دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ «لاٰ یُکَلِّمُهُمُ اَللّٰهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ لاٰ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ» اَلشَّیْخُ اَلزَّانِی وَ اَلدَّیُّوثُ وَ اَلْمَرْأَةُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه نفر هستند که «خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید، آن‌ها را پاکیزه نمی‌کند[۱] و عذابی دردناک خواهند داشت»[۲]؛

- پیرمردی که زنا کند،

- مرد دیّوث[۳]

- و زنی که در بستر همسرش (به دیگری) زنا دهد.»

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«حُرِّمَتِ اَلْجَنَّةُ عَلَى اَلدَّیُّوثِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بهشت، بر دیّوث[۳] حرام شده است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بر اساس آموزه‌های اسلامی، بسیاری از گناه‌کاران، بعد از این‌که - به نسبت سنگینی گناهشان، - مدتی عذاب می‌شوند، با این عذاب‌ها پاک می‌شوند و در نهایت به بهشت می‌روند. اما بعضی گناه‌کاران نیز هستند که آن‌قدر جرمشان سنگین است که تا ابد در جهنم خواهند ماند.

[۲] اشاره به بخشی از آیه ۱۷۴ سوره بقره.

[۳] «دیّوث» مردی است که - نعوذ بالله - نسبت به خانواده‌اش غیرت نمی‌ورزد و از این‌که مورد تعرض واقع شوند، ناراحت نمی‌شود و گاهی استقبال نیز می‌کند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۰ ، ۰۸:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«یَا أَهْلَ اَلْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ اَلرِّجَالَ فِی اَلطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«ای اهل عراق! خبردار شده‌ام که زنان شما در مسیرها به مردان تنه می‌زنند (آن‌ها را هُل می‌دهند.) آیا شرم نمی‌کنید؟!»

 

 

 

فی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لاَ تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَى اَلْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ اَلْعُلُوجَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

همچنین از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«آیا شرم نمی‌کنید و غیرت نمی‌ورزید که زنانتان (از منزل) خارج می‌شوند و به بازارها می‌روند و با کافران درشت‌اندام عجم ازدحام می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِنَّ شَیْطَاناً یُقَالُ لَهُ اَلْقَفَنْدَرُ إِذَا ضُرِبَ فِی مَنْزِلِ اَلرَّجُلِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْبَرْبَطِ وَ دَخَلَ عَلَیْهِ اَلرِّجَالُ وَضَعَ ذَلِکَ اَلشَّیْطَانُ کُلَّ عُضْوٍ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ صَاحِبِ اَلْبَیْتِ ثُمَّ نَفَخَ فِیهِ نَفْخَةً فَلاَ یَغَارُ بَعْدَ هَذَا حَتَّى تُؤْتَى نِسَاؤُهُ فَلاَ یَغَارُ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که هرگاه در منزل مردی چهل روز بَربَط[۱] نواخته شود و مردم نزد او بروند،[۲] شیطانی که به آن "قَفَندَر" گفته می‌شود، تمام اعضای (بدنِ) خود را روی عضو متناظر صاحب خانه می‌گذارد.[۳]

سپس در آن مرد چنان می‌دمد که بعد از آن غیرت نخواهد ورزید، [چنان‌که] حتی (برای زنا) نزد زنانِ (خانواده)اش می‌آیند، اما او غیرت نمی‌ورزد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بربط (بربت) که اعراب به آن عود هم می‌گویند، از سازهای زهی ایرانی است که نواختن آن در خاورمیانه رایج بوده است.

[۲] مقصود این است که مجالسی تشکیل شود که در آن‌ها موسیقی نواخته شود و جمعیتی به آن دعوت شوند و...

[۳] یعنی مثلاً دستش را روی دست او، پایش را روی پای او و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۰ ، ۰۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا أُغِیرَ اَلرَّجُلُ فِی أَهْلِهِ أَوْ بَعْضِ مَنَاکِحِهِ مِنْ مَمْلُوکِهِ فَلَمْ یَغَرْ وَ لَمْ یُغَیِّرْ بَعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ طَائِراً یُقَالُ لَهُ اَلْقَفَنْدَرُ حَتَّى یَسْقُطَ عَلَى عَارِضَةِ بَابِهِ ثُمَّ یُمْهِلَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ یَهْتِفَ بِهِ إِنَّ اَللَّهَ غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ فَإِنْ هُوَ غَارَ وَ غَیَّرَ وَ أَنْکَرَ ذَلِکَ فَأَنْکَرَهُ وَ إِلاَّ طَارَ حَتَّى یَسْقُطَ عَلَى رَأْسِهِ فَیَخْفِقَ بِجَنَاحَیْهِ عَلَى عَیْنَیْهِ ثُمَّ یَطِیرَ عَنْهُ فَیَنْزِعُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِکَ رُوحَ اَلْإِیمَانِ وَ تُسَمِّیهِ اَلْمَلاَئِکَةُ اَلدَّیُّوثَ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه به خانواده یا برخی همسران از جمله کنیزان مرد تعرّض شود، اما او غیرت نورزد و حالش دگرگون نشود، خداوند پرنده‌ای را که به آن گفته می‌شود "قَفَندَر"[۱]، به‌سوی او می‌فرستد تا این‌که پشت درب خانه‌اش فرود می‌آید و چهل روز به آن مرد مهلت می‌دهد. سپس به او پیغام[۲] می‌دهد:

«به‌راستی که خداوند غیرت‌مند است و غیرت‌مندان را دوست دارد.»

اگر آن مرد غیرت ورزید و دگرگون شد و بی‌غیرتی‌اش را کنار گذاشت، قفندر نیز او را رها می‌کند، اما اگر چنین نکرد، آن پرنده پرواز می‌کند و بر سرش فرود می‌آید و با بال‌هایش به چشمان او می‌کشد. سپس از روی او می‌پرد (و می‌رود.)

بعد از این، خداوند (عزّوجلّ) «روح ایمان»[۳] را از او می‌گیرد و فرشتگان او را «دیّوث»[۴] می‌نامند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «قفندر» در لغت یعنی: چیزی که ظاهری زشت و سری بزرگ و بدقواره دارد. ان‌شاءالله در مطلب بعد، ملاحظه می‌فرمایید که این موجود، یکی از شیاطین است.

[۲] این پیام به شکل ندایی درونی و از قبیل نهیب‌هایی است که انسان در درون خود می‌شنود.

[۳] بر اساس روایات، پنج روح ممکن است در انسان‌ها جاری باشد؛ روح حیات (زندگی)، روح قوت (قدرت)، روح شهوت، روح ایمان و روح القدس. از این میان، روح ایمان مخصوص مؤمنان و روح القدس مخصوص انبیاء و اوصیاء (صلوات‌الله‌علیهم) است. ان‌شاءالله در آینده به تفصیل مباحثی پیرامون «روح» ذکر خواهد شد.

[۴] «دیّوث» مردی است که - نعوذ بالله - نسبت به خانواده‌اش غیرت نمی‌ورزد و از این‌که مورد تعرض واقع شوند، ناراحت نمی‌شود و گاهی استقبال نیز می‌کند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۰ ، ۰۹:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِذَا لَمْ یَغَرِ اَلرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد، اگر غیرت[۱] نورزد، دلش وارونه[۲] می‌گردد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] غیرت را چنین معنا کرده‌اند: تعلّق شدید به محبوب، و نگرانی و ترس دائمی از تمایل محبوبش به شخص دیگری که او نیز محبوبش را دوست دارد.

[۲] برای توضیح بیش‌تر راجع به «دل وارونه» (قلب منکوس)، به روایت زیر توجه کنید:

 

...عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَلْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ.» فَقُلْتُ: مَا اَلْأَزْهَرُ؟ قَالَ: «فِیهِ کَهَیْئَةِ اَلسِّرَاجِ فَأَمَّا اَلْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ اَلْمُنَافِقِ وَ أَمَّا اَلْأَزْهَرُ فَقَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ وَ إِنِ اِبْتَلاَهُ صَبَرَ وَ أَمَّا اَلْمَنْکُوسُ فَقَلْبُ اَلْمُشْرِکِ.» ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَةَ: ««أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» فَأَمَّا اَلْقَلْبُ اَلَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَکَ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلَى إِیمَانِهِ نَجَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از سعد بن طُرَیف از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که دل‌ها چهار (دسته) هستند: (۱) دلی که در آن نفاق و ایمان [توأمان] هست، (۲) دلی که وارونه است، (۳) دل زنگارگرفته و (۴) دل درخشنده‌ی پاک.»

سعد گوید: عرض کردم:

دل درخشنده چیست؟

حضرت فرمودند:

«درون این دل، مانند چراغ است.

دل زنگارگرفته، دل منافق است.

دل درخشنده، دل مؤمن است؛ اگر خداوند به مؤمن (نعمت) عطا کند، او شکر می‌کند و اگر او را مبتلا (به بلا) کند، صبر می‌کند.

دل وارونه، دل مشرک است.»

بعد حضرت [در مورد دل وارونه] این آیه را خواندند:

«أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[ملک:۲۲]؛

«آیا کسی که بر روی صورت (روی زمین افتاده و) طی مسیر می‌کند، هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که ایستاده بر مسیر مستقیم راه می‌رود؟»

[سپس فرمودند:]

«اما قلبی که در آن ایمان و نفاق [توأمان] هست، این‌ها گروهی در طائف بودند که [گاهی مؤمن بودند و گاهی منافق. پس] اگر زمان مرگ یکی از آنان، هنگام نفاقش فرا می‌رسید، هلاک می‌شد و اگر هنگام ایمانش فرا می‌رسید، نجات می‌یافت.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که در پاورقی دوم ملاحظه فرمودید، امام باقر (علیه‌السلام) با تلاوت آیه ۲۲ سوره ملک، این‌طور توضیح دادند که: دل وارونه، سلامت و کارآیی دلِ سالم را ندارد؛ مانند کسی که با صورت روی زمین افتاده و خود را می‌کشد تا جلو برود و چنین حرکت کردنی قابل مقایسه با حرکت ایستاده و بر روی پا نیست.

بنابراین کسی که غیرت نورزد، قلبش به چنین روزی می‌افتد؛ وارونه، بیمار و ناکارآمد می‌گردد. پس مردی که دلی سالم دارد، غیرت نیز دارد و غیرت ورزیدن لازمه سلامت دل است. مردی که غیرت ندارد، بیماردل است.

متأسفانه بعضی خانم‌ها از غیرت داشتن مردان خانواده‌شان اظهار نارضایتی می‌کنند، در حالی که اولاً این غیرت نشانه محبت مردان به ناموسشان است و ثانیاً اگر مردان این ویژگی طبیعی خود را کنار بگذارند، به بیماردلی دچار می‌گردند.

انسان بیماردل علاوه بر این‌که به فرموده امام باقر (علیه‌السلام) خود نمی‌تواند راهش را به درستی طی کند، مسلّماً هم‌راه خوبی نیز در زندگی برای همسرش نخواهد بود و در درازمدت او را نیز به دردسر دچار خواهد کرد.

البته واضح است که غیرت بی‌جا نیز مضموم است و آسیب‌های خود را دارد. در این زمینه به روایت زیر توجه بفرمایید:

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ...عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ أَمیِرَ اَلْمُؤْمنِیِنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی رِسَالَتِهِ إِلَى اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ اَلْغَیْرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَیْتَ عَیْباً فَعَجِّلِ اَلنَّکِیرَ عَلَى اَلصَّغِیرِ وَ اَلْکَبِیرِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین در نامه‌شان به امام حسن (علیهماالسلام) [فرمودند:]

«بپرهیز از غیرت ورزیدن در موردی که جای غیرت ورزیدن نیست؛ چراکه این کار زن‌های سالم را به بیماری (فساد) فرا می‌خواند.

اما در امور زن‌ها قاطع برخورد کن؛ اگر عیبی (در آن‌ها) دیدی، در برخورد قاطع با کوچک و بزرگ(شان) شتاب بورز.»»

 

 

گویا مقصود از عیوب و خطاهایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن اشاره فرموده‌اند که باید با آن‌ها برخورد قاطع داشت، خطاهای ناموسیِ بانوان است؛ مثل این‌که با نامحرمان برخورد و تعامل نامناسبی داشته باشند یا در جمع‌ها و سطح جامعه با ظاهری آراسته یا حجابی نامناسب حضور یابند.

هرچند به سفارش اکید ایشان، از برخورد نابه‌جا هم باید پرهیز نمود؛ چراکه خود موجب به خطا رفتن بانوان می‌شود و نقض غرض خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّمَ اَلْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) غیرت‌مند و همه‌ی غیرت‌مندان را دوست دارد.

او به‌خاطر غیرتش فواحش (کارهای زشتِ) ظاهری و باطنی را حرام فرموده.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مِسْمَعٍ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «فِیمَا أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْبَیْعَةِ عَلَى اَلنِّسَاءِ أَنْ لاَ یَحْتَبِینَ وَ لاَ یَقْعُدْنَ مَعَ اَلرِّجَالِ فِی اَلْخَلاَءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از جمله مواردی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام بیعت زنان با ایشان از آن‌ها عهد می‌گرفتند، این بود که: [در جمع‌ها] به حالت احتباء[۱] ننشینند و با مردان در جای خلوت[۲] ننشینند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نشستن به این صورت که پاها را در شکم جمع کنند و دست‌ها را دور پاها قلاب نمایند.

[۲] یعنی با مردان در جایی خلوت، تنها ننشینند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَنْکَشِفَ بَیْنَ یَدَیِ اَلْیَهُودِیَّةِ وَ اَلنَّصْرَانِیَّةِ فَإِنَّهُنَّ یَصِفْنَ ذَلِکَ لِأَزْوَاجِهِنَّ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برای زن شایسته نیست که در مقابل زن یهودی و زن مسیحی حجابش را بردارد؛

چراکه زنان یهودی و مسیحی او را برای شوهرانشان توصیف می‌کنند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حکم‌هایی که در آیات و روایات بیان می‌شوند، وقتی علتِ حکم بیان می‌شود، آن حکم محدود به مصداق مورد اشاره نیست و به مصادیق دیگری که آن علت در آن‌ها جاری است نیز تسرّی می‌یابد.

مثلاً اگر معصوم (علیه‌السلام) فرموده باشد: «شراب نخورید؛ چون مست‌کننده است»، می‌توان این‌طور برداشت نمود که «باید از استعمال هرچه که مست‌کننده است، اجتناب کرد.»

در حدیث مذکور نیز چنین است؛ حضرت فرموده‌اند: «چون آن‌ها اوصاف شما را برای شوهرانشان بیان می‌کنند، نزد آنان پوشیده باشید.» بنابراین می‌توان این‌طور برداشت کرد که خانم‌ها باید جلوی خانم‌های بی‌قید دیگری که این حریم‌ها را رعایت نمی‌کنند و اوصافشان را نزد مردان نامحرم بیان می‌کنند، خود را بپوشانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَیُّ اِمْرَأَةٍ تَطَیَّبَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا فَهِیَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَتْ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هر زنی که خود را عطرآگین کند و بعد، از خانه‌اش خارج شود، تا زمانی که به خانه‌اش بازگردد، مورد لعنت است.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «لعن» به‌معنای راندن و دور کردنِ همراه با ناراحتی است. لعن از جانب خداوند، به‌معنای قطع رحمت و توفیق دنیوی و عذاب اخروی است. لعن از سوی انسان نیز نوعی نفرین و بدخواهی برای دیگری است.

لعن و مشتقات آن، ۳۷ مرتبه در قرآن ذکر شده است. کافران، ظالمان، منافقان، آزاررسانندگان به خدا و رسول، آن‌ها که قتل عمد انجام می‌دهند و کسانی که حقایق را کتمان می‌کنند و مردم را به اشتباه می‌اندازند، در قرآن مورد لعنت قرار گرفته‌اند.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز دشمنان رسالت، مشرکان، منافقان و برخی از [به‌اصطلاح] صحابه را لعن کرده‌اند. در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز غلوکنندگان و عاملان قتل سیدالشهداء (علیه‌السلام) لعن شده‌اند. [منبع: ویکی‌شیعه، مدخل «لعن»]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لَیْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ اَلطَّرِیقِ شَیْءٌ وَ لَکِنَّهَا تَمْشِی فِی جَانِبِ اَلْحَائِطِ وَ اَلطَّرِیقِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۱۸

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«زنان نباید از قسمت‌های مرتفعِ راه[۱] عبور کنند؛ بلکه باید از کنار دیوار و کناره‌ی راه عبور کنند.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود قسمت‌هایی از مسیر است که بیشتر در چشم است و توجهات را بیشتر جلب می‌کند.

[۲] غرض این است که گرد و خاکی به پا نشود، در چشمی فرو نرود و دلی گرفتار نگردد که خدای ناکرده زندگی یا زندگی‌هایی خراب شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ لِی عَبْدٌ صَالِحٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «یَا سَمَاعَةُ أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَ أَخَافُونِی أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا إِلاَّ وَاحِدٌ یَعْبُدُ اَللَّهَ وَ لَوْ کَانَ مَعَهُ غَیْرُهُ لَأَضَافَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ حَیْثُ یَقُولُ: «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» فَغَبَرَ بِذَلِکَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ آنَسَهُ بِإِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ فَصَارُوا ثَلاَثَةً أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَقَلِیلٌ وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْکُفْرِ لَکَثِیرٌ أَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ؟» فَقُلْتُ: لاَ أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَقَالَ: «صُیِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ یَبُثُّونَ إِلَیْهِمْ مَا فِی صُدُورِهِمْ فَیَسْتَرِیحُونَ إِلَى ذَلِکَ وَ یَسْکُنُونَ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۳

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

امام کاظم (صلوات‌الله‌علیه) به من فرمودند:

«ای سماعه! (مدعیان ایمان) در بسترهایشان آسوده‌اند و مرا می‌ترسانند![۱]

بدان که به خدا قسم، زمانی در این دنیا بود که فقط یک نفر خداوند را عبادت می‌کرد و اگر کسی غیر از او همراهش بود، خداوند (عزّوجلّ) از او نیز یاد می‌کرد؛ آن‌جا که می‌فرماید:

«إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ»[نحل:۱۲۰]؛

«به‌راستی که ابراهیم امتی بود که مطیع خداوند بود، گرایش به حق داشت و هرگز از مشرکان نبود.»[۲]

با خواست خداوند (مدت‌ها) چنین گذشت. سپس خداوند اسماعیل و اسحاق را با او مأنوس فرمود. آن‌گاه سه نفر شدند.[۳]

بدان که به خدا قسم، مؤمن(های حقیقی) کم هستند و اهل کفر بسیارند. می‌دانی چرا؟»

سماعه گوید: عرض کردم:

نمی‌دانم فدایتان شوم.

حضرت فرمودند:

«آنان انیس مؤمنان شده‌اند تا (مؤمنان) آن‌چه در سینه‌شان است را با آنان در میان بگذارند تا (از این طریق) راحت شوند و آرامش یابند.»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «لَیْسَ کُلُّ مَنْ قَالَ بِوَلاَیَتِنَا مُؤْمِناً وَ لَکِنْ جُعِلُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۴

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«همه کسانی که مدعی ولایت ما هستند، مؤمن نیستند، اما آنان انیس مؤمنین قرار داده شده‌اند.»[۴]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا منظور این است که وضعیت کسانی که ایمان حقیقی ندارند، گرایش به حق ندارند و به تن‌آسایی مشغول‌اند، مرا می‌ترساند (که دین خدا یاری نشود.) در ادامه نیز حضرت اشاره می‌کنند که البته این وضعیت عجیب نیست و در طول تاریخ مؤمنان راستین در اقلیت بوده‌اند.

[۲] معمولاً این تعبیر که «حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) یک امت بود» را چنین تفسیر می‌کنند که ایشان به‌جهت شخصیتِ بزرگی که داشتند (و البته کسی منکر عظمت شیخ‌الانبیاء نیست)، یک‌تنه یک امت بوده‌اند. درحالی‌که بنا بر این حدیث، این آیه شریفه چنین توضیح می‌یابد که چون ایشان تنها موحد و تنها مؤمن بوده‌اند، امت حنیف و امت اسلام، از همین یک نفر تشکیل یافته بود و ایشان این عَلَم را یکه و تنها بر دوش داشتند. البته همین غربت و استقامت ایشان در مسیر حق، نشان از عزم پولادین و شخصیت باعظمت این پیامبر اولوالعزم دارد.

[۳] البته باید دانست که دوران تنهایی حضرت ابراهیم که به آن اشاره شده است، بعد از وفات حضرت لوط (پیامبر الهی و برادرزاده حضرت ابراهیم علیهماالسلام) بوده است. ایشان در فاصله مرگ لوط و ولادت اسماعیل و اسحاق، تنها مؤمن حقیقی روی کره زمین بوده‌اند. علی‌نبینا‌وآله‌وعلیهم‌السلام

[۴] در روایات مذکور، از غربت مؤمنان راستین و تعداد اندکشان نسبت به دیگران سخن گفته شده و چنین بیان شده که خداوند سایرین را مایه «اُنسِ» آنان قرار داده است. «انس» در لغت ضد «وحشت» است. وحشت؛ یعنی ترسی که ناشی از تنهایی است. بنابراین اراده خداوند چنین بوده که مؤمنان حقیقی میان سایرین زندگی کنند، با آنان رفت‌وآمد داشته باشند و از تنهایی و غربتشان دچار وحشت نشوند.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیش‌تر مطلبی با عنوان «چرا اهل‌بیت «غریب»اند؟» منتشر شده بود که در آن به «غربت اهل‌بیت علیهم‌السلام»، «غربت مؤمن»، «غربت عالم» و «علت این غربت» اشاره شده بود. بازخوانی آن مطلب نیز توصیه می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: وَ اَللَّهِ مَا یَسَعُکَ اَلْقُعُودُ. فَقَالَ: «وَ لِمَ یَا سَدِیرُ؟» قُلْتُ: لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اَللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا لَکَ مِنَ اَلشِّیعَةِ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لاَ عَدِیٌّ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا؟» قُلْتُ: مِائَةَ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَةَ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَتَیْ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ نِصْفَ اَلدُّنْیَا. قَالَ: فَسَکَتَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ: «یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ اَلْحِمَارَ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ أَ تَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ؟» قُلْتُ: اَلْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ. قَالَ: «اَلْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی.» فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ اَلْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ اَلْبَغْلَ فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ اَلصَّلاَةُ فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ اِنْزِلْ بِنَا نُصَلِّ.» ثُمَّ قَالَ: «هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لاَ تَجُوزُ اَلصَّلاَةُ فِیهَا.» فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلاَمٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ: «وَ اَللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ اَلْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی اَلْقُعُودُ.» وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ اَلصَّلاَةِ عَطَفْتُ عَلَى اَلْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ.

 الکافی، ج۲، ص۲۴۲

 

از سَدیر بن حُکَیم صَیرفی نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و به ایشان عرض کردم:

به خدا قسم، نشستن (قیام نکردنِ) شما خیلی طولانی شده است!

حضرت فرمودند:

«چرا، ای سدیر؟»

عرض کردم:

به‌خاطر فراوانیِ دوست‌داران و پیروان و یارانتان (می‌گویم.) به‌خدا قسم، اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیروان و یاران و دوست‌دارانِ شما را داشتند، نه قبیله تَیم و نه قبیله عَدی[۱]، در [غصب خلافتِ] ایشان طمع نمی‌کردند.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سدیر! امید است که چه‌قدر باشید؟»

عرض کردم:

صدهزار نفر.

فرمودند:

«صدهزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) دویست‌هزار نفر.

فرمودند:

«دویست‌هزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) نیمی از دنیا.

حضرت سکوت کردند و بعد از مدتی فرمودند:

«برایت راحت است که همراه ما به یَنبُع[۲] بیایی؟»

عرض کردم:

بله.

پس حضرت دستور دادند الاغ و قاطری را زین کنند. من پیش‌دستی کردم و سوار الاغ شدم.

حضرت فرمودند:

«ای سَدیر! نظرت چیست که الاغ را به من واگذاری؟»

عرض کردم:

قاطر زیبنده‌تر و آبرومندانه‌تر است.

حضرت فرمودند:

«الاغ با من هم‌راه‌تر است.»

پس پیاده شدم، ایشان سوار الاغ شدند و من بر قاطر سوار گشتم. راه افتادیم تا وقت نماز فرا رسید.

حضرت فرمودند:

«ای سدیر! پیاده شو با هم نماز بخوانیم.»

سپس فرمودند:

«این زمین، شوره‌زار است و نماز در آن جایز نیست.»

پس حرکت کردیم تا به زمینی سرخ (حاصل‌خیز) رسیدیم.

حضرت به پسر نوجوانی که چند ماده‌شتر می‌چرانید، نگاهی انداختند و فرمودند:

«به خدا قسم، ای سدیر! اگر من به تعداد این ماده‌شترها شیعه (پیرو) داشتم، این نشستن (قیام کردن) طولانی نمی‌شد.»

ما پیاده شدیم و نماز خواندیم. وقتی نمازمان تمام شد، رو به شترها کردم و آن‌ها را شمردم. دیدم آن‌ها هفده تا بودند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تیْم و عَدِیّ، دو تیره از قبیله قریش بودند. ابوبکر و قُنفُذ، از تیره‌ی تَیم، و عُمربن‌خطاب از تیره‌ی عَدی بودند.

[۲] شهری در ساحل دریای سرخ و در فاصله‌ی ۲۰۰ کیلومتری از مدینه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

از عبدالله بن عباس نقل شده است که وقتی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ذکری از خلافتِ [رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)] به میان آمد، ایشان فرمودند:[۱]

«أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِی قُحَافَةَ أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کشحها [کَشْحاً] وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًى أَرَى تُرَاثِی نَهْباً...»

 علل‌الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«بدان! به خدا قسم، پسر ابوقُحافه از خاندان تَیم[۲]، جامه‌ی خلافت را به تن کرد، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانست جایگاه من نسبت به خلافت، همان جایگاه قطب (محورِ) میانیِ آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب. سیلِ [علوم و معارف] از [سرچشمه‌ی] من سرازیر می‌شود و پرندگان در اوج‌گیری به من نمی‌رسند.

پس من جامه‌ی خلافت را گشودم و خود را از آن بیرون کشیدم. [میان دو گزینه] به چاره‌جویی پرداختم؛ بین این‌که با دستِ قطع‌شده [بدون یاور] حمله کنم یا بر تاریکی [جهلِ] محضی که در آن جوان پیر می‌شود و بزرگ‌سال فرتوت می‌گردد و مؤمن تا زمانی که پروردگارش را ملاقات کند، به رنج می‌افتد، صبر کنم.

دیدم صبر کردن بر این وضعیت، خردمندانه‌تر است. پس صبر کردم، درحالی‌که خاشاکی در چشمم بود و استخوانی در گلویم بود و می‌دیدم که میراثم [خلافت رسول خدا] به غارت رفته است...»

 

 

 

ایشان همچنین در ادامه این خطبه، پس از این‌که مروری بر دوران خلافت خلفای سه‌گانه می‌نمایند، علت پذیرش خلافت از جانب خودشان را چنین شرح می‌دهند:

«...أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقِرُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا...»

 علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«...بدان! قسم به کسی که دانه را شکافت و جان‌داران را موجود ساخت، اگر نبود حضور حاضران و اقامه شدن حجت با وجود یاوران،[۳] و اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر پرخوریِ ظالم و گرسنگی مظلوم کوتاه نیایند، بی‌شک ریسمانِ [شترِ] خلافت را بر گردنش می‌انداختم...»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در کتب مختلف حدیثی (از جمله معانی‌الاخبار، علل‌الشرایع، أمالی شیخ‌طوسی و نهج‌البلاغه) ذکر شده، به «خطبه شقشقیه» مشهور است.

[۲] مقصود ابوبکر، خلیفه اول است.

[۳] اشاره دارند به ماجرای هجوم مردم برای بیعت با ایشان به‌عنوان خلیفه‌ی بعد از عثمان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۸۱

 

از هیثم بن عبدالله نقل شده است:

از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سؤال کردم:

ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟

حضرت فرمودند:

«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) اقتدا کردند؛ در این‌که پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، به‌خاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.

همین‌طور، حضرت علی (علیه‌السلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، به‌خاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.

پس وقتی نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ترک جهاد به‌مدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همان‌طور، امامت حضرت علی (علیه‌السلام) نیز با ترک جهاد به‌مدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چنان‌که در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه می‌فرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهم‌السلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پای‌کار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، ان‌شاءالله.)

[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهی‌های خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیه‌السلام) داریم، به تفکر بنشینیم.

[۳] مناسب است که همین‌جا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقش‌های شریف فرزندپروری، مربی‌گری و هدایت‌گری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینه‌های ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.

[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزه‌مان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعه‌ای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.

[۵] بیان کامل‌تری از آن‌چه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانه‌ی استاد حجت‌الاسلام محمدتقی هادی‌زاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«نَهَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ یُقَالَ لِلْإِمَاءِ یَا بِنْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ قَالَ: «لِکُلِّ قَوْمٍ نِکَاحٌ.»»

 تهذیب‌الأحکام، ج۷، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نهی فرمودند از این‌که به کنیزان گفته شود: "ای دخترِ فلان و بهمان"[۱]

و فرمودند: «هر قومی ازدواجی دارد.»[۲]»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود این است که به آن کنیز نسبتِ زنازادگی داده شود. گویا در آن دوران، رایج بوده که غلامان و کنیزان را (با این توجیه که پدر و مادرشان مشرک بوده‌اند و ازدواج شرعی نداشته‌اند،) زنازاده خطاب کنند!

[۲] مقصود این است که هر قومی بر اساس باورها و سنت‌هایش ازدواجی رسمی دارد که اگر بر اساس همان قواعد ازدواج کرده باشند، ازدواجشان رسمی و پذیرفته است. بنابراین کسی حق ندارد با این توجیه که کسی بر اساس شریعت اسلام ازدواج نکرده، او را زناکار و فرزندانش را زنازاده بداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْبَجَلِیِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنْ لَمْ یَجِئْکَ الْبُکَاءُ فَتَبَاکَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْکَ مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ فَبَخْ بَخْ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر گریه‌ات نیامد، تباکی کن (خود را به گریه وادار) که اگر به‌قدر سر مگس اشک از (چشم) تو خارج شود، به به (چه خوب!)»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَبِی بَصِیرٍ:

«إِنْ خِفْتَ أَمْراً یَکُونُ أَوْ حَاجَةً تُرِیدُهَا فَابْدَأْ بِاللَّهِ وَ مَجِّدْهُ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ سَلْ حَاجَتَکَ وَ تَبَاکَ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ إِنَّ أَبِی ع کَانَ یَقُولُ: «إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنَ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاکٍ.»»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که به ابوبصیر [از اصحاب ایشان که نابینا بوده است] فرمودند:

«اگر از چیزی ترسیدی یا حاجتی داشتی، با خدا آغاز کن[*]؛

او را - آن‌گونه که شایسته‌اش است - تمجید و ستایش کن، بر پیامبر صلوات بفرست، حاجتت را بخواه و خود را به گریه وادار، حتی به‌قدر سر مگس.

پدرم (امام باقر علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«نزدیک‌ترین حالتی که بنده به پروردگار (عزّوجلّ) دارد، حالتی است که او در سجده گریان است.»»

 

 

 

...عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنِّی أَتَبَاکَى فِی الدُّعَاءِ وَ لَیْسَ لِی بُکَاءٌ. قَالَ:

«نَعَمْ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

از سعید بن یسار پارچه‌فروش نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من در دعا تباکی می‌کنم (خود را به گریه وامی‌دارم)، درحالی‌که گریه ندارم.

حضرت فرمودند:

«بله، (اشکال ندارد.) حتی اگر به‌قدر سر مگس باشد.»

 

 

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: أَکُونُ أَدْعُو فَأَشْتَهِی الْبُکَاءَ وَ لَا یَجِیئُنِی وَ رُبَّمَا ذَکَرْتُ بَعْضَ مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِی فَأَرِقُّ وَ أَبْکِی فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ؟ فَقَالَ:

«نَعَمْ فَتَذَکَّرْهُمْ فَإِذَا رَقَقْتَ فَابْکِ وَ ادْعُ رَبَّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

از اسحاق بن عمار نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

(گاهی) دعا می‌کنم و دوست دارم گریه کنم، اما گریه‌ام نمی‌آید. گاهی به یاد بعضی از اقوامم که مرده است، می‌افتم و دلم نرم می‌شود و گریه می‌کنم. آیا این کار جایز است؟

حضرت فرمودند:

«بله، (ابتدا) از آنان یاد کن و وقتی دلت نرم شد، گریه کن و پروردگارت (تبارک‌وتعالی) را بخوان.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود این است که پیش از این‌که از دیگری کمک بخواهی، اول خداوند را بخوان.

 

 

مطلب مرتبط:

تأمّلی در معنای «تباکی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ صَالِحِ بْنِ رَزِینٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ وَ غَیْرِهِمَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةً عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَکَتْ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در روز قیامت همه چشم‌ها گریان هستند؛ مگر سه تا؛

- چشمی که (از روی حیا،) از محارم خداوند، فرو انداخته شود،

- چشمی که در اطاعت از خداوند، شب را بیدار بماند

- و چشمی که از ترس خداوند، در دل شب گریه کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دُمُوعٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ لَا یُرَادُ بِهَا غَیْرُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ قطره‌ای نزد خداوند دوست‌داشتنی‌تر از قطره اشکی نیست که در سیاهی شب، از خوف خداوند جاری شود و غیر خدا با آن قصد نشده باشد.»

 

 

حال، خداوند در ازای این چیز ارزش‌مند، چه به بنده‌اش عنایت می‌فرماید؟

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا وَ لَهُ‏ کَیْلٌ‏ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعُ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَیْنُ بِمَائِهَا لَمْ یَرْهَقْ وَجْهاً قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاکِیاً بَکَى فِی أُمَّةٍ لَرُحِمُوا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«چیزی نیست، مگراین‌که پیمانه و وزنی دارد، به‌جز اشک‌ها؛ چراکه یک قطره (اشک)، دریاهایی از آتش را خاموش می‌کند.

وقتی چشم اشک‌آلود می‌شود، هرگز تیرگی و خواری‌ای چهره را آلوده نمی‌سازد و وقتی اشک جاری می‌گردد، خداوند او را بر آتش حرام می‌کند

و اگر در یک امت، یک گریه‌کننده گریه کند، همه‌شان مورد رحمت (الهی) قرار می‌گیرند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً فَعَلِمَ أَنَّ اَللَّهَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ وَ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ غَفَرَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ یَسْتَغْفِرْ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که گناهی را مرتکب شود و علم داشته باشد که خداوند بر [کارهای] او واقف است؛ اگر بخواهد، مجازاتش می‌کند و اگر بخواهد، می‌آمرزدش،

خداوند او را می‌آمرزد، هرچند آمرزش نطلبد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر بخواهیم میان این حدیث با احادیث دیگری که شرایط سختی برای پذیرش توبه برشمرده‌اند، جمع کنیم، باید چنین بگوییم که:

گویا علمی که در این حدیث به آن اشاره شده است (علم به این‌که خداوند بر او واقف است و مجازات یا آمرزشش در دست اوست)، به یک دانستنِ ساده خلاصه نمی‌شود؛ نوعی «علم‌الیقین» است که «ذکر دائمی» و «پای‌بندی به لوازم آن علم» را نیز در پی داشته باشد.

 

علامه مجلسی (رحمه‌الله) نیز در شرح این حدیث چنین بیان داشته‌اند:

«شاید مقصود، علمی باشد که در نفس اثر بگذارد و رفتار را به ثمر رساند، و الا، هر مسلمانی به این‌چیزها اقرار دارد و کسی که بخشی از آن را انکار کند، کافر است.

کسی که بر مراقبت از این امور مداومت داشته باشد و درباره‌شان به‌شکل صحیحی فکر کند، گناهی از او سر نمی‌زند، مگر به‌ندرت. اگر هم از او گناهی سر بزند، بعد از ارتکاب گناه، پشیمان است و می‌ترسد...» [مرآة العقول، ج۱۱، ص۲۸۴]

 

در تأیید این فرمایش علامه مجلسی این حدیث نیز قابل توجه است:

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ:

«مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَیْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَسْتَغْفِرَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَعَرَفَ أَنَّهَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَحْمَدَهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۷

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ بنده‌ای نیست که گناهی مرتکب شود و از آن پشیمان باشد، مگراین‌که خداوند او را می‌آمرزد، پیش از آن‌که آن بنده (به‌خاطر گناهش از خداوند) آمرزش طلبد.

و هیچ بنده‌ای نیست که خداوند به او نعمت دهد و بفهمد که آن نعمت از جانب خداست، مگراین‌که خداوند (گناهش) را می‌پوشاند، پیش از آن‌که آن بنده او را (به‌خاطر نعمتش) حمد کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ بِإِصْرَارٍ وَ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا بِإِقْرَارٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، چنین است که:

بنده با اصرار (بر گناه) از گناه خارج نمی‌شود

و او از گناه خارج نمی‌شود، مگر با اقرار (به گناهش).»

 

 

 

...عَنْ عَلِیٍّ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «وَ اللَّهِ مَا یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ.» قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «کَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَةً.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۶

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، از گناه نجات نمی‌یابد، به‌جز کسی که به آن اقرار کند.»

همچنین ایشان فرمودند:

«پشیمانی، برای توبه کافی است.»

 

 

 

...عَنْ رِبْعِیٍّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص: «إِنَّ النَّدَمَ عَلَی الشَّرِّ یَدْعُو إِلَی تَرْکِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۷

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«به‌راستی که پشیمانی از بدی، [انسان را] به ترک آن بدی فرا می‌خواند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۰
ابوالفضل رهبر