دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۴۶ مطلب با موضوع «اعتقادی» ثبت شده است

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ اَلْعَقِیلِیِّ یَرْفَعُهُ قَالَ قَالَ: لَمَّا ضَرَبَ اِبْنُ مُلْجَمٍ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِلْحَسَنِ: «یَا بُنَیَّ إِذَا أَنَا مِتُّ فَاقْتُلِ اِبْنَ مُلْجَمٍ وَ اِحْفِرْ لَهُ فِی اَلْکُنَاسَةِ - وَ وَصَفَ اَلْعَقِیلِیُّ اَلْمَوْضِعَ عَلَى بَابِ طَاقِ اَلْمَحَامِلِ مَوْضِعُ اَلشُّوَّاءِ وَ اَلرُّؤَّاسِ - ثُمَّ اِرْمِ بِهِ فِیهِ فَإِنَّهُ وَادٍ مِنْ أَوْدِیَةِ جَهَنَّمَ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۰۰

 

از علی بن ابراهیم عقیلی نقل شده است:

زمانی که ابن ملجم (لعنةالله‌علیه) به امیرالمؤمنین ضربت زد، ایشان به امام حسن (علیهماالسلام) فرمودند:

«هرگاه من از دنیا رفتم، ابن ملجم را بکش و برای او گودالی در کُناسه(ی کوفه) بِکَن. سپس او را در آن گودال بینداز؛ که آن‌جا دره‌ای از دره‌های جهنم است.»

عقیلی (راوی حدیث) در توصیف «کُناسه» گفته است:

محله‌ای (در کوفه) بوده که مَحمِل می‌ساخته‌اند و کباب‌پزها و کله‌پزها دکان داشته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمْ‏ شِعْرَ الْعَبْدِیِّ فَإِنَّهُ عَلَى دِینِ اللَّهِ.»

 رجال‌الکشی، ص۴۰۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ای شیعیان! اشعار «عَبدی» را به فرزندانتان بیاموزید؛ چراکه او بر دین خدا است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که «عَبدی» چه کسی بوده و اشعارش چه ویژگی‌هایی داشته که امام صادق (علیه‌السلام) شیعیانشان را به آموزش اشعار این شاعر به فرزندانشان توصیه فرموده‌اند؟

ابو محمد سُفیان بن مُصعَب عبدی، از اصحاب امام صادق و از شعرای چیره‌دست و محب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در شهر کوفه بوده است.

اشعار وی شامل مناقب امیرالمؤمنین، معرفی اهل بیت و ذکر مصائب و رنج‌های ایشان (علیهم‌السلام) بوده است. (علامه امینی در کتاب ارزشمند الغدیر (ج۲، ص۲۹۰) مجموعه اشعار این شاعر بزرگوار را جمع‌آوری نموده است.)

نقل است که او اشعاری در رثای عاشورا در منزل امام صادق (علیه‌السلام) خواند و اهل منزل چنان منقلب شدند که از شدت شیونِ آنان، مردم مدینه در منزل امام جمع شدند.

بنابراین از آن‌جا که اعتقادات عبدی - همان‌طور که امام فرموده‌اند - بر پایه‌های صحیحی بنا شده بوده و مضمون اشعارش نیز مناسب بوده است، امام صادق (علیه‌السلام) شیعیانشان را به آموزش این اشعار به فرزندانشان توصیه فرموده‌اند.

نکته: از آن‌جا که امام صادق (علیه‌السلام) علت توصیه‌شان به آموزش اشعار این شاعر را ذکر کرده‌اند (این‌که «او بر دین خدا است»)، لذا می‌توان از این توصیه، یک حکم کلی برداشت کرد؛

این‌که توصیه ایشان شامل اشعار تمام شاعران متدیّنی که دارای اعتقادات سالمی هستند و این اعتقادات در اشعارشان ظهور و بروز دارد نیز می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۰۱ ، ۰۸:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

از سال‌ها پیش، وقتی در کتب درسی مدرسه، دانشگاه و حوزه می‌خواندم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علاوه بر پیامبری، «امامت» نیز داشته‌اند، گمان می‌کردم تنظیم‌کنندگان این کتب، احتراماً چنین مطلبی را بیان می‌کنند یا با این استدلال چنین می‌گویند که: ایشان مقامشان از سایر انبیاء بالاتر است و وقتی بر اساس آیات قرآن، حضرت ابراهیم به چنین مقامی رسیده بودند، پس ایشان نیز - به طریق اولی - امامت داشته‌اند.

علت این گمانم این بود که هرچه از معلمان و اساتید می‌پرسیدم و در جزوات و کتاب‌ها جستجو می‌کردم، آیه یا حدیثی دال بر این مطلب نمی‌یافتم!

تا این‌که چندروز پیش که داشتم «کتاب الحجة» کافی را مرور می‌کردم، احادیثی دال بر این مطلب یافتم و مجهول چندساله‌ام حل شد و بسی مشعوف گشتم!

خواستم شما را نیز در این شعف شریک گردانم…

 

 

 

…عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلَى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ فَنَبِیٌّ مُنَبَّأٌ فِی نَفْسِهِ لَا یَعْدُو غَیْرَهَا وَ نَبِیٌّ یَرَى فِی النَّوْمِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یُعَایِنُهُ فِی الْیَقَظَةِ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ عَلَى لُوطٍ ع وَ نَبِیٌّ یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ الْمَلَکَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ کَثُرُوا کَیُونُسَ قَالَ اللَّهُ لِیُونُسَ: «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ» قَالَ: یَزِیدُونَ ثَلَاثِینَ أَلْفاً وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ وَ الَّذِی یَرَى فِی نَوْمِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ فِی الْیَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِی الْعَزْمِ وَ قَدْ کَانَ إِبْرَاهِیمُ ع نَبِیّاً وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» فَقَالَ اللَّهُ: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا یَکُونُ إِمَاماً.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«انبیاء و رسولان، چهار طبقه هستند؛

۱- پیامبری که درون خودش به او خبرهایی داده می‌شود و [آن‌چه به او تکلیف می‌شود، فقط در رابطه با خودش است؛] به دیگران تجاوز نمی‌کند.

۲- پیامبری که در خواب می‌بیند و در بیداری صدا را می‌شنود ولی او (فرشته‌ی صاحب صدا) را نمی‌بیند. چنین پیامبری، بر هیچ‌کس مبعوث نمی‌شود، بلکه خود، امامی دارد [که باید از او پیروی کند]؛ مانند حضرت ابراهیم که امام حضرت لوط (علیهماالسلام) بود.

۳- پیامبری که در خوابش می‌بیند و (در بیداری) صدا را می‌شنود و فرشته را می‌بیند و به‌سوی گروهی فرستاده می‌شود؛ چه این گروه کوچک باشند و چه بزرگ؛ مانند حضرت یونس (علیه‌السلام). خداوند در مورد حضرت یونس می‌فرماید: «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ»[صافات:۱۴۷]؛ «ما او را به‌سوی [قومی] صدهزار نفری، بلکه بیشتر، فرستادیم.» این جمعیتِ بیشتر؛ سی‌هزار نفر بودند. [در مجموع صدوسی‌هزار نفر] بر این دسته از انبیاء هم [مانند دسته دوم] امامی هست.

۴- پیامبری که در خوابش می‌بیند و در بیداری صدا(ی فرشته‌ی وحی) را می‌شنود و او را می‌بیند. او، «امام» است؛ مانند (پیامبرانِ) «اولوالعزم». حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) «نبی» بود، اما «امام» نبود. تا زمانی که خداوند (به او) فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی»[بقره:۱۲۴]؛ «من تو را برای همه مردم «امام» قرار دادم. [حضرت ابراهیم] عرض کرد: از نسل و دودمان من نیز امام قرار خواهی داد؟» خداوند در پاسخ فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛ «پیمان من (امامت) به ظلم‌کنندگان نمی‌رسد.» [یعنی] کسی که صنم یا بتی را پرستیده باشد، نمی‌تواند امام باشد.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«سَادَةُ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیْهِمْ دَارَتِ الرَّحَى نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سرور انبیاء و رسولان، پنج نفر هستند و آنان، از میان رسولان، (پیامبرانِ) «اولوالعزم» هستند. سنگ آسیابِ [نبوت و رسالت] بر محور آنان می‌چرخد.

[این پنج نفر عبارت‌اند از:] «نوح»، «ابراهیم»، «موسی»، «عیسی» و «محمد» درود خداوند بر او و خاندانش و بر همه انبیاء باد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که در حدیث اول ملاحظه فرمودید، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شد که پیامبران اولوالعزم که بالاترین رتبه انبیاء هستند، به مقام امامت نائل شده‌اند.

در حدیث دوم نیز از ایشان نقل شد که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یکی از پیامبران اولوالعزم است.

در مطلب پیشین نیز ملاحظه کردید که رسالت مقام و مسؤولیتی بالاتر و گسترده‌تر از نبوت است و پیامبر اسلام، پیش از آن‌که به رسالت مبعوث شوند، دارای مقام نبوت بوده‌اند.

بنابراین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بالاترین طبقات انبیاء و جامع مقامات نبوت، رسالت و امامت می‌باشند. (روحی فداه)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْأَحْوَلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِیِّ وَ الْمُحَدَّثِ. قَالَ: «الرَّسُولُ الَّذِی یَأْتِیهِ جَبْرَئِیلُ قُبُلًا فَیَرَاهُ وَ یُکَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِیُّ فَهُوَ الَّذِی یَرَى فِی مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْیَا إِبْرَاهِیمَ وَ نَحْوَ مَا کَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْیِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ کَانَ مُحَمَّدٌ ص حِینَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یَجِیئُهُ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ یُکَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا وَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَأْتِیهِ الرُّوحُ وَ یُکَلِّمُهُ وَ یُحَدِّثُهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ یَرَى فِی الْیَقَظَةِ وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِی یُحَدَّثُ فَیَسْمَعُ وَ لَا یُعَایِنُ وَ لَا یَرَى فِی مَنَامِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۶

 

از محمد بن علی بن نُعمان أحول نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) درباره (تفاوت میان) «رسول»، «نبی» و «محدِّث» سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

- ««رسول»؛ کسی است که جبرئیل از رو‌به‌رو نزد او می‌آید و با او سخن می‌گوید. این، «رسول» است.

- اما «نبی»؛ کسی است که در خواب می‌بیند؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)[۱] و نیز مانند خواب‌هایی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، قبل از اینکه به ایشان وحی شود، از اسباب نبوتشان می‌دیدند، تا این‌که جبرئیل از جانب خداوند با (پیام) رسالت، نزد ایشان آمد.

حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، هنگامی که نبوت داشتند و رسالت نیز از جانب خداوند بر ایشان وارد شد، جبرئیل نزدشان می‌آمد و از روبه‌رو با این سخن می‌گفت.

از میان انبیاء، بعضی هستند که نبوت دارند و در خواب هم می‌بینند و «روح»[۲] نیز نزد آنان می‌آید و با آنان سخن می‌گوید، بی‌آن‌که (فرشته‌ای را) در بیداری ببینند.

- و اما «محدِّث»؛ کسی است که (در بیداری) با او سخن گفته می‌شود و او می‌شنود، اما (کسی را) نمی‌بیند. در خواب هم (چیزی) نمی‌بیند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به رؤیای حضرت ابراهیم که در آن به ایشان وحی شد که فرزندشان اسماعیل (علیهماالسلام) را ذبح کند. همان‌طور که خداوند می‌فرماید:

«…إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ…»[صافات:۱۰۲]

«…[پسرم!] من در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم…»

[۲] «روح»؛ موجودی است غیر از فرشته و بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل، که همراه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده؛ به ایشان خبرهایی می‌داده و راهنمایی‌شان می‌کرده. روح، بعد از رحلت رسول خدا، ملازم ائمه اطهار (صلوات‌الله‌علیهم) است. خداوند در آیاتی از قرآن کریم، به این موجودِ ذی‌شرافت اشاره فرموده است؛ از جمله در سوره قدر، آن‌جا که اشاره می‌فرماید: روح به‌همراه فرشتگان در شب قدر نازل می‌شود. در مورد روح، سخن بسیار است که در مقال نمی‌گنجد. (در ابوابی از کتاب کافی، احادیثی در این رابطه ذکر شده است.)

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که امام باقر فرمودند، رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) پیش از آن‌که در چهل‌سالگی به رسالت مبعوث شوند، به مقام نبوت رسیده بودند و در خواب به ایشان القائاتی می‌شد و خبرهایی داده می‌شد تا برای رسالت خود آماده شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

یکی از قوانین کلی و غیرقابل‌تغییر حاکم بر هستی، که در احادیث به آن تأکید شده است، قانون «کَمَا تَدِینُ‏ تُدَانُ‏» است؛ یعنی «از هر دست بدهی، با همان دست می‌گیری.»

به عنوان نمونه، از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل شده است:

 

- «هرکس عیب‌های دیگران را نمایان سازد، عیب‌های خانه (خانواده‌ی) خودش آشکار می‌گردد.» (تحف‌العقول، ص۸۸)

- «هرکس شمشیر ستم از غلاف درکشد، با همان به قتل می‌رسد و هرکس برای برادر مؤمنش چاه بکند، خودش در آن می‌افتد.» (تحف‌العقول، ص۸۸)

- «در جستجوی عیب‌های پنهان مؤمنین نباشید؛ زیرا هرکس عیب‌های پنهان مؤمنین را جستجو کند، خدا عیب پنهانش را می‌جوید و هرکه را خدا به دنبال عیبش برآید، رسوایش می‌کند، گرچه در اندرونیِ خانه‌اش باشد.» (ثواب‌الأعمال، ص۲۴۱)

- «نسبت به زنان مردم عفت بورزید تا نسبت به زنان (محارمِ) خودتان عفت ورزیده شود.» (الکافی، ج۵، ص۵۵۴)

 

این قانون در نوع رفتار فرزندان با پدرانشان نیز نمود دارد...

 

 

 

…عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۵۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«با پدرانتان خوب رفتار کنید تا پسرانتان با شما خوب رفتار کنند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

درست است که والدین الگوی فرزندانشان هستند و رفتارشان در ذهن فرزندانشان ثبت می‌شود و به‌این‌ترتیب آن‌ها را با رفتار خود آموزش می‌دهند، اما ظاهراً آن‌چه در این‌گونه احادیث ذکر شده است، چیزی فراتر از آثار این‌چنینی است.

گویا خداوند، عالَم را چنان خلق کرده است که «از هر دست بدهی، با همان دست بگیری.» بنابراین حتی اگر فرزندی رفتار خوب یا بد والدینش با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایش را ندیده باشد، باز هم بر اساس همین قانون، رفتارش با پدر و مادرش همان‌گونه خواهد بود.

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

«هشدارهایی هول‌ناک درباره ناموس، که باید جدی گرفت»

«چاه مکن بهر کسی…!»

«خود دانی…»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

والدین همواره سعی می‌کنند فرزندشان را یاری رسانند و آن‌ها را رشد دهند؛ در زمینه جسمی، اخلاقی، درسی، اجتماعی، اقتصادی و...

جالب است بدانید این تلاش برای ارتقاء فرزند، حتی پس مرگ او نیز می‌تواند ادامه داشته باشد.

 

 

 

أبُو اَلْقَاسِمِ اَلْکُوفِیُّ فِی کِتَابِ اَلْأَخْلاَقِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ:

«إِنَّ الْعَبْدَ لَیُرْفَعُ لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ لَا یَعْرِفُهَا مِنْ‏ أَعْمَالِهِ‏ فَیَقُولُ: رَبِّ أَنَّى لِی هَذِهِ؟ فَیَقُولُ: بِاسْتِغْفَارِ وَالِدَیْکَ لَکَ مِنْ بَعْدِکَ.»

 مستدرک الوسائل، ج‏۶، ص۴۳۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که فرمودند:

«به‌راستی (گاهی) بنده‌ای درجه‌اش در بهشت ارتقاء می‌یابد، اما (عامل این ارتقاء را) در اعمالش نمی‌یابد.

عرض می‌کند:

پروردگارا! این از کجا (به من رسیده است)؟!

خداوند می‌فرماید:

«به‌واسطه طلب آمرزشی که پدر و مادرت، بعد از تو انجام داده‌اند.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه خوب است عزیزانمان را وقتی نیاز به یاری دارند و دستشان کوتاه است، فراموش نکنیم و آن‌ها را با دعایی مختصر و هدایایی معنوی مهمان سازیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۱ ، ۱۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ یُونُسُ بْنُ یَعْقُوبَ فَرَأَیْتُهُ یَئِنُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «مَا لِی أَرَاکَ تَئِنُّ؟» قَالَ: طِفْلٌ‏ لِی‏ تَأَذَّیْتُ‏ بِهِ‏ اللَّیْلَ أَجْمَعَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «یَا یُونُسُ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ جَبْرَئِیلَ نَزَلَ عَلَیْهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ ص یَئِنَّانِ. فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع: یَا حَبِیبَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ تَئِنُّ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «طِفْلَانِ لَنَا تَأَذَّیْنَا بِبُکَائِهِمَا.» فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: مَهْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنَّهُ سَیُبْعَثُ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ شِیعَةٌ إِذَا بَکَى أَحَدُهُمْ فَبُکَاؤُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَى أَنْ یَأْتِیَ عَلَیْهِ سَبْعُ سِنِینَ فَإِذَا جَازَ السَّبْعَ فَبُکَاؤُهُ اسْتِغْفَارٌ لِوَالِدَیْهِ إِلَى أَنْ یَأْتِیَ عَلَى الْحَدِّ فَإِذَا جَازَ الْحَدَّ فَمَا أَتَى مِنْ حَسَنَةٍ فَلِوَالِدَیْهِ وَ مَا أَتَى مِنْ سَیِّئَةٍ فَلَا عَلَیْهِمَا.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۲

 

از محمدبن‌مسلم نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودم که یونس‌بن‌یعقوب وارد شد. دیدم ناله می‌کند.

امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«چرا تو را نالان می‌بینم؟»

عرض کرد:

نوزادی دارم که تمام دیشب را به‌خاطر [گریه‌های] او اذیت شدم.

امام به او فرمودند:

«ای یونس! پدرم امام باقر از پدرانش از جدّم رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل کرده است: جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد، درحالی‌که ایشان و امام علی (علیهماالسلام) ناله می‌کردند.

جبرئیل عرض کرد: ای حبیب خدا! چرا تو را نالان می‌بینم؟

رسول خدا فرمودند: «ما دو نوزاد داریم که به‌خاطر گریه‌هایشان اذیت شده‌ایم.»

جبرئیل عرض کرد: صبر کن، ای محمد! به‌راستی که برای این قوم شیعیانی بر خواهند آمد که وقتی یکی از آن‌ها گریه کند، تا وقتی به هفت‌سالگی برسد، گریه‌اش (در حکمِ) «لا اله الا الله» است. وقتی هفت‌سالگی را پشت‌سر بگذارد، تا وقتی به حد بلوغ برسد، گریه‌اش (در حکمِ) طلب آمرزش برای پدر و مادرش است. وقتی بلوغ را پشت‌سر گذاشت، کارهای نیکی که انجام می‌دهد، به سود والدینش است، اما کارهای بدی که انجام می‌دهد، به ضرر آن‌ها نخواهد بود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:
«حکمت اشکی که از چشم، و بزاقی که از دهان نوزاد جاری می‌شود»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۱ ، ۱۷:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَجَلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَیْئاً فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لَا یَدْرُونَ إِلَّا أَنَّکُمْ‏ تَرْزُقُونَهُمْ‏.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کودکان خردسال را دوست بدارید، با آن‌ها مهربان باشید و هرگاه به آن‌ها وعده‌ی چیزی را دادید، به وعده‌تان وفا کنید؛

چراکه آن‌ها فقط این را می‌دانند که این شمایید که به آن‌ها روزی می‌رسانید.»

 

 

 

...عَنْ کُلَیْبٍ اَلصَّیْدَاوِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«إِذَا وَعَدْتُمُ اَلصِّبْیَانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ اَلَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ یَغْضَبُ لِشَیْءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ اَلصِّبْیَانِ.»

 الکافی، ج۶، ص۵۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه به خردسالان وعده دادید، (به وعده‌تان) به آن‌ها وفا کنید؛

چراکه آن‌ها می‌پندارند شمایید که روزیشان می‌دهید.

به‌راستی‌که خداوند (عزّوجلّ) نسبت به هیچ‌چیز مانند خشمی که نسبت به (ظلم به) زنان و خردسالان می‌گیرد، خشمگین نمی‌شود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گر اعتماد فرزندان به کسی که گمان می‌کنند او روزی‌رسانشان است، سلب شود؛

- اولاً از آن شخص ناراحت و ناامید می‌شوند و رابطه‌شان با او دچار اختلال می‌شود. درحالی‌که والدین به رابطه صمیمی با فرزندانشان احتیاج دارند؛ تا راه‌نمایی‌ها و دستوراتشان در مراحل مختلف زندگی، خریدار داشته باشد.

- ثانیاً این تصور در کودکان ایجاد می‌شود که «روزی‌دهنده، ممکن است به وعده‌اش عمل نکند». آن‌گاه وقتی بزرگ‌تر می‌شوند و خالقِ روزی‌دهنده‌شان را می‌شناسند، اعتقادشان به وعده‌های او نیز سست خواهد شد و این - خدای ناکرده - مقدمه‌ی گمراهی‌شان خواهد بود.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر فکر می‌کردم انسان هرقدر نسبت به جزئیاتِ مظالمی که در کربلا رخ داده، آگاهی بیش‌تر و تصور دقیق‌تری داشته باشد، شدت مصیبت‌ها را بهتر درک می‌کند و بیش‌تر می‌سوزد.

شنیده بودم خداوند - مِن‌باب ترحّم - پرده‌ای بر این اتفاقات می‌اندازد که محبّان آل‌الله علیهم‌السلام از شدت غم هلاک نشوند.

حالا اما این‌طور می‌فهمم که هرقدر انسان نسبت به عظمت اهل‌بیت علیهم‌السلام و جایگاه و نقش این انوار مقدسه در عوالم هستی بیش‌تر معرفت یابد، عمق غربت ایشان در این دنیا و عظمت مصیبت‌های واردشده بر آن‌ها را بیش‌تر درک خواهد کرد و در این غم بسیار بیش‌تر خواهد سوخت.

عقوبت رفتار شرم‌آور ما مسلمانان با حجت‌های زمانمان، غیبت حجت از میان ماست

و خدا می‌داند این عقوبت تا کِی به طول خواهد انجامید!

 

 

پانوشت:

مدتی است به امر مادر بزرگوارم، در دورهمی‌های هفتگیِ خانه پدری، جلسه معرفتی مختصری راه انداخته‌ایم.

پیشنهاد دادم (و جمع پذیرفتند که) حدیث‌خوانی کنیم.

همچنین قرار شد از بخش «آسمان و جهانِ» کتاب شریف بحارالانوار و از ابوابی که پیرامون مراحل خلقت عوالم گوناگون هستی و تاریخ زندگی مخلوقات ساکن در این عوالم و جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام در این میان است، آغاز کنیم.

هرچه بیش‌تر می‌خوانیم و پیش‌تر می‌رویم، به جایگاه اعجاب‌برانگیز اهل‌بیت علیهم‌السلام در عوالم هستی بیش‌تر پی می‌بریم؛

جایگاه عظیمی که نه‌تنها به وصف، که به فهم نیز نیاید!

این روزها و شب‌ها از طرفی، با یادآوریِ فهمِ جدیدی که از این جایگاه یافته‌ام و از طرفی دیگر، با تصور مصیبت‌هایی که در این دنیای دنیّ بر این وجودهای نورانی روا داشته شده، لایه‌ی جدیدی از عظمت این مصیبت را تجربه می‌کنم.

مصیبةً ما أعظمها!

پروردگارا! در عصر غیبت مولایمان و در ایام یتیمیِ ما، معرفت به خودت، رسولت و حجتت را به ما عنایت فرما؛ تا از دینمان گم‌راه نگردیم.

 

 

اشاره:

از زرارةبن‌أعیَن نقل شده است که حضرت صادق علیه‌السلام به او توصیه فرمودند در ایام غیبت حجت خدا به این دعا پناه ببرید:

«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ: لَمَّا هَلَکَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ لِأَصْحَابِی اِنْتَظِرُونِی حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأُعَزِّیَهُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَعَزَّیْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ: إِنّٰا للهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ کَانَ یَقُولُ «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» فَلاَ یُسْأَلُ عَمَّنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَ وَ اللهِ لاَ یُرَى مِثْلُهُ أَبَداً. قَالَ: فَسَکَتَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّیهَا لَهُ فِیهَا کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا لَهُ مِثْلَ أُحُدٍ.»» فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِی فَقُلْتُ: مَا رَأَیْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا. کُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ.

 الأمالی(للمفید)، ج۱، ص۳۵۴

 

از سالم بن ابی‌حفصه نقل شده است:

زمانی که امام باقر (علیه‌السلام) از دنیا رفتند، به دوستانم گفتم:

(همین‌جا) منتظر من باشید تا نزد [فرزندشان] امام صادق (علیه‌السلام) بروم و به ایشان تسلیت بگویم.

پس نزد ایشان رفتم و به ایشان تسلیت گفتم. بعد، عرض کردم:

إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. به خدا قسم، کسی (از دنیا) رفت که می‌فرمود: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» و کسی هم از ایشان نمی‌پرسید که (راویِ) واسطه‌ی میانشان و رسول خدا چه کسی است. نه به خدا قسم، هرگز مثل ایشان دیده نخواهد شد.

امام صادق (علیه‌السلام) مدتی سکوت کردند و بعد فرمودند:

«قالَ الله عزّوجلّ: «به‌راستی که بعضی بندگان من نصفه‌خرمایی صدقه می‌دهند و من آن (صدقه‌ی ناچیز) را - مثل چهارپایی که شما پرورش می‌دهید [تا بزرگ شود] - برای او می‌پرورانم تا آن را مانند کوه احد [بزرگ] کنم.»»

من از (محضر ایشان) خارج شدم و نزد دوستانم رفتم و گفتم:

چیزی عجیب‌تر از این ندیده بودم؛ ما این سخن امام باقر (علیه‌السلام) که بدون هیچ (راویِ) واسطه‌ای می‌فرمودند: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» را باعظمت (و عجیب) می‌دانستیم. اما امام صادق (علیه‌السلام) بدون هیچ واسطه‌ای به من فرمودند: «قالَ الله عزّوجلّ:...»!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۱ ، ۱۳:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پیش از آن‌که «مُرجِئه» در (جذب) فرزندانتان از شما پیشی گیرند، با (استفاده از) «حدیث»، نسبت به (تربیتِ) آنان شتاب ورزید.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصطلاح «مُرجئه» در مورد سه گروه به کار رفته است:

۱) کسانی که پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، افراد بی‌صلاحیت را بر امیر مؤمنان (علیه‌السلام) مقدم می‌دانند و ایشان را خلیفه آخر حساب می‌کنند.

۲) کسانی که وفای خداوند به «وعید» (وعده عذاب) را واجب نمی‌دانند و (علی‌رغم صراحت کلام خداوند و اهل‌بیت) گمان می‌کنند ممکن است اصلاً عذابی در کار نباشد.

۳) کسانی که به نوعی «اباحه‌گری» معتقدند و گمان می‌کنند «معصیت خداوند» خللی در «ایمان» ایجاد نمی‌کند، بلکه «ایمان» منحصر است در ایمانِ قلبی و زبانی (و نه عملی). تفکری که می‌گوید «دلت پاک باشد، عملت هرچه می‌خواهد باشد!» شعبه‌ای از این تفکر است.

این‌که امام صادق (علیه‌السلام) به کدام‌یک از این گروه‌ها اشاره دارند، مشخص نیست، اما به‌هرحال:

اولاً: حضرت هوش‌دار داده‌اند که تفکرات انحرافی، فرزندانِ ما را هدف قرار داده‌اند و با توجه به خالی بودن زمین دلِ کودکان و آماده بودن ذهن آن‌ها برای پذیرش افکار گوناگون، باید نسبت به تعلیم و تربیت آن‌ها شتاب ورزید و سستی ننمود، تا پیش از تصرف قلب و ذهنشان توسط تفکرات انحرافی، با معارف ناب آشنا شوند و از نجات‌یافتگان باشند.

ثانیاً: راه‌کار ایشان برای پیشگیری و مقابله با تفکرات انحرافی، بهره‌گیری از سخنان شیرین و گیرای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. هرچند در هر سنی، باید این معارف را با توجه به شرایط خاص آن سن، انتخاب نمود و با شیوه‌ای مناسب آن سن، انتقال داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۱ ، ۰۸:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ فَإِذَا هَمَّ اَلْعَبْدُ بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ رُوحُ اَلْإِیمَانِ لاَ تَفْعَلْ وَ قَالَ لَهُ اَلشَّیْطَانُ اِفْعَلْ وَ إِذَا کَانَ عَلَى بَطْنِهَا نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ اَلْإِیمَانِ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که قلبِ [هر بنده‌ای] دو گوش دارد. پس هرگاه بنده قصد انجام گناهی را کند؛

روح ایمان (در یکی از گوش‌ها) به او می‌گوید: این کار را نکن!

و شیطان (در گوش دیگرش) به او می‌گوید: این کار را بکن!

و هرگاه [به‌عنوان مثال، برای انجام زنا] روی شکم زن قرار گیرد، روح ایمان از او کَنده می‌شود.»

 

 

 

…عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا اَلْوَسْوَاسُ اَلْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا اَلْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اَللَّهُ اَلْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»

 الکافی، ج۲، ص۲۶۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ مؤمنی نیست، مگراین‌که قلبش دو گوش درون او دارد؛

یکی‌شان گوشی است که (شیطانِ) «وسواسِ خنّاس»[*] در آن تزریق می‌کند

و یکی‌شان گوشی است که فرشته در آن تزریق می‌کند.

پس خداوند مؤمن را به‌وسیله‌ی آن فرشته تقویت (یاری) می‌نماید.

این، همان سخن خداوند است که:

«وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» [مجادله:۲۲]

«و خداوند مؤمن را به‌وسیله روحی از جانب خود، تقویت (یاری) می‌کند.»»

 

 

 

…رُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَلشَّیْطَانَ وَاضِعٌ خَطْمَهُ عَلَى قَلْبِ اِبْنِ آدَمَ فَإِذَا ذَکَرَ اَللَّهَ خَنَسَ، وَ إِذَا نَسِیَ اِلْتَقَمَ فَذَلِکَ «اَلْوَسْوَاسُ اَلْخَنَّاسُ»

 تفسیرنورالثقلین، ج۵، ص۷۲۵

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«به‌راستی که شیطان پوزه‌اش را بر قلب فرزند آدم می‌گذارد؛

پس هرگاه مؤمن خداوند را یاد کند، آن را (از قلب مؤمن) می‌کشد و برمی‌دارد

و هرگاه آن مؤمن خداوند را فراموش کند، لقمه می‌گیرد و می‌بلعد.

این همان [تعبیر به] «وسواس خنّاس» [در قرآن است] است.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به دو صفتی که خداوند در آیه چهارم سوره ناس به شیطان نسبت داده است.

وسواس در لغت به معنای سخن درگوشی و پنهانی است.

خنّاس نیز به معنای منقبض کردن و پنهان کردن است.

توضیح آن‌که شیطان مانند زالویی بر قلب انسان چسبیده؛ به محض این‌که قلب از یاد خدا غافل می‌شود، شیطان، پوزه‌ی بلندش (یا به تعبیر بعضی روایات؛ خرطومش) را در قلب فرو می‌کند و وسوسه‌ها و القائات خود را در آن تزریق می‌نماید (=وَسْوَسَ) و هرگاه یاد خداوند در قلب جاری می‌شود، خرطومش را جمع می‌کند و بیرون می‌کشد. (=خَنَسَ)]

در حدیث دیگری از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که راه نفوذ شیطان به انسان، از طریق خونی است که در رگ‌هایش جاری است؛ «...هُوَ [إِبْلِیسَ] یَجْرِی مِنِ اِبْنِ آدَمَ مَجْرَى اَلدَّمِ فِی اَلْعُرُوقِ...» [الکافی، ج۸، ص۱۱۳]

گویا شیطان وساوس و القائاتش را از قلب وارد خون می‌کند و علاوه بر آلوده ساختن و فاسد کردن قلب، این القائات را از طریق رگ‌ها در اعضا و جوارح انسان جاری می‌نماید.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مورد این‌که آیا این قلب، همان قلب گوشتیِ صنوبریِ داخل قفسه‌سینه است یا نه، سخن بسیار است که در این مقال نمی‌گنجد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۸:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّی أَفْرَحُ مِنْ غَیْرِ فَرَحٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی، وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ أَرَاهُ فِی نَفْسِی وَ لاَ فِی مَالِی وَ لاَ فِی صَدِیقِی. قَالَ: «نَعَمْ إِنَّ اَلشَّیْطَانَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: "لَوْ کَانَ لَکَ عِنْدَ اَللَّهِ خَیْراً مَا أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ لاَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً هَلْ تَنْتَظِرُ إِلاَّ مِثْلَ اَلَّذِی اِنْتَظَرَ اَلَّذِینَ مَنْ قَبْلَکَ؟ فَهَلْ قَالُوا شَیْئاً؟" فَذَاکَ اَلَّذِی یَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ حُزْنٍ وَ أَمَّا اَلْفَرَحُ فَإِنَّ اَلْمَلَکَ یُلِمُّ بِالْقَلْبِ فَیَقُولُ: إِنْ کَانَ اَللَّهُ أَرَاکَ عَلَیْکَ عَدُوَّکَ وَ جَعَلَ بِکَ إِلَیْهِ حَاجَةً، فَإِنَّمَا هِیَ أَیَّامٌ قَلاَئِلُ أَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اَللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ: «اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»

 التفسیر(للعیاشی)، ج۱، ص۱۵۰

 

از هارون بن خارجه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من (گاهی) خوشحال می‌شوم، بدون این‌که چیز خوشحال‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم و (گاهی) ناراحت می‌شوم، بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای در خودم، در مالم یا در دوستم ببینم.

حضرت فرمودند:

«بله (همین‌طور است.) به‌راستی که آن شیطان[۱] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"تو اگر نزد خداوند ارزش و اهمیتی داشتی، خداوند دشمنت را بر تو مسلط نمی‌کرد و تو را به او محتاج نمی‌ساخت. آیا می‌خواهی مانند پیشینیان خود همچنان در انتظارِ (گشایش و رفع مشکلات) بمانی؟ آیا آنان چیز (امیدوارکننده)ای به تو گفته‌اند؟"

این‌چنین است که تو بدون این‌که چیز ناراحت‌کننده‌ای رخ دهد، ناراحت می‌شوی.

اما خوشحالی‌ات به این‌خاطر است که آن فرشته[۲] به قلبت می‌چسبد و می‌گوید:

"اگر خداوند دشمنت را بر تو مسلط نموده و تو را محتاج او ساخته، (بدان که) این تنها برای مدت کوتاهی است. بشارت باد بر تو از جانب خداوند به مغفرت و فضل الهی"

این همان سخن خداوند است که:

«اَلشَّیْطٰانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشٰاءِ وَ اَللّٰهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً» [بقرة:۲۶۸]

«شیطان به شما وعده‌ی فقر می‌دهد و شما را به کارهای زشت امر می‌کند، اما خداوند شما را به مغفرت و فضلی از جانب خود وعده می‌دهد.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود شیطانی است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

[۲] مقصود فرشته‌ای است که بر اساس روایات ملازم قلب است.

در مطلب بعدی، به احادیثی در مورد شیطان و فرشته‌ای که ملازم قلب هریک از ما هستند، اشاره خواهد شد، ان‌شاءالله.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دقت کنیم؛ در چنین روزهایی که یقیناً در معرض وسوسه‌های شیاطین خبیث و الهامات فرشتگان الهی هستیم، به کدام نجوای درونی گوش فرا می‌دهیم و از کدام‌یک تأثیر می‌پذیریم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

پاییز ۹۷ قرار شد به‌همراه خانواده در پیاده‌روی اربعین شرکت کنیم.

محمدهادی حدوداً چهارساله بود.

کالسکه خودش را قبلاً رد کرده بودیم.

به دست‌وپا افتادیم تا کالسکه‌ای جور کنیم.

از دوستان و آشنایان جویا شدیم، اما موردی پیدا نشد.

به ذهنم رسید در «دیوار» آگهی بگذارم.

در دیوار یک آگهی گذاشتم با این عنوان: «خریدار کالسکه بچه برای پیاده‌روی اربعین»

در توضیحاتش هم نوشتم که چون برای این سفر می‌خواهیم، مناسب رد کردن چاله چوله‌های مسیر باشد.

چند نفری پیام دادند و عکس فرستادند و قیمت تعیین کردند.

دو نفر اما پیام دادند چون برای پیاده‌روی اربعین می‌خواهید، رایگان می‌دهیم.

 

یکی‌شان یک کالسکه بزرگ و محکم و گران‌قیمت داشت

و دیگری یک کالسکه عصاییِ رنگ و رو رفته‌ی ارزان‌قیمت.

 

اولی برای خانواده‌ای متمول بود در بالاشهر قم

و دیگری برای یک خانواده ضعیف از پایین شهر.

 

در دلم خدا خدا می‌کردم که همان اولی جور شود؛

چون علاوه بر این‌که رایگان و تر و تمیز بود، متعلق به یک خانواده پولدار بود و احتمالاً جنس خیلی خوبی داشت.

 

اگر اولی نمی‌شد، مردد بودم دومی را بگیرم یا نه؛

چون - هرچند رایگان بود، اما - بدنه‌اش ضعیف بود و معلوم نبود طاقت مسیر ناهموار عراق را داشته باشد.

 

خلاصه عرض کنم خدمتتان:

آن خانواده متمول چند بار قرارهایشان را با من پس و پیش کردند و در نهایت بعد از کلی مِن‌مِن کردن، گفتند نمی‌دهیم!

راستش خیلی ناراحت شدم؛

هم به‌خاطر بدقولی‌شان، هم به‌خاطر این‌که به‌نوعی کوچک شده بودم و هم به‌خاطر این‌که آن‌چه در دلم خیلی به آن مایل بودم، نشده بود.

 

موعد حرکت هم نزدیک می‌شد و فرصت برای جور کردن کالسکه رو به پایان بود.

ناچار رفتم سراغ همان کالسکه دوم، ته یک محله در پایین‌شهر قم.

کمی وراندازش کردم.

تردیدم در مورد تحملش برای طی مسیر بیشتر شد؛ نحیف بود و یکی‌دوتا ایراد هم داشت.

تشکر کردم، گرفتمش و در راه بازگشت، بردمش پیش یک تعمیرکار کالسکه تا چرخ‌های فرسوده‌اش را عوض کند و گیر و گورهایش را رفع کند.

تعمیرکار گفت چرخ بزرگ‌تر هم برایش دارم، اما همین که دارد بهتر است.

در نهایت، با تردید و کمی ناراحتی از این‌که نکند تصمیم اشتباهی گرفته‌ام، به خانه برگشتم.

دل را به دریا زدیم و چند روز بعد با همان کالسکه عصایی راهی شدیم.

 

نشان به آن نشان که ما نه‌فقط آن سال، بلکه سال بعدش هم، با همان کالسکه - بدون این‌که یک پیچش را شل و سفت کنیم - رفتیم پیاده‌روی اربعین و به‌سلامت برگشتیم.

 

هیچ‌وقت یادم نمی‌رود:

در همان سفر اول، وقتی رسیدیم به مرز ایران و از مرز عبور کردیم،

وقتی کالسکه را تا کردم و همراه کوله‌ها گذاشتم توی اتوبوس پر از زائر، تا برویم سمت مهران،

همان‌وقت بود که یک آن به فکر فرو رفتم که:

من نادان رو باش!

چقدر بی‌خود غُصه خوردم که نکند این کالسکه به‌دردم نخورد،

درحالی‌که به‌خاطر سبُکی و کم‌جایی‌اش حمل و نقل راحتی داشت؛ از همه چاله‌چوله‌ها هم رفت و آخ هم نگفت.

 

پیش خودم خیلی تحقیر شدم که چرا دل بسته بودم به آن کالسکه بزرگ در دست آن خانواده متمول؟!

فکر می‌کردم می‌روم آن کالسکه‌ی سالم و شیک و محکم را با احترام از مطب آقای دکتر فلانی در محله سالاریه می‌گیرم و سفرمان خیلی شیک و مجلسی برگزار می‌شود!

 

غافل از این‌که پروردگار تقدیر دیگری رقم زده بود؛

تا در پایان آن سفر، در حالی که نفس‌نفس می‌زدم، عرق از سر تا پایم جاری بود و نایی برایم نمانده بود، پند دیگری به این بنده‌ی غافل دهد؛

که دل نبندم به دنیا و اهلش!

که فریب ظاهر را نخورم و به غیب ایمان آورم!

که از قِبَل فقرا بیشتر بهره خواهم برد تا از قِبل اغنیا!

که خودم را پیش آدم‌های کوچکِ به‌ظاهر بزرگ، تحقیر نکنم!

که صلاحم لزوماً در چیزی که می‌پندارم و به آن شوق دارم، نیست!

که...

 

یاد توصیه‌ی حکیمانه‌ی یکی از اساتید افتادم که به طلبه‌های در شرف ازدواج می‌فرمود:

سراغ خانواده‌های پول‌دار نروید؛ که خیرشان به شما نمی‌رسد.

خانواده‌های فقیر، مهربان‌تر هستند و خیرشان بیشتر به شما و زن و بچه‌تان می‌رسد؛ آن‌چه دارند را با شما تقسیم می‌کنند و در سختی‌ها کمک‌کارتان هستند.

 

این آیه هم برایم تداعی شد که:

«عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» [بقره:۲۱۶]

«چه‌بسا چیزى را خوش ندارید و آن براى شما بهتر باشد و چه‌بسا چیزى را دوست دارید و آن براى شما بدتر باشید و [مصلحت شما را] خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»

 


 

تصویر مربوط است به پیامک‌های کریمانه همان صاحبِ - به‌ظاهر فقیر و در واقع غنیِ - کالسکه‌ی عصایی.

پیش‌تر هم این تصویر را استوری کرده بودم.

 

لطف کنید صلواتی هدیه بفرمایید به صاحب آن کالسکه قرمز عصایی و صاحب این جملات خالصانه‌ی پیامک.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۴:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۵۹

 

از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

به‌راستی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قاتل خویش را می‌شناختند و می‌دانستند در چه شبی و در کجا به قتل می‌رسند.

صدای شیون مرغابی‌ها را در خانه شنیدند که ناله‌کنان دنبال ایشان بودند. سخن ام‌کلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز می‌خواندید و به شخص دیگری دستور می‌دادید که بر مردم نماز بخوانند.»

اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفت‌وآمد کردند، درحالی‌که می‌دانستند ابن‌ملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.

این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌چه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.

این‌جاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا می‌یابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَزِیدَ اَلصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: رَجُلٌ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ اُئْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: «هِیَ أَدْنَى اَلْمَنَازِلِ مِنَ اَلْکُفْرِ وَ لَیْسَ بِکَافِرٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۹۰

 

از یزید صائغ نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (معتقد) بر این امر (امامت و ولایت اهل‌بیت) است، اما اگر خبری دهد، دروغ می‌گوید، اگر وعده‌ای دهد، خُلف وعده می‌کند و اگر امانتی به او سپرده شود، خیانت می‌ورزد. جایگاه او چیست؟

حضرت فرمودند:

«جایگاهش نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است، اما کافر نیست.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی (رحمةالله‌علیه) در شرح این حدیث چنین فرموده‌اند:

«کسی که امام را به امامت قبول دارد و شیعه است، ولی این ویژگی‌ها را هم دارد؛ جایگاه او، نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است؛

یعنی یک حرکت دیگر کند، کافر شده!

یعنی اعمالی که به نظر ما چیزی نیست، بعضی‌شان باد هواست؛ مثل دروغ گفتن، وعده الکی دادن و خیانت در امانت، این‌ها ایمان را می‌سابد و تضعیف می‌کند و یک چیز کوچک دیگری هم اضافه شود، از ایمان خارج می‌شود و به کفر سقوط می‌کند.»

نعوذ بالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۳:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...مُحَمَّدُ بْنُ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِیهِ أَوْ عَمِّهِ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یُحَاسِبُ وَکِیلاً لَهُ وَ اَلْوَکِیلُ یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ وَ اَللَّهِ مَا خُنْتُ وَ اَللَّهِ مَا خُنْتُ. فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا هَذَا خِیَانَتُکَ وَ تَضْیِیعُکَ عَلَیَّ مَالِی سَوَاءٌ لِأَنَّ [إِلاَّ أَنَّ] اَلْخِیَانَةَ شَرُّهَا عَلَیْکَ.» ثُمَّ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ هَرَبَ مِنْ رِزْقِهِ لَتَبِعَهُ حَتَّى یُدْرِکَهُ کَمَا أَنَّهُ إِنْ هَرَبَ مِنْ أَجَلِهِ تَبِعَهُ حَتَّى یُدْرِکَهُ مَنْ خَانَ خِیَانَةً حُسِبَتْ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِهِ وَ کُتِبَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا.»»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۴

 

محمد بن مُزارِم از پدر یا عمویش نقل کرده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم، درحالی‌که ایشان مشغول حساب و کتاب با یکی از وکلایشان بودند. آن وکیل بسیار می‌گفت: "به خدا قسم، خیانت نکرده‌ام! به خدا قسم، خیانت نکرده‌ام!"

امام به او فرمودند:

«فلانی! این‌که خیانت کرده باشی و (یا) این‌که مال مرا [با بی‌تدبیری و سهل‌انگاری‌ات] از بین برده باشی، [برای من] مساوی است (فرقی نمی‌کند)، جزاین‌که اگر خیانت کرده باشی، برای خودت بدتر است.»

سپس فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«اگر یکی از شما از روزیِ خود بگریزد، روزی‌اش او را دنبال می‌کند تا به او برسد؛ همان‌طور که اگر از مرگ خود بگریزد، مرگش او را دنبال می‌کند تا او را دریابد.

هرکس خیانتی مرتکب شود، [آن‌چه با خیانت به‌دست آورده] از روزی‌اش محاسبه [و کسر] می‌گردد و [علاوه بر آن] گناهش نیز برایش نوشته می‌شود.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۱ ، ۰۹:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ بُکَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَزْرَعَ زَرْعاً فَخُذْ قَبْضَةً مِنَ اَلْبَذْرِ وَ اِسْتَقْبِلِ اَلْقِبْلَةَ وَ قُلْ «أَ فَرَأَیْتُمْ مٰا تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّٰارِعُونَ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَقُولُ «بَلِ اَللَّهُ اَلزَّارِعُ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُلِ «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ اُرْزُقْنَا فِیهِ اَلسَّلاَمَةَ» ثُمَّ اُنْثُرِ اَلْقَبْضَةَ اَلَّتِی فِی یَدِکَ فِی اَلْقَرَاحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه قصد کردی چیزی بکاری، مشتی از آن بذر را بردار، رو به قبله بایست و سه بار بگو:

«أَ فَرَأَیْتُمْ مٰا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّٰارِعُونَ»[واقعه:۶۳و۶۴]؛ «آیا آن‌چه می‌کارید را دیده‌اید؟! شما آن را می‌رویانید یا ما رویاننده‌ایم؟»

بعد سه بار بگو:

«بَلِ اَللَّهُ اَلزَّارِعُ»؛ «[نه،] این، خداوند است که رویاننده است.»

بعد بگو:

«اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ اُرْزُقْنَا فِیهِ اَلسَّلاَمَةَ»؛ «خداوندا! این (بذر) را دانه‌ای پربرکت قرار بده و در آن برای ما سلامت روزی گردان.»

بعد آن مشت دانه‌ای که در دست داری را بر آن زمینِ آماده‌ی کِشت (وجین‌شده) بپاش.»

 

 

 

...عَنْ شُعَیْبٍ اَلْعَقَرْقُوفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی: «إِذَا بَذَرْتَ فَقُلِ «اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ اَلزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاکِماً».»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی بذر بکاری، بگو:

«اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ اَلزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاکِماً»؛ «خداوندا! من بذر می‌کارم، اما رویاننده تو هستی؛ پس آن را دانه‌ای متراکم (با رویش انبوه) قرار بده!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَتَوْا مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَسَأَلُوهُ أَنْ یَسْأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَیْهِمْ إِذَا أَرَادُوا وَ یَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَسَأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لَهُمْ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «ذَلِکَ لَهُمْ یَا مُوسَى» فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ یَتْرُکُوا شَیْئاً إِلاَّ زَرَعُوهُ ثُمَّ اِسْتَنْزَلُوا اَلْمَطَرَ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ کَأَنَّهَا اَلْجِبَالُ وَ اَلْآجَامُ ثُمَّ حَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ یَجِدُوا شَیْئاً فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاکَ أَنْ تَسْأَلَ اَللَّهَ أَنْ یُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَیْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَیَّرَهَا عَلَیْنَا ضَرَراً فَقَالَ: «یَا رَبِّ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ.» فَقَالَ: «وَ مِمَّ ذَاکَ یَا مُوسَى؟» قَالَ: «سَأَلُونِی أَنْ أَسْأَلَکَ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا وَ تَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیَّرْتَهَا عَلَیْهِمْ ضَرَراً.» فَقَالَ: «یَا مُوسَى أَنَا کُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَرْضَوْا بِتَقْدِیرِی فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَکَانَ مَا رَأَیْتَ.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قوم بنی‌اسرائیل نزد حضرت موسی (علیه‌السلام) رفتند و از او خواستند که از خداوند (عزّوجلّ) بخواهد که هرگاه آن‌ها خواستند آسمان را وادارد که بر آنان ببارد و هرگاه خواستند آسمان را از باریدن بازدارد.

پس حضرت موسی این خواسته را از خداوند (عزّوجلّ) برای بنی‌اسرائیل درخواست نمود.

خداوند (عزّوجلّ) فرمود:

«ای موسی! این خواسته را برآورده کردم.»

حضرت موسی پذیرفته شدنِ خواسته بنی‌اسرائیل را به آنان اطلاع داد.

آنان (شروع کردند زمین‌هایشان را) شخم زدند (و آماده کردند) و هر بذری داشتند را کاشتند و بعد، با اراده‌شان خواستند که باران ببارد و با اراده‌شان خواستند که بازایستد.

آن‌گاه کاشته‌هایشان مانند کوه (بلند) و مانند جنگل (انبوه) شد. بعد، درو کردند و (خرمن‌ها را) کوبیدند و (دانه‌هایشان را جدا کردند و دانه‌ها را برای کشت بعدی، مجدداً) بر زمین پاشیدند، اما چیزی از آن‌ها نرویید.

پس ضجه‌زنان نزد حضرت موسی (علیه‌السلام) رفتند و عرض کردند:

ما از تو خواستیم که از خداوند بخواهی که هرگاه خواستیم آسمان را به باریدن بر ما وادارد. خداوند خواسته‌ی ما را اجابت کرد، اما بعد، آن را به ضررمان گرداند.

حضرت موسی (به خداوند) عرض کرد:

«پروردگارا! بنی‌اسرائیل به‌خاطر کاری که با آنان کرده‌ای، ضجه می‌زنند.»

خداوند فرمود:

«به چه خاطر، ای موسی؟»

عرض کرد:

«از من خواستند که از تو بخواهم که هرگاه خواستند آسمان را به باریدن بر آنان واداری و هرگاه خواستند آسمان را از باریدن بازداری. تو خواسته‌شان را اجابت کردی، بعد، این خواسته را به ضررشان گرداندی.»

خداوند فرمود:

«ای موسی! من مقدار مشخصی (از باران) را برای بنی‌اسرائیل معین کرده بودم، اما آنان به تقدیر من راضی نبودند. پس پذیرفتم که (بارش باران) به اراده‌ی خودشان باشد، اما دیدی که چه شد!»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این‌که چرا سال دوم دانه‌ها جوانه نزدند و نروییدند، باید دلیلی علمی و طبیعی داشته باشد؛

آیا فراوانی آب این بلا را بر سر خاک آورده؟ یا اتمام مواد مغذی خاک بر اثر رویش‌های غیرطبیعیِ سال پیش؟ یا...

کارشناسان این امور، می‌توانند در این زمینه اظهار نظر کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۳
ابوالفضل رهبر