دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۴۶ مطلب با موضوع «اعتقادی» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۳۴

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس به گوینده‌ای گوش می‌سپارد، در حقیقت او را عبادت می‌کند؛

پس اگر آن گوینده از جانب خداوند (عزّوجلّ) سخن گوید، در حقیقت خداوند را عبادت کرده است

و اگر گوینده از جانب شیطان سخن گوید، در حقیقت شیطان را عبادت کرده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن عربی حدیث، برای «گوش سپردن» از ماده «صغی» استفاده شده. گوهر معنایی این ماده، «میل و گرایش» است. لذا این گوش سپردن، گوش سپردنی است انفعالی، که در آن درجاتی از فروتنی، تمکین، انقیاد و پذیرش در برابر طرف مقابل، وجود دارد. به‌همین‌خاطر است که این گوش سپردن، نوعی عبادت محسوب می‌شود و این‌جاست که امام جواد (علیه‌السلام) این هوش‌دار را به ما می‌دهند.

[۲] آن‌چه نسبت به آن هوش‌دار داده شده است، گوش سپردنِ منفعلانه است. اگر گوشمان را به کسی بسپاریم که خودش و سخنش خدایی است، این، خود عبادت خداوند محسوب می‌شود، اما اگر به کسی گوش بسپاریم که شیطان بر او مسلط است و سخنش را بر زبان او جاری می‌کند، این گوش سپردن، عبادت شیطان خواهد بود.

[۳] شنیدن سخن دیگران، اگر فعالانه باشد؛ یعنی با این پیش‌فرض باشد که این سخنان قطعی نیست و معلوم نیست درست باشد و قرار نیست من آن را بپذیرم و بر اساس آن عمل کنم و...، در این‌صورت این‌گونه شنیدن، عبادت محسوب نمی‌شود و خطرش کم‌تر خواهد بود.

[۴] این‌که مطالعه کتب ضالّه و تماشای شبکه‌های معاند و قرار گرفتن در معرض شبهات متعدد، برای عامه مردم جایز نیست، به همین دلیل است. اما آن عالمِ باتقوای هوش‌یاری که به مبانی دین آگاه است و با حقه‌های شیاطین آشناست و از فریب معاندان به‌دور است، با هدف پاسخ به شبهات و جلوگیری از فساد جامعه، نه‌تنها جایز است که سخن شیطان‌صفتان را بشنود، بلکه واجب نیز هست.

[۵] مرحوم کلینی (رحمه‌الله) این حدیث را در باب غناء (آواز آهنگین) ذکر کرده است. لذا این احتمال زیاد است که امام جواد (علیه‌السلام) این سخن را ناظر بر همین موضوع فرموده باشند. بنابراین سخن ایشان در مورد گوش سپردن به آوازهای آهنگین نیز صادق است.

درهرصورت، مراقب باشیم که به چه کسانی گوش فرا می‌دهیم و دل می‌سپاریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ اَلْجُهَنِیِّ أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ» قَالَ لَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اِجْعَلُوهَا فِی رُکُوعِکُمْ.» فَلَمَّا نَزَلَتْ «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّکَ اَلْأَعْلَى» قَالَ لَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اِجْعَلُوهَا فِی سُجُودِکُمْ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج۲، ص۳۱۳

 

از عقبة بن عامر جُهَنی نقل شده است:

زمانی که آیه «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ»[واقعه:۷۴] نازل شد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ما فرمودند:

«این آیه را در رکوعتان بخوانید.»

و زمانی که آیه «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّکَ اَلْأَعْلَى»[أعلی:۱] نازل شد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ما فرمودند:

«این آیه را در سجده‌تان بخوانید.»

 

 

اما جالب است بدانید که پشت‌صحنه نزول این آیه چه بوده است و در عوالم بالا چه رخ داده که در پی آن، این آیه نازل شده و رسول خدا به مسلمانان دستور داده‌اند که این ذکر را در سجده‌هایشان بخوانند.

 

 

...رَوَى جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «فِی اَلْعَرْشِ تِمْثَالُ جَمِیعِ مَا خَلَقَ اَللَّهُ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ» وَ إِنَّ بَیْنَ اَلْقَائِمَةِ مِنْ قَوَائِمِ اَلْعَرْشِ وَ اَلْقَائِمَةِ اَلثَّانِیَةِ خَفَقَانُ اَلطَّیْرِ اَلْمُسْرِعِ مَسِیرَةَ أَلْفِ عَامٍ وَ اَلْعَرْشُ یُکْسَى کُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ اَلنُّورِ لاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ وَ اَلْأَشْیَاءُ کُلُّهَا فِی اَلْعَرْشِ کَحَلْقَةٍ فِی فَلاَةٍ وَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً یُقَالُ لَهُ حِزْقَائِیلُ لَهُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ أَلْفَ جَنَاحٍ مَا بَیْنَ اَلْجَنَاحِ إِلَى اَلْجَنَاحِ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ فَخَطَرَ لَهُ خَاطِرٌ هَلْ فَوْقَ اَلْعَرْشِ شَیْءٌ فَزَادَهُ اَللَّهُ مِثْلَهَا أَجْنِحَةً أُخْرَى فَکَانَ لَهُ سِتٌّ وَ ثَلاَثُونَ أَلْفَ جَنَاحٍ مَا بَیْنَ اَلْجَنَاحِ إِلَى اَلْجَنَاحِ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ: «أَیُّهَا اَلْمَلَکُ طِرْ» فَطَارَ مِقْدَارَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ لَمْ یَنَلْ رَأْسُهُ قَائِمَةً مِنْ قَوَائِمِ اَلْعَرْشِ ثُمَّ ضَاعَفَ اَللَّهُ لَهُ فِی اَلْجَنَاحِ وَ اَلْقُوَّةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَطِیرَ فَطَارَ مِقْدَارَ ثَلاَثِینَ أَلْفَ عَامٍ وَ لَمْ یَنَلْ أَیْضاً فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَیْهِ: «أَیُّهَا اَلْمَلَکُ لَوْ طِرْتَ إِلَى نَفْخِ اَلصُّورِ مَعَ أَجْنِحَتِکَ وَ قُوَّتِکَ لَمْ تَبْلُغْ إِلَى سَاقِ اَلْعَرْشِ.» فَقَالَ اَلْمَلَکُ: «سُبْحَانَ رَبِّیَ اَلْأَعْلَى.» فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّکَ اَلْأَعْلَى» فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:«اِجْعَلُوهَا فِی سُجُودِکُمْ.»»

 روضةالواعظین، ج۱، ص۴۷

 

از امام صادق، از پدرشان، از جدشان (امام سجاد علیهم‌السلام) نقل شده است:

«در عرش، تمثال تمام مخلوقات خداوند هست؛ چه مخلوقات خشکی و چه مخلوقات دریا. این تأویل سخن خداوند است که:

«وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ»[حجر:۲۱]؛

«و هیچ‌چیزی نیست، مگراین‌که گنجینه‌ها (مخزن‌های) آن نزد ماست.»

به‌راستی که میان (هریک از) پایه‌های عرش تا پایه بعدی، (به‌اندازه‌ی) هزار سال پرواز پرنده‌ای تیزپرواز فاصله است و عرش، در هر روز با هفتادهزار رنگ از نور که هیچ‌یک از مخلوقات خداوند توانایی نگاه کردن به‌سوی آن را ندارد، پوشانده می‌شود و تمام اشیاء در عرش، مانند حلقه‌ای در بیایان است.

و به‌راستی که خداوند فرشته‌ای دارد که به آن «حزقائیل» می‌گویند. این فرشته، هجده‌هزار بال دارد و میان هر بالش با بال دیگر، پانصد سال راه فاصله است.

[روزی] به ذهنش خطور کرد که «آیا بالای این عرش، چیزی هست؟!»

پس خداوند مثل همان بال‌هایی که داشت، بال‌های دیگری (به همان‌تعداد و به همان اندازه) بال‌هایی اضافه کرد، پس بال‌هایش سی‌وشش‌هزار تا شدند که میان هر بال با بال دیگر، پانصد سال فاصله بود.

سپس خداوند (به او) وحی فرمود: «ای فرشته! پرواز کن!»

حزقائیل به‌قدر بیست‌هزار سال پرواز کرد، اما سرش حتی به یکی از پایه‌های عرش هم نرسید.

سپس خداوند تعداد و توان بال‌هایش را دوبرابر کرد و به او دستور داد که پرواز کند. پس به‌قدر سی‌هزار سال پرواز کرد، اما باز هم نرسید.

آن‌گاه خداوند به او وحی فرمود: «ای فرشته! اگر تا زمان نفخ صور با این بال‌هایت و با همین توانت پرواز کنی، هرگز به ساق (پایین پایه‌های) عرش نخواهی رسید.»

پس فرشته (حزقائیل) عرض کرد: «سُبْحَانَ رَبِّیَ اَلْأَعْلَى»؛ «منزّه است پروردگارم که والاتر (از همه‌چیز) است.»

آن‌گاه خداوند (عزّوجلّ) این آیه را نازل کرد که:

«سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّکَ اَلْأَعْلَى»[واقعه:۷۴]؛

«(ای پیامبر!) نام پروردگار والاترت را تسبیح (تنزیه) کن.»

پس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) [به مسلمانان] فرمود: «این آیه را در سجده‌تان بخوانید.»»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خوب است هنگام سجده‌هایمان، این ماجرا را و عظمت وصف‌ناپذیر پروردگارمان را یاد کنیم و بعد، این ذکر مبارک را بر زبان جاری کنیم که: «سُبْحَانَ رَبِّیَ اَلْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ»

آن‌گاه لذت مضاعفی از جریان این ذکر بر جانتان خواهید چشید. امتحان کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

آیات قرآن کریم، خطاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شده است؛ به‌عنوان مثال، هرجا خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُل...»؛ «بگو...»، خطابش به پیامبر است، هرجا می‌فرماید: «اُذکُر...»؛ «یاد کن...»، خطابش با پیامبر است و در کل، هرجا خداوند خطاب به یک «مفرد مذکر» سخنی می‌فرماید، همه، خطاب به پیامبر است.

اما روایات مهمی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که نگاه جدیدی به‌دست می‌دهد. ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«نَزَلَ اَلْقُرْآنُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اِسْمَعِی یَا جَارَةُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قرآن به(روشِ ضرب‌المثلِ) «منظورم تو هستی، اما تو بشنو، ای همسایه!» نازل شده است.»

 

 

مشابهِ این ضرب‌المثل در فارسی، «به در می‌گویم که دیوار بشنود» است.

امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی دیگر، این سخن خود را توضیح داده‌اند:

 

 

«مَعْنَاهُ مَا عَاتَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَهُوَ یَعْنِی بِهِ مَا قَدْ مَضَى فِی اَلْقُرْآنِ مِثْلُ قَوْلِهِ «وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً» عَنَى بِذَلِکَ غَیْرَهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۱

 

«معنایش این است که: هرجا که خداوند (عزّوجل) در قرآن، به‌وسیله‌ی آن، پیامبرش (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مورد سرزنش قرار داده است، مقصودش دیگری است؛ مثل این سخن خداوند:

«وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً»[اسراء:۷۴]؛

«و اگر تو را ثابت‌قدم نکرده بودیم، نزدیک بود اندکی به آنان (مشرکان) اعتماد کنی»

خداوند به‌این‌وسیله، غیر از پیامبر را قصد کرده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به همین‌خاطر گفته میشود: نماز، سخن ماست با خداوند، و قرآن، سخن خداوند است با ما.

خوب است با این نگاه، قرآن را باز کنیم، به معنای آیات توجه کنیم، خود را مخاطب این آیات فرض کنیم و پیغام پروردگار به خودمان را بخوانیم.

این‌گونه قرائت قرآن شیرین‌تر و اثرگذارتر نیز خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر راجع به فتنه وقف و شبهاتی که سران واقفه در خصوص پذیرش امامت امام رضا (علیه‌السلام) برای شیعیان ایجاد کرده بودند، اشاره شده بود.

پیش‌بینی و پیش‌گیری‌های پدرشان، امام کاظم (علیه‌السلام) در این خصوص جالب توجه است...

 

 

...عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع مِنْ قَبْلِ أَنْ یَقْدَمَ الْعِرَاقَ بِسَنَةٍ وَ عَلِیٌّ ابْنُهُ جَالِسٌ بَیْنَ یَدَیْهِ فَنَظَرَ إِلَیَّ فَقَالَ: «یَا مُحَمَّدُ أَمَا إِنَّهُ سَیَکُونُ فِی هَذِهِ السَّنَةِ حَرَکَةٌ فَلَا تَجْزَعْ لِذَلِکَ.» قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا یَکُونُ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ فَقَدْ أَقْلَقَنِی مَا ذَکَرْتَ. فَقَالَ: «أَصِیرُ إِلَى الطَّاغِیَةِ أَمَا إِنَّهُ لَا یَبْدَأُنِی مِنْهُ سُوءٌ وَ مِنَ الَّذِی یَکُونُ بَعْدَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا یَکُونُ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: «یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ» قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا ذَاکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: «مَنْ ظَلَمَ ابْنِی هَذَا حَقَّهُ وَ جَحَدَ إِمَامَتَهُ مِنْ بَعْدِی کَانَ کَمَنْ ظَلَمَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ حَقَّهُ وَ جَحَدَهُ إِمَامَتَهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص.» قَالَ: قُلْتُ: وَ اللَّهِ لَئِنْ مَدَّ اللَّهُ لِی فِی الْعُمُرِ لَأُسَلِّمَنَّ لَهُ حَقَّهُ وَ لَأُقِرَّنَّ لَهُ بِإِمَامَتِهِ. قَالَ: «صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ یَمُدُّ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ تُسَلِّمُ لَهُ حَقَّهُ وَ تُقِرُّ لَهُ بِإِمَامَتِهِ وَ إِمَامَةِ مَنْ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ.» قَالَ: قُلْتُ: وَ مَنْ ذَاکَ؟ قَالَ: «مُحَمَّدٌ ابْنُهُ.» قَالَ: قُلْتُ: لَهُ الرِّضَا وَ التَّسْلِیمُ.

 الکافی، ج۱، ص۳۱۹

 

از محمد بن سنان نقل شده است:

یک سال پیش از آن‌که امام کاظم علیه‌السلام (با اجبار خلیفه عباسی) به عراق بیایند، خدمت ایشان رسیدم. فرزندشان علی (امام رضا علیه‌السلام) نیز کنارشان نشسته بود.

امام کاظم (علیه‌السلام) به من نگاه کردند و فرمودند:

«ای محمد! بدان که امسال حرکتی (سفری) رخ می‌دهد. بابت آن بی‌صبری نکن.»

عرض کردم:

آن حرکت چیست، فدایتان شوم؟ سخنتان مرا نگران کرد.

حضرت فرمودند:

«به‌سوی آن طاغوت (مهدی عباسی) منتقل می‌شوم اما از جانب او و خلیفه بعد از او (هادی عباسی) به من آسیبی نمی‌رسد.»[*]

عرض کردم:

چه اتفاقی می‌افتد، فدایتان شوم؟

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند:

«یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ»[ابراهیم:۲۷]؛ «خداوند ظالمان را گمراه می‌کند و خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد.»

عرض کردم:

این (ظلم) چیست، فدایتان شوم؟

حضرت فرمودند:

«هرکس در حق این پسرم ظلم کند و امامتش را پس از من انکار کند، مانند کسی است که در حق علی‌بن‌ابی‌طالب ظلم کرده است و امامت ایشان پس از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) را انکار کرده است.»

عرض کردم:

به خدا قسم، اگر خداوند عمر مرا طولانی گرداند [که امامت امام رضا علیه‌السلام را درک کنم]، حتماً حقش را تسلیم او می‌کنم و به امامتش اقرار می‌نمایم.

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند:

«راست گفتی، ای محمد! خداوند عمرت را طولانی می‌گرداند و تو حق فرزندم را به او تسلیم می‌کنی و به امامت او و امامت کسی که بعد از او (امام) است، اقرار می نمایی.»

عرض کردم:

او کیست؟

حضرت فرمودند:

«محمد، پسرش (امام جواد علیه‌السلام)»

عرض کردم:

رضایت و تسلیم (من) برای او باد.


 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] همان‌طور که می‌دانید، امام کاظم (علیه‌السلام) به دستور هارون‌الرشید، فرزند هادی عباسی، به شهادت رسیدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۹ ، ۱۴:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

در مورد موضوع «محدوده‌ی علم امام» که چند مطلب اخیر (+ + + + + + +) پیرامون آن ذکر شد، دو نظر عمده میان علمای شیعه مطرح است:

- فیلسوفان و عارفان، معمولاً قائل به این هستند که علم امام با علم خداوند برابر است، با این تفاوت که علم خداوند ذاتی و استقلالی است و علم امام غیرذاتی و افاضه‌ای از جانب پروردگار است.

- در مقابل، متکلمان و محدثان، هرچند علم امام را بسیار گسترده و فراتر از علم سایر انسان‌ها می‌دانند، اما تأکید دارند که این علم محدود است و بخش‌هایی از علم الهی را شامل نمی‌شود.

گویا این اختلاف نظر، ناشی از تفاوت منابعی است که هر گروه از آن طریق به این نظر رسیده‌اند؛ اهل کلام و حدیث به نصوص قرآنی و حدیثی پای‌بند هستند و اهل فلسفه و عرفان به ادله عقلی و شهودی تکیه می‌کنند، هرچند هر دو گروه برای اثبات نظر خود، به روایاتی استشهاد می‌نمایند که شاید در ظاهر با هم تعارض دارند، اما قابل جمع هستند.

 

بحث در این رابطه مفصل و دامنه‌دار است و در این مجال نمی‌گنجد (در انتها منابعی را برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کنم)، اما اگر بخواهم همین‌جا از مطالب ارائه‌شده پیرامون علم امام، جمع‌بندی‌ای داشته‌باشم، عرض می‌کنم:

- محدوده‌ی علم امام بسیار گسترده است؛ آن‌قدر که هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است و به این واسطه، قدرت فوق‌العاده‌ای دارند. علم ایشان محدود به مسائل شرعی نیست و مسائل تکوینی را نیز شامل می‌شود. همچنین ایشان این علوم را به انحاء مختلف به‌دست می‌آورند؛ اکتسابی یا لَدُنّی.

- علم غیب مختص به خداوند و پنهان از دیگران است، اما خداوند بخشی از این راز را با رسولانش (از جمله جبرئیل و پیامبر (صلوات‌الله‌علیهما) در میان گذاشته و آنان نیز این راز را با کسانی که خداوند خواسته (از جمله اهل‌بیت علیهم‌السلام)، در میان گذاشته‌اند.

- هرچند بخش عظیمی از علم نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاضر است، اما همه‌ی آن، بالفعل نزد ایشان حاضر نیست، ولی این امکان هست که هرگاه خداوند بخواهد یا خودشان بخواهند (و خداوند نیز بخواهد)، به‌نحوی به ایشان ابلاغ می‌شود.

و الله العالم

 

در انتها پیشنهاد می‌کنم در این خصوص این دو مقاله را مطالعه بفرمایید:

«بازخوانی قلمرو علم امام در آیینه روایات»؛ امرالله قلی‌زاده و محمدحسین فاریاب

«علم امام؛ تام یا محدود؟»؛ سیدعلی هاشمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْإِمَامِ یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «لاَ وَ لَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ اَلشَّیْءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِکَ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۷

 

از عمّار ساباطی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم:

آیا امام غیب می‌داند؟

حضرت فرمودند:

«نه، اما هرگاه قصد کند که چیزی را بداند، خداوند او را به آن‌چیز آگاه می‌سازد.»

 

 

حال، سؤال این است که خداوند از چه طریق امام را آگاه می‌سازد؟

در حدیث زیر به بعضی از این طرق اشاره شده است...

 

 

...عَنِ اَلْحَارِثِ اَلنَّصْرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): اَلَّذِی یُسْأَلُ عَنْهُ اَلْإِمَامُ وَ لَیْسَ عِنْدَهُ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ أَیْنَ یَعْلَمُهُ؟ قَالَ: «یُنْکَتُ فِی اَلْقَلْبِ نَکْتاً أَوْ یُنْقَرُ فِی اَلْأُذُنِ نَقْراً.» وَ قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): إِذَا سُئِلْتَ کَیْفَ تُجِیبُ؟ قَالَ: «إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا کَانَا جَمِیعاً.»

 الأمالی(للطوسی)، ج۱، ص۴۰۸

 

از حارث نصری نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مطلبی که درباره آن از امام سؤال می‌شود و پاسخی در آن‌باره نزد امام نیست، ایشان از کجا علم پیدا می‌کند (تا بتواند پاسخش را دهد؟)

حضرت فرمودند:

«به شکل خاصی در دلِ (امام) الهام می‌شود یا به نحو خاصی در گوشِ (او) بیان می‌شود.»

از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال شد:

وقتی از شما سؤال می‌شود، چه‌طور پاسخ می‌دهید؟

حضرت فرمودند:

«(از راهِ) الهام و (یا از راهِ) شنیدن و گاهی نیز از هر دو طریق.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالَ لَهُ یَحْیَى: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَى رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ شَعْرَةٌ فِیهِ وَ لَا فِی جَسَدِی إِلَّا قَامَتْ.» ثُمَّ قَالَ: «لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.»

 الأمالی(للمفید)، ص۲۳

 

از ابن‌مغیره نقل شده است: من و یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی[۱]، نزد امام کاظم (علیهماالسلام) بودیم.

یحیی به ایشان عرض کرد:

فدایتان شوم، آن‌ها گمان می‌کنند که شما غیب می‌دانید.

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! دستت را روی سرم بگذار! به خدا قسم، هیچ مویی روی سرم و روی بدنم نمانده، مگراین‌که راست شده است.»

سپس فرمودند:

«نه به خدا قسم، چیزی نیست، مگراین‌که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ارث رسیده است.»

 

 

 

همچنین سید رضی نقل کرده است که وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توصیفات ظاهری قوم مغول (که فاصله‌ای طولانی با سرزمین‌های اسلامی داشتند) را بیان فرمودند، یکی از اصحاب به ایشان عرض کرد:

ای امیر مؤمنان! قطعاً به شما علم غیب داده شده است.

حضرت خندیدند و به آن مرد که از قبیله بنی‌کلاب بود، فرمودند:

«یَا أَخَا کَلْبٍ‏ لَیْسَ‏ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» الْآیَةَ فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ [لِلنَّارِ] فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی.»

 نهج‌البلاغة، ص۱۸۶

 

«ای برادر کلبی! این علم غیب نیست. این، فقط علمی است که یک از دارای علم[۲] آموخته شده است.

علم غیب، تنها علم به زمان برپایی قیامت است و آن‌چیزهایی که خداوند (سبحانَهُ) فرموده است؛

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»

پس خداوند (سبحانه) می‌داند که چه‌چیز در رَحِم‌هاست؛ این‌که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوت‌مند است یا بخیل، شقی است یا سعادتمند و این‌که او کسی است که در آتش (جهنم) هیزم است یا در بهشت، هم‌نشین پیامبر است.

این، همان علم غیبی است که هیچ‌کس جز خداوند نمی‌داند و هر علمی غیر از این، علمی است که خداوند به پیامبرش (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آموخته است و او به من آموخت و برایم دعا کرد که سینه‌ام آن را در بر گیرد و قفسه سینه‌ام احاطه‌اش کند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] از نوادگان امام حسن مجتبی؛ یحیی، پسر عبدالله محض، پسر حسن مثنی، پسر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام). او که برادر محمد نفس زکیه بود، علیه هارون‌الرشید قیام کرد و در نهایت زندانی شد و در زندان از دنیا رفت.

[۲] گویا مقصود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۹ ، ۱۰:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین ملاحظه فرمودید که علم غیب مختص خداوند (عزّوجلّ) است، اما خداوند از این علم به بعضی افراد افاضه فرموده است.

در این مطلب، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، ملاحظه می‌فرمایید که پنج مورد از علم غیب هست که احدی از آن‌ها اطلاع ندارد و فقط به خداوند اختصاص دارد...

 

 

...عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ لِی أَبِی: «أَ لَا أُخْبِرُکَ بِخَمْسَةٍ لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ؟» قُلْتُ: «بَلَى.» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

 الخصال، ج۱، ص۲۹۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) به من فرمودند:

«آیا تو را آگاه کنم از پنج چیزی که خداوند احدی از مخلوقاتش را هرگز از آن‌ها مطّلع نساخته؟»

عرض کردم:

«بله (بفرمایید.)»

ایشان [این آیه را تلاوت] فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»»

 

 

 

...عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اِسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ فَلَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ لاَ مَلَکاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: «إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَمَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَقَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِی عَلَیْهِ [یَعْلَمُهُ] اَلْکَبِیرُ مِنَّا وَ اَلصَّغِیرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ.»

 بصائرالدرجات، ج۱، ص۱۱۱

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند دو (دسته) علم دارد:

(۱) علمی که آن را در غیبش، برای خودش برگزیده، و هیچ پیامبری از پیامبران را و هیچ فرشته‌ای از فرشتگان را از آن مطّلع نفرموده است؛ این، همان سخن خداوند (تعالی) است که:

«إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد.»

(۲) همچنین خداوند علمی دارد که فرشتگانش را از آن مطّلع کرده است و چیزی که فرشتگانش از آن مطلع باشند، حتماً حضرت محمد و خاندانش (صلوات‌الله‌علیهم) از آن اطلاع دارند و چیزی که حضرت محمد و خاندانش (علیهم‌السلام) از آن مطلع باشند، حتماً مرا نیز مطلع ساخته است. بزرگ ما (اهل بیت) و کوچک ما، تا هنگام برپایی قیامت [به آن علم دارند.]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْیَنَ یَسْأَلُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «بَدِیعُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِبْتَدَعَ اَلْأَشْیَاءَ کُلَّهَا بِعِلْمِهِ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ قَبْلَهُ فَابْتَدَعَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِینَ وَ لَمْ یَکُنْ قَبْلَهُنَّ سَمَاوَاتٌ وَ لاَ أَرَضُونَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ»؟» فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ: أَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِکْرُهُ: ««عٰالِمُ اَلْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً»؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ» وَ کَانَ وَ اَللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ اِرْتَضَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «عٰالِمُ اَلْغَیْبِ» فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِیمَا یَقْدِرُ مِنْ شَیْءٍ وَ یَقْضِیهِ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ یُفْضِیَهُ إِلَى اَلْمَلاَئِکَةِ فَذَلِکَ یَا حُمْرَانُ عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ إِلَیْهِ فِیهِ اَلْمَشِیئَةُ فَیَقْضِیهِ إِذَا أَرَادَ وَ یَبْدُو لَهُ فِیهِ فَلاَ یُمْضِیهِ فَأَمَّا اَلْعِلْمُ اَلَّذِی یُقَدِّرُهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقْضِیهِ وَ یُمْضِیهِ فَهُوَ اَلْعِلْمُ اَلَّذِی اِنْتَهَى إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ إِلَیْنَا.»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۶

 

از سَدیر بن حکیم صیرفی نقل شده است:

شنیدم که حُمران بن أعیَن از امام باقر (علیه‌السلام) درباره این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کرد:

«بَدِیعُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»[بقره:۱۱۷]؛

«(خداوند) ابداع‌کننده آسمان‌ها و زمین است.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) همه چیز را با علم خویش و بدون نمونه‌ای از پیش، ابداع فرموده است. پس آسمان‌ها و زمین‌ها را در حالی پدید آورد که پیش از آن‌ها آسمان‌ها و زمین‌هایی نبود. مگر این سخن خداوند (تعالی) را نشنیده‌ای:

«وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ»[هود:۷]؛

«(اوست که آسمان‌ها و زمین را آفرید،) درحالی‌که تختِ (سلطنت)اش بر آب بود»؟»[۱]

حُمران به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد:

نظرتان راجع به این آیه چیست:

«عٰالِمُ اَلْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً»[جن:۲۶]؛

«خداوند عالم به غیب است و هیچ‌کس را بر [اسرارِ] غیبِ خود آگاه نمی‌کند»؟

امام باقر (علیه‌السلام ادامه آیه را تلاوت) فرمودند:

««إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ»[جن:۲۷]؛

«(خداوند کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند) مگر فرستاده‌ای را که او را پسندیده و برگزیده است.»

به خدا قسم، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جمله کسانی است که آن‌ها را پسندیده و برگزیده است.[۲]

اما (درباره‌ی) این سخن خداوند که «او عالم به غیب است»؛ به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ)، عالِم است به آن‌چه از مخلوقاتش غایب (پنهان) است؛ در مورد چیزهایی که قبل از این‌که آن‌ها را خلق کند و [امورشان را] به فرشتگان بسپارد، آن‌ها را در علم خود مقدّر نموده و قضاء فرموده (وقوعشان را حتمی کرده.)

ای حُمران! این همان علمی است که نزد خداوند محفوظ و منحصر به اوست؛ اگر بخواهد آن را قضاء می‌کند (حکم قطعی می‌کند تا انجام شود) و (گاهی) در مورد آن بداء برایش حاصل می‌شود (قرار قبلی برای انجامش را تغییر می‌دهد.)

اما آن علمی که خداوند (عزّوجلّ) آن را مقدّر فرموده و قضاء کرده و امضاء نموده، این، همان علمی است که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، و بعد به ما رسیده است.»[۳]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود این است که اگر پیش از آن، آسمان و زمینی خلق شده بود، عرش (تخت سلطنت) الهی بر روی آب قرار نمی‌گرفت.

[۲] در مطلب پیشین، به نقل از امام باقر (علیه‌السلام)، اشاره شد که جبرئیل (علیه‌السلام) نیز مانند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از جمله فرستادگانی است که خداوند از غیب به او خبر داده است.

[۳] بر اساس آموزه‌های دینی، برای تحقق امور در عالَم، شش مرحله از جانب خداوند طی می‌شود: (۱) علم، (۲) مشیت، (۳) اراده، (۴) تقدیر، (۵) قضاء و (۶) امضاء. [توضیح بیشتر خارج از حوصله است. برای اطلاع بیش‌تر، مراجعه شود به: التوحید، ج۱، ص۳۳۴]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ: أَ تَعْلَمُونَ اَلْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یُبْسَطُ لَنَا اَلْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ یُقْبَضُ عَنَّا فَلاَ نَعْلَمُ.» وَ قَالَ: «سِرُّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَسَرَّهُ إِلَى جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَسَرَّهُ جَبْرَئِیلُ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إِلَى مَنْ شَاءَ اَللَّهُ.»»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۶

 

از مُعمّر بن خلّاد نقل شده است:

مردی از اهالی فارس، از امام رضا (علیه‌السلام) پرسید:

آیا شما غیب می‌دانید؟

حضرت فرمودند:

«[جدم] امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«[سفره‌ی]‌ علم، (گاهی) برای ما (اهل بیت) پهن می‌شود، پس ما خواهیم دانست

و (گاهی) از [جلوی] ما جمع می‌شود، پس ما نخواهیم دانست.»

ایشان همچنین فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) رازش را با جبرئیل (علیه‌السلام) در میان گذاشته و جبرئیل این راز را با حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در میان گذاشته و حضرت محمد نیز آن را با هرکه خداوند خواسته، در میان گذاشته است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب قبل، به «آصف بن برخیا» اشاره شد که با مقدار کمی که از علم کتاب داشت، توانست تخت بلقیس را در کمتر از چشم بر هم زدن، نزد حضرت سلیمان (علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) حاضر کند.

در حدیثی از امام باقر (علیه‌السلام) حقیقت این انتقال تشریح شده است و علمی که عاصف با آن به چنین قدرتی دست یافته بود، با علمی که نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هست، مقایسه شده است.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ اِسْمَ اَللَّهِ اَلْأَعْظَمَ عَلَى ثَلاَثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ حَتَّى تَنَاوَلَ اَلسَّرِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ اَلْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ اَلاِسْمِ اَلْأَعْظَمِ اِثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى اِسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ اَلْغَیْبِ عِنْدَهُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۳۰

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که اسم اعظم خداوند بر هفتاد و سه حرف است. نزد آصف (بن برخیا) فقط یک حرف از این هفتاد و سه حرف بود.

پس آن حرف را به زبان آورد و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود، فرو رفت و ناپدید شد تا او تخت را با دستش گرفت. سپس زمین، سریع‌تر از چشم بر هم زدن، به جای خود برگشت.

و نزد ما (اهل بیت) هفتاد و دو حرف از (هفتاد و سه حرف) اسم اعظم هست و یک حرف نزد خداوند (تعالی) است و آن را، در علم غیبی که نزد اوست، به خود اختصاص داده است.

«و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»؛ «و هیچ توان و قدرتی نیست، مگر با (توفیقِ) خداوندِ بلندمرتبه‌ی عظیم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ یَحْیَى اَلْبَزَّازُ وَ دَاوُدُ بْنُ کَثِیرٍ فِی مَجْلِسِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِذْ خَرَجَ إِلَیْنَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ.» قَالَ سَدِیرٌ: فَلَمَّا أَنْ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ صَارَ فِی مَنْزِلِهِ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ مُیَسِّرٌ وَ قُلْنَا لَهُ: جُعِلْنَا فِدَاکَ سَمِعْنَاکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فِی أَمْرِ جَارِیَتِکَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّکَ تَعْلَمُ عِلْماً کَثِیراً وَ لاَ نَنْسُبُکَ إِلَى عِلْمِ اَلْغَیْبِ: قَالَ: فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ اَلْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «قٰالَ اَلَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ اَلْکِتٰابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؟» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ قَرَأْتُهُ. قَالَ: «فَهَلْ عَرَفْتَ اَلرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا کَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ اَلْکِتَابِ؟» قَالَ: قُلْتُ: أَخْبِرْنِی بِهِ. قَالَ: «قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ اَلْمَاءِ فِی اَلْبَحْرِ اَلْأَخْضَرِ. فَمَا یَکُونُ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ اَلْکِتَابِ؟» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقَلَّ هَذَا! فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ مَا أَکْثَرَ هَذَا أَنْ یَنْسُبَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى اَلْعِلْمِ اَلَّذِی أُخْبِرُکَ بِهِ یَا سَدِیرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَیْضاً: «قُلْ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتٰابِ»؟» قَالَ: قُلْتُ: قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: «أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتَابِ کُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتَابِ بَعْضُهُ؟» قُلْتُ: لاَ بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتَابِ کُلُّهُ. قَالَ: فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ: «عِلْمُ اَلْکِتَابِ وَ اَللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ اَلْکِتَابِ وَ اَللَّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا.»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۷

 

از سَدیر بن حکیم نقل شده است:

من، ابوبصیر، یحیای بزّاز و داود بن کثیر، در جلسه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) بودیم. ناگهان ایشان با حالتی خشمگین (از اندرونیِ منزلشان) خارج شدند و نزد ما آمدند.

امام وقتی در جای خود نشستند، فرمودند:

«چقدر تعجب می‌کنم از گروهی که گمان می‌کنند ما غیب می‌دانیم. هیچ‌کس غیب نمی‌داند جز خداوند (عزّوجلّ). من قصد داشتم کنیزم، فلانی را بزنم، اما او از من فرار کرد و من نمی‌دانستم در کدام‌یک از اتاق‌های خانه (پنهان شده) است.»

سَدیر گوید: وقتی ایشان از جای خود برخواستند و به (اندرونِ) منزلشان رفتند، من، ابوبصیر و مُیسِّر (بر ایشان) وارد شدیم و به ایشان عرض کردیم:

فدایتان شویم! به (سخنانِ) شما گوش می‌دادیم، وقتی آن چیزها را در مورد کنیزتان می‌فرمودید. ما می‌دانیم که شما علم فراوانی دارید اما به شما علم غیب نسبت نمی‌دهیم.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سَدیر! مگر قرآن نخوانده‌ای؟»

عرض کردم:

بله (خوانده‌ام.)

حضرت فرمودند:

«آیا در میان آیاتی که از کتاب خداوند (عزّوجلّ) خوانده‌ای، این آیه را دیده‌ای:

«قٰالَ اَلَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ اَلْکِتٰابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»[نمل:۴۰]؛

«کسی که نزد او دانشی [مختصر] از کتاب بود، [به حضرت سلیمان علیه‌السلام] گفت: من آن [تخت بلقیس] را پیش از آن‌که چشمانت را بر هم بگذاری، نزد تو حاضر می‌کنم.»؟»

سدیر گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم! این آیه را خوانده‌ام.

حضرت فرمودند:

«آیا آن مرد را می‌شناسی؟[۱] آیا آن‌چه نزد او از علم کتاب بود را می‌دانی؟»

عرض کردم:

مرا از آن آگاه کنید.

حضرت فرمودند:

«[دانسته‌ی او از کتاب] به‌قدر قطره‌ای از آب دریای اخضر[۲] بود. این مقدار، چقدر از علم کتاب است؟»

عرض کردم:

فدایتان شوم! چقدر این مقدار کم است!

حضرت فرمودند:

«ای سدیر! چه بسیار است این مقدار [همان قطره‌ای از دریا] که خداوند (عزّوجلّ) آن را به علمی منسوب کرده که به تو خبر می‌دهم.

ای سدیر! آیا در میان آیاتی که از کتاب خداوند (عزّوجلّ) خوانده‌ای، این آیه را نیز دیده‌ای:

«قُلْ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتٰابِ»[رعد:۴۳]؛

«[ای پیامبر! به کافرانی که منکر رسالت تو از جانب من هستند،] بگو: کافی است که خداوند میان من و شما گواه باشد و نیز کسی که علم کتاب نزد اوست.»؟»

عرض کردم:

این آیه را خوانده‌ام، فدایتان شوم!

حضرت فرمودند:

«آیا کسی که تمام علم کتاب نزد اوست، بیشتر می‌فهمد یا کسی که بخشی از علم کتاب نزد اوست؟»

عرض کردم:

نه، کسی که همه علم کتاب نزد اوست (بیشتر می‌فهمد.)

آن‌گاه حضرت با دست به سینه‌شان اشاره کردند[۳] و فرمودند:

«به خدا قسم، علم کتاب، همه‌اش نزد ماست. به خدا قسم، همه‌اش نزد ماست.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره دارد به «آصف بن برخیا» که دوست، وزیر، کاتب و وصیّ حضرت سلیمان بوده است. او بود که تخت بلقیس را در کم‌تر از چشم بر هم زدن، از یمن تا بیت‌المقدس آورد. در مطلب بعد، به علم او و نسبتش با علم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) اشاره خواهد شد، إن‌شاءالله.

[۲] یکی از هفت دریایی که در دوران قدیم برای کره زمین متصور بودند؛ دریای اخضر (سبز)، دریای احمر (سرخ)، دریای اسود (سیاه)، دریای بربر، دریای عمان، دریای اقیانوس و دریای روم.

[۳] چنان‌که ملاحظه کردید، امام برای نشان دادن محلی که این علم در آن قرار دارد، به سینه مبارکشان اشاره کردند، نه سرشان و به قلب مبارکشان، نه مغزشان. به خلاف آن‌چه رایج است، بر اساس روایات، همان‌طور که ایمان و عقل در ظرف قلب قرار می‌گیرند، محل استقرار علم نیز قلب است؛ به‌عنوان مثال از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه علمی را شنیدید، آن را به کار گیرید. باید قلب‌هایتان را وسعت ببخشید؛ چراکه علم، هرگاه در قلب شخصی که تاب تحمل آن را ندارد، فراوان گردد، شیطان بر او مسلط خواهد شد.»

 الکافی، ج۱، ص۴۵

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

باید میان این‌که «علم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بسیار بسیار فراوان و بیش از حد تصور ماست»، و این‌که «ایشان علم غیب دارند و علمشان با علم خداوند برابر است»، تفکیک نمود.

در مطالب آتی، احادیث بیشتری در مورد علم امام و چند و چون آن ذکر خواهد شد، إن‌شاءالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ کُلَّهُ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِی أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ.»

 الکافی ج ۱، ص ۵۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تمام علم مردم را در چهار [موضوع] یافتم:

اول آن‌که پروردگارت را کاملاً بشناسی،

دوم آن‌که کاملاً بفهمی با تو چه [رفتاری] کرده است،

سوم آن‌که کاملاً بفهمی از [خلقتِ] تو چه قصدی داشته است،

و چهارم آن‌که کاملاً بفهمی چه‌چیز تو را از دینت بیرون می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «یَمْلِکُ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ أَشْهُراً.»

 الغیبة(للنعمانی)، ج۱، ص۳۳۱

 

از عبدالله بن ابی‌یعفور نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«قائم (علیه‌السلام) نوزده سال و چند ماه [بر زمین] حکومت خواهد کرد.»[۱]

 

 

 

...عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «وَ اَللَّهِ لَیَمْلِکَنَّ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ رَجُلٌ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلاَثَمِائَةِ سَنَةٍ یَزْدَادُ تِسْعاً.» قُلْتُ: مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: «بَعْدَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.» قُلْتُ: وَ کَمْ یَقُومُ اَلْقَائِمُ فِی عَالَمِهِ؟ قَالَ: «تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ یَخْرُجُ اَلْمُنْتَصِرُ فَیَطْلُبُ بِدَمِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ دِمَاءِ أَصْحَابِهِ فَیَقْتُلُ وَ یَسْبِی حَتَّى یَخْرُجَ اَلسَّفَّاحُ.»

 الغیبة(للطوسی)، ص۴۷۸

 

از جابر بن یزید جُعفی نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به خدا قسم، قطعاً مردی از ما اهل‌بیت، بعد از مرگش، سیصد و نُه سال [بر زمین] مسلط خواهد شد.»[۲]

عرض کردم:

این [حکومت جهانی] چه زمانی خواهد بود؟

حضرت فرمودند:

«بعد از قائم (علیه‌السلام).»

عرض کردم:

و [حکومتِ] حضرت قائم در عالَمِ خود، چه مدت برپا خواهد بود؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نوزده سال. سپس آن دادگر خروج می‌کند و انتقام خون امام حسین (علیه‌السلام) و اصحابش را می‌گیرد. پس می‌کشد و به اسارت می‌گیرد تا زمانی که سفّاح خروج کند.»[۳] [۴]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نُعمانی در کتاب الغیبة، این روایت را با سه سند متفاوت ذکر کرده است تا بر اعتبار آن افزوده باشد.

[۲] با توجه به این‌که ایشان بعد از مرگشان حکومت خواهند کرد، مشخص می‌شود که امام باقر در این بخش از حدیث، به رجعت اهل بیت (علیهم‌السلام) اشاره دارند.

[۳] در بعضی نسخه‌ها، در ادامه ذکر شده است که مقصود از سفّاح، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) است. بنابراین بخش پایانی این حدیث، اشاره به رجعت ایشان دارد.

[۴] نُعمانی در کتاب الغیبة، روایت جابر را با تفاوت اندکی ذکر کرده است.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در خصوص مدت زندگانی امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، پس از قیام تا شهادتشان، در منابع روایی شیعی و سنی اعداد متفاوتی ذکر شده است؛ از پنج تا سیصدونُه سال. آن‌چه در این مطلب ذکر شد، روایاتی است که در معتبرترین منابع مرتبط نقل شده است. بر اساس روایات نقل‌شده در کتاب‌های الغیبة (نوشته شیخ طوسی متوفای ۳۸۵ق) و الغیبة (نوشته نعمانی متوفای ۳۶۰ق) این مدت «نوزده سال» خواهد بود.
[۲] اصل وجود دوره «رجعت» که در پاورقی‌ها به آن اشاره شد، با توجه وجود روایاتی که تواتر معنوی دارند، از اعتقاداتِ مسلّم شیعه است. رجعت، دوره‌ای است پس از قیام امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) که در آن ائمه (علیهم‌السلام) یک‌به‌یک به دنیا برمی‌گردند (رجعت می‌کنند) و مؤمنان محض و کافران محض دوران امامتشان نیز حاضر می‌شوند تا بَدان روزگارشان توسط خوبانشان مجازات شوند.

[۳] امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) دو حکومت خواهند داشت؛ یکی، حکومتِ بعد از قیامشان که بر اساس روایات مذکور نوزده سال به طول می‌انجامد و دیگری، حکومت ایشان در دوران رجعت خواهد بود. گویا دعاهای ما مبنی بر این‌که بعد از قیام ایشان زنده شویم و در رکاب ایشان بجنگیم، در دوره رجعتِ ایشان مستجاب خواهد شد؛ زیرا در این دوره است که مؤمنان راستینِ دوران امامت ایشان باز خواهند گشت.

[۴] احتمالاً شما هم از شنیدن عدد «نوزده» برای شمارش سالیان حکومت امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) جا خورده باشید. گویی حسرتی بر دلمان می‌افتد که کاش بعد از قرن‌ها صبر شیعه، مدت طلایی و رویایی حکومت ایشان بسیار طولانی‌تر می‌بود. هرچند تصور دوران عجیب و شورانگیز رجعت از این حسرت می‌کاهد، اما جای تأمل هست که چرا خداوند چنین مقدر فرموده که این دوره فقط نوزده سال باشد؛ دوره‌ای که بخشی از آن به جنگ با مستکبران عالم نیز خواهد گذشت!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «قَدْ کَانَ لِهَذَا اَلْأَمْرِ وَقْتٌ وَ کَانَ فِی سَنَةِ أَرْبَعِینَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْتُمْ بِهِ وَ أَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الغیبة(للنعمانی)، ج۱، ص۲۹۲

 

از اسحاق بن عمار صیرفی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی برای این امر[۱] وقتِ [معین‌شده]ای بود و آن در سال ۱۴۰ بود.[۲]

اما شما [اصحاب] درباره آن سخن گفتید و آن را فاش نمودید، پس خداوند (عزّوجلّ) آن را به تأخیر انداخت.»

 

 

اما اصحاب از کجا می‌دانستند که قیام در زمان امامت امام صادق (علیه‌السلام) اتفاق خواهد افتاد؟

به روایت زیر توجه کنید...

 

 

...عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ اَلْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ عَنِ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: «هَذَا وَ اَللَّهِ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.» قَالَ عَنْبَسَةُ فَلَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِکَ فَقَالَ: «صَدَقَ جَابِرٌ.» ثُمَّ قَالَ: «لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنْ لَیْسَ کُلُّ إِمَامٍ هُوَ اَلْقَائِمَ بَعْدَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِی کَانَ قَبْلَهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۰۷

 

از حسن بن محبوب نقل شده است:

جابر بن یزید جُعفی روایت کرد:

از امام باقر درباره حضرت قائم سؤال شد.

حضرت با دستشان بر [شانه‌ی فرزندشان] امام صادق (علیهم‌السلام) زدند و فرمودند:

«به خدا قسم، این [فرزندم]، قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.»

حسن بن محبوب گوید:

[بعدها] عنبسة بن بِجاد گفت:

وقتی امام باقر وفات کردند، نزد امام صادق (علیهماالسلام) رفتم و روایتی که جابر بن یزید نقل کرده بود را به ایشان اطلاع دادم.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«جابر راست گفته است.»

سپس فرمودند:

«شاید شما فکر می‌کنید چنین نیست که هر امامی قائم است، بعد از امامی که پیش از او بوده است.»

 

 

همچنین در روایات اشاره شده است که پس از قیام و شهادت امام صادق (علیه‌السلام)، برای امام بعدی گشایش حاصل می‌شود.

به روایات زیر توجه کنید...

 

 

...حَدَّثَنِی سَعِیدٌ اَلْمَکِّیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ کَانَتْ لَهُ مَنْزِلَةٌ مِنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «یَا سَعِیدُ اَلْأَئِمَّةُ اِثْنَا عَشَرَ إِذَا مَضَى سِتَّةٌ فَتَحَ اَللَّهُ عَلَى اَلسَّابِعِ وَ یَمْلِکُ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ خَمْسَةٌ وَ تَطْلُعُ اَلشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا عَلَى یَدِ اَلسَّادِسِ.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از سعید مکّی - که نزد امام صادق (علیه‌السلام) منزلتی داشت - نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سعید! امامان، دوازده نفر هستند؛ وقتی شش نفرشان از دنیا رفتند، خداوند برای نفر هفتم گشایش ایجاد می‌کند

و پنج نفر از ما اهل بیت، مالک [صاحب حکومت جهانی] می‌شوند و خورشید به دست ششمین نفر، از غربش طلوع می‌کند.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «عَلَى رَأْسِ اَلسَّابِعِ مِنَّا اَلْفَرَجُ.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«فَرَج (گشایش)، بر سرِ هفتمین نفر از ما (اهل بیت) است.»

 

 

 

...حَدَّثَنِی اَلْإِصْطَخْرِیُّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: «کَأَنِّی بِابْنِ حَمِیدَةَ عَلَى أَعْوَادِهَا قَدْ دَانَتْ لَهُ شَرْقُ اَلْأَرْضِ وَ غَرْبُهَا.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«گویی بر شاخه‌ها (نسلِ) پسر حمیده[۳] می‌بینم که شرق و غرب زمین در برابرش خاضع و مطیع می‌گردند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، قیام امام و تحقق نظام ولایی است.

[۲] توجه داشته باشید که امام صادق (علیه‌السلام) متولد سال ۸۳ هجری قمری بوده‌اند، در سال ۱۱۴ به امامت رسیده‌اند و در سال ۱۴۸ به شهادت رسیده‌اند.

[۳] حمیده، نام همسر امام صادق و مادر امام کاظم (علیهماالسلام) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۷:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

«استخاره» در لغت به معنای «طلب خیر» است؛ این‌که انسان دنبال کار نیک و بهتر باشد. استخاره (طلب خیر) از خداوند نیز به این معناست که انسان از خداوند بخواهد آن‌چه خیر و صلاحش است را برایش مقدّر گرداند.

آن‌چه امروزه با شنیدن واژه «استخاره» به ذهن متبادر می‌شود، این است که وقتی برای انجام کاری مردد شدیم (که آیا انجامش به صلاح است یا خیر)، به سراغ کسی رویم تا با تسبیح یا قرآن استخاره‌ای گیرد و تکلیف ما را در آن مسأله روشن کند.

اما در ادبیات دینی ما، آن‌چه در اکثر موارد از واژه «استخاره» اراده شده است، چیزی است که در ادامه ملاحظه می‌فرمایید...

 

 

رَوَى هَارُونُ بْنُ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَمْراً فَلَا یُشَاوِرْ فِیهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ حَتَّى یَبْدَأَ فَیُشَاوِرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» قَالَ قُلْتُ: وَ مَا مُشَاوَرَةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: «یَبْدَأُ فَیَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ أَوَّلًا ثُمَّ یُشَاوِرُ فِیهِ فَإِنَّهُ إِذَا بَدَأَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَجْرَى لَهُ الْخِیَرَةَ عَلَى لِسَانِ مَنْ یَشَاءُ مِنَ الْخَلْقِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۶۲

 

از هارون بن خارجه نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه یکی از شما قصد انجام کاری را نمود، پیش از آن‌که از خداوند (تبارک‌وتعالی) مشورت جوید، از هیچ‌کس مشورت نگیرد.»

عرض کردم:

مشورت گرفتن از خداوند (تبارک‌وتعالی) چیست، فدایتان شوم؟

حضرت فرمودند:

«ابتدا از خداوند، در مورد آن کار، طلب خیر کند، سپس در موردش (از دیگران) مشورت گیرد؛

زیرا هرگاه او با خداوند (تبارک‌وتعالی) آغاز کند، خداوند آن‌چه برایش خیر است را بر زبان هریک از مخلوقات که بخواهد، جاری می‌نماید.»

 

 

رَوَى مُرَازِمٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ شَیْئاً فَلْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیُثْنِ عَلَیْهِ وَ لْیُصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَیْراً لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ فَیَسِّرْهُ لِی وَ قَدِّرْهُ لِی وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَاصْرِفْهُ عَنِّی.»» قَالَ مُرَازِمٌ: فَسَأَلْتُ: أَیُّ شَیْ‏ءٍ یُقْرَأُ فِیهِمَا؟ فَقَالَ: «اقْرَأْ فِیهِمَا مَا شِئْتَ إِنْ شِئْتَ فَاقْرَأْ فِیهِمَا بِـ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ‏» وَ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» تَعْدِلُ ثُلُثَ الْقُرْآنِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۶۲

 

از مُزارِم نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه یکی از شما قصد کاری را نمود،

دو رکعت نماز بخواند، سپس خداوند (عزّوجلّ) را حمد کند و او را ستایش نماید و بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درود فرستد و بگوید:

«اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَیْراً لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ فَیَسِّرْهُ لِی وَ قَدِّرْهُ لِی وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَاصْرِفْهُ عَنِّی»؛ «خدایا! اگر این کار، در دین و دنیایم، برای من خیر است، آن را برایم میسَّر (آسان‌شده) نما و اگر چنین نیست، آن را از من دور گردان.»»

مُزارم گوید: پرسیدم:

در آن دو رکعت چه (سوره‌ای بعد از حمد) بخواند؟

حضرت فرمودند:

«هرچه می‌خواهد، در آن دو رکعت بخواند و اگر خواست، (سوره‌های) «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ‏» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را در آن دو بخواند؛ که معادل یک‌سوم قرآن است.»

 

 

سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْقَسْرِیُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَنِ الِاسْتِخَارَةِ. فَقَالَ: «اسْتَخِرِ اللَّهَ فِی آخِرِ رَکْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً.» قَالَ: کَیْفَ أَقُولُ؟ قَالَ: «تَقُولُ: «أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۶۲

 

محمد بن خالد قَسری، در مورد استخاره از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کرد.

حضرت فرمودند:

«در آخرین رکعت از نماز شب، در حالی که در سجده هستی، صد و یک بار از خداوند طلب خیر کن.»

عرض کرد:

چگونه بگویم؟

فرمودند:

«می‌گویی: «أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ بِرَحْمَتِهِ»؛ «از خداوند، به‌واسطه رحمتش، طلب خیر می‌کنم.»»

 

 

رَوَى مُعَاوِیَةُ بْنُ مَیْسَرَةَ عَنْهُ ع أَنَّهُ قَالَ: «مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ عَبْدٌ سَبْعِینَ مَرَّةً بِهَذِهِ الِاسْتِخَارَةِ إِلَّا رَمَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْخِیَرَةِ یَقُولُ: «یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خِرْ لِی فِی کَذَا وَ کَذَا.»»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۶۳

 

از معاویه بن مَیسره نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هیچ بنده‌ای نیست که با این (عبارات)، استخاره (طلب خیر) کند، مگر این‌که خداوند (عزّوجلّ) خیر را برایش رقم خواهد زد. می‌گوید:

«یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خِرْ لِی فِی کَذَا وَ کَذَا»؛ «ای بیناترین بینندگان! و ای شنواترین شنوندگان! و ای سریع‌ترین حساب‌گران! بهترین حکم‌کنندگان! بر محمد و اهل بیتش درود بفرست و برای من در فلان موضوع خیر را مقدر فرما!»» [به‌جای «کذا و کذا» در دعا، کاری که قرار است انجام شود، ذکر می‌شود.]

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، شیوه‌ی «استخاره»ای که در این روایات تبیین شده است، با شیوه‌ی رایج، متفاوت است. نه‌این‌که روایتی در خصوص روش استخاره با قرآن یا نوشتن روی کاغذ وارد نشده است، اما آن‌چه در اکثر روایاتِ مربوط به استخاره به آن اشاره شده، همین است که ذکر شد.

در این نوع استخاره، انسان متوقف نمی‌شود؛ از خداوند خیر را طلب می‌کند و پیش می‌رود، با اطمینان به این‌که اگر صلاح او در این کار باشد، خداوند کارها را طوری پیش می‌برد که به‌راحتی فراهم شود و اگر صلاحش در آن نباشد، به‌نحوی او را از آن منصرف می‌سازد.

یکی از سبب‌هایی که خداوند خیر و صلاحِ استخاره‌کننده را به‌وسیله آن جاری می‌کند، این است که بر دلش می‌اندازد آن کار را انجام دهد یا ندهد. یکی از سبب‌ها نیز می‌تواند مشورت باشد؛ انسان بعد از استخاره (طلب خیر) با نماز و دعا، با مشاوری دانا و دلسوز مشورت می‌کند و خداوند راه‌نمایی مناسب را بر زبان او جاری می‌کند تا در نهایت برای استخاره‌کننده خیر رقم بخورد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۸:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ طَلَبَ مَرْضَاةَ النَّاسِ بِمَا یُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسُ ذَامّاً وَ مَنْ آثَرَ طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا یُغْضِبُ النَّاسَ کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَاوَةَ کُلِّ عَدُوٍّ وَ حَسَدَ کُلِّ حَاسِدٍ وَ بَغْیَ کُلِّ بَاغٍ وَ کَانَ اللَّهُ لَهُ نَاصِراً وَ ظَهِیراً.»

 الکافی، ج۵، ص۶۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هرکس با کاری که موجب ناخشنودی خداوند (عزّوجلّ) می‌شود، برای به‌دست آوردن خشنودی مردم تلاش کند، [حتی به خشنودی مردم هم دست نخواهد یافت؛] ستایش‌کننده‌اش - از میان مردم - او را مذمت خواهد کرد

و هرکس اطاعت از خداوند (عزّوجلّ) را بر کاری که موجب خشم مردم می‌شود، ترجیح دهد، خداوند (عزّوجلّ) او را در برابر دشمنی هر دشمنی و حسادت هر حسودی و ظلم هر ظالمی، کفایت خواهد کرد و خداوند یاور و پشتیبان او خواهد بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که تا پیش از امام باقر (علیه‌السلام) شیعیان به‌درستی از اعتقادات و احکام صحیح آگاه نبودند و برای دانستن احکام حلال و حرام نیز مجبور بودند به علمای اهل‌سنت رجوع کنند.

در چنین فضایی، حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) از فرصتی که مهیا شده بود استفاده کردند و نهضتی علمی را آغاز نمودند که به دنبال آن هویت شیعی بازتعریف شد. پس از آن بود که اصحاب بزرگ اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، مرجع علمی اهل‌سنت قرار گرفتند.

با این مقدمه، فهم تأکیدات امام باقر در احادیث زیر ساده‌تر می‌گردد.

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: «لَیْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَ لَا صَوَابٌ وَ لَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یَقْضِی بِقَضَاءٍ حَقٍّ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ إِذَا تَشَعَّبَتْ بِهِمُ الْأُمُورُ کَانَ الْخَطَأُ مِنْهُمْ وَ الصَّوَابُ مِنْ عَلِیٍّ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

محمد بن مسلم گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«نزد هیچ‌یک از مردم، حق و اندیشه‌ی صحیحی نیست و هیچ‌یک از مردم به‌حق قضاوت نمی‌کنند، مگر آن‌چه از جانب ما اهل‌بیت صادر شده باشد.

[پس از وفات پیامبر نیز] وقتی کارها برایشان پیچیده و درهم می‌شد، خطا از آنِ آن‌ها [غاصبان خلافت] بود و نظر صحیح از آنِ علی (علیه‌السلام).»

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع «سَلُونِی عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّی عَنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِهِ.» قَالَ: «إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَیْ‏ءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلْیَذْهَبِ النَّاسُ حَیْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَیْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا» وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى بَیْتِهِ.

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

زرارة بن أعیَن گوید:

نزد امام باقر (علیه‌السلام) بودم که مردی از اهالی کوفه از ایشان در مورد این سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سؤال کرد:

«درباره هرچه می‌خواهید از من سؤال کنید؛ چراکه شما درباره چیزی از من سؤال نمی‌کنید، مگرآن‌که شما را به آن آگاه می‌سازم.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که نزد هیچ‌کس علم هیچ‌چیز نیست، مگراین‌که از جانب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صادر شده باشد. پس مردم [برای کسب علم] هرجا می‌خواهند بروند؛ که به خدا قسم، این امر جز از این‌جا نیست.»

و حضرت با دست به خانه‌شان اشاره فرمودند.

 

 

 

...عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ وَ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابومریم گوید:

امام باقر (علیه‌السلام) به سَلَمةبن‌کُهیل و حَکَم‌بن‌عُتیبة[*] فرمودند:

«به مشرق‌زمین بروید و به مغرب‌زمین بروید؛ که علم صحیحی نخواهید یافت، مگر چیزی که از جانب اهل‌بیت صادر شده باشد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی: «إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ‏ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» فَلْیُشَرِّقِ الْحَکَمُ وَ لْیُغَرِّبْ أَمَا وَ اللَّهِ لَا یُصِیبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابوبصیر گوید:

امام به من فرمودند:

«به‌راستی که حَکَم‌بن‌عُتیبة از کسانی است که خداوند (در موردشان) فرموده‌است:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‏»[بقره:۸]؛ «و بعضی از مردم هستند که می‌گویند به خدا و روز قیامت ایمان داریم، درحالی‌که [واقعاً به خدا و روز قیامت] مؤمن نیستند.»

پس به مغرب‌زمین برود و به مغرب‌زمین برود. بدان که به خدا قسم، علم به او نمی‌رسد، جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ؟ فَقَالَ: «لَا» فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ یَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ. فَقَالَ: «اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَکَمِ «إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» فَلْیَذْهَبِ الْحَکَمُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ لَا یُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۴۰۰

 

ابوبصیر گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد [پذیرفته شدن] شهادت زنازاده [در محکمه] سؤال کردم که آیا جایز است؟

حضرت فرمودند:

«خیر»

عرض کردم:

حَکَم‌بن‌عُتیبة گمان می‌کند که شهادت دادن زنازاده جایز است.

حضرت فرمودند:

«خدایا گناه او را نیامرز! خدا به حَکَم نفرموده است:

«إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» [زخرف:۴۴]؛ «به‌راستی که این (وحی) برای تو و قومت یادآوری است»

پس حَکَم به راست رود و به چپ رود؛ که به خدا قسم، علم جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است، دریافت نمی‌شود.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] سلمةبن‌کُهیل و حکَم‌بن‌عُتیبة، از فقها و محدثینی هستند که اهل‌سنت آنان را شیعه به‌شمار می‌آورند؛ به این معنا که خلافت پس پیامبر را حق امیرالمؤمنین می‌دانسته‌اند، ولی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به‌خاطر انحرافات عقیدتی‌شان آنان را فاسد و مفسد دانسته و طرد نموده‌اند. آنان برای اخذ حدیث و کسب علم، به‌جای مراجعه به خاندان نبوت، به علمای اهل‌سنت مراجعه می‌کرده‌اند و به‌خاطر فاصله‌ای که با اهل‌بیت یافته بودند، اهل‌سنت آنان را ثقه و روایاتشان را صحیح می‌دانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۲۰:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَا لَکُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص؟» فَقَالَ رَجُلٌ: کَیْفَ نَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ: «أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَیْهِ فَإِذَا رَأَى فِیهَا مَعْصِیَةً سَاءَهُ ذَلِکَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

سماعة بن مهران گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«شما را چه شده است که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بد می‌کنید؟»

مردی عرض کرد:

«چگونه به ایشان بد می‌کنیم؟»

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که اعمال شما به ایشان عرضه می‌شود؛ آن‌گاه اگر در اعمال شما معصیت ببینند، ایشان را آزرده می‌سازد؟ پس رسول خدا را ناراحت نکنید، ایشان را شاد کنید.»

 

 

جالب است بدانید که این مسأله، مستند قرآنی دارد و در روایات متعدد به آن اشاره شده است.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّیَّاتِ وَ کَانَ مَکِیناً عِنْدَ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: ادْعُ اللَّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی. فَقَالَ: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ‏ عَلَیَ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ وَ لَیْلَةٍ.» قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِکَ. فَقَالَ لِی: «أَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»» قَالَ: «هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

عبدالله‌بن‌ابانِ زیتون‌فروش، که نزد امام رضا (علیه‌السلام) دارای شأن و مرتبه بود، گوید:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

برای من و خانواده‌ام نزد خداوند دعا کنید.

حضرت فرمودند:

«مگر دعا نمی‌کنم؟! به خدا قسم، اعمالتان در هر روز و شب بر من عرضه می‌شود.»

عبدالله بن ابان گوید: این سخن را بزرگ (و نشدنی) شمردم.

آن‌گاه حضرت به من فرمودند:

«مگر کتاب خداوند (عزّوجلّ) را نخوانده‌ای: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»»

(بعد) فرمودند:

«او - به خدا قسم - علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است.»

 

 

ذکر نام مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، به‌عنوان اولین مصداق «مؤمنان»ی است که اعمال بر آنان عرضه می‌گردد و الا سایر ائمه (علیهم‌السلام) نیز از مصادیق این عنوان هستند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

یعقوب بن شعیب گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کردم:

«اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»

حضرت فرمودند:

«آن‌ها، ائمه هستند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

فکرش را بکنید… بسیار تکان‌دهنده است؛ این‌که در کمتر از یک شبانه‌روز اعمال ما به رسول خدا و اهل‌بیت (صلوات‌الله‌علیهم) عرضه می‌شود. از اعمال زشت ما ناراحت و از اعمال زیبایمان شادمان می‌شوند. حتی بدون این‌که بخواهیم، برایمان دعا می‌کنند.

به خودم می‌گویم: کمی شرم و حیا هم بد نیست!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۰۷:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِی الْأَحْوَصِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عِنْدَنَا أَقْوَاماً یَقُولُونَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یُفَضِّلُونَهُ عَلَى النَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لَیْسَ یَصِفُونَ مَا نَصِفُ مِنْ فَضْلِکُمْ. أَ نَتَوَلَّاهُمْ؟ فَقَالَ لِی: «نَعَمْ فِی الْجُمْلَةِ أَ لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِرَسُولِ اللَّهُ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ لَنَا وَ عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ وَ عِنْدَکُمْ مَا لَیْسَ عِنْدَ غَیْرِکُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَضَعَ الْإِسْلَامَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِکَ بَیْنَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِیهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ کَامِلُ الْإِیمَانِ مُحْتَمِلٌ ثُمَّ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَیْنِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْأَرْبَعَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْخَمْسَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السِّتَّةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَلَا تَحْمِلُوا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَیْنِ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمَیْنِ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ أَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْأَرْبَعَةِ خَمْسَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْخَمْسَةِ سِتَّةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السِّتَّةِ سَبْعَةَ أَسْهُمٍ فَتُثَقِّلُوهُمْ وَ تُنَفِّرُوهُمْ وَ لَکِنْ تَرَفَّقُوا بِهِمْ وَ سَهِّلُوا لَهُمُ الْمَدْخَلَ وَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلًا تَعْتَبِرُ بِهِ إِنَّهُ کَانَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ وَ کَانَ لَهُ جَارٌ کَافِرٌ وَ کَانَ الْکَافِرُ یُرَافِقُ الْمُؤْمِنَ فَأَحَبَّ الْمُؤْمِنُ لِلْکَافِرِ الْإِسْلَامَ وَ لَمْ یَزَلْ یُزَیِّنُ الْإِسْلَامَ وَ یُحَبِّبُهُ إِلَى الْکَافِرِ حَتَّى أَسْلَمَ فَغَدَا عَلَیْهِ الْمُؤْمِنُ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَذَهَبَ بِهِ إِلَى الْمَسْجِدِ لِیُصَلِّیَ مَعَهُ الْفَجْرَ فِی جَمَاعَةٍ فَلَمَّا صَلَّى قَالَ لَهُ لَوْ قَعَدْنَا نَذْکُرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَقَعَدَ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ لَوْ تَعَلَّمْتَ الْقُرْآنَ إِلَى أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ وَ صُمْتَ الْیَوْمَ کَانَ أَفْضَلَ فَقَعَدَ مَعَهُ وَ صَامَ حَتَّى صَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَقَالَ لَوْ صَبَرْتَ حَتَّى تُصَلِّیَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ کَانَ أَفْضَلَ فَقَعَدَ مَعَهُ حَتَّى صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ نَهَضَا وَ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ وَ حَمَلَ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ غَدَا عَلَیْهِ وَ هُوَ یُرِیدُ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِالْأَمْسِ فَدَقَّ عَلَیْهِ بَابَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ اخْرُجْ حَتَّى نَذْهَبَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَأَجَابَهُ أَنِ انْصَرِفْ عَنِّی فَإِنَّ هَذَا دِینٌ شَدِیدٌ لَا أُطِیقُهُ. فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ.»

 الخصال، ج۲، ص۳۵۴

 

عمار بن ابی‌احوص بکری گوید:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

نزد ما (شیعیان) اقوامی هستند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را قبول دارند و ایشان را برتر از همه انسان‌ها می‌دانند، اما چنان که ما فضائل شما (اهل‌بیت) را وصف می‌کنیم، آن‌طور شما را توصیف نمی‌کنند (قبول ندارند.) آیا با آن‌ها دوستی کنیم؟

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«بله، اجمالاً (مختصر و به‌زیبایی).»

 

[در ادامه حضرت صادق (علیه‌السلام) مراتب و درجات ایمان را تشریح می‌فرمایند و از این می‌گویند که هرکس سهمی از ایمان دارد و کسی که در مرتبه بالاتر است، نباید کسانی که در مراتب پایین‌تر هستند را طرد کند و بر آن‌ها سخت‌گیری کند و...

بعد هم ماجرای آن مسلمان را نقل می‌فرمایند که همسایه‌ای تازه‌مسلمانی داشت و او را به مسجد دعوت کرد و به نمازهای پیاپی مجبور کرد و در نهایت با سخت‌گیری‌هایش او را از اسلام آوردن منصرف نمود.

از آن‌جا که پیش‌تر حدیثی از کتاب «کافی» با مضمونی شبیه به این بخش از حدیث ذکر شده بود، این بخش به دلیل طولانی بودنش، نقل نمی‌شود و به ذکر بخش انتهایی حدیث اکتفا می‌گردد...]

 

حضرت پس از بیان این‌که آن تازه‌مسلمان به همسایه مسلمان سخت‌گیرش گفت: «مرا رها کن؛ که این، دینی سخت است و من طاقتش را ندارم»، به عمار بن ابی‌احوص می‌فرمایند:

«فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ.»

 

«پس با (زورِ) سرنیزه به آن‌ها (کسانی که سهم کم‌تری از ایمان دارند) فشار نیاورید.

مگر نمی‌دانی که حکومت بنی‌امیه با شمشیر و زور و ستم (بنا شده) بود و حکومت ما (اهل‌بیت) با مدارا و هم‌بستگی و احترام و پرهیزکاری و خوش‌رفتاری و ورع و تلاش فراوان؟

پس مردم را [با مدارایتان] «مشتاقِ» دین خود و اعتقادی که دارید (تشیّع) نمایید.»

 

مطالب مرتبط:

«توجه! باید از هرکس به قدر مرتبه‌ی ایمانش توقع داشت)»

«آیا نگاه ما به «امر به معروف» شبیه نگاه «اهل بیت» است؟»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

حکومت‌های دینی یا دین‌دارانی که دغدغه رشد دینی و ایمانی مردم یا اطرافیان خود را دارند، لازم است - به حکم شرع و عقل - به این نکته توجه داشته باشند که:

انسان‌ها سهم‌های متفاوتی از ایمان دارند و در مراتب ایمان جایگاه‌های متفاوتی دارند. مشروع و معقول نیست که وظایف مؤمنین رتبه‌های بالاتر را از مؤمنینی که در رتبه‌های پایین‌تر قرار دارند، توقع داشت و این وظایف را با زور و فشار و تلخی به آنان تحمیل نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۷:۳۰
ابوالفضل رهبر