دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول خدا» ثبت شده است

 

قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: 

«مَنْ أَسْرَجَ فِی مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ اللَّهِ سِرَاجاً لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ مَا دَامَ فِی ذَلِکَ الْمَسْجِدِ ضَوْءٌ مِنَ السِّرَاجِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۲۳۷

 

رسول خدا فرمودند:

«هرکس در یکی از مساجد خداوند، چراغی روشن کند، فرشتگان و حاملان عرش، تازمانی‌که نوری از آن چراغ در مسجد باشد، بی‌وقفه برای او طلب آمرزش می‌کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

یکی از مباحثی که معرکه‌ی آرای فلاسفه قرار گرفته، «چیستی عقل» و «مکانیزم تعقل» است؟

یکی از معماها این است که چگونه میان انسان‌ها مفاهمه صورت می‌گیرد؟ آیا انسان‌ها ریشه‌های مشترکی دارند که منجر به فهم مشترک میانشان می‌شود.

شاید حدیث زیر که ابتداءاً عجیب به نظر می‌رسد، بتواند گوشه‌ای از حقیقت را نمایان سازد:

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏:

«أَنَّ النَّبِیَّ ص سُئِلَ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ الْعَقْلَ؟ قَالَ: «خَلْقُهُ‏ مَلَکٌ‏ لَهُ‏ رُءُوسٌ‏ بِعَدَدِ الْخَلَائِقِ‏ مَنْ خُلِقَ وَ مَنْ یُخْلَقُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لِکُلِّ رَأْسٍ وَجْهٌ وَ لِکُلِّ آدَمِیٍّ رَأْسٌ مِنْ رُءُوسِ الْعَقْلِ وَ اسْمُ ذَلِکَ الْإِنْسَانِ عَلَى وَجْهِ ذَلِکَ الرَّأْسِ مَکْتُوبٌ وَ عَلَى کُلِّ وَجْهٍ سِتْرٌ مُلْقًى لَا یُکْشَفُ ذَلِکَ السِّتْرُ مِنْ ذَلِکَ الْوَجْهِ حَتَّى یُولَدَ هَذَا الْمَوْلُودُ وَ یَبْلُغَ حَدَّ الرِّجَالِ أَوْ حَدَّ النِّسَاءِ فَإِذَا بَلَغَ کُشِفَ ذَلِکَ السِّتْرُ فَیَقَعُ فِی قَلْبِ هَذَا الْإِنْسَانِ نُورٌ فَیَفْهَمُ الْفَرِیضَةَ وَ السُّنَّةَ وَ الْجَیِّدَ وَ الرَّدِیَّ أَلَا وَ مَثَلُ الْعَقْلِ فِی الْقَلْبِ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی وَسَطِ الْبَیْتِ.»»

 علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸

 

عمربن‌علی از پدرش علی‌بن‌ابی‌طالب (علیهم‌السلام) نقل کرده‌است:

«از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال شد:

خداوند عقل را از چه آفریده‌است؟

حضرت فرمودند:

«خلقتِ عقل، فرشته‌ای است که به تعداد مخلوقات سر دارد؛ (به تعداد) آن‌ها که خلق شده‌اند و آن‌ها که تا روز قیامت خلق خواهندشد.

و برای هر سَری، صورتی هست و به هر انسانی، یکی از سرهای عقل تعلق دارد و اسم آن انسان، بر صورت آن سر نوشته شده‌است.

بر هر صورتی، پوششی انداخته شده که از آن صورت برداشته نمی‌شود، تا وقتی آن انسان متولد شود و (اگر پسر است) به حد مردان یا (اگر دختر است) به حد زنان برسد (بالغ شود.)

پس هرگاه به آن حد رسید، آن پوشش برداشته می‌شود و نوری در قلب آن انسان جای می‌گیرد که (با آن) فریضه (واجبات) و سنت (مستحبات) و خوب و بد را تشخیص می‌دهد.

آگاه باشید که مَثَلِ عقل در قلب، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه.»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید، در این حدیث نبوی، عقل، یک وجود واحد است که در قلب هر انسانی، شعبه‌ای دارد.

به قول استاد گران‌قدرم «حجةالاسلام شعبان نصرتی»؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است.

صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

شاید بتوان رگه‌هایی از این تمثیل را در نظریه یکی از شاگردان فروید نیز یافت؛ آن‌جا که برای کوه‌های یخی که استادش برای ضمیر ناخودآگاه انسان‌ها فرض کرده‌بود، ریشه‌ای مشترک تصویر می‌کند و علت اشتراکات انسانی را همان ریشه‌های مشترک می‌داند.

اما چه می‌شود کرد که اگر روان‌شناسی غربی، نظریه‌ای را مطرح کند، مورد توجه قرار می‌گیرد، اما اگر چهارده قرن پیش، حقیقتی توسط پیامبر اسلام بیان شده‌باشد و در کتابی قدیمی آمده‌باشد، مورد ریش‌خند قرار می‌گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

و من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی لما ولاه‏ على‏ مصر:

«...وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَ أَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِکَ حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ.» ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِیَّ وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَ الْأَنَفَ یَبْسُطِ اللَّهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ یُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ وَ أَعْطِ مَا أَعْطَیْتَ هَنِیئاً وَ امْنَعْ فِی إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ...»

 نهج‌البلاغة، ص۴۳۹

 

بخشی از نامه‌ای که امیر مؤمنان زمانی که مالک اشتر را به ولایت مصر گماشتند، برای او نوشتند:

«...مقداری از وقتت را برای کسانی که حاجتی از تو دارند، قرار ده. به این نحو که:

(از کارهای دیگرت دست بکشی و) خودت را در اختیار آنان قرار دهی،

در جلسه‌ای عمومی نزدشان بنشینی و در آن جلسه - به‌خاطر خدایی که تو را آفریده - فروتنی نمایی. 

سربازان و یارانت را که از محافظان و نگهبانانت هستند، از مردم دور بدار؛ تا کسی که سخن می‌گوید، بدون این‌که (از روی ترس) دچار لکنت زبان شود، سخنش را به تو بگوید.

چراکه من نه یک‌بار (که بارها) از رسول خدا شنیدم که می‌فرمودند: 

«امتی که در آن، حق ضعیف، بدون لکنت زبان، از قوی گرفته نشود، هرگز مقدس (پاک و آراسته) نمی‌گردد.»

سپس (وقتی شروع به انتقاد کردند،) درشت‌خویی و ناتوانی‌شان را در سخن گفتن تحمل کن و در برخورد با آنان کم‌حوصلگی و تکبر نداشته باش. 

که اگر چنین کنی، خداوند مرزهای رحمتش را بر تو می‌گشاید و پاداش فرمانبری‌اش را برایت واجب می‌گرداند. 

(آن‌گاه اگر با خواسته‌اش موافق بودی،) آن‌چه را به او می‌دهی، طوری بده که لذت ببرد و گوارایش شود، 

و (اگر با خواسته‌اش موافق نبودی،) به زیبایی و با عذرخواهی او را از آن‌چه خواسته‌است، منع کن...»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ أَبِی الْجَارُودِ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۸۹

 

عمربن‌اُذَینه از شش نفر از اصحاب بزرگ (زُراره‌بن‌اعیَن، فُضَیل‌بن‌یسار، بُکَیربن‌اعیَن، محمدبن‌مُسلم، بُرَیدبن‌معاویه و ابی‌الجارود) نقل کرده‌است که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند:

«خداوند (عزّوجلّ) پیام‌برش را به ولایتِ امام علی (صلوات‌الله‌علیهما) دستور داد و این آیه را بر او نازل فرمود:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»[مائده:۵۵]؛

«ولیِ شما تنها خداست و پیام‌بر او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ آن‌کسانی که نماز را به‌پا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌پردازند.»

و خداوند ولایتِ صاحبان امرِ (ولایت) را واجب گردانید، اما (مردم) نفهمیدند ولایت چیست.

پس خداوند به حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد که همان‌طور که نماز و زکات و روزه و حج را برای مردم شرح نموده، ولایت را نیز برایشان شرح دهد.

زمانی که این دستور از جانب خداوند رسید، سینه پیام‌بر خدا تنگ شد و نگران شد که مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند، به همین دلیل، سینه‌اش تنگ شد و به پروردگارش رجوع کرد.

پس خداوند (عزّوجلّ) این آیه را به او وحی فرمود:

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[مائده:۶۷]؛

«ای پیام‌بر! آن‌چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده‌است را (به مردم) برسان، چراکه اگر چنین نکنی، پیام او را نرسانده‌ای. خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند.»

پس پیام‌بر دستور خداوند (تعالی‌ذکره) را اعلان نمود و در روز «غدیر خم» برای (برپاییِ) ولایت حضرت علی (علیه‌السلام) به‌پا خواست، برای نماز دسته‌جمعی ندا داد و به مردم دستور داد شاهدان، (این ماجرا را) به غائبان برسانند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

آروغ زدن معمولاً از پرخوری و عادات بد غذایی ناشی می‌شود و باید حتی‌الامکان از آن جلوگیری کرد.

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«إِذَا تَجَشَّأْتُمْ فَلَا تَرْفَعُوا جُشَاءَکمْ.»

 الکافی، ج۶، ص۲۶۹

 

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌اند:

«هرگاه آروغ زدید، صدای آروغتان را بلند نکنید.»

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا یَتَجَشَّأُ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ قَصِّرْ مِنْ جُشَائِکَ فَإِنَّ أَطْوَلَ النَّاسِ جُوعاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَکْثَرُهُمْ شِبَعاً فِی الدُّنْیَا.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۴۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدند که مردی آروغ می‌زند. فرمودند: ای بنده خدا! آروغ‌زدنت را کم کن؛ چراکه گرسنه‌ترینِ مردم در روز قیامت، سیرترینِ آن‌ها در دنیاست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید طرز وضو گرفتن اهل سنت با شیعیان متفاوت است و گاهی این سؤال پیش می‌آید که طرز وضو گرفتن کدام مذهب مطابق وضو گرفتن رسول خدا و صحیح است.

در روایات صحیح متعددی که همگی از امام باقر (علیه‌السلام) است،[*] ایشان روش وضو گرفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به اصحاب مختلفشان آموخته‌اند. در زیر یک نمونه از این روایات نقل شده است:

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «أَ لَا أَحْکِی لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص؟» فَقُلْنَا: بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ مَاءٍ ثُمَّ وَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِیهِ کَفَّهُ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ: «هَکَذَا إِذَا کَانَتِ الْکَفُّ طَاهِرَةً» ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِینِهِ ثُمَّ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ» وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِینِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ الْیُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُمْنَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِیَمِینِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْیُسْرَى وَ أَمَرَّ کَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَیْهِ بِبِلَّةِ یَسَارِهِ وَ بَقِیَّةِ بِلَّةِ یُمْنَاهُ‏.

 الکافی، ج‏۳، ص۲۵

 

از زرارة‌بن‌اعین نقل شده‌است که امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«آیا طرز وضو گرفتنِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برایتان حکایت نکنم؟»

عرض کردیم:

بله (بفرمایید.)

حضرت کاسه‌ای چوبی که در آن مقداری آب بود را خواستند. سپس آن را جلویشان قرار دادند و آستینشان را بالا زدند.

بعد، دست راستشان را در آن فرو بردند و فرمودند: «همین‌طور، اگر دستتان پاک باشد.»

سپس مشتشان را از آب پر کردند و بر پیشانی‌شان گذاشتند. فرمودند: «بسم الله» و آب را بر اطراف ریششان فرو ریختند. سپس دستشان را یک بار بر صورت و جلوی پیشانی‌شان کشیدند.

سپس دست چپشان را در کاسه آب فرو بردند و مشتشان را از آب پر کردند و آن را بر آرنج راستشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

سپس مشت راستشان را از آب پر کردند و بر آرنج چپشان قرار دادند و دستشان را بر ساعدشان کشیدند تا آب به انتهای انگشتانشان جاری شد.

(آن‌گاه) جلوی سر و روی پاهایشان را با تَریِ باقی‌مانده بر دست چپ و راستشان، مسح کشیدند.

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اگر خاطرتان باشد، در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که شیعه تا پیش از امام باقر(علیه‌السلام)، هرچند درمورد ولایت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) اعتقادات خاص خود را داشت، اما در احکام و معارف، مستقل نبود و به علمای اهل سنت رجوع می‌کرد.

با فراهم شدن شرایط سیاسی و اجتماعی، در زمان امام باقر، روند آموزش احکام و معارف ناب اسلامی به شیعیان آغاز شد و در زمان امام صادق (علیهماالسلام) به اوج رسید. به این ترتیب بود که شیعه مکتبی مستقل شد و مرجع علمی دیگر مسلمانان نیز گشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۳۵

 

امام صادق از امیر مؤمنان (علیهماالسلام) نقل فرموده‌اند:

«در سلام کردن به زنان شروع‌کننده نباشید و ایشان را به غذا دعوت نکنید.»

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به حضرت جواب سلام می‌دادند.

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند به زن جوان سلام کنند و می‌فرمودند:

«می‌ترسم صدایش مرا به شگفتی وادارد و بیش از اجری که (در ازای سلام کردن) می‌خواهم، ضرر به من برسد.»»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

از امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) نقل شده‌است که هنگام آغاز به جنگ جمل با اهل بصره، خطبه‌ای خواندند و برای یادآوری خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردمان عرب، با این جمله آغاز کردند:

«إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ‏] بَعَثَ مُحَمَّداً ص وَ لَیْسَ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الْعَرَبِ‏ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً.»

 نهج البلاغة، ص۷۶، خطبة۳۳

 

«به‌راستی که خداوند سبحان، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در حالی مبعوث نمود که از میان عرب هیچ‌کس نه کتاب (نوشته‌ای) می‌خواند و نه ادعای پیامبری می‌نمود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است کسی می‌تواند ادعای پیامبری کند که به لحاظ علمی یا معنوی، فرهیخته باشد یا حرف خاص و تازه‌ای داشته‌باشد تا بتواند مردم را به راهی نو دعوت کند.

پیش از بعثت، نه‌تنها پیامبری از میان عرب مبعوث نمی‌شد، بلکه اساساً کسی «ادعا»ی پیامبری نیز نمی‌توانست داشته‌باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

در برخی احادیث، بوسیدن دست دیگران نهی شده‌است.

در حدیث زیر، علت این نهی ذکر شده‌است:

 

و قَالَ الرِّضَا ع‏:

«لَا یُقَبِّلِ‏ الرَّجُلُ‏ یَدَ الرَّجُلِ‏ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۵۰

 

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«هیچ مردی نباید دست مردی دیگر را ببوسد؛ چراکه بوسیدن دست او، مانند نماز خواندن برای اوست.»

 

البته این نهی، استثنائی نیز دارد:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«لَا یُقَبَّلُ‏ رَأْسُ‏ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ‏ إِلَّا یَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«سر و دست هیچ‌کس نباید بوسیده شود، مگر دست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا کسی که به‌سبب (بوسیدن دستِ) او، (بوسیدن دستِ) رسول خدا اراده شود.»

 

از مصادیق کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه رسول خدا قرار می‌دهد، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند:

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ:

«أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۵

 

علی‌بن‌مَزید گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسیدم، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم. حضرت فرمودند:

«بدان که این کار درست نیست، مگر برای یک پیامبر یا وصیّ یک پیامبر.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با توجه به آن‌چه ذکر شد (به‌ویژه حدیث دوم)، به نظر می‌رسد علاوه بر پیامبر و اوصیاء ایشان (علیهم‌السلام)، بوسیدن دست کسانی که انسان آن‌ها را در جایگاه پیامبر قرار می‌دهد و با احترام به آن‌ها، گویا به پیامبر احترام می‌گذارد، نیز جایز است؛

مانند عالمان خداشناس و دین‌شناسی که به وظیفه‌ی پیامبرگونه‌ی خود، که همانا راه‌بریِ مردم است، عمل می‌کنند.

مشخص است که مقصود از عالم، در این‌جا، عالمِ دین‌شناس است؛ چنان‌چه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲

«به‌راستی که عالمان، وارثان پیامبران‌اند؛ چراکه پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشته‌اند و تنها بخشی از احادیث خود را به ارث گذاشته‌اند. پس هرکس مقداری از این احادیث را برگیرد (و عمل نماید)، بهره‌ای فراوان برده‌است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«دَخَلَ رَجُلَانِ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَلْقَى لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وِسَادَةً فَقَعَدَ عَلَیْهَا أَحَدُهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اقْعُدْ عَلَیْهَا فَإِنَّهُ لَا یَأْبَى الْکَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاکُمْ کَرِیمُ قَوْمٍ فَأَکْرِمُوهُ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۵۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«دو مرد خدمت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) رسیدند. حضرت برای هریک از آن‌دو، بالشی گذاشتند؛

یکی‌شان روی بالش نشست و دیگری از این کار خودداری کرد.

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمودند:

«فقط الاغ است که از احترام‌شدن خودداری می‌کند!

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هرگاه بزرگِ قومی نزدتان آمد، به او احترام بگذارید.»»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

قالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ:

«أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِدَائِکُمْ مِنْ دَوَائِکُمْ قُلْنَا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ دَاؤُکُمُ‏ الذُّنُوبُ‏ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ.»

 جامع الأخبار(للشعیری)، ص۵۷

 

امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل کرده‌اند که (خطاب به مردم) فرمودند:

«آیا به شما خبر ندهم از بیماری‌تان و داروی‌تان؟»

عرض کردند:

«بله (بفرمایید) ای رسول خدا!»

حضرت فرمودند:

«بیماری‌تان، گناهان هستند و داروی‌تان استغفار است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضرت آیت‌الله بهجت، در جمع طلاب معترض به ماجرای کنفرانس برلین، ضمن بیان این حدیث، ریشه‌ی مشکلات مسلمانان را به زیبایی تشریح کرده‌اند.

شنیدن فایل صوتی بیانات ایشان را که گره‌گشای مشکلات امروز کشور نیز خواهد بود، به شما توصیه می‌کنم. (صوت + متن)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«یقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ کبْرِیائِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکانِی لَا یؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَای إِلَّا شَتَّتُّ عَلَیهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَیهِ دُنْیاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکانِی لَا یؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَای عَلَی هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکتِی وَ کفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ وَ کنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْیا وَ هِی رَاغِمَةٌ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۳۵

 

امام باقر از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌است:

«خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید:

 

«قسم به عزتم و جلالم و عظمتم و کبریایم و نورم و برتری‌ام و بلندی مکانم!

هیچ بنده‌ای خواسته‌ی خودش را به خواسته‌ی من ترجیح نمی‌دهد، مگراین‌که...

کارش را نابه‌سامان می‌سازم،

او را با دنیایش می‌فریبم،

قلبش را به دنیا مشغول می‌کنم

و هرگز از دنیا، به‌جز مقداری که خودم برایش مقدّر ساخته‌ام، به او چیزی نمی‌رسانم.

 

قسم به عزتم و جلالم و عظمتم و نورم و برتری‌ام و بلندی مکانم!

هیچ بنده‌ای خواسته‌ی من را به خواسته‌ی خودش ترجیح نمی‌دهد، مگراین‌که...

فرشتگانم را به نگهبانی از او می‌گمارم،

آسمان‌ها و زمین‌ها را متکفّل تأمین روزی‌اش قرار می‌دهم،

خودم از پسِ تجارت هر تاجری پشتیبان او می‌باشم

و دنیا را، ذلیلانه، نزدش حاضر می‌کنم.»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باور کنیم، عمل کنیم و اثرش را ببینیم...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«لَیْسَ‏ لِلصَّبِیِ‏ لَبَنٌ‏ خَیْرٌ مِنْ‏ لَبَنِ‏ أُمِّهِ.»

 

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۳۴

 

امام رضا از رسول خدا ﴿صلوات‌الله‌علیهما﴾ نقل فرموده‌اند:

«هیچ شیری برای کودک، بهتر از شیر مادرش نیست.»

 

شیر مادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

این حدیث را حتماً شنیده‌اید که «دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر»، اما شنیدن آن از زبان حضرت سیدالشهداء در ساعاتی پیش از شهادت، طعم دیگری دارد. (علیه‌وعلی‌اولاده‌وعلی‌اصحابه‌الصلاة‌والسلام)

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏:

«لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَیْنِ‏ بْنِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع نَظَرَ إِلَیْهِ مَنْ کَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ کُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ ع وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا یُبَالِی بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ ع صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ.»

 معانی‌الأخبار، ص۲۸۸

 

امام سجاد (علیه‌السلام)‌ فرمودند:

«آن‌هنگام که کار بر امام حسین (علیه‌السلام) دشوار گشت، کسانی که با حضرت بودند، به ایشان نگاه کردند و دیدند که ایشان برعکس آن‌هاست؛

زیرا آن‌ها هروقت کار برایشان دشوار می‌گشت، رنگشان می‌پرید، از شدت ترس می‌لرزیدند و قلبشان به طپش می‌افتاد،

اما امام حسین و بعضی یاران خاصشان (علیهم‌السلام)، رنگشان گل‌گون می‌گشت، اعضای بدنشان آرام می‌شد و جان‌هایشان آرامش می‌یافت.

 

پس بعضی از آن‌ها به بعضی‌دیگر گفتند:

ببینید که ایشان از مرگ هراسی ندارند!

 

آن‌گاه امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«صبوری کنید، ای بزرگ‌زادگان! که مرگ چیزی نیست جز پلی که شما را از سختی و نداری به باغ‌هایی وسیع و نعمت‌هایی جاوادانه عبور می‌دهد. حال، کدام‌یک از شما بدش می‌آید که از زندان به قصر منتقل شود؟! درحالی‌که مرگ برای دشمنانتان چیزی نیست جز پلی که آن‌ها را از قصر به زندان و عذاب منتقل می‌کند.

پدرم (امیر مؤمنان) از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل کرده‌است:

«به‌راستی که دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ عبوردهنده‌ی آنان (مؤمنان) به بهشت‌هایشان است و عبوردهنده‌ی آنان (کافران)‌ به جهنم سوزانشان.»

نه این را به من دروغ گفته‌اند و نه من (به شما) دروغ می‌گویم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

اردو، گل سرسبد برنامه‌های تابستانی و نمک سفره کانون‌های تربیتی است.

اگر از بعضی اردوهای بی‌هدف، بی‌برنامه و (درنتیجه) بی‌خاصیت بگذریم، هستند مسئولان و مربیان دغدغه‌مندی که اردوها را چنان با برنامه‌های متنوع و فشرده‌ی فرهنگی و آموزشی پُر بار! می‌کنند که هنگام بازگشت، نه جانی برای خودشان می‌ماند و نه نشاطی برای بچه‌ها.

حال، به نمونه‌ای موفق از اردویی ساده و پرورنده که ۱۴۰۰سال پیش، در صحرایی بی‌آب‌وعلف برپا شده‌است، توجه فرمایید:

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: «ائْتُوا بِحَطَبٍ.» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ. قَالَ: «فَلْیَأْتِ کُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَیْهِ.» فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «هَکَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ.» ثُمَّ قَالَ: «إِیَّاکُمْ‏ وَ الْمُحَقَّرَاتِ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا یَکْتُبُ‏ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فِی إِمامٍ مُبِینٍ.»»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۸۸

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سرزمینی بی‌آب‌وعلف توقف کردند و به یارانشان فرمودند:

«هیزم بیاورید!»

عرض کردند:

ای رسول خدا! ما در سرزمینی بی‌آب‌وعلف هستیم، هیزمی در آن نیست.

فرمودند:

«هرکس، هرچه‌قدر توانست (بیاورد.)»

پس هرکدام هیزم آوردند و مقابل ایشان روی هم انباشتند. آن‌گاه رسول خدا فرمودند:

«آگاه باشید که گناهان نیز این‌چنین جمع می‌شوند.»

سپس فرمودند:

«از گناهانی که کوچک شمرده می‌شوند، بپرهیزید؛

چراکه هرچیزی طلب‌کاری دارد و طلب‌کارِ این گناهان هرعملی را که از پیش فرستاده‌اید و آثار پسین اعمالتان را ثبت می‌کند و همه‌چیز را در لوحی آشکار بر شمرده‌است.» (اشاره به سوره یس، آیه۱۲)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِک قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«یا أَنَسُ أَکثِرْ مِنَ الطَّهُورِ یزِدِ اللَّهُ فِی عُمُرِک وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکونَ بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ عَلَی طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّک تَکونُ إِذَا مِتَّ عَلَی الطَّهَارَةِ شَهِیداً»

 الأمالی (للمفید)، ص۶۰

 

انس‌بن‌مالک از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کرده‌است که فرمودند:

«ای انس! زیاد طهارت بگیر؛ تا خداوند بر عمرت بیفزاید.

اگر توانستی شبانه‌روز با طهارت باشی، این کار را بکن؛ زیرا اگر در حال طهارت بمیری، شهید خواهی بود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقصود از طهارت، پاکی از حَدَث اکبر (آن‌چه غسل را واجب می‌کند) و حَدَث اصغر (آن‌چه وضو را باطل می‌کند) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى‏ فَرْجِ‏ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُ‏ لَهُ‏ وَ رَجُلًا خَانَ أَخَاهُ فِی امْرَأَتِهِ وَ رَجُلًا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَى نَفْعِهِ فَسَأَلَهُمُ الرِّشْوَةَ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۵۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام)‌ نقل شده‌است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله سه گروه را) لعنت کردند:

مردی که به عورت زنی که بر او حرام است، نگاه کند

مردی که به برادر (ایمانی)اش در مورد زنش خیانت کند

مردی که مردم به خدمتش نیاز داشته‌باشند و او از آنان رشوه بخواهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در اواخر سال هشتم هجری از همسرشان «ماریه قبطیه» (که از طرف حاکم قبط[1] به ایشان اهداء شده بود) صاحب فرزندی به نام ابراهیم شدند. در این هنگام، یکی دیگر از همسرانشان، ماریه را به کاری زشت متهم کرد.[2] در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم‌قمی، ماجرا از زبان امام صادق (علیه‌السلام) چنین نقل شده است:

 

...و قوله: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» [فإنها نزلت فی ماریة القبطیة أم إبراهیم ع] «وَ کَانَ‏ سَبَبُ‏ ذَلِکَ‏ أَنَ‏ عَائِشَةَ قَالَتْ‏ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَیْسَ هُوَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَرِیحٍ الْقِبْطِیِّ فَإِنَّهُ یَدْخُلُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ، فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع: خُذِ السَّیْفَ وَ أْتِنِی بِرَأْسِ جَرِیحٍ فَأَخَذَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع السَّیْفَ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ إِذَا بَعَثْتَنِی فِی أَمْرٍ أَکُونُ فِیهِ کَالسَّفُّودِ الْمُحْمَاةِ فِی الْوَبَرِ فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی أَثْبُتُ فِیهِ أَوْ أَمْضِی عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: بَلْ تَثَبَّتْ، فَجَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَتَسَلَّقَ عَلَیْهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ جَرِیحٌ هَرَبَ مِنْهُ وَ صَعِدَ النَّخْلَةَ فَدَنَا مِنْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ لَهُ انْزِلْ، فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ! اتَّقِ اللَّهَ مَا هَاهُنَا أُنَاسٌ، إِنِّی مَجْبُوبٌ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ عَوْرَتِهِ، فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ، فَأَتَى بِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا شَأْنُکَ یَا جَرِیحُ! فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْقِبْطَ یَجُبُّونَ حَشَمَهُمْ وَ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى أَهْلِیهِمْ وَ الْقِبْطِیُّونَ لَا یَأْنَسُونَ إِلَّا بِالْقِبْطِیِّینَ فَبَعَثَنِی أَبُوهَا لِأَدْخُلَ إِلَیْهَا وَ أَخْدُمَهَا وَ أُونِسَهَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» الْآیَة.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۸

 

عایشه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: ابراهیم فرزند تو نیست، بلکه فرزند جریح قبطی است. او هرروز نزد ماریه می‌رود.

رسول خدا خشمگین شدند و به امیر مؤمنان (علیهماالسلام) فرمودند: «این شمشیر را بگیر و سر جریح را برایم بیاور.»

امیر مؤمنان شمشیر را گرفتند و فرمودند: «پدر و مادرم به فدایتان، ای رسول خدا. شما اگر مرا دنبال کاری بفرستید، سخت و سریع عمل می‌کنم. دستورتان چه‌گونه است؛ آیا (تحقیق کنم و) وقتی برایم ثابت شد، اقدام کنم یا (بدون تحقیق) کار را به سرانجام رسانم؟»

رسول خدا فرمودند: (تحقیق کن تا) برایت ثابت شود.

امیر مؤمنان به مکان سرسبزی که مادر ابراهیم (ماریه) آن‌جا بود، رفتند و خود را از دیوار بالا کشیدند.

وقتی جریح ایشان را دید، (از ترس) پا به فرار گذاشت و از درخت نخلی بالا رفت.

امیر مؤمنان نزدیک او رفتند و به او گفتند: «پایین بیا.»

جریح به حضرت عرض کرد: ای علی، از خدا بترس، این‌جا کسی نیست، من اخته‌ام. سپس عورتش را آشکار نمود و مشخص شد که او اخته است.

امیر مؤمنان او را نزد رسول خدا بردند.

رسول خدا به او فرمودند: «وضعیتت چطور است، ای جریح؟»

جریح عرض کرد: ای رسول خدا، قبطی‌ها خدمت‌کارانشان و کسانی که در میان خانواده‌شان رفت‌وآمد دارند را اخته می‌کنند. قبطی‌ها فقط با قبطی‌ها انس می‌گیرند. به‌همین‌خاطر، پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد او روم، به او خدمت کنم و با او انس گیرم.

در این هنگام، این آیه نازل شد: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی به شما خبری داد، تحقیق کنید تا گروهی را ناآگاهانه متهم نسازید و به خاطر کارتان پشیمان گردید.»[3]»

 

سؤال این است که چرا رسول خدا با آن‌که از بی‌پایه بودن این تهمت آگاه بودند، خشمگین شدند و دستور قتل متهم را صادر نمودند؟! این سؤال برای عبدالله‌بن‌بکیر، یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) نیز پیش آمده‌است؛

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَرَ بِقَتْلِ الْقِبْطِیِّ وَ قَدْ عَلِمَ‏ أَنَّهَا قَدْ کَذَبَتْ‏ عَلَیْهِ‏، أَوْ لَمْ یَعْلَمْ وَ إِنَّمَا دَفَعَ اللَّهُ عَنِ الْقِبْطِیِّ الْقَتْلَ بِتَثَبُّتِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ: «بَلَى قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ أَعْلَمَ وَ لَوْ کَانَتْ عَزِیمَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْقَتْلُ مَا رَجَعَ عَلِیٌّ ع حَتَّى یَقْتُلَهُ، وَ لَکِنْ إِنَّمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَرْجِعَ عَنْ ذَنْبِهَا، فَمَا رَجَعَتْ وَ لَا اشْتَدَّ عَلَیْهَا قَتْلُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِکَذِبِهَا.»

 تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۱۹

 

عبدالله‌بن‌بکیر گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: فدایتان شوم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور به قتل آن مرد قبطی دادند، با آن‌که حتماً می‌دانستند عایشه به او دروغ بسته است! یا ایشان نمی‌دانستند و خداوند با تحقیقی که امام علی (علیه‌السلام) کردند، از کشته شدنِ مرد قبطی جلوگیری کرد؟

حضرت فرمودند:

«به خدا قسم، ایشان می‌دانستند و اگر دستور قاطع به قتل او می‌دادند، امام علی قبل از کشتن او بازنمی‌گشتند.

اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این کار را کردند تا عایشه (بترسد و) از گناهش منصرف شود، اما برای او سخت نبود که یک مرد مسلمان با دروغ او کشته شود!»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] یکی از اقوام اصیل مصر که مسیحی بوده‌اند.

[2] خداوند در آیات ۱۱ الی ۲۰ سوره نور (که به آیات «اِفک» مشهور است)، به ماجرای این تهمت ناروا اشاره فرموده است.

[3] سوره حجرات، آیه۶.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص قَالَ: «یَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَکَ»؟ قَالَ: «یَا مُحَمَّدُ! ...إِنَ‏ مِنْ‏ عِبَادِیَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ مَنْ‏ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ إِنَ‏ مِنْ‏ عِبَادِیَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ مَنْ‏ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ...»»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۵۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام)‌ نقل شده‌است که فرمود:

«وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به معراج بُرده‌شد، (به خداوند) عرض کرد:

«پروردگارا! جای‌گاه مؤمن نزد تو چگونه است؟»

(خداوند) فرمود:

«ای محمد! ...به‌راستی، بعضی بندگان مؤمنم را چیزی جز غنا(توان‌گری) اصلاح نمی‌کند و اگر آنان را به وضعی دیگر درآورم، هلاک خواهندشد

و به‌راستی، بعضی بندگان مؤمنم را چیزی جز فقر(تهی‌دستی) اصلاح نمی‌کند و اگر آنان را به وضعی دیگر درآورم،‌ هلاک خواهندشد...»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«مِنْ‏ تَکْرِمَةِ الرَّجُلِ‏ لِأَخِیهِ‏ الْمُسْلِمِ‏ أَنْ‏ یَقْبَلَ‏ تُحْفَتَهُ‏ وَ یُتْحِفَهُ بِمَا عِنْدَهُ وَ لَا یَتَکَلَّفَ لَهُ شَیْئاً.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۳

 

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌اند:

«از (مصادیق) احترام مرد به برادر مسلمانش این است که:

هدیه او را بپذیرد

و از هرآن‌چه دارد، به او هدیه دهد و برای این‌کار خود را به زحمت نیندازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۰۲:۳۶
ابوالفضل رهبر