دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام باقر» ثبت شده است

 

در مطلب پیشین (با عنوان «اهل‌بیت برای چه کارهایی اجنه را به خدمت می‌گرفتند؟») ملاحظه فرمودید که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خدمت‌گزارانی از طایفه جن داشته‌اند که گاه برای کارهای اضظراری که نیاز به سرعت داشته، از آن‌ها کمک می‌گرفتند.

در زیر به نمونه‌ای جالب از این موارد که برای نجات جان یکی از اصحاب خاص حضرات معصومین (علیهم‌السلام) صورت گرفته است، اشاره می‌شود…

 

 

…عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: کُنْتُ مُزَامِلًا لِجَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ فَلَمَّا أَنْ کُنَّا بِالْمَدِینَةِ دَخَلَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَوَدَّعَهُ وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ مَسْرُورٌ حَتَّى وَرَدْنَا الْأُخَیْرِجَةَ أَوَّلَ مَنْزِلٍ نَعْدِلُ مِنْ فَیْدَ إِلَى الْمَدِینَةِ یَوْمَ جُمُعَةٍ فَصَلَّیْنَا الزَّوَالَ فَلَمَّا نَهَضَ بِنَا الْبَعِیرُ إِذَا أَنَا بِرَجُلٍ طُوَالٍ آدَمَ مَعَهُ کِتَابٌ فَنَاوَلَهُ جَابِراً فَتَنَاوَلَهُ فَقَبَّلَهُ وَ وَضَعَهُ عَلَى عَیْنَیْهِ وَ إِذَا هُوَ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ وَ عَلَیْهِ طِینٌ أَسْوَدُ رَطْبٌ فَقَالَ لَهُ: مَتَى عَهْدُکَ بِسَیِّدِی؟ فَقَالَ: السَّاعَةَ. فَقَالَ لَهُ: قَبْلَ الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ الصَّلَاةِ؟ فَقَالَ: بَعْدَ الصَّلَاةِ. فَفَکَّ الْخَاتَمَ وَ أَقْبَلَ یَقْرَؤُهُ وَ یَقْبِضُ وَجْهَهُ حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِهِ ثُمَّ أَمْسَکَ الْکِتَابَ فَمَا رَأَیْتُهُ ضَاحِکاً وَ لَا مَسْرُوراً حَتَّى وَافَى الْکُوفَةَ فَلَمَّا وَافَیْنَا الْکُوفَةَ لَیْلًا بِتُّ لَیْلَتِی فَلَمَّا أَصْبَحْتُ أَتَیْتُهُ إِعْظَاماً لَهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ خَرَجَ عَلَیَّ وَ فِی عُنُقِهِ کِعَابٌ قَدْ عَلَّقَهَا وَ قَدْ رَکِبَ قَصَبَةً وَ هُوَ یَقُولُ: أَجِدُ مَنْصُورَ بْنَ جُمْهُورٍ أَمِیراً غَیْرَ مَأْمُورٍ وَ أَبْیَاتاً مِنْ نَحْوِ هَذَا فَنَظَرَ فِی وَجْهِی وَ نَظَرْتُ فِی وَجْهِهِ فَلَمْ یَقُلْ لِی شَیْئاً وَ لَمْ أَقُلْ لَهُ وَ أَقْبَلْتُ أَبْکِی لِمَا رَأَیْتُهُ وَ اجْتَمَعَ عَلَیَّ وَ عَلَیْهِ الصِّبْیَانُ وَ النَّاسُ وَ جَاءَ حَتَّى دَخَلَ الرَّحَبَةَ وَ أَقْبَلَ یَدُورُ مَعَ الصِّبْیَانِ وَ النَّاسُ یَقُولُونَ جُنَّ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ جُنَّ فَوَ اللَّهِ مَا مَضَتِ الْأَیَّامُ حَتَّى وَرَدَ کِتَابُ هِشَامِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ إِلَى وَالِیهِ أَنِ انْظُرْ رَجُلًا یُقَالُ لَهُ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْجُعْفِیُّ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ وَ ابْعَثْ إِلَیَّ بِرَأْسِهِ فَالْتَفَتَ إِلَى جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُمْ: مَنْ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْجُعْفِیُّ؟ قَالُوا: أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَانَ رَجُلًا لَهُ عِلْمٌ وَ فَضْلٌ وَ حَدِیثٌ وَ حَجَّ فَجُنَّ وَ هُوَ ذَا فِی الرَّحَبَةِ مَعَ الصِّبْیَانِ عَلَى الْقَصَبِ یَلْعَبُ مَعَهُمْ قَالَ: فَأَشْرَفَ عَلَیْهِ فَإِذَا هُوَ مَعَ الصِّبْیَانِ یَلْعَبُ عَلَى الْقَصَبِ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی مِنْ قَتْلِهِ قَالَ وَ لَمْ تَمْضِ الْأَیَّامُ حَتَّى دَخَلَ مَنْصُورُ بْنُ جُمْهُورٍ الْکُوفَةَ وَ صَنَعَ مَا کَانَ یَقُولُ جَابِرٌ.

 الکافی، ج۱، ص۳۹۶

 

از نُعمان بن بشیر نقل شده است:

من [در سفری از کوفه به مدینه] هم‌سفرِ "جابر بن یزید جُعفی" بودم.

وقتی به مدینه رسیدیم، جابر نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفت و [بعد از دیدار] با ایشان خداحافظی کرد و درحالی‌که شادمان بود، از محضرشان خارج شد.

[از مدینه خارج شدیم] تا این‌که در روز جمعه، به "اُخَیرجه" که اولین توقف‌گاه قبل از سه‌راهی مدینه (و کوفه و مکه) بود، رسیدیم.

هنگام ظهر، نماز خواندیم. وقتی شترهایمان از جا برخواستند (که راه بیفتیم)، ناگهان مردی بلندقد و گندم‌گون را دیدم که نامه‌ای همراه داشت و آن را به‌سمت جابر گرفت. جابر نامه را گرفت و آن را بوسید و بر چشمانش گذاشت.

آن نامه از جانب امام باقر (علیه‌السلام) خطاب به جابر بن یزید بود و بر آن مهر و مومی از گل سیاه بود که هنوز خشک نشده بود.

جابر به آن مرد گفت: کِی مولایم را دیدی؟

مرد گفت: هم‌اکنون.

جابر گفت: قبل از نماز (ظهر) یا بعد از نماز؟

مرد گفت: بعد از نماز.

جابر مهر نامه را گشود و شروع به خواندن آن کرد. چهره‌اش در هم شد تا وقتی که به آخر نامه رسید. بعد، نامه را بست. من تا زمانی که به کوفه برسیم، دیگر او را خندان و شادمان ندیدم.

وقتی به کوفه رسیدیم، شب بود. شب را خوابیدم و صبح به‌جهت احترام به جابر، نزد او رفتم. آن‌گاه او را دیدم که از خانه خارج شد و نزد من آمد، درحالی‌که استخوانی به گردنش آویخته بود و بر چوبی سوار شده بود و می‌دوید و می‌گفت: "منصور بن جمهور [حاکمِ بعدیِ کوفه] را فرمانروا یافتم، نه فرمان‌پذیر." و شعرهایی از این‌دست می‌خواند.

به من نگاه کرد و من نیز به او نگاه کردم، اما چیزی به من نگفت و من نیز چیزی به او نگفتم. از چیزی که دیده بودم، به گریه افتادم. کودکان خردسال و مردم دور من و جابر جمع شدند. جابر آمد و وارد حیاط خانه شد. به‌همراه کودکان شروع کرد به چرخیدن دور حیاط. مردم نیز می‌گفتند: "جابر دیوانه شده است. به خدا قسم، او دیوانه شده است."

به خدا قسم، چند روز بیش‌تر نگذشته بود که نامه‌ای از جانب هشام بن عبدالملک [خلیفه اموی] به فرمانروایش در کوفه رسید که: "مردی که به او جابر بن یزید جعفی گفته می‌شود را پیدا کن، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست."

حاکم کوفه رو به افرادی که نزدش نشسته بودند کرد و به آنان گفت: جابر بن یزید جعفی کیست؟

گفتند: خدا شما را سلامت بدارد! او مردی بود اهل علم و فضل و حدیث. به حج رفت و دیوانه شد. او اکنون در حیاط خانه به‌همراه کودکان سوار بر چوبی است و با آنان مشغول بازی است.

حاکم کوفه خودش نزد جابر رفت و دید او همراه کودکان سوار بر چوبی بازی می‌کند. گفت: "سپاس خدایی را که مرا از قتل او معاف داشت."

چند روز بیش‌تر نگذشته بود که منصور بن جمهور [به‌عنوان حاکم جدید] وارد کوفه شد و همان شد که جابر [در اشعارش] می‌گفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۸:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: أَوْصَانِی أَبُو جَعْفَرٍ ع بِحَوَائِجَ لَهُ بِالْمَدِینَةِ فَخَرَجْتُ فَبَیْنَا أَنَا بَیْنَ فَجِّ الرَّوْحَاءِ عَلَى رَاحِلَتِی إِذَا إِنْسَانٌ یَلْوِی ثَوْبَهُ قَالَ فَمِلْتُ إِلَیْهِ وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ عَطْشَانُ فَنَاوَلْتُهُ الْإِدَاوَةَ فَقَالَ لِی لَا حَاجَةَ لِی بِهَا وَ نَاوَلَنِی کِتَاباً طِینُهُ رَطْبٌ قَالَ فَلَمَّا نَظَرْتُ إِلَى الْخَاتَمِ إِذَا خَاتَمُ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ مَتَى عَهْدُکَ بِصَاحِبِ الْکِتَابِ قَالَ السَّاعَةَ وَ إِذَا فِی الْکِتَابِ أَشْیَاءُ یَأْمُرُنِی بِهَا ثُمَّ الْتَفَتُّ فَإِذَا لَیْسَ عِنْدِی أَحَدٌ قَالَ ثُمَّ قَدِمَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَقِیتُهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَجُلٌ أَتَانِی بِکِتَابِکَ وَ طِینُهُ رَطْبٌ فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ إِنَّ لَنَا خَدَماً مِنَ الْجِنِّ فَإِذَا أَرَدْنَا السُّرْعَةَ بَعَثْنَاهُمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۵

 

از سَدیر صَیرَفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) در مدینه، نیازمندی‌هایی که داشتند را به من سفارش دادند.

من از شهر خارج شدم و زمانی که در تنگه روحاء (مکانی در ۸۰ کیلومتری مدینه و در مسیر مکه)، سوار بر شتر خود بودم، ناگهان انسانی را دیدم که جامه‌اش را دور خود پیچیده بود. سمت او رفتم. گمان کردم تشنه است. ظرف آب را به طرفش دراز کردم.

گفت: من نیازی به آن ندارم.

آن‌گاه نامه‌ای را به سمتم گرفت که مهر و مومش هنوز خشک نشده بود. وقتی مُهر (امضای) آن را نگاه کردم، دیدم مهر امام باقر (علیه‌السلام) است.

گفتم: کِی نزد فرستنده این نامه بودی؟

گفت: هم‌اکنون.

در آن نامه حضرت مرا به کارهایی امر فرموده بودند.

[بعد از خواندن نامه] به سویش رو کردم، اما هیچ‌کس پیشم نبود!

بعدها امام باقر (علیه‌السلام) [به مکه] آمدند و من ایشان را ملاقات کردم.

عرض کردم: فدایتان شوم، مردی نامه‌ای برایم آورد که مهر و مومش خشک نشده بود.

حضرت فرمودند:

«ای سَدیر! به‌راستی که ما خدمت‌گزارانی از جن داریم که وقتی بخواهیم کاری به‌سرعت انجام شود، آن‌ها را می‌فرستیم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ سَعْدٍ الْإِسْکَافِ قَالَ: أَتَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فِی بَعْضِ مَا أَتَیْتُهُ فَجَعَلَ یَقُولُ: «لَا تَعْجَلْ» حَتَّى حَمِیَتِ الشَّمْسُ عَلَیَّ وَ جَعَلْتُ أَتَتَبَّعُ الْأَفْیَاءَ فَمَا لَبِثَ أَنْ خَرَجَ عَلَیَّ قَوْمٌ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ عَلَیْهِمُ الْبُتُوتُ قَدِ انْتَهَکَتْهُمُ الْعِبَادَةُ قَالَ: فَوَ اللَّهِ لَأَنْسَانِی مَا کُنْتُ فِیهِ مِنْ حُسْنِ هَیْئَةِ الْقَوْمِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِی: «أَرَانِی قَدْ شَقَقْتُ عَلَیْکَ؟» قُلْتُ: أَجَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَنْسَانِی مَا کُنْتُ فِیهِ قَوْمٌ مَرُّوا بِی لَمْ أَرَ قَوْماً أَحْسَنَ هَیْئَةً مِنْهُمْ فِی زِیِّ رَجُلٍ وَاحِدٍ کَأَنَّ أَلْوَانَهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ قَدِ انْتَهَکَتْهُمُ الْعِبَادَةُ. فَقَالَ: «یَا سَعْدُ رَأَیْتَهُمْ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «أُولَئِکَ إِخْوَانُکَ مِنَ الْجِنِّ.» قَالَ: فَقُلْتُ: یَأْتُونَکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ یَأْتُونَّا یَسْأَلُونَّا عَنْ مَعَالِمِ دِینِهِمْ وَ حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۴

 

از سعد اِسکاف نقل شده است:

در یکی از مراجعاتی که به امام باقر (علیه‌السلام) داشتم، حضرت فرمودند:

«[برای این‌که داخل بیایی،] عجله نکن.»

[من بیرون منزل ایشان ماندم] تا زمانی که خورشید به‌شدت بر من می‌تابید و من [برای فرار از گرما] سایه‌ها را دنبال می‌کردم. چیزی نگذشت که گروهی [از منزل حضرت] خارج شدند که [رنگشان] شبیه ملخ‌های زردرنگ بودند و جامه‌هایی ضخیم بر دوش داشتند و عبادت، آن‌ها را دچار سستی و ضعف کرده بود. به خدا قسم، از زیباییِ ظاهر این گروه، وضعیت بدی که در آن بودم را فراموش کردم.

وقتی [آن‌ها خارج شدند و من] نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتم، حضرت به من فرمودند:

«به‌نظرم تو را به مشقت انداختم.»

عرض کردم:

بله، ولی به خدا قسم، گروهی که از کنارم عبور کردند، موجب شدند وضعیتی که در آن بودم را فراموش کنم. من هرگز گروهی در لباس یک مرد را خوش‌سیماتر از آن‌ها ندیده بودم. رنگشان مانند ملخ‌های زردرنگ بود و عبادت آن‌ها را دچار ضعف و سستی کرده بود.

حضرت فرمودند:

«ای سعد! آن‌ها را دیدی؟»

عرض کردم:

بله.

فرمودند:

«آن‌ها برادران تو از طایفه جن بودند.»

عرض کردم:

نزد شما آمده بودند؟

حضرت فرمودند:

«بله، آن‌ها نزد ما می‌آیند و پیرامون معارف دینشان و از حلال و حرامشان از ما سؤال می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۳ ، ۱۳:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اَللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اَللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۶

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت نگاه کن؛

اگر (قلبت) اهل طاعت خداوند را دوست دارد و با اهل معصیت خداوند دشمنی دارد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست دارد

و اگر با اهل طاعت خداوند دشمنی دارد و اهل معصیت خداوند را دوست دارد، در تو خیری نیست و خداوند با تو دشمنی دارد

هرکس [در آخرت،] همراه کسی است که او را دوست دارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

زید شحام (قصّاب)، از اصحاب اهل‌بیت و راویان حدیث بوده که اهل کوفه بوده و به سنت سایر اصحاب هرچندوقت‌یک‌بار از کوفه به مدینه می‌آمده و با رعایت ملاحظات امنیتی (که به‌دلیل حساسیت بنی‌امیه و بنی‌عباس نسبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاکم شده بوده) نزد ایشان حاضر می‌شده و مدتی از خرمن علم و معرفت ایشان خوشه‌ای می‌چیده و به میان شیعیان کوفه بازمی‌گشته و ره‌آورد سفرش را (با رعایت ملاحظات محرمانگی) به جامعه شیعی کوفه منتقل می‌کرده.

وی یکی از توصیه‌های امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را خطاب به شیعیان کوفه چنین نقل کرده است…

 

…عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ اَلشَّحَّامِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اِقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ اَلسَّلاَمَ وَ أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ اَلاِجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ وَ طُولِ اَلسُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَأْمُرُ بِأَدَاءِ اَلْخَیْطِ وَ اَلْمِخْیَطِ صِلُوا عَشَائِرَکُمْ وَ اِشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ اَلْحَدِیثَ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ اَلسُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاَؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اَللَّهِ لَحَدَّثَنِی أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی اَلْقَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَیَکُونُ زَیْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ إِلَیْهِ وَصَایَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ اَلْعَشِیرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلاَنٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِیثِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۶

 

از زید شحّام نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«[وقتی به کوفه بازگشتی،] هرکس را دیدی که از من پیروی می‌کرد و به دستوراتم عمل می‌کرد، سلام مرا به او برسان و [به آن‌ها بگو:]

من شما را توصیه می‌کنم به تقوای خداوند (عزّوجلّ) و ورع (پرهیزکاری) در دینتان و به‌کارگیری تمام توانتان برای خدا و راست‌گویی و امانت‌داری و طولانی کردن سجده و خوب همسایگی کردن؛ چراکه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای همین آمده است (مبعوث شده است.)

امانت را به کسی که شما را نسبت به آن امانت امین شمرده (به شما اعتماد کرده)، واسپارید؛ چرا که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره دستور می‌دادند که [حتی] نخ و سوزنِ (امانت‌گرفته‌شده) را پس دهید.

با خویشاوندان خود پیوند (صله رحم) داشته باشید و [وقتی مردند، برای تشییع‌جنازه] بر جنازه‌هایشان حاضر شوید و از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛

زیرا اگر یکی از شما (شیعیان) در دینش ورع (پرهیزکاری) داشته باشد و راست‌گفتار باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش‌اخلاق باشد، گفته می‌شود: «این مرد «جعفری» (پیروِ جعفر بن محمد) است.» و این، مرا خوش‌حال می‌کند و از این کار، شادی بر (قلبِ) من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

اما اگر غیر از این باشد [یعنی اگر پرهیزکار و راست‌گفتار و امانت‌دار و خوش‌اخلاق نباشد]، بلا و شرمساریِ این رفتار بر من وارد می‌شود و گفته می‌شود: «این، ادب جعفر (بن محمد) است.»

به خدا قسم، پدرم (امام باقر علیه‌السلام) برای من روایت کرد که مردی از شیعیان امام علی (علیه‌السلام) در قبیله‌ای زندگی می‌کرد. او زینت آن قبیله بود؛ امانت‌دارترین مردم آن قبیله بود، حقوق دیگران را بیش‌تر از دیگران رعایت می‌کرد، در سخن گفتن با دیگران راست‌گوترین بود و مردم وصیت‌ها و ودیعه‌های خود را به او می‌سپردند. وقتی از خویشاوندانش درباره او سؤال می‌شد، می‌گفتند: کسی مثل فلانی نیست؛ به‌راستی که او امانت‌دارترین و راست‌گوترین ماست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْکُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَیْ‏ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع عَاتَبَنِی وَ قَالَ: «مَنِ ارْتَکَبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَیَّ شَیْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ؟» فَغَطَّیْتُ وَجْهِی حَیَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «لَا تَعُدْ!»

 الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۹۴

 

از ابوبصیر نقل شده است:

من در کوفه به زنی قرائت قرآن می‌آموختم. [یک بار] با حرفی با او شوخی کردم.

وقتی که [در مدینه] خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسیدم، مرا سرزنش کردند و فرمودند:

«کسی که در خلوت گناهی انجام دهد، خداوند به او اعتنایی نخواهد کرد. به آن زن چه گفتی؟»

ابوبصیر گوید:

من از روی خجالت صورتم را پوشاندم و توبه کردم.

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«دیگر تکرار نکن!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّمَا یَعْبُدُ اَللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لاَ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلاَلاً.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ؟ قَالَ: «تَصْدِیقُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مُوَالاَةُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلاِئْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ اَلْهُدَى عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَرَاءَةُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند را فقط کسی [آن‌طور که سزاوار است] عبادت می‌کند که خدا را بشناسد. اما کسی که خداوند را نمی‌شناسد، به‌راستی که او را از روی گمراهی عبادت می‌کند.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، [منظورتان از] «شناخت خداوند» چیست؟

حضرت فرمودند:

«تصدیق خداوند (عزّوجل) و تصدیق رسولش (صلی‌الله‌علیه‌وآله)،

دوست داشتنِ امام علی (علیه‌السلام) و پیروی از او و امامان هدایت‌گر (علیهم‌السلام)

و دوری‌جستن از دشمنان آن‌ها و نزدیک شدن به خداوند (عزّوجلّ).

این‌طور، خداوند (عزّوجلّ) شناخته می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر ذکر شد که: «حجت» در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. به این معنا که در روز قیامت، اگر کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم، خداوند به وجود حجت‌های خود بر روی زمین استدلال خواهد کرد که: آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.

در روایات، ذکر شده است که رسول خدا و خاندانشان (صلوات‌الله‌علیهم) حجت‌های خداوند بر روی زمین هستند و زمین هرگز خالی از «حجت» نخواهد بود.

در روایات ذیل به این مطلب و این‌که وظیفه و کارکرد حجت‌های الهی میان مخلوقات چیست، اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ حَمْزَةَ بْنِ اَلطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَوْ بَقِیَ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر (بر روی زمین) فقط دو نفر باقی باشند، یکی از آنان حجت بر دیگری خواهد بود.»

 

 

 

…عَنْ کَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ کَانَ اَلنَّاسُ رَجُلَیْنِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْإِمَامَ.» وَ قَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ یَمُوتُ اَلْإِمَامُ لِئَلاَّ یَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَکَهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مردم، دو نفر باشند، یکی از آن‌دو امام خواهد بود.»

ایشان همچنین فرمودند:

«به‌راستی آخرین نفری که می‌میرد، امام خواهد بود؛ برای این‌که هیچ‌کس به خداوند (عزّوجلّ) احتجاج نکند که او را بدون این‌که حجتی برایش قرار داده باشد، رها کرده است.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْعَامِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا زَالَتِ اَلْأَرْضُ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِیهَا اَلْحُجَّةُ یُعَرِّفُ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمین باقی نخواهد بود، مگر این‌که در آن حجتی خواهد بود که حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خداوند دعوت نماید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: «وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، خداوند از زمانی که جان حضرت آدم (علیه‌السلام) را گرفت، زمین را رها نکرده است، مگر این‌که در آن امامی هست که به‌واسطه او (مردم) به‌سوی خدا هدایت می‌شوند. او حجت خداوند بر بندگانش است. زمین بدون امامی که خدا بر بندگانش است، باقی نخواهد ماند.»

 

 

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ اَلْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که زمین خالی نخواهد بود، مگر این‌که در آن امامی خواهد بود که اگر مؤمنان چیزی [به دین خدا] افزودند، آن را رد کند و اگر چیزی [از دین خدا] کاستند، آن را برایشان کامل کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

بخش بزرگی از تربیت را «تربیت در رفتار» تشکیل می‌دهد. یکی از توصیه‌های تربیتی و تبلیغیِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این است که: مردم را با غیر زبان (با رفتار) به کارهای نیک دعوت کنید.

چراکه بسیاری از عادات و آداب و اخلاق – چه خوب و چه بد – از طریق رفتار افرادی که برای انسان مهم یا الگو هستند، به او منتقل می‌شوند.

والدین، به‌عنوان کسانی که سالیان درازی در چشم فرزندانشان بزرگ هستند و زیر ذره‌بین آن‌ها قرار دارند، باید علاوه بر توصیه‌های لسانی، از ظرفیت مهم تربیت عملی نیز به بهترین شکل بهره ببرند.

 

 

 

…عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«…کَانَ أَبِی ع کَثِیرَ الذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ کُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَکِهِ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ یَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ کَانَ یَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ کَانَ لاَ یَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّکْرِ…»

 الکافی، ج‏۲، ص۴۹۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که پس از تبیین ارزش و اهمیت بی‌مانند «ذکر خداوند»، فرمودند:

«…پدرم (امام باقر علیه‌السلام) بسیار اهل ذکر بودند. وقتی با ایشان راه می‌رفتم، ذکر خدا می‌نمودند. وقتی با ایشان غذا می‌خوردم، ذکر خدا می‌نمودند. وقتی با مردم صحبت می‌کردند، این صحبت کردن، ایشان را از ″ذکر خدا″ غافل نمی‌کرد؛ زبانشان را می‌دیدم که به کامشان چسبیده بود و می‌فرمودند: لاإله‌إلاالله.

ایشان، هریک از ما (فرزندان) که می‌توانست قرآن بخواند را به ″قرائت قرآن″، و هریک از ما که نمی‌توانست را به ″ذکر″ دستور می‌دادند…»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ.

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید؛ امام باقر (علیه‌السلام) به‌عنوان مربیِ فرزندانشان، پیش از آن‌که آنان را به ″ذکر پروردگار″ توصیه کنند، خود، عامل بودند و این عمل را دائماً به سمع و نظر فرزندانشان می‌رساندند تا اثر توصیه لسانی‌شان را چندبرابر نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

یکی از نکاتی که والدین و مربیان باید درباره تنبیه کودکان بدانند، این است که درصورتی می‌توانند آن‌ها را تنبیه کنند که کودک اولاً بداند کارش زشت و مستلزم تنبیه است و ثانیاً بداند میزانِ زشتی و - به‌تبع - شدتِ تنبیه آن کار زشت، چه‌قدر است.

به روایات فقهیِ زیر که از آن‌ها می‌توان نکاتی تربیتی استخراج نمود، توجه بفرمایید:

 

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقَسْرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عَلَى اَلْمَدِینَةِ فَأُتِیتُ بِغُلاَمٍ قَدْ سَرَقَ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْهُ. فَقَالَ: «سَلْهُ حَیْثُ سَرَقَ کَانَ یَعْلَمُ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قِیلَ لَهُ أَیُّ شَیْءٍ تِلْکَ اَلْعُقُوبَةُ فَإِنْ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ قَطْعاً فَخَلِّ عَنْهُ.» قَالَ: فَأَخَذْتُ اَلْغُلاَمَ فَسَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ أَ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: أَیُّ شَیْءٍ هُوَ؟ قَالَ: اَلضَّرْبُ. فَخَلَّیْتُ عَنْهُ.

 الکافی، ج‏۷، ص۲۳۳

 

از محمد بن خالد بن عبدالله قَسری[۱] نقل شده است:

من حاکم مدینه بودم. پسربچه‌ای را نزدم آوردند که دزدی کرده بود. از امام صادق (علیه‌السلام) درباره (حکمِ) او سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«از او بپرس هنگامی که دزدی می‌کرده، آیا می‌دانسته که دزدی کردن مجازات دارد؟ اگر گفت آری، به او بگو مجازاتش چیست؟ اگر نمی‌دانست که مجازت دزدی‌اش قطع دست است، او را رها کن.»

محمد بن خالد گوید:

من آن پسربچه را آوردم و از او پرسش کردم؛ به او گفتم: آیا می‌دانستی که دزدی مجازات دارد؟

گفت: بله.

گفتم: مجازاتش چیست؟

گفت: کتک خوردن.

پس او را رها کردم.

 

 

 

…عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ اَلْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ وَجَدْتُ‏ رَجُلًا مِنَ‏ الْعَجَمِ‏ أَقَرَّ بِجُمْلَةِ الْإِسْلَامِ لَمْ یَأْتِهِ شَیْ‏ءٌ مِنَ التَّفْسِیرِ زَنَى أَوْ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ أُقِمْ عَلَیْهِ الْحَدَّ إِذَا جَهِلَهُ إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَیْهِ بَیِّنَةٌ أَنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ عَرَفَهُ.»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مرد غیرعربی[۲] را بیابم که کلیتِ اسلام را پذیرفته باشد، ولی از جزئیات آن چیزی به او نرسیده باشد، اگر زنا، دزدی یا شراب‌خواری کرده باشد، ولی (حکم این کارها را) نداند، دراین‌صورت من بر او حد جاری نخواهم کرد، مگرآن‌که بیّنه‌ای علیه او اقامه شود که خودش (قبلاً) اقرار کرده و به عقوبت این کارها آگاه بوده است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پدر محمد بن خالد؛ خالد بن عبدالله، در زمان بنی‌امیه مدتی حاکم مکه و مدتی حاکم عراق بوده است. خالد از هواداران حکومت اموی و از دشمنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده است. او در اواخر دچار اختلافاتی با بنی‌امیه می‌شود و در نهایت به دستور خلیفه عباسی کشته می‌شود. پسرش محمد، بعد از پدر، به خونخواهی از او، با قاتلانش درگیر می‌شود و پس از روی کار آمدن بنی‌عباس، نزد آنان جایگاهی می‌یابد و در نهایت، در زمان منصور دوانیقی، حاکم مدینه می‌گردد.

[۲] غیرعرب؛ از این جهت موضوعیت یافته که آنان معمولاً از غلامان و موالی‌ای بوده‌اند که تازه به سرزمین‌های اسلامی راه یافته و به اسلام گرویده بودند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۲ ، ۱۲:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

هرچند کم‌اند، اما متأسفانه هستند والدینی که از روی خستگی و درگیری‌های بیرون خانه یا به‌خاطر حقارت‌های شخصِ خودشان، وقتی از فرزند یا همسرشان ناراحت می‌شوند، آنان را به باد ناسزا می‌گیرند.

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ رَجُلاً مِنْ بَنِی تَمِیمٍ أَتَى اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: أَوْصِنِی فَکَانَ فِیمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ: «لاَ تَسُبُّوا اَلنَّاسَ فَتَکْتَسِبُوا اَلْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ.»»

 الکافی، ج۲، ص۳۶۰

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی از قبیله بنی‌تمیم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

مرا نصیحت کنید.

رسول خدا در ضمن توصیه‌هایشان، به او فرمودند:

«به مردم دشنام نگویید؛

چراکه موجب جلب دشمنی آن‌ها خواهد شد.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۲ ، ۱۲:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

درست است که یک مربی باید گفتار، رفتار و حالات متربی‌اش را مدنظر داشته باشد تا بتواند برای اصلاح نقص‌های او برنامه‌ریزی کند،

اما باید مراقب باشد که مبادا تهیه لیست نقاط ضعف او، با نیتی سوء، موجب سقوط خودش گردد.

 

 

 

…عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالاَ:

«أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۵۴

 

از امام باقر و نیز از امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است:

«نزدیک‌ترین حالتی که بنده به کفر دارد، این است که دیگری را برادر دینی خود بداند، اما اشتباهات و لغزش‌هایش را شمارش کند تا روزی با (یادآوریِ) آن‌ها، بر او درشتی نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۲ ، ۱۲:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

این یک امر عادی است که پدر و مادر یا معلم و مربی، از فرزند یا متربی خود، اخلاق یا رفتار زشتی سراغ داشته باشند.

کسی که وظیفه پرورش دیگری را بر عهده دارد، در چنین مواقعی باید تا جایی که ممکن است «تغافل» کند و در صدد باشد که او را به شیوه‌ای صحیح از آن زشتی بپیراید.

اما متأسفانه شاهد هستیم که افراد گاهی از روی ناآگاهی یا بی‌توجهی، نه‌تنها اصل اساسیِ «تغافل» را رعایت نمی‌کنند، بلکه به روی فرزند یا متربیِ خود می‌آورند و گاه‌گاه به او «طعنه» نیز می‌زنند.

جالب است بدانید ماده «طعن» در زبان عربی در اصل برای «فرو کردن نیزه در بدن دشمن» به کار می‌رفته و بعدها به جهت شباهتش به طعنه زبانی، به این کار زشت نیز اطلاق شده است.

 

 

 

…عَنْ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَا مِنْ‏ إِنْسَانٍ‏ یَطْعُنُ فِی عَیْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِیتَةٍ وَ کَانَ قَمِناً أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَى خَیْرٍ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ انسانی نیست که در چشم مؤمنی (رو در روی او) به او طعنه زند، مگراین‌که حتماً به بدترین نوع مرگ خواهد مُرد و سزاوار است که به خیر بازنگردد (عاقبت‌به‌خیر نشود.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۲ ، ۱۰:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنِ‏ الصَّبِیِ‏ یَحْجُمُ‏ الْمَرْأَةَ قَالَ: «إِنْ کَانَ یُحْسِنُ یَصِفُ فَلَا.»»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۳۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سؤال شد که آیا پسربچه می‌تواند زن را حجامت کند؟

ایشان فرمودند:

«در صورتی که بتواند او را به خوبی توصیف کند، خیر!»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند ممکن است حجامت زن توسط پسربچه، امروزه مصداقی نداشته باشد، اما به‌هرحال مصادیق مشابهی دارد.

به عنوان مثال؛ ازآن‌جاکه پسربچه‌ها به مادرهایشان وابسته‌اند، ممکن است تا سال‌ها به همراه آن‌ها در مجالس زنانه رفت و آمد داشته باشند و مادرها معمولاً نمی‌دانند پسرهایشان تا چه سنی اجازه دارند در مجالسی که خانم‌ها از پوشش آزادتری برخوردارند، حضور داشته باشند.

به خلاف آن‌چه بسیاری می‌پندارند، ملاک، رسیدن به سن تکلیف نیست. بلکه پسربچه تا زمانی می‌تواند به بدن زن‌های نامحرم نگاه کند یا آن‌ها را لمس کند که به این حد از ادراک برسد که به ویژگی‌های بدن آن‌ها توجه کند و بتواند آن را توصیف نماید.

اصطلاحاً به این سن، سن تمییز، و به کودکی که به این سن رسیده باشد، ممیّز گفته می‌شود. برای دانستن تعریف دقیق ممیز بودن و احکام مربوط به آن، به رساله مرجع خود مراجعه فرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۱:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشتند. من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم.

پس درحالی‌که سخت عرق می‌ریختم، مرا دیدند و فرمودند:

«جعفر، پسرم! خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک (عبادتی) راضی می‌گردد.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

کسانی که سالیانی از نوجوانی‌شان گذشته است، معمولاً وقتی برمی‌گردند و آن فصل زندگی‌شان را مرور می‌کنند، به یاد می‌آورند گاهی چنان جوگیر و احساساتی می‌شدند و به عبادات و ریاضت‌های سنگینی روی می‌آوردند، که پس از مدتی، از سنگینیِ این افراط، به تفریط پناه می‌بردند.

خوب است والدین که خود این دوران را سپری کرده‌اند و معمولاً این تجربه را دارند، در بالا و پایین شدن‌های نوجوانشان (که در این سن طبیعی هم است)، به‌موقع و به‌زیبایی تجربیاتشان را به فرزندشان منتقل کنند و از زده شدن او از عبادت و دین‌داری، جلوگیری کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۲ ، ۰۸:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:

«إِنَّ الْجُهَنِیَّ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَکُونُ فِی الْبَادِیَةِ وَ مَعِی أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ غِلْمَتِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. أَ فَجَمَاعَةٌ نَحْنُ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْغِلْمَةَ یَتْبَعُونَ قَطْرَ السَّحَابِ وَ أَبْقَى أَنَا وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. فَجَمَاعَةٌ نَحْنُ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنَّ وُلْدِی یَتَفَرَّقُونَ فِی الْمَاشِیَةِ وَ أَبْقَى أَنَا وَ أَهْلِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. أَ فَجَمَاعَةٌ أَنَا؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَذْهَبُ فِی مَصْلَحَتِهَا فَأَبْقَى أَنَا وَحْدِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ فَأُصَلِّی. أَ فَجَمَاعَةٌ أَنَا؟ فَقَالَ: «نَعَمْ الْمُؤْمِنُ وَحْدَهُ جَمَاعَةٌ.»»

 الکافی، ج‏۳، ص۳۷۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«شخصی از قبیله جُهینه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی من به‌همراه خانواده و فرزندان و غلامانم به صحرا می‌روم. پس اذان و اقامه می‌گویم و با آنان نماز می‌خوانم. آیا نمازمان جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی غلامان به دنبال آب‌های جمع‌شده از باران می‌روند و من و همسر و فرزندانم باقی می‌مانیم. پس من اذان و اقامه می‌گویم و با آنان نماز می‌خوانم. آیا نمازمان جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی فرزندانم هم به دنبال گله می‌روند و من و همسرم باقی می‌مانیم. پس من اذان و اقامه می‌گویم و با او نماز می‌خوانم. آیا نمازم جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی همسرم نیز به دنبال کارش می‌رود و من تنها می‌مانم. پس اذان و اقامه می‌گویم و نماز می‌خوانم. آیا نمازم جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله، مؤمن به‌تنهایی جماعت محسوب می‌شود.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای برقراری نماز جماعت، حتماً لازم نیست یک روحانی حاضر باشد، بلکه می‌توانیم به همراه خانواده‌مان نماز جماعت برقرار کنیم؛ یکی از اعضای خانواده که شرایط امامت جماعت را دارد، جلو بایستد و اعضای دیگر به او اقتدا کنند، تا از فضیلت نماز جماعت محروم نشوند.

این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند نماز یک مؤمن نیز جماعت محسوب می‌شود، به این خاطر است که مؤمن نیتش این است که اگر شرایط مهیا باشد، نمازش را به جماعت بخواند. حال اگر تنها باشد و امکان برگزاری نماز جماعت فراهم نباشد، خداوند نیتش را می‌پذیرد و نماز فُرادایش را جماعت محسوب می‌نماید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ‏ ابْنُهُ‏ یَمْشِی‏ وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی ع مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«پدرم (امام سجاد علیه‌السلام) نگاهش به مردی افتاد که پسرش با او راه می‌رفت، درحالی‌که به ساعدِ پدر تکیه داده بود.

پدرم به‌خاطر خشمی که از او به دل گرفت، تا زمانی که از دنیا رفت، دیگر با او سخن نگفت.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این عکس‌العمل امام سجاد (علیه‌السلام) نشان از شدت زشتی این کار دارد؛ این‌که پسری حرمت پدرش را حفظ نکند، آن هم در منظر عموم.

برای این‌که فرزندانی تربیت کنیم که به پدر و مادرشان احترام بگذارند و حرمت‌ها را حفظ کنند:

- اولاً باید رفتار خودمان با پدر و مادرمان با کمال احترام باشد، تا بدون این‌که سخنی گفته باشیم، فرزندانمان را به رعایت این حرمت‌ها دعوت کرده باشیم.

- ثانیاً رفتار متقابل پدر و مادر با یکدیگر نیز بسیار مهم است؛ اگر پدر و مادر در حضور فرزندان احترام یکدیگر را حفظ کنند و یکدیگر را در چشم فرزندان بزرگ نمایند، فرزندان هم می‌آموزند که باید چنین رفتاری داشته باشند.

- ثالثاً رفتار ما با فرزندانمان نیز باید کنترل‌شده باشد؛ هرچند انس، الفت و صمیمیت باید میان والدین و فرزندانشان باشد، اما این به آن معنا نیست که پدر یا مادر طوری رفتار کنند که فرزندشان نسبت به آن‌ها جرأت و جسارت یابند.

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نه آن‌قدر سخت‌گیری و نه این‌قدر سهل‌گیری!» از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نقل شد که: «جرأت (گستاخیِ) فرزند نسبت به پدر (یا مادر)اش در خردسالی، به نافرمانی و پرده‌دریِ (نسبت به آن‌ها) در بزرگ‌سالی می‌انجامد.» (تحف‌العقول، ص۴۸۹)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ‏ عَلَیْکُمْ‏ بِالْبَاهِ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهُ فَعَلَیْکُمْ بِالصِّیَامِ فَإِنَّهُ وِجَاؤُهُ.»

 الکافی، ج۴، ص۱۸۰

 

از امام باقر یا امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«ای جوانان! بر شما باد (دفع شهوت با) ازدواج.

اما اگر امکانش برایتان فراهم نبود، پس بر شما باد روزه گرفتن؛

چراکه روزه شهوت جنسی را می‌کاهد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، پیامبر جوانان را که در اوج شهوت جنسی هستند، خطاب قرار داده‌اند و ازدواج را به عنوان راهکار اولیه و اصلی پیشنهاد فرموده‌اند.

اما از آن‌جا که ممکن است به هر دلیلی، شرایط ازدواجِ (دائم یا موقت) برای همه جوانان فراهم نباشد، راهکار موقتی پیشنهاد نموده‌اند که تا وقتی این امکان فراهم شود، مهاری باشد بر شهوت جنسی‌شان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نُسَمِّی بِأَسْمَائِکُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِکُمْ فَیَنْفَعُنَا ذَلِکَ؟ فَقَالَ: «إِی وَ اَللَّهِ وَ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟ قَالَ اَللَّهُ: «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»

 تفسیرالعیاشی، ج‏۱، ص۱۶۷

 

ربعی‌بن‌عبدالله گوید:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض شد:

فدایتان شوم، ما(شیعیان) فرزندانمان را به نام‌های شما و پدرانتان نام‌گذاری می‌کنیم. آیا این برایمان سودی دارد؟

حضرت فرمودند:

«بله، به خدا قسم. مگر دین، چیزی جز محبت است؟!

خداوند می‌فرماید:

«إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» [آل‌عمران:۳۱]

«اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دین چیزی جز محبت نیست؛ محبت به خدا، محبت به رسول خدا، محبت به اهل‌بیت رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم).

کسی که محبتش واقعی است، این محبت در گوشه‌گوشه زندگی‌اش و در تمام حرکات و سکنات و تصمیماتش بروز می‌یابد.

او همان‌طور که در عمل تابع دستورات خدا و رسول و اهل‌بیت می‌شود، هنگام نام‌گذاری فرزندانش نیز نام محبوب‌هایش را برایشان برمی‌گزیند.

چنین می‌شود که محبت ایشان نیز به ما افزون می‌شود، شفاعتشان ما را نیز فرا می‌گیرد و گناهان و آلودگی‌هایمان آمرزیده می‌شود، إن‌شاءالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۹:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

یکی از توصیه‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام) برای داشتن فرزندان سالم و صالح، دقت‌هایی است که باید هنگام همبستر شدن و انعقاد نطفه داشت.

در مطلب پیشین نکاتی در این رابطه بیان شد.

در این مطلب نیز به بعضی از دعاهایی که برای این زمان توصیه شده است، اشاره می‌شود.

 

 

 

…عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«إِذَا جَامَعَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَ‏ جَنِّبْنِی‏ الشَّیْطَانَ‏ وَ جَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنِی» فَإِنْ قَضَى اللَّهُ بَیْنَهُمَا وَلَداً لَا یَضُرُّهُ الشَّیْطَانُ بِشَیْ‏ءٍ أَبَداً.»

 الکافی، ج۵، ص۵۰۳

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«هرگاه یکی از شما همبستر شد، بگوید:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَ‏ جَنِّبْنِی‏ الشَّیْطَانَ‏ وَ جَنِّبِ الشَّیْطَانَ مَا رَزَقْتَنِی»؛

«بسم الله و بالله، خدایا! شیطان را از من دور کن و شیطان را از آن‌چه روزی من کرده‌ای دور نما.»

پس (اگر این دعا را بخواند،) خداوند از آن‌ها فرزندی متولد می‌کند که شیطان هرگز به او زیانی نخواهد رساند.»

 

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا أَرَدْتَ‏ الْوَلَدَ فَقُلْ‏ عِنْدَ الْجِمَاعِ «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً وَ اجْعَلْهُ تَقِیّاً لَیْسَ فِی خَلْقِهِ زِیَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ وَ اجْعَلْ عَاقِبَتَهُ إِلَى خَیْرٍ.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۱۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی فرزندی بیاوری، هنگام نزدیکی بگو:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً وَ اجْعَلْهُ تَقِیّاً لَیْسَ فِی خَلْقِهِ زِیَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ وَ اجْعَلْ عَاقِبَتَهُ إِلَى خَیْرٍ»؛

«خدایا! فرزندی روزی‌ام نما و او را از بدی‌ها مصون بدار!

و در آفرینشش زیاده و کاستی‌ای قرار نده!

و عاقبتش را به خیر گردان!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۷:۴۴
ابوالفضل رهبر