْعَلُ وَ أَخَذَ الْخَطَّ فَلَمَّا وَصَلَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى وَ حَضَرَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ کَثِیرُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْخَلِیفَةِ وَ غَیْرِهِمْ حَضَرَ ذَلِکَ الرَّجُلُ وَ أَخْرَجَ الْخَطَّ وَ طَالَبَهُ وَ قَالَ کَمَا أَوْصَاهُ فَأَلَانَ أَبُو الْحَسَنِ لَهُ الْقَوْلَ وَ رَفَقَهُ وَ جَعَلَ یَعْتَذِرُ إِلَیْهِ وَ وَعَدَهُ بِوَفائِهِ وَ طَیْبَةِ نَفْسِهِ فَنُقِلَ ذَلِکَ إِلَى الْخَلِیفَةِ الْمُتَوَکِّلِ فَأَمَرَ أَنْ یُحْمَلَ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَلَمَّا حُمِلَتْ إِلَیْهِ تَرَکَهَا إِلَى أَنْ جَاءَ الرَّجُلُ فَقَالَ خُذْ هَذَا الْمَالَ فَاقْضِ مِنْهُ دَیْنَکَ وَ أَنْفِقِ الْبَاقِیَ عَلَى عِیَالِکَ وَ أَهْلِکَ وَ أَعْذِرْنَا فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ إِنَّ أَمَلِی کَانَ یَقْصُرُ عَنْ ثُلُثِ هَذَا وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالاتِهِ وَ أَخَذَ الْمَالَ وَ انْصَرَفَ.

 کشف‌الغمةفی‌معرفة‌الأئمة، ج‏۲، ص۳۷۴

 

روزی امام هادی (علیه‌السلام) کار مهمی که برایشان پیش آمده‌بود، از سامرا خارج شدند. 

مردی عرب دنبال ایشان می‌گشت. به او گفتند امام به فلان‌جا رفته‌است. به‌سمت امام حرکت کرد. 

وقتی به امام رسید، ایشان فرمودند: «حاجتت چیست؟»

گفت: من مردی از اعراب کوفه و از شیعیان جدتان، علی‌بن‌ابی‌طالب هستم. دچار بدهیِ بزرگی شده‌ام که توان پرداختش را ندارم. جز شما کسی را ندارم که برای پرداختش به او مراجعه کنم.

امام هادی (علیه‌السلام) به او فرمودند: «ناراحت نباش و امیدوار باش.»

سپس حضرت آن مرد را در محلی که بودند اسکان دادند و وقتی صبح شد، به او فرمودند: «از تو درخواستی دارم. تو را به خدا، دراین‌رابطه با من مخالفت نکن.»

مرد عرب عرض کرد: نه، با شما مخالفت نمی‌کنم.

امام هادی (علیه‌السلام) یادداشتی به خطِ خودشان نوشتند و در آن اعتراف کردند که مالی به اعرابی بدهکارند و مبلغی بیش از بدهیِ مرد عرب تعیین کردند. 

به مرد عرب فرمودند: «این یادداشت را بگیر و وقتی من به سامرا رفتم و گروهی نزد من بودند، پیشِ من بیا و با استناد به این یادداشت، پولت را مطالبه کن و بر من سخت بگیر و با سخنانی درشت، از من بخواه حقت را بدهم. تو را به خدا، با من مخالفت نکن.»

آن مرد این کار را کرد و یادداشت را گرفت و در سامرا، خدمت امام رسید، در حالی که تعداد زیادی از یاران خلیفه (متوکل عباسی) و دیگران، پیش امام بودند.

مرد عرب آمد و یادداشت را در آورد و آن را مطالبه کرد و همان‌طور که حضرت توصیه کرده‌بودند، حرف زد.

امام هادی (علیه‌السلام) با نرمی و ملایمت با او برخورد کردند و معذرت خواهی کردند و به او قول دادند که دینشان را بپردازند و او را از ناراحتی در آورند.

این ماجرا برای خلیفه، متوکل عباسی نقل شد، پس دستور داد سی‌هزاردرهم به امام هادی (علیه‌السلام) پرداخت شود.

وقتی پول را به امام دادند، آن را کنار گذاشتند تا آن مرد بیاید.

آن‌گاه به او فرمودند: «این پول را بگیر و با آن بدهی‌ات را پرداخت کن و بقیه‌اش را برای اهل و عیالت خرج کن و ما را معذور بدار.»

مرد عرب عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! به خدا قسم، خواسته‌ی من کمتر از یک‌سومِ این مبلغ بود، اما خداوند بهتر می‌داند رسالتش را در چه جایی (خاندانی) قرار دهد.

پول گرفت و از نزد امام رفت.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ذکر این نکته ضروری است که امام هادی (علیه‌السلام) با این کار، نه‌فقط قصد کمک به آن شیعه‌ی بدهکار را داشتند، بلکه احتمالاً می‌خواسته‌اند حساسیت حکومت را نسبت به خود و وجوهاتی که از اقصی‌نقاط جهان از طرف شیعیان و از طریق شبکه‌ی مخفیِ وکالت، به ایشان می‌رسید، بکاهند.

به‌هرحال، حکومت‌ها از قدرتمند شدنِ افراد هراس دارند و امام هادی احتمالاً با این ترفند می‌خواسته‌اند طوری وانمود کنند که حتی در پرداخت بدهی‌های خودشان درمانده‌اند.

شبکه‌ی وکالت، شبکه‌ی مخفیِ هرمی شکلی است که از زمان امام باقر و امام صادق کم‌کم شکل گرفت. در رأس آن، امام قرار داشت و شاخه‌شاخه می‌شد و به صورتِ مویرگی، به نمایندگان امام در اقصی‌نقاط جهان می‌رسید.

این شبکه، در زمانی شکل گرفت که شیعه، مذهبی ممنوعه بود و ائمه مجبور بودند از این طریق، راهی ارتباطی میان خود و شیعیانشان ایجاد کنند.

از طریق این شبکه، دستوراتِ لازم و احکام و معارف، از بالا به پایین می‌رفت. مردم نیز وجوهات شرعی‌شان را به امام می‌رساندند و امام مجدداً آن را از طریق همین شبکه، در جاهایی که لازم بود، مصرف می‌کردند.

برای دانستن پیرامون جزئیات این شبکه، به کتاب «سازمان وکالت» نوشته حجت‌الاسلام محمدرضا جباری مراجعه کنید.

 

بعداًنوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از مخاطبان، در مورد مطلب اخیر نکته‌ای فرمودند که خوب است توضیح دهم.

آیا کسی در این ماجرا دروغ گفته‌است؟

خیر، اگر دقت کرده‌باشید، امام اول خود را به آن مرد بدهکار کردند و بر روی کاغذی به این بدهکاری اعتراف نمودند. بعد از این بود که مرد طلبش را از امام خواست.

در آخر هم وقتی مبلغ را به او دادند، فرمودند: «أعذرنا»؛ ما را معذور بدار.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «سال‌های غربت امام سجاد، پس از واقعه عاشورا» به غربتِ شدید حضرت و علت‌های آن اشاره شد.

حدیث زیر نیز مؤیّدِ این نکته است:

 

...عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع:

«مَا یَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَیْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۲۱

 

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«چرا مردم ما را مؤاخذه و انکار[*] می‌کنند؟! 

ما(اهل‌بیت) - به خدا قسم - درخت نبوت، خاندان رحمت، سرچشمه علم و محل رفت‌وآمد فرشتگان هستیم.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متنِ حدیث، واژه «نقم» به‌کار رفته‌است. معنای دقیقِ این واژه، به شرح زیر است:

- انکار کردن (قبول نداشتن) و معیوب دانستن (به عیب نسبت دادن) (معجم‌مقاییس‌اللغة)

- مؤاخذه‌ی همراه با اکراه (التحقیق‌فی‌کلمات‌القرآن‌الکریم)

- اکراهِ شدید، انکار کردن، معیوب دانستن (مجمع‌البحرین)

- کینه داشتن (مقدمة‌الأدب)

- مؤاخذه و عیب‌جویی، به علت انجام کار بد (فرهنگ ابجدی)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَذَکَرْنَا مَا أَحْدَثَ النَّاسُ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ ص وَ اسْتِذْلَالَهُمْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَأَیْنَ کَانَ عِزُّ بَنِی هَاشِمٍ وَ مَا کَانُوا فِیهِ مِنَ الْعَدَدِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

«وَ مَنْ کَانَ بَقِیَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ إِنَّمَا کَانَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَةُ فَمَضَیَا وَ بَقِیَ مَعَهُ رَجُلَانِ ضَعِیفَانِ‏ ذَلِیلَانِ‏ حَدِیثَا عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ عَبَّاسٌ وَ عَقِیلٌ وَ کَانَا مِنَ الطُّلَقَاءِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلَا إِلَى مَا وَصَلَا إِلَیْهِ وَ لَوْ کَانَا شَاهِدَیْهِمَا لَأَتْلَفَا نَفْسَیْهِمَا.»

 الکافی، ج‏۸، ص۱۸۹

 

سدیربن‌حکیم گوید: ما نزد امام باقر (علیه‌السلام) بودیم، که یاد کارهایی که مردم بعد از پیامبرشان کردند و امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) را خوار کردند، افتادیم.

مردی از میان حاضران، (به امام باقر) عرض کرد: اصلحک‌الله! پس عزتِ بنی‌هاشم و جمعیتی که داشتند، کجا رفت؟ (چرا بنی‌هاشم کاری نکردند؟)

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: 

«مگر از بنی‌هاشم چه کسی باقی مانده بود؟ 

(مردانِ بنی‌هاشم،) جعفر[1] و حمزه[2] بودند که از دنیا رفته‌بودند و دو مرد ضعیف و ذلیل و تازه‌اسلام‌آورده برای بنی‌هاشم مانده‌بودند؛ عباس[3] و عقیل[4]، که از طُلَقاء[5] بودند. 

بدانید که به خدا قسم، اگر حمزه و جعفر زنده بودند، آن‌دونفر[6] به آن‌چه رسیدند، نمی‌رسیدند و اگر آن‌دونفر را می‌دیدند، جانشان را می‌ستاندند.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] جعفر بن ابی‌طالب، برادر امیرالمؤمنین و معروف به جعفر طیار یا جعفر ذوالجناحین؛ کسی که از طرف پیامبر، سرپرست مسلمانانی شد که به حبشه هجرت کردند.

[2] حمزة بن عبدالمطلب، عموی پپامبر و معروف به سیدالشهداء، که در جنگ احد به شهادت رسید.

[3] عباس بن عبدالمطلب، عموی دیگر پیامبر و جدِ بزرگِ خلفای بنی‌عباس.

[4] عقیل بن ابی‌طالب، برادر دیگر امیرالمؤمنین و کسی که هرچند همواره از امیرالمؤمنین به بزرگی یاد می‌کرد، اما در اواخر عمرش، پس از این‌که حضرت حاضر نشد از بیت‌المال به او ببخشد، پیش معاویه رفت تا از بخشش‌های معاویه بهره‌مند شود.

[5] کسانی که در فتح مکه، دستگیر شدند و با منت رسول خدا، آزاد شدند.

[6] ظاهراً مقصود حضرت، غاصبان خلافت امیرالمؤمنین است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْکَابُلِیُّ وَ یَحْیَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ وَ جُبَیْرُ بْنُ مُطْعِمٍ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ کَثُرُوا.»

 الإختصاص، ص۲۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«(همه‌ی) مردم، پس از امام حسین (علیه‌السلام) مرتد شدند (از راه حق برگشتند)، به‌جز سه نفر؛ ابوخالدکابلی، یحیی‌بن‌ام‌طَویل و جُبیربن‌مُطعِم.

بعدها مردم (به راه حق) پیوستند و زیاد شدند.»

 

 

روَی أَبُو عَمْرٍو النَّهْدِی قَالَ: سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلَامُ یقُولُ:

«مَا بِمَکةَ وَ الْمَدِینَةِ عِشْرُونَ رَجُلًا یحِبُّنَا!»

 شرح‌نهج‌البلاغة(لابن أبی الحدید)، ج۴، ص۱۰۴

 

ابن‌ابی‌الحدید نیز از امام سجاد نقل کرده‌است که فرمودند:

«در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما (اهل‌بیت) را دوست داشته‌باشند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای فهم علت این مسئله، دانستن چند نکته مفید است:

[1] مردم مکه و مدینه، به‌طور سنتی، طرف‌دارانِ خلیفه‌ی اول و دوم بودند، چنان‌چه مردم بصره، طرف‌دارِ خلیفه سوم بودند.

[2] برترین مردان روزگار و ناب‌ترین شیعیان، همراه با امام حسین، در صحرای کربلا به شهادت رسیده‌بودند. آن‌ها که به یاری امامشان نشتافته‌بودند و زنده مانده‌بودند، کسانی بودند که از حق فاصله داشتند.

[3] امام سجاد (علیه‌السلام) به اندازه ائمه‌ی قبلی، شناخته‌شده نبود و (لااقل در آغاز امامت) جایگاه اجتماعی آنان را نداشت. (هرچند تمام ائمه از حیث مقام علمی و معنوی یکسان هستند.)

[4] یکی از دلائل عدم محبوبیت امام سجاد (علیه‌السلام) در میان مردم زمانه‌شان، شرکت نکردن در قیام‌هایی است که علیه حکومت یزید شکل گرفته بود. ایشان برای قطع نشدنِ خط هدایت مردم، حتی در قیام «حرّه» نیز شرکت نکردند و از جانب مردم مدینه، که توسط لشکر یزید، شدیداً سرکوب و تحقیر شدند، مورد طعن و کنایه بودند. لذا گزارش ابن‌ابی‌الحدید، چندان دور از واقعیت نیست.

[5] بعدها با تلاش گسترده امام سجاد، کار به جایی رسید که در اواخر عمر شریفشان، مدینه پر شده‌بود از موالیِ ایشان. همین صبر و استقامت امام و تمرکزشان بر تربیت شیعیان، باعث شد که جبهه‌ی حق، که تعدادشان تقریباً به صفر رسیده‌بود، کم‌کم تقویت شود و شرایط برای فعالیت امام باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) فراهم گردد.

 

دراین‌رابطه، گفتنی بسیار است، که در این مجال نمی‌گنجد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع‏:

«أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى. فَقَالَ لَهُ: «مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟» قَالَ: «أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ.» فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع: «إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ‏ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ.»

 الأمالی (للصدوق)، ص۱۱۶

 

امام صادق از پدرشان، از جدشان، امام سجاد (علیهم‌السلام) نقل فرموده‌اند:

«روزی امام حسین نزد امام حسن (علیهماالسلام) آمدند و وقتی چشمشان به ایشان افتاد، گریه کردند. 

امام حسن (علیه‌السلام) به ایشان فرمودند:

«چه‌چیز تو را به گریه انداخته است، ای اباعبدالله؟»

 

امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند: 

«به‌خاطر کاری که با تو کرده‌اند گریه می‌کنم.»

 

امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که مرا مسموم کرده‌است، بر من خدعه نموده و من با آن سم کشته خواهم شد. 

اما «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روزی مانند روز (شهادتِ) تو نیست، ای اباعبدالله!

سی‌هزار نفر به سوی تو هجوم می‌آورند.

ادعا می‌کنند از امّتِ جدمان، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند 

و خود را به دین اسلام نسبت می‌دهند.

دست‌به‌یکی می‌کنند تا:

تو را بکشند، 

خونت را بریزند، 

حرمتت را هتک کنند، 

فرزندان و زنانت را اسیر کنند 

و اموالت را به زور غارت کنند.

در آن زمان است که:

لعن بر بنی‌امیه حلال می‌شود،

از آسمان خاکستر و خون می‌بارد 

و همه‌چیز بر تو گریه می‌کنند، حتی حیوانات در بیابان‌ها و ماهی‌ها در دریاها.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَیْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِی:

«یَا دَاوُدُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَیْنِ ع فَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ ع وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۶

 

داود رِقّی گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که حضرت درخواست آب کردند.

وقتی نوشیدند، دیدم که حضرت بغض کردند و چشمانشان پر از اشک شد.

سپس به من فرمودند:

«ای داود! خداوند لعنت کند قاتل حسین (علیه‌السلام) را. هیچ بنده‌ای نیست که آب بنوشد و از حسین (علیه‌السلام) یاد کند و قاتلش را لعنت کند، مگراین‌که خداوند:

- صدهزار حسنه برای او می‌نویسد،

- صدهزار سیئه را از (کارنامه عملِ) او محو می‌کند،

- (مقامِ) او را صدهزار درجه بالا می‌برد،

- گویا صدهزار غلام را آزاد کرده‌است،

- و خداوند (تعالی) او را با دلی آرام و شاد محشور می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عنْ عِیسَى بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۲۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«نفس کشیدنِ کسی که برای ما (اهل‌بیت) اندوهگین است و به‌خاطر ظلمی که بر ما روا شده، غمگین است، «تسبیح» است،

همت گماشتنش برای امر ما «عبادت» است،

و این‌که رازِ ما را کتمان کند، «جهاد در راه خدا» است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«بَکَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَى أَبِیهِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ‏ إِلَّا بَکَى عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ قَالَ‏ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند: 

«علی‌بن‌الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بیست یا چهل سال برای پدرش، حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) گریه کرد. 

هر غذایی مقابل او گذاشته می‌شد، برای امام حسین گریه می‌کرد. 

تا این‌که یکی از غلامانش به ایشان عرض کرد:

فدایتان شوم، ای پسر رسول خدا! من می‌ترسم که شما هلاک شوید. 

فرمود:

««إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[یوسف:۸۶]؛ «درددل و اندوه خود را فقط نزد خداوند می‌برم و از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید»

هیچ‌وقت نمی‌شود که قتلگاه فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) را به یاد آورم و بغض گلویم را نفشارد.»»

 

در روایتی دیگر نقل شده‌است: وقتی امام سجاد (علیه‌السلام) در محل سرپوشیده‌ی مخصوصشان در حال سجده و گریه بودند، یکی از غلامان به ایشان عرض کرد:

 

آقای من! ای علی‌بن‌الحسین! آیا وقت آن نرسیده که به اندوهتان پایان دهید؟

حضرت سرشان را بلند کردند و فرمودند:

«وَیْلَکَ أَوْ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَکَا یَعْقُوبُ إِلَى رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتَ حَتَّى قَالَ‏ یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ‏ أَنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِداً وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَةَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

«وای بر تو! 

به خدا قسم، حضرت یعقوب، به خاطر مصیبتی کمتر آن‌چه می‌بینی، به پروردگار شکوا می‌کرد و می‌گفت: «بسی تأسف برای یوسف!» درحالی‌که که تنها یک فرزند از دست داده‌بود، 

اما من (خودم) دیدم که پدرم را و جماعتی از خانواده‌ام را پیش خودم سر بریدند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ! ذَکَرْتَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ یَلْبَسُ‏ الْقَمِیصَ‏ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ‏ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ وَ نَرَى عَلَیْکَ اللِّبَاسَ الْجَیِّدَ. قَالَ: فَقَالَ لَهُ:

«إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ لَا یُنْکَرُ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِکَ الْیَوْمَ لَشُهِرَ بِهِ فَخَیْرُ لِبَاسِ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَیْرَ أَنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ لَبِسَ لِبَاسَ عَلِیٍّ ع وَ سَارَ بِسِیرَتِهِ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۴۴

 

حمادبن‌عثمان گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که مردی به ایشان عرض کرد:

اصلحک‌الله! فرمودید که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) لباس زبر به تن می‌کرد، پیراهن چهار درهمی می‌پوشید و امثال این‌ها، درحالی‌که ما لباسی خوب و زیبا بر تن شما می‌بینیم!

حضرت به او فرمودند:

«به‌راستی‌که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در زمانی این‌گونه می‌پوشید که ناپسند نبود

و اگر چنین لباسی را امروز می‌پوشید، موجب می‌شد انگشت‌نما شود.

پس بهترین لباسِ هر زمانه‌ای، لباسِ اهلِ همان زمان است.

به‌جز قائمِ ما (عجلّ‌الله‌فرجه) که وقتی قیام می‌کند، لباس علی (علیه‌السلام) را می‌پوشد و به سیره‌ی او عمل می‌کند.»

 

 

قالَ الإمَامُ الرِّضَا ع:

«إِنَ‏ أَهْلَ‏ الضَّعْفِ‏ مِنْ‏ مَوَالِیَ‏ یُحِبُّونَ‏ أَنْ أَجْلِسَ عَلَى اللُّبُودِ وَ أُلْبِسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَتَحَمَّلُ الزَّمَانُ ذَلِکَ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۹۸

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«برخی یاران کوته‌اندیشم دوست دارند که من بر زیرانداز نمدین بنشینم و لباس زبر بپوشم،

درحالی‌که زمانه(ما) چنین‌چیزی را نمی‌پذیرد.»

 

با این حال، جالب است بدانید:

 

...عَنْ أَبِی عَبَّادٍ قَالَ:

کانَ‏ جُلُوسُ‏ الرِّضَا ع‏ فِی‏ الصَّیْفِ‏ عَلَى حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ.

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۱۷۸

 

از ابی‌عَبّاد نقل شده‌است:

امام رضا (علیه‌السلام) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر زیراندازی مویین می‌نشستند. لباس زبر و ضخیم می‌پوشیدند،

اما وقتی میان مردم ظاهر می‌شدند، خود را برای آنان می‌آراستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَى ع یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ‏ بَیْنَ‏ یَدَیْهِ‏ فَلَا یَنْهَاهُمْ‏ وَ فِیهِ مَا فِیهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «ادْعُوا لِی مُوسَى» فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ: «یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ.» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ».» قَالَ: فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۹۷

 

از محمدبن‌مسلم نقل شده‌است:

ابوحنیفه[1] نزد امام صادق (علیه‌السلام) آمد و به حضرت گفت:

پسرت، موسی را دیدم که نماز می‌خواند و مردم از جلویش عبور می‌کردند، اما او آنان را (از این کار) باز نمی‌داشت و این درست نیست![2]

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«موسی را صدا بزنید تا نزد من بیاید.»

ایشان را صدا زدند (و آمد.) آن‌گاه حضرت به پسرشان فرمودند:

«پسرکم! ابوحنیفه می‌گوید تو نماز می‌خوانده‌ای و مردم از جلویت عبور می‌کرده‌اند، اما آنان را باز نمی‌داشته‌ای.»

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:

«بله، ای پدر! کسی که من برای او نماز می‌خوانم، از مردم به من نزدیک‌تر است. خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ «ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم».»[3]

امام صادق (علیه‌السلام) فرزندشان را در آغوش گرفتند و فرمودند:

«پسرکم! پدر و مادرم به فدایت، ای گنجینه‌ی اسرار!»[4]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ -۱۵۰ هـ ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه‌گذار «مذهب حنفی»، از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. اصلیتش کابلی بوده است و جدش ایرانی. وی یکی از بزرگ‌ترین فقهای اهل‌سنت به شمار می‌آید و به «امام اعظم» و «سراج الائمة» ملقب است.

[2] کسانی که به عربستان سفر کرده‌اند، نقل می‌کنند که اهل‌سنت حساسیت ویژه‌ای دارند که وقتی نماز می‌خوانند، کسی از جلویشان (یعنی حدفاصل جایی که ایستاده‌اند تا سجده‌گاه) عبور نکند و وقتی بعضی شیعیان که از این مسأله آگاه نیستند، از بین صفوف نماز عبور می‌کنند، با دست مانع می‌شوند و گاه محکم می‌زنند! گویا گمان می‌کنند اتصالشان با خداوند قطع می‌شود!

[3] سوره ق، آیه۱۱۶.

[4] این‌که حضرت فرزندشان را صدا کردند و مسأله را از او پرسیدند، احتمالاً هم برای تعلیم و تأدیب ابوحنیفه بوده‌است و هم برای شناساندنِ امام بعدی که علی‌القاعده باید وارث علم امام قبلی باشد؛ چنان‌چه بعد از امام صادق، فرزند دیگرشان، اسماعیل، ادعای امامت کرد و بزرگان شیعه نزد او رفتند و با سؤالاتشان او را سنجیدند و به امام کاظم رجوع کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى» قَالَ: «قَوْلُ الْإِنْسَانِ صَلَّیْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوَ هَذَا.» ثُمَّ قَالَ ع: «إِنَّ قَوْماً کَانُوا یُصْبِحُونَ فَیَقُولُونَ صَلَّیْنَا الْبَارِحَةَ وَ صُمْنَا أَمْسِ‏ فَقَالَ عَلِیٌّ ع: «لَکِنِّی أَنَامُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ لَوْ أَجِدُ بَیْنَهُمَا شَیْئاً لَنِمْتُهُ.»»

 معانی‌الأخبار، ص۲۴۳

 

جمیل‌بن‌درّاج گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره این سخن خداوند سؤال کردم:

«فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى»؛ «پس خودستایی نکنید، او(خداوند)، کسی که تقوا ورزیده‌است را بهتر می‌شناسد.»[1]

حضرت فرمدند:

«(منظور) این حرف انسان است که "دیشب نمازشب خواندم و دیروز روزه گرفتم" و مثل این حرف‌ها.»

سپس فرمودند:

«گروهی بودند که وقتی صبح می‌شد، می‌گفتند "دیشب نمازشب خواندیم و دیروز روزه گرفتیم."

امام علی (علیه‌السلام) فرمود:

«اما من شب و روز می‌خوابم و اگر دراین‌میان فرصتی پیدا کنم، باز هم می‌خوابم!»[2]»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سوره نجم، آیه۳۲.

[2] واضح است که حضرت در این‌جا قصد شکستن این فضا را داشته‌اند؛ توضیح آن‌که ایشان زاهدترین و عابدترینِ زمانه‌ی خود بوده‌اند و احتمالاً افرادی برای خودنمایی جلوی ایشان از خود این‌گونه تعریف می‌کرده‌اند. احتمالاً حضرت هم از باب تواضع و هم برای شکستن فضای ریاکاری و چاپلوسی، این‌طور سخن گفته‌اند.

و مشخص است که (نعوذ بالله) دروغ هم نگفته‌اند؛ ایشان احتمالاً علاوه بر خواب سرشب، در میانه روز هم قیلوله‌ای داشته‌اند و فرموده‌اند اگر دراین‌میان فرصتی برای استراحت پیدا کنند، باز هم استراحت می‌کنند، که البته با توجه به برنامه فشرده‌شان در شبانه‌روز، احتمالاً چنین فرصتی نمی‌یافته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ أَبِی الْجَارُودِ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۸۹

 

عمربن‌اُذَینه از شش نفر از اصحاب بزرگ (زُراره‌بن‌اعیَن، فُضَیل‌بن‌یسار، بُکَیربن‌اعیَن، محمدبن‌مُسلم، بُرَیدبن‌معاویه و ابی‌الجارود) نقل کرده‌است که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند:

«خداوند (عزّوجلّ) پیام‌برش را به ولایتِ امام علی (صلوات‌الله‌علیهما) دستور داد و این آیه را بر او نازل فرمود:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»[مائده:۵۵]؛

«ولیِ شما تنها خداست و پیام‌بر او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ آن‌کسانی که نماز را به‌پا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌پردازند.»

و خداوند ولایتِ صاحبان امرِ (ولایت) را واجب گردانید، اما (مردم) نفهمیدند ولایت چیست.

پس خداوند به حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد که همان‌طور که نماز و زکات و روزه و حج را برای مردم شرح نموده، ولایت را نیز برایشان شرح دهد.

زمانی که این دستور از جانب خداوند رسید، سینه پیام‌بر خدا تنگ شد و نگران شد که مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند، به همین دلیل، سینه‌اش تنگ شد و به پروردگارش رجوع کرد.

پس خداوند (عزّوجلّ) این آیه را به او وحی فرمود:

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[مائده:۶۷]؛

«ای پیام‌بر! آن‌چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده‌است را (به مردم) برسان، چراکه اگر چنین نکنی، پیام او را نرسانده‌ای. خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند.»

پس پیام‌بر دستور خداوند (تعالی‌ذکره) را اعلان نمود و در روز «غدیر خم» برای (برپاییِ) ولایت حضرت علی (علیه‌السلام) به‌پا خواست، برای نماز دسته‌جمعی ندا داد و به مردم دستور داد شاهدان، (این ماجرا را) به غائبان برسانند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید طرز وضو گرفتن اهل سنت با شیعیان متفاوت است و گاهی این سؤال پیش می‌آید که طرز وضو گرفتن کدام مذهب مطابق وضو گرفتن رسول خدا و صحیح است.

در روایات صحیح متعددی که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) است،[*] ایشان روش وضو گرفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به اصحاب مختلفشان آموخته‌اند. در زیر یک نمونه از این روایات نقل شده است:

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «أَ لَا أَحْکِی لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟» فَقُلْنَا: بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ مَاءٍ ثُمَّ وَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِیهِ کَفَّهُ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ: «هَکَذَا إِذَا کَانَتِ الْکَفُّ طَاهِرَةً» ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِینِهِ ثُمَّ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ» وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِینِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ الْیُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُمْنَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِیَمِینِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُسْرَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ بِبِلَّةِ یَسَارِهِ وَ بَقِیَّةِ بِلَّةِ یُمْنَاهُ‏.

 الکافی، ج‏۳، ص۲۵

 

از زرارة‌بن‌اعین نقل شده‌است که امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«آیا طرز وضو گرفتنِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برایتان حکایت نکنم؟»

عرض کردیم:

بله (بفرمایید.)

حضرت کاسه‌ای چوبی که در آن مقداری آب بود را خواستند. سپس آن را جلویشان قرار دادند و آستینشان را بالا زدند.

بعد، دست راستشان را در آن فرو بردند و فرمودند: «همین‌طور، اگر دستتان پاک باشد.»

سپس مشتشان را از آب پر کردند و بر پیشانی‌شان گذاشتند. فرمودند: «بسم الله» و آب را بر اطراف ریششان فرو ریختند. سپس دستشان را یک بار بر صورت و جلوی پیشانی‌شان کشیدند.

سپس دست چپشان را در کاسه آب فرو بردند و مشتشان را از آب پر کردند و آن را بر آرنج راستشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

سپس مشت راستشان را از آب پر کردند و بر آرنج چپشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

(آن‌گاه) جلوی سر و روی پاهایشان را با تَریِ باقی‌مانده بر دست چپ و راستشان، مسح کشیدند.

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اگر خاطرتان باشد، در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که شیعه تا پیش از امام باقر(علیه‌السلام)، هرچند درمورد ولایت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) اعتقادات خاص خود را داشت، اما در احکام و معارف، مستقل نبود و به علمای اهل سنت رجوع می‌کرد.

با فراهم شدن شرایط سیاسی و اجتماعی، در زمان امام باقر، روند آموزش احکام و معارف ناب اسلامی به شیعیان آغاز شد و در زمان امام صادق (علیهماالسلام) به اوج رسید. به این ترتیب بود که شیعه مکتبی مستقل شد و مرجع علمی دیگر مسلمانان نیز گشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که ‌می‌دانید، حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) پس رسیدن خبر مرگ معاویه و خودداری از بیعت با یزید (لعنةالله‌علیهما)، به همراه خانواده، از مدینه خارج و چند ماه در مکه ساکن شدند.

ایشان در روز هشتم ذی‌الحجه سال۶۱، حج خود را نیم‌کاره رها کردند و درحالی‌که حاجی‌ها خود را برای رفتن به عرفات آماده می‌کردند، از مکه، به قصد کوفه، خارج شدند.

در همین روز، گفتگویی خصوصی میان ایشان و عبدالله‌بن‌زبیر رخ داده است که در زیر دو گزارش از آن می‌خوانید.

 

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع وَ خَلَا بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ وَ نَاجَاهُ طَوِیلًا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ ع بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ وَ قَالَ: «إِنَّ هَذَا یَقُولُ لِی کُنْ حَمَاماً مِنْ حَمَامِ الْحَرَمِ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ [وَ] بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحَرَمِ بَاعٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ وَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ شِبْرٌ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ بِالطَّفِّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ بِالْحَرَمِ.»

 کامل‌الزیارات، ص۷۲

 

از ابوسعید عَقیصا نقل شده است:

عبدالله‌بن‌زبیر با امام حسین (علیه‌السلام) خلوت کرد و مدت زیادی با ایشان درگوشی صحبت کرد.

سپس امام حسین (علیه‌السلام) به حاضران رو کردند و فرمودند:

«این مرد به من می‌گوید کبوتری از کبوتران حرم[1] باشم.

اما من اگر در فاصله یک «باع»[2] از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در یک وجبیِ آن کشته شوم

و اگر در طفّ[3] کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در حرم کشته شوم.»

 

 

این ماجرا در کتاب «وقعةالطف» از زاویه‌ای دیگر و با جزئیاتی بیشتر نقل شده‌است:

 

 

[قالا‏] عبد اللّه بن سلیم و المذری بن المشمعلّ: قدمنا مکّة حاجّین فدخلنا یوم الترویة فاذا نحن بالحسین ع و عبد اللّه بن الزبیر قائمین عند ارتفاع الضحى فیما بین الحجر و الباب، فتقرّبنا منهما فسمعنا ابن الزبیر و هو یقول للحسین ع: إن شئت أن تقیم أقمت فولیت هذا الأمر فازرناک و ساعدناک و نصحنا لک و بایعناک. فقال له الحسین ع: «إنّ أبی حدّثنی: «أنّ بها کبشا یستحلّ حرمتها»! فما احبّ أن أکون أنا ذلک‏ الکبش‏.» فقال له الزبیر: إلیّ یا ابن فاطمة؛ فأصغى إلیه فسارّه، ثم التفت إلینا الحسین فقال: «أ تدرون ما یقول ابن الزبیر؟» فقلنا: لا ندری؛ جعلنا اللّه فداک. فقال: «قال: أقم فی هذا المسجد أجمع لک الناس.» ثم قال الحسین ع: «و اللّه لئن اقتل خارجا منها بشبر أحبّ إلیّ من أن اقتل داخلا منها بشبر و أیم اللّه لو کنت فی جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجونی حتى یقضوا فیّ حاجتهم، و اللّه لیعتدنّ علیّ کما اعتدت الیهود فی السبت.»

 وقعة‌الطف، ص۱۵۲

 

عبدالله‌بن‌سلیم و مذری‌بن‌مشمعل گویند: ما برای انجام حج، در یوم‌الترویه (روز هشتم ذی‌الحجه) وارد مکه شدیم. هنگام بالا آمدن خورشید بود که یک‌باره با امام حسین (علیه‌السلام) و عبدالله‌بن‌زبیر مواجه شدیم که میان حجرالاسود و درب (خانه خدا) ایستاده‌بودند. به آن‌ها نزدیک شدیم و شنیدیم که ابن‌زبیر به امام حسین (علیه‌السلام) می‌گفت:

اگر می‌خواهید، (در مکه) اقامت گزینید و ولایت این امر (قیام برای بازپس‌گیری حکومت) را به عهده گیرید. دراین‌صورت، ما نیز از شما حمایت می‌کنیم، یاری‌تان می‌نماییم، خیرخواهتان خواهیم بود و با شما بیعت خواهیم کرد.

امام حسین (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«پدرم برایم روایت فرموده که «در حرم یک «قوچ»[4] هست که حرمت آن را می‌شکند» و من خوش ندارم آن قوچ، من باشم.»

ابن‌زبیر به ایشان گفت: جلو بیایید، ای فرزند فاطمه!

پس حضرت گوششان را نزدیک آوردند و ابن‌زبیر حرفی درگوشی با ایشان زدند.

آن‌گاه، حضرت رو به ما کردند و فرمودند:

«می‌دانید ابن‌زبیر چه می‌گوید؟»

عرض کردیم:

خدا ما را فدایتان کند! نمی‌دانیم.

حضرت فرمودند:

«او می‌گوید در این مسجد اقامت گزین تا مردم به دورت جمع شوند.»

سپس امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«به خدا قسم، اگر یک وجب خارج از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که یک وجب داخل آن کشته شوم.

به خدا قسم، اگر در لانه‌ی یکی از این «مار»ها[5] باشم، مرا از آن بیرون می‌کشیدند تا به «خواسته»ای که از من دارند،[6] برسند.

به خدا قسم، آنان به حق من تجاوز خواهند کرد، همان‌طور که یهودیان در روز شنبه از حد خود تجاوز کردند (و حرمت این روز را شکستند.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود از «حرم»، شهر مکه و بخشی از اطراف آن است که توسط حضرت ابراهیم و با راهنمایی جبرائیل مشخص شده‌است. این مکان به‌خاطر وجود کعبه و مسجدالحرام، از احترام خاصی برخوردار است و خداوند آن را مکانی امن برای انسان و تمام موجودات زنده تعیین فرموده‌است.

[2] مقصود از «باع»، فاصله میان سر دو انگشت وسطِ دست چپ و راست است، هنگامى که دست‌ها کاملاً باز شوند.

[3] مقصود از «طفّ» (که در لغت به‌معنای ساحل رودخانه است)، سرزمین کربلاست.

[4] «قوچ» در این‌جا کنایه از رئیس قوم است.

[5] ظاهراً مقصود از «مار»ها، زبیر و یارانش هستند که با حکومت بنی‌امیه به مخالفت برخواسته‌بودند و برای حفظ جانشان، در غرفه‌های مسجدالحرام خزیده‌بودند و حرم را سپر خود کرده‌بودند.

[6] ظاهراً مقصود از این «خواسته»، «بیعت با یزید»‌ است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى بَغْدَادَ فِی الدَّفْعَةِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَیْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ فِی هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَکَ فَکَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَیَّ ضَاحِکاً وَ قَالَ: «لَیْسَ الْغَیْبَةُ حَیْثُ ظَنَنْتَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ» فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِیَةَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ فَبَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ «عِنْدَ هَذِهِ یُخَافُ عَلَیَّ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِی إِلَى ابْنِی عَلِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲۳

 

اسماعیل‌بن‌مهران گوید:

هنگامی که امام جواد (علیه‌السلام) برای بار اول از دو بار خروجشان، از مدینه به بغداد خارج شدند، موقع عزیمتشان به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، از این راه که می‌روید، برایتان نگرانم. پس از شما امر (امامت) با چه کسی است؟

در حالی که می‌خندیدند، به من رو کردند و فرمودند:

«غیبت من در این سال، آن‌طور که گمان‌کرده‌ای نیست.»

 

اما وقتی برای بار دوم به سوی معتصم (فرزند هارون‌الرشید و برادر مأمون لعنة‌الله‌علیهم) ره‌سپار شدند، نزدشان رفتم و عرض کردم:

فدایتان شوم، شما (از شهر) خارج می‌شوید. پس از شما امر (امامت) با چه کسی است؟

حضرت آن‌قدر گریستند که محاسنشان تر شد. سپس به من رو کردند و فرمودند:

«بایسته است که برای سفر امسالم، نگرانی باشد. امر (امامت) پس از من، با پسرم علی (امام علی‌بن‌محمد هادی علیهماالسلام) است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضمن تسلیت شهادت حضرت جوادالائمه (علیهم‌السلام)، عرض می‌کنم که شایسته است در ایام ولادت یا شهادت اهل‌بیت، کمی با زندگانی آن بزرگواران آشنا شویم. (صفحه مربوط به امام جواد در ویکی‌شیعه)

همچنین از شما دعوت می‌نمایم بخش‌های ناشنیده تاریخ اسلام را از زبان شیرین استاد ارجمند حجت‌الاسلام امیر غنوی بشنوید. (تاریخ اسلام؛ بخش مربوط به امام جواد علیه‌السلام) (کانال نگاهی دوباره)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۰۵:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۳۵

 

امام صادق از امیر مؤمنان (علیهماالسلام) نقل فرموده‌اند:

«در سلام کردن به زنان شروع‌کننده نباشید و ایشان را به غذا دعوت نکنید.»

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به حضرت جواب سلام می‌دادند.

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند به زن جوان سلام کنند و می‌فرمودند:

«می‌ترسم صدایش مرا به شگفتی وادارد و بیش از اجری که (در ازای سلام کردن) می‌خواهم، ضرر به من برسد.»»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

از امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) نقل شده‌است که هنگام آغاز به جنگ جمل با اهل بصره، خطبه‌ای خواندند و برای یادآوری خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردمان عرب، با این جمله آغاز کردند:

«إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ‏] بَعَثَ مُحَمَّداً ص وَ لَیْسَ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الْعَرَبِ‏ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً.»

 نهج البلاغة، ص۷۶، خطبة۳۳

 

«به‌راستی که خداوند سبحان، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در حالی مبعوث نمود که از میان عرب هیچ‌کس نه کتاب (نوشته‌ای) می‌خواند و نه ادعای پیامبری می‌نمود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است کسی می‌تواند ادعای پیامبری کند که به لحاظ علمی یا معنوی، فرهیخته باشد یا حرف خاص و تازه‌ای داشته‌باشد تا بتواند مردم را به راهی نو دعوت کند.

پیش از بعثت، نه‌تنها پیامبری از میان عرب مبعوث نمی‌شد، بلکه اساساً کسی «ادعا»ی پیامبری نیز نمی‌توانست داشته‌باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر از دشواری‌های کار فقهای عظیم‌الشأن مطالبی عرض شد. یکی‌دیگر از این دشواری‌ها، جمع میان احادیث متعدد حول یک موضوع است.

گاهی در یک موضوع خاص، میان بعضی احادیث، تعارضاتی دیده می‌شود که فقیه وظیفه دارد برای کشف غرض اصلی شارع، با استدلال و بر اساس قواعد، به یک جمع‌بندی دست یابد.

بعضی اختلافات فقها در فتوا، ریشه در اختلافات ایشان در جمع‌بندی احادیث حول یک موضوع دارد.

 

چندروز پیش در مطلبی که با عنوان «بوسیدن دست چه کسانی جایز است؟» (لینک وبلاگ + لینک کانال) منتشر شد، سه حدیث حول این موضوع ذکر شد و بنده در «پانوشت»، آن‌چه به‌عنوان جمع‌بندی به نظرم می‌رسید را چنین بیان نمودم: «با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد...»

از این جمله مشخص است که نگارنده در مقام بیان فتوا نیست، بلکه احتمالی که به نظرش قوی‌تر رسیده‌است را بیان نموده.

اساساً بنده هرگز خود را در سطح فقهای گرامی نمی‌دانم و در تمام مواردی که ذیل احادیث، نظری مطرح کرده‌ام، در مقام فقیه نبوده‌ام و فتوا صادر نکرده‌ام، بلکه پس از تحقیق و تأملی نه‌چندان‌مفصل، نظر غیرقطعی‌ام را به عنوان یک طلبه‌ی درس خارج و دانش‌آموخته‌ی رشته علوم حدیث، بیان داشته‌ام.

 

پس از انتشار مطلب «دست‌بوسی»، دو نفر از دوستان طلبه در ردّ برداشت بنده در «پانوشت»، نکاتی فرمودند و دو نفر دیگر برداشت بنده را تأیید کردند.

از ناقدین محترم خواستم درصورت تمایل، یادداشتی برای انتشار در کانال بنویسند که لبیک گفتند. (نقد آقای حسینی + نقد آقای دین‌پرسی)

ضمن تشکر از این عزیزان، اعلام می‌دارم که «حدیثنا» از نقد و نظر همه دوستان استقبال می‌کند و در صورت صلاح‌دید منتشر خواهدکرد، إن‌شاءالله.

 

دفاع از «پانوشت»

 

ضمن تشکر از این دوستان، عرض می‌کنم ظاهراً این مسأله اختلافی است، هرچند بنده در تفحص مختصرم، در آثار و سیره‌ی علما، مخالفی نیافتم.

ازآن‌جاکه بحث و استدلال فقهی از حوصله این کانال عمومی خارج است، به نقل چند قول از علما و فقهای بزرگوار پیرامون این موضوع، بسنده می‌کنم:

 

مرحوم علامه مجلسی، در شرح حدیث دوم (که استظهار بنده، بیشتر بر اساس آن بود،) چنین فرموده‌اند:

«مقصود از این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»؛ «یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود»، با اجماعِ همه علما، ائمه (علیهم‌السلام) هستند و با اختلاف، کسانی غیر از ائمه را نیز شامل می‌شود؛ از جمله: سادات و علما. هرچند ندیده‌ام هیچ‌یک از علمای شیعه به حرمت (دست‌بوسی کسانی غیر از اهل بیت) تصریح کرده‌باشد.

بعضی محققین [منظور: مرحوم فیض کاشانی] گفته‌اند:

«شاید مراد از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، امامان معصوم (صلوات‌الله‌علیهم) باشند؛ چنان‌چه از حدیث بعدی (حدیث سوم در مطلب حدیثنا) استفاده می‌شود. احتمال دارد این حکم، علمایی که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و حرفشان با عملشان یکی است را نیز شامل شود؛ چراکه علمای راستین، وارثان پیامبران هستند و بعید نیست جزء کسانی باشند که از ایشان، رسول خدا اراده شود.» (الوافی، ج‏۵، ص۶۱۷)»

علامه مجلسی در ادامه به کلام شهید اول در کتاب قواعدشان (القواعد و الفوائد، ج‏۲، ص۱۵۹) در مورد «جواز بوسیدن دست علمای راستین» اشاره می‌فرمایند که به دلیل طولانی‌بودن از ذکر آن صرف‌نظر می‌کنم.

 مرآةالعقول، ج‏۹، ص۷۹

 

مرحوم ملاصالح مازندرانی نیز در شرح این حدیث فرموده‌اند:

«منظور از «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، چنان‌چه حدیث بعد نیز تصریح شده‌است، اوصیاء رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد. هرچند احتمال دارد مراد، افرادی اعم از ایشان و کسانی که به ایشان نزدیک می‌باشند نیز باشند.»

 شرح‌الکافی، ج‏۹، ص۶۱

 

مرحوم آیت‌الله سیدمحمد حسینی‌شیرازی نیز چنین فرموده‌اند:

«از اموری که مربوط به سلام‌واحوال‌پرسی است، بوسیدن دست و بلند شدن جلوی کسی است که وارد می‌شود. در تفسیر روایات وارد شده پیرامون این مسائل، اختلاف است...»

ایشان پس از ذکر حدیث دوم، می‌فرمایند:

«شکی نیست که این سخن امام صادق (علیه‌السلام): «أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ»، ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) را شامل می‌شود...»

سپس با نقل نظر مرحوم فیض کاشانی (که همان‌طور که ذکر شد، معتقدند این فراز از حدیث، شامل علمایی نیز می‌شود که به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند و...)، نظرشان را در مورد این مسأله‌ی اختلافی، بیان می‌کنند:

«نظر درست، همین نظر است و این حکم در روزگار ما بر فقها و مراجع تقلید منطبق است؛ چراکه ایشان نائبان امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) هستند و شکی نیست که ایشان به خداوند و اوامر او علم دارند و به علمشان عمل می‌کنند و هدایت‌گر مردم هستند...»

 الفقه؛السلم‌والسلام، ص۳۵۳‌

 

آیت‌الله سیدکاظم حسینی‌حائری (از شاگردان شهید سیدمحمدباقر صدر)، در رساله استفتائات خود، در پاسخ به این سؤال که آیا بوسیدن دست پدرومادر و اهل‌علم‌وفضل جایز است، چنین پاسخ داده‌اند:

«بوسیدن دست پدرومادر جایز است و بوسیدن دست، در زمانی که از آن، (بوسیدن دستِ) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده شود، جایز است.

بوسیدن دست درصورتی‌که از روی مهربانی باشد، نه از روی تعظیم و بزرگ‌داشت، جایز است؛ مثل بوسیدن دست طفل شیرخوار.

بوسیدن دست همسر، از روی شهوت جنسی، جایز است.

(اما) بوسیدن دست کسانی غیر از پدرومادر و کسانی که از آن‌ها رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اراده نمی‌شود، اگر از روی تعظیم و بزرگ‌داشت باشد، جایز نیست.»

 الفتاوى‌المنتخبة، ص۱۵۳‌

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

در برخی احادیث، بوسیدن دست دیگران نهی شده‌است.

در حدیث زیر، علت این نهی ذکر شده‌است:

 

و قَالَ الرِّضَا ع‏:

«لَا یُقَبِّلِ‏ الرَّجُلُ‏ یَدَ الرَّجُلِ‏ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۵۰

 

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«هیچ مردی نباید دست مردی دیگر را ببوسد؛ چراکه بوسیدن دست او، مانند نماز خواندن برای اوست.»

 

البته این نهی، استثنائی نیز دارد:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا یُقَبَّلُ‏ رَأْسُ‏ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ‏ إِلَّا یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«سر و دست هیچ‌کس نباید بوسیده شود، مگر دست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود.»

 

از مصادیق کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه رسول خدا قرار می‌دهد، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند:

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ:

«أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

علی‌بن‌مَزید گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم. حضرت فرمودند:

«بدان که این کار درست نیست، مگر برای یک پیامبر یا وصیّ یک پیامبر.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد علاوه بر پیامبر و اوصیاء ایشان (علیهم‌السلام)، بوسیدن دست کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه پیامبر قرار می‌دهد و با احترام به آن‌ها، گویا به پیامبر احترام می‌گذارد، نیز جایز است؛

مانند عالمان خداشناس و دین‌شناسی که به وظیفه‌ی پیامبرگونه‌ی خود، که همانا راه‌بریِ مردم است، عمل می‌کنند.

مشخص است که مقصود از عالم، در این‌جا، عالمِ دین‌شناس است؛ چنان‌چه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲

«به‌راستی که عالمان، وارثان پیامبران‌اند؛ چراکه پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشته‌اند و تنها بخشی از احادیث خود را به ارث گذاشته‌اند. پس هرکس مقداری از این احادیث را برگیرد (و عمل نماید)، بهره‌ای فراوان برده‌است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ‏:

«إِنَّ الْخَضِرَ ع شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ حَتَّى یُنْفَخَ فِی الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَیَأْتِینَا فَیُسَلِّمُ فَنَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى‏ شَخْصَهُ‏ وَ إِنَّهُ‏ لَیَحْضُرُ حَیْثُ‏ مَا ذُکِرَ فَمَنْ ذَکَرَهُ مِنْکُمْ فَلْیُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ فَیَقْضِی جَمِیعَ الْمَنَاسِکِ وَ یَقِفُ بِعَرَفَةَ فَیُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ.»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۳۹۰

 

حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال گوید: از امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیهماالسلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که خضر از آب حیات نوشید؛ ازاین‌رو، او زنده است و تا زمانی که در صور دمیده شود، نمی‌میرد.

او نزد ما (اهل بیت) می‌آید و سلام می‌کند. ما صدایش را می‌شنویم اما جسمش را نمی‌بینیم.

هرجا یادی از او شود، حاضر می‌شود؛ پس هریک از شما که او را یاد کند، (خضر) به او سلام می‌کند.

او هرسال در موسم حج حاضر می‌شود، همه مناسک را به‌جا می‌آورد، در عرفه وقوف می‌کند و برای دعای مؤمنین آمین می‌گوید.

به‌زودی خداوند به‌وسیله خضر، وحشتِ[1] قائمِ ما را به اُنس[2] تبدیل می‌کند و ایشان را از تنهایی در می‌آورد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] وحشت: حالتی که در تنهایی به انسان دست می‌دهد، دل‌تنگی.

[2] انس: از تنهایی در آمدن، هم‌دم داشتن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۸
ابوالفضل رهبر